داغ
شهدای متروپل
ما، مضحکۀ
«سلام
فرمانده» آنها
نگر
تا این شب
خونین سحر کرد
چه
خنجرها که از
دلها گذر کرد
هوشنگ
ابتهاج
یاشار
جاوید
داغ
روی داغ است
که بر دل های
خونین مردم
ماتم زدۀ
ایران می
گذارند. یک
هفته است که
آبادان زیر
آوار و رگبار
گلوله هاست. اولین
واکنش حکومت
اسلامی
جنایتکار به
فاجعه متروپل
آبادان، نه
اعزام
نیروهای
امدادگر،
بلکه گسیل
ادوات و
تجهیزات
سرکوب و
نیروهای گارد
ویژه بوده
است. اما از
سوی دیگر،
ابراز همبستگی
ها و همدردی
ها با مردم
داغدار
آبادان هم در
فضای مجازی و
هم در کف
خیابان بطور
گسترده ای
صورت گرفته
است. از جمله
«کانون صنفی معلمان
ایران (تهران)»
در پیام تسلیت
شان نوشته است:
«هنوز داغ
عزیزانی که در
فاجعه ساختمان
پلاسکو جان
خود را به علت
کوتاهی و عدم
اجرای قاطع قوانین
مربوط به
ایمنی از سوی
مسئولان
مربوطه از دست
دادند کهنه
نشده است که
فاجعه ای دیگر
آنهم نه
اتفاقی
غیرمترقبه و پیش
بینی ناپذیر و
نه حتی براساس
ناکارآمدی بلکه
جنایتی آشکار
برآمده از
فساد گسترده و
سازمان یافته
در نظام
مدیریتی کشور
به گونه ای که
دیگر حتی جان
و حیات مردم
هم در مقابل
غارت و ثروت
اندوزی فاقد
ارزش و اهمیت
شده است در
شهر آبادان
روی داد و
مردم مظلوم
این دیار و
استان زرخیز و
قهرمان پرور
خوزستان و در
مجموع همه
مردم ایران را
داغدار و
ماتمزده
کرد».
پیش از این
فاجعه ی
هولناک هم داغ
همیشه جانسوز
جانفشانان
خفته در
خاوران، داغ
سرد نشدنی
شهدای راست
قامت
اعتراضات ضد
استبدادی ٨٨ و دی ۹۶
و آبان خونین ٩٨ ، داغ
جگرسوز پرپر
شدن مسافران
پرواز ۷۵۲
هواپیمائی
اوکراین و…
هنوز زخم
ناسور و خون چکانی
است که هرگز
فراموش
نخواهد شد. به
قول زنده یاد
هوشنگ گلشیری:
«آنقدر عزا بر
سرمان ریخته
اند که فرصتِ
زاری نداریم». حامد
اسماعیلیون،
نویسندۀ
داغدار همسر و
دخترش و
سخنگوی «انجمن
خانوادههای
جانباختگان
هواپیمائی
اوکراین»، جان
کلام را گفته
است: « ما فقط
جنازه خاک میکنیم.
جنازه نور و
خورشید،
جنازه صلح و
آبادی و
زندگی، چهل و
چند سال است
که خانه پُر
از عزا است
اما دیگر وقت
عزا نیست، آنچه
باقیمانده،
خشم ما است».
خشم مقدسی که
در شهرهای
خوزستان در
همبستگی با
مردم سوگوار
آبادان فوران
کرده است. آری!
هنگامه خشم
است. ما
نه فراموش میکنیم
و نه میبخشیم!
اما
طنز تلخ تاریخ
این است در
حالی که مردم
ایران داغدار
شهدای فاجعه
متروپل
آبادان هستند
و هنوز پیکرهای
عزیزانی با
تمام
آرزوهایشان
زیر آوار مدفونند،
حکومتیان با
رذالتی توصیف
ناپذیر جشنواره
«سلام
فرمانده» در
استادیوم
آزادی برگزار کردند
تا به زعم
خودشان
اقتدارشان را
به نمایش
بگذارند و به
سیدعلی قوت
قلب بدهند. همان
رهبر مستبد
نظام که در
پنج روز اول
این فاجعه
عظیم حتی حاضر
نشد پیام
تسلیت بدهد.
نمایش «سلام
فرمانده»
بصورت مختلط
در همان
استادیومی
برگزار شد که
زنان سرزمین
مان اجازه
ورود به آن را
ندارند و
محروم از دیدن
یک بازی فوتبال
هستند. اما
این نمایش
مضحک و مسخرۀ حکومتیان
بسرعت به ضد
خود تبدیل شد.
این تنها ادعای
من «معاند
نظام» نیست
بلکه محمد
مهاجری، فعال
رسانه ای
اصولگرا، نیز
به این حقیقت
اقرار کرده و
در توئیتر
نوشته است: «هم در
انتخاب مکان،
هم در انتخاب
زمان، هم در انتخاب
شعار، هم در
انتخاب افراد
مدافع برنامه
سلام
فرمانده، کج
سلیقگیها و
اشتباهات
بزرگی کردیم،
بطوری که همه
چیز به ضدخودش
تبدیل شد. اما بجای
پذیرش و جبران
اشتباه، به
بدترین شکل
ممکن تخت گاز
به سمت ضایعتر
کردن خودمان
میتازیم ما
اصولگراها».
در شبکههای
مجازی بسیاری
از کاربران
بصورت گسترده
با القاب «پسمانده»،
«درمانده»،
«وامانده» و... به
«فرمانده»
نظام در گل
ماندۀ حکومت
اسلامی واکنش
نشان داده اند.
و یادآور شده
اند که پیش از
سیدعلی خامنه
ای،
دیکتاتورهایی
مانند
محمدرضا
پهلوی، هیتلر
و موسولینی هم
با گردهمائی
ده ها هزار
نفری در
استادیوم های
ورزشی اقتدار
پوشالی شان را
به نمایش
گذاشته بودند.
اما جای تعجب
نیست که تاریخ
به شکل
کاریکاتور
گونهای
تکرار شود؛
چرا که
دیکتاتورها
هرگز از تاریخ
نمی آموزند.
واقعیت
این است که
مدتهاست بین
مردم و حکومت
یک دریای خون
شکاف و فاصله
است و این
شکاف هرگز پر
نخواهد شد.
چارۀ نجات و خلاصی
مردم از این
هیولای
دهشتناک
حکومت اسلامی
جبار راهی جز
اینکه این
رژیم خون ریز
را سرنگون
کنند و بر
سرنوشت خود
حاکم شوند،
نیست. حال که
سیدعلی خامنه
ای دهه نودی
هایش را فراخوانده
اما یک چیز
مسلم است که
با سرکوب
خونین مردم به
جان آمده نمیتواند
حکومت قهارش را
نجات دهد. اگر
چه کلمات در
توصیف میزان
شقاوت،
دنائت،
رذالت، حقارت
حجت الاسلام
سید علی خامنه
ای، خلیفه
مادالمعر
حکومت اسلامی
ایران،
قاصرند. خلیفه
ای که برای
حفظ دستگاه
خلافتش بارها
کشتار کرده و
جوی خون راه
انداخته است و
تنها حربۀ
بقایش سرکوب
خونین بیشتر است.
يكشنبه
۸ خرداد ۱۴۰۱ برابر
با ۲۹ می ۲۰۲۲