Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲ برابر با  ۲۲ جولای ۲۰۲۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۲  برابر با ۲۲ جولای ۲۰۲۳

 

 زینب جلالیان؛ زنی استوار ایستاده بر آرمان 

 

ما

فاتحان قلعه‌های فخر تاریخیم

م.امید

 

از جنبش شکوهمند «زن، زندگی، آزادی» ده ماه می‌گذرد و از اسارت یکی از باورمندان این شعار درخشان انقلاب بیش از پانزده سال. همان دختری که سال‌ها پیش بر دیوار سلولش نوشته بود: «ژن، ژیان، ئازادی». سخن از زینب جلالیان است؛ قدیمی ترین زندانی سیاسی زن که شانزدهمین سال حبس ظالمانه از حکم  حبس ابد را در تبعید زندان یزد می گذراند. همان مبارز نستوهی که گفت: «من فریاد آزادی ام از پشت دیوارهای قطور و میله های سرد و سهمناک زندان». دختری شجاع برخاسته از اعماق جامعه در روستای دیم قشلاق شهرستان ماکو. در کودکی از تحصیل در مدرسه محروم ماند ولی با پشتکار فراوان و عزمی ستودنی به آموزش زبان کردی و فارسی پرداخت و آن‌ها را بخوبی فراگرفت. چنانکه امیرسالار داودی یکی از وکلای مدافع سابق زینب – که خود اکنون زندانیست – گفته بود: "این‌که [از سوی مقامات قضائی و امنیتی رژیم] مرتبا گفته می‌شود زینب بی‌سواد است باید باعث خجالت حکومتی باشد که امکانات تحصیل در مدرسه را برای یک دختر در ماکو فراهم نکرده است. ضمنا تحصیلات لزوما به مدرسه و دانشگاه رفتن نیست. به عنوان وکیل زینب هر بار که با او بحث و گفت‌وگو داشته‌ام تحت تاثیر سطح آگاهی و طرز بیانش قرار گرفته‌ام."

 

قصه ی پرغصه ی حبس طولانی و شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی زینب از اسفند سال ۱۳۸۶، هنگامی که او ۲۵ ساله بود، آغاز می شود. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، « زینب جلالیان در سال ۱۳۸۶ بازداشت و در سال ۱۳۸۸ به اتهام خروج غیر قانونی از کشور به یک سال حبس تعزیری و به اتهام محاربه از طریق عضویت در گروه‌های مخالف نظام به اعدام* محکوم شد. حکم اعدام او در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور تایید اما با یک درجه تخفیف مورد عفو** قرار گرفته و به حبس ابد تقلیل یافت. … زینب در زندان‌های کرمانشاه، اوین، قرچک ورامین، کرمان و خوی نگهداری شده و آبان ۱۳۹۹ به طور غیر قانونی و ناگهانی از زندان مرکزی کرمانشاه به زندان مرکزی یزد تبعید شد.» زندانی  که۱۵۰۰ کیلومتر دورتر از محل اقامت خانواده‌ زینب در ماکو است. مادر زینب، گزل حاجی زاده، اخیراً گفته است که «پانزده سال است دخترم را ندیده ام». اما مسئولان نهادهای امنیتی رژیم جنایتکار با رذالت و قساوت تمام به خانواده زینب گفته‌اند تنها در صورتی می‌توانند با زینب ملاقات کنند که وی «به صحت ادعای آنها درباره پرونده» اعتراف و همچنین «کتباً اظهار ندامت» کند. نرگس محمدی، فعال حقوق بشر، - که خود سال‌ها زندانیست - و در سال ۱۳۸۹ به مدت چند روز با زینب جلالیان در بند ۲۰۹ اوین هم‌سلول بوده، در کتاب "شکنجه سفید" در باره زینب می‌نویسد: "بارها از او خواسته بودند تا مصاحبه کند و بپذیرد که در عملیات مسلحانه بوده و او حاضر به این مصاحبه و گفتن دروغ نبود. من از دیدن زینب و اراده و روحیه بسیار مقاوم او وجهی دیگر از منشوری را دیدم که اراده و استحکام و پافشاری بر باورهای انسان بود."

 

زینب در نامه‌ای از زندان، که به مناسبت روز جهانی زن در سال ۹۶ منتشر شد، به بخشی از شکنجه های وحشیانه اشاره می‌کند و می‌نویسد: "ای ستمگران، نظاره‌گر بودید و هستید، دیدید نمی‌شود با قتل‌‌عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق‌خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمی‌تواند او را به زانو در بیاورد. من زمانی به این حقیقت پی‌بردم که در چنگال ستمگران جمهوری اسلامی بودم. لباس‌های مرا بر روی تنم پاره کردند، چشم‌هایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. با کابل به زیر پاهایم شلاق زدند، پاهایم خیلی وحشتناک ورم کرده و کبود شده بودند. این قدر مرا شکنجه کردند که دیگر هیچ چیز را احساس نمی‌کردم. تمام تنم بی‌حس شده بود، دیگر اختیار جسمم را نداشتم، شلوارم را خیس کرده بودم. اگر بگویم قلم از نوشتن درد و رنجم قاصر است، مبالغه نکرده‌ام. چون من فقط قسمت کمی از شکنجه‌هایم را برای شما بازگو کرد.

 

زینب در یک فایل صوتی نیز از شکنجه در بازداشتگاه اداره اطلاعات کرمانشاه می‌گوید: "در یکی از اولین جلسات بازجویی در حالی که با چشم‌بند، دستبند و پابند نشسته بودم، یکی از بازجوها به من نزدیک شد. او در مورد باکره بودنم پرسید و با تمسخر گفت، مگر می‌شود این همه سال که آنجا (اقلیم کردستان) بوده‌ایی، هنوز دختر باشی! بعد سعی کرد حلقه‌ای را در انگشتم بگذارد که با مقاومت من مواجه شد. با پوزخند گفت، آیا من لیاقت تو را ندارم؟ من با عصبانیت حلقه را به سمتش پرت کردم و با پاهایم در حالی که به هم زنجیر شده بودند ضربه‌ محکمی به شکم او زدم تا از من دور شود. وقتی او روی زمین افتاد دو نفر دیگر از بازجوها با توهین و تهدید به سمتم حمله کردند و من را زیر مشت و لگد گرفتند و سرم را شکستند. وقتی دیدند سرم خون می‌آید دیگر دست از کتک زدن برداشتند و مجبور شدند من را به بیمارستان منتقل کنند. اما با وجود اصرار دکتر مبنی بر بستری شدنم در بیمارستان پس از بخیه سرم، مجدداً من را به بازداشتگاه بازگردانند. بعدها که دکتر خودشان برای معاینه‌ سرم به بازداشتگاه آمد، مجبور به انجام آزمایش بکارت هم شدم."

 

زینب در یکی دیگر از نامه‌های خود از زندان خوی در خرداد ۱۳۹۷ با اشاره به این‌که مسئولان زندان و ماموران امنیتی ارائه خدمات درمانی را منوط به قبول خواسته‌های آنها کرده‌اند، در مورد بیماری‌هایش می‌نویسد: "من یازده سال است در زندان‌های جمهوری اسلامی به سر می‌برم و علی‌رغم همه‌ بیماری‌هایم هیچ وقت از این رژیم تقاضا نکرده‌ام مرا به پزشک ببرد. اول از همه چشم‌هایم بیمار شدند، بعد روده‌‌ام، بعد کلیه‌هایم، بعد ریه‌هایم، بعد دهانم برفک زد، بعد فشار خونم و حالا دندان‌هایم خراب شده است و من مجبورم درد زیادی را تحمل کنم. من به عنوان یک زندانی سیاسی از ابتدایی‌ترین حق و حقوق برخوردار نیستم. همیشه با دردهایم کنار آمده‌ام، مثل مادری که کودک ناآرام و بیمارش را با لالاهایی آرام کرده، دردهایم را آرام کرده‌ام."

 

زینب در اوایل تیر سال۹۹ نیز به همراه سهیلا حجاب، وکیل زندانی، در نامه‌ای مشترک از زندان قرچک ورامین نوشته اند: «ما زندانیان سال‌هاست که در زندان‌های جمهوری وحشت، جمهوری ترور، جمهوری فقر که از حقوق انسانی برخوردار نبوده و در بیدادگاه‌های جمهوری اسلامی و بدون داشتن وکیل محاکمه ناعادلانه شدیم. انواع شکنجه های جسمی و روحی را متحمل شدیم. از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خود هرگز برخوردار نبودیم. حکومت ستمگر، بارها و بارها تحت عناوین مختلف، با توسل به دروغ و فریب و ریا، تحت عنوان جلسه بازپرسی، جلسه دادگاهی، ما را از زندان خارج و ماه‌های متوالی در خانه‌های امن، مورد بازجویی‌های خشن (همراه با شکنجه، توهین و اهانت) قرار داد.» در بخش دیگری از این نامه که سندی مهم از مقاومت زنان مبارز ایران در شکنجه گاه ها و زندان های مخوف نظام استبداد فقاهتی است، نوشته اند: «بازرسی‌های وحشتناک بدنی و غیر انسانی و استفاده از دستبند و پابند، به شیوه‌های قرون وسطایی و مطابق اصول برده‌داری، بخشی از رنجنامه‌های ماست. یعنی جنسیت زنانه ما، آنقدر برای جمهوری ضد زن، وحشت به همراه دارد که برای جا به جایی ما از محافظان متعدد، همراه در قل و زنجیر کردن دست و پاهایمان باید استفاده شود؟» این دو زن آزاده ی در بند که هنگام نگارش نامه در اعتصاب غذا هم بودند در ادامه تأکید کرده اند: «اینجانبان زینب جلالیان و سهیلا حجاب، جمهوری اسلامی را به رسمیت نمی‌شناسیم و هرگز از آنها تقاضای مرخصی، آزادی و عفو نکرده‌ایم و نخواهیم کرد. چرا که فردی طلب بخشش و عفو می‌کند که مرتکب اشتباهی شده باشد. ما پژواک خواسته‌ها، آرزوها، حقوق مدنی و شهروندی از دست رفته مردمان کشورمان بوده‌ایم.»

 

در توصیف مقاومت درخشان زینب جلالیان کلمات و جملات نگارنده قاصر است و همان بهتر که به نوشته های این دختر مبارز استناد کنم. او  پنج سال پیش (سال ۱۳۹۷) از زندان خوی نوشته بود: «من زینب هستم، زینب جلالیان؛ زن کُردی که شاهد صدها جنایت جمهوری اسلامی در زندان و شاهد تهمت، اهانت، شکنجه و از همه بدتر شاهد اعدام ده تا از هم‌بندی‌هایم بوده‌ام. آیا دردی بزرگ‌تر از این هست؟! تازه این ظالمان از من می‌خواهند ابراز پشیمانی بکنم، مگر ممکن است منی که این همه ظلم و زور را با چشمانم دیده‌ام اظهار پشیمانی کنم؟ باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر می‌کنند، من جسورتر و مقاوم‌تر میشوم

 

برای شناخت بیشتر از این زن مبارز سربلند که بهترین سال‌های عمر خود را در زندان های مختلف جمهوری جنون و جنایت اسلامی گذرانده (و می گذراند) فرازی از یک نامه دیگر او را در اینجا قید می کنم. او در آذرماه ۹۸ در محکومیت سرکوب اعتراضات آبان خونین از زندان خوی نوشته بود: « دولت تک‌‌فکر هزارچهره جمهوری اسلامی هم‌چنان فریاد آزادی‌خواهی ایرانیان را با گلوله جواب داده است، اما تاریخ این را نشان داده است که هیچ گلوله‌ای نمی‌تواند فریاد برحق مردم ایران را سرکوب و خاموش بکند.

من به خاطر آن کسانی که در این تظاهرات‌ها بازداشت و شکنجه شده‌اند و به خصوص کسانی که جان‌شان را از دست داده‌اند بسیار غمگین و متاثر هستم، بطوریکه این غم بزرگ هرگز از دل‌های ما پاک نخواهد شد. من با بند بند وجودم با شما هم‌دردم، چون از سال ۸۶ تا به حال به خاطر آزادی، عدالت و برابری در زندان این ستمگران به‌سر می‌برم. اما درد من این نیست،‌ درد من از دست دادان عزیزانی‌ست که دیگر فریاد آزادی‌خواهی‌شان را نخواهم شنید و هرگز آنها را نخواهیم دید، تنها به این دلیل که با این حکومت خونخوار همراه نشده‌اند و با افتخار و سربلندی جان عزیز خویش را فدای آرمان‌های آزادی‌خواهانه کرده‌اند. ما تا زمانی که نفس می‌کشیم نمی‌گذاریم خون این جوانان پایمال بشود. من هم تا رسیدن به پیروزی در جبهه زحمت‌کشان و علیه ظالمان خواهم بود

 

این زن نستوه آزادی خواه در شانزدهمین سال از حکم حبس ابد خود همچنان استوار بر آرمان خود ایستاده است. 

و ختم سخن را نیز باز از کلام زینب شجاع و آگاه عاریه می گیرم که به مناسبت هشتم مارس (در اسفند ۹۷) خطاب به زنان نوشته بود: "من پشت این دیوارهای بلند زندان به این امید زنده‌ام که روزی با آغوشی پر از گل یاس به سویتان بیایم و سر تعظیم در برابرتان فرود بیاورم و به قلب مهربانتان یک شاخه گل یاس تقدیم نمایم."

 

یاشار جاوید

جمعه ۳۰ تير ۱۴۰۲ برابر با  ۲۱ جولای ۲۰۲۳ 

 

…..................................................

پانویس

 

 * زینب جلالیان در آبان ۱۳۸۸ خطاب به سازمان‌های حقوق بشری نوشت: "من دختر ۲۷ ساله کردی هستم که‌ از طرف دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شده‌ام. هم اکنون نیز به‌ دلیل شکنجه‌های شدید مریض شده‌ام. هیچ وکیلی برایم تعیین نکرده‌اند و در عرض کمتر از چند دقیقه به اعدام محکوم شده‌ام. حتی به‌ من اجازه داده ‌نشد که‌ از خودم دفاع کنم. به من گفتند چون دشمن خدا هستی، حق دفاع از خودت را نداری."

** امیرسالار داودی، وکیل دادگستری، تأکید کرده است که درخواست عفو نه از طرف زینب جلالیان بوده و نه از طرف وکلای او، بلکه این درخواست از سوی کمیسیون عفو بخشودگی استان کرمانشاه صورت گرفته است. دلیل آن را هم این‌گونه توضیح می‌دهد: "دلیل این پیشنهاد کمیسیون عفو و بخشودگی کرمانشاه این بود که اداره اطلاعات استان گزارش اولیه خود در مورد زینب جلالیان مبنی بر مسلح بودن و استفاده او از سلاح را پس گرفت و گفت ما اشتباه کردیم. این نامه در پرونده موجود است."











مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©