پيرامون
«تجربه نسل ما»
از رفيق محمد
خاکی
فرخ
معانی
اخيرأ
در فيسبوک به
نوشتەای
کوتاه از دوست
گرامی محمد
خاکی تحت
عنوان «تجربه
نسل ما»
برخوردم. رفيق
محمد خاکی
پروژەای را
تحت نام «تاريخ
شفاهی چپ در
کردستان» آغاز
کرده است. من
به نوبه خود
از زحمات
فراوانی که
برای اين مهم
میکشد
متشکرم. کار
او بسيار مفيد
و با ارزش است.
نمیدانم
نوشته _تجربه
نسل ما_ را میتوان
به نوعی
ارزيابی
کوتاه و مختصر
او از نتايج
فعاليت چپ
دانست يا نه؟ در
هر صورت من
سعی میکنم
نظرات خودم را
در مورد نکاتی
که در _تجربه
نسل ما_ آمده
بيان کنم، با
اميد به اينکه
در راستای
انتقال تجارب
به نسلهای
آينده گامی
برداشته
باشيم.
تصويری
که کاک محمد
از چپ دارد و
يا دستکم بدست
میدهد بشرح
زير است:
1. کم
تجربه و کم
شعور
2. ساده
انديش
3. ساده
لوح
4. ارادەگرا
5. بی
سواد
6. نامطلع
البته
صادق و پر از
شور انقلابی.
در
ادامه تجربەای
که قرار است
به نسل آينده
منتقل شود همانا
تجربه تلخ
شکست چپ است
که از قرار
معلوم خصايص
نابخردانه
خودش باعث
شکستش بوده
است.
فکر نمیکنم
داستان ما "چپها"
از اين قرار
باشد. کسی
منکر خطاهای_
سياسی،
تاکتيکی_ چپ
عللعموم
نيست. نقد و
بررسی فعاليت
و مبارزات چپ
امری بسيار
مهم و لازم
است. بقول
معرف نقد و بررسی
گذشته میتواند
به چراغ
روشنائی راه
آينده تبديل
شود.
اما
چنين تصويری
از چپ به دست
دادن که گويا
يک مشت جوان
پرشور و
انقلابی "بی
خرد" میخواستند
"ارادەگرايانه"
جهان را به
دنيای بهتر
برای زندگی
تبديل کنند و نهايتا
شکست
خوردند،منصفانه
نيست.
اگر نيم
نگاهی به
تاريخ چپ و
سوسياليست در
ايران
انداخته شود
به سهولت
خواهيم ديد
که،کمونيستهای
ايرانی کم
سوادتر از
رفقايشان در
سطح جهانی
نبودند. چه در
زمينه فلسفه،
سياست،اجتماع
و چه در زمينەهای
ديگر علمی و
مارکسيستی کم
نبودند
ايرانیهای
که دارای نام
و رسم هستند.
کتابها
و مقالات اين
عدە از
کمونيستهای
ايرانی هنوز
هم کما فی
سابق دارای
ارزش علمی
هستند.
نقد از
گذشته نبايد
ما را به ورطه
نفیگرائی
بياندازد.
چگونه ممکن
است اين همه
خصوصيت منفی
برای طيفی که
هرگونه رشد
شعورعمومی
جامعه، ترقیخواهی،
برابری
طلبی،برابری
زن و مرد،
حقوق مليتها
و . . . . همه و همه
نشان از
مبارزه آن
دارد، قايل شد.
نبايد
فراموش کنيم
ما کمونيستها
ايرانی نسل در
نسل در چه
شرايط غير
انسانی که
حاکمان برايمان
فراهم کردند،
مبارزه کرديم.
اين
تصوير غلط است
که گويا چپها
امکان بدست
آوردن شناخت
جامع از
پديدەهای اجتماعی
داشتند، اما
بسراغش
نرفتند و يا
آنرا نالازم
دانستند.
اگر
کمونيست
اروپائی
(منجمله ماها)
بدون ترس از
دستگير شدن و
شکنجه و اعدام
به فراغت خيال
میتواند به
مطالعات
اکادميش
بپردازد،
نبايد گناه کم
دانشی اين يا
آن فرد و
سازمان را
تنها به گردن
خودش انداخت.
در ضمن
فکر نمیکنم
تک تک افرادی
که در جنبشهای
چپ شرکت دارند
بايد قران،
انجيل،
کائوتسکی،
پلخانف را از
برباشند تا
مخالف و يا
موافقش شوند.
اگر کسی
از ما،
مبارزين راه
سوسياليسم و
آزادی که در
کومەله جمع
شده بوديم میپرسيد
آيا
پلاخانف،تروتسکی،لنين،
قرآن، انجيل،
مارکس و .. .
خواندەايد ومبارزه
میکنيد، ما
چه جواب میداديم!؟
نسل
جوان بايد
بداند،
دانستەهای که
امروز با يک
کليک کردن
برايش فراهم
است، با چه
زحماتی به دست
فعالين
آنزمان میرسيد.
مظاعف
اينکه عمل بر
اساس دانش وقت
صورت میگيرد.
احزاب و
سازمانهای چپ
و سوسياليستی
همانند هر
سازمان و حزب
ديگری بر اساس
دانش زمان خود
عمل میکنند.
تا
جائيکه به
کردستان برمیگردد،
چپ از اين قاعده
عمومی مستثنی
نيست. در همه
زمينەهای انسانی
و مترقی رد
پای چپ بەوضوح
پيداست. مبارزات
مدنی و ايجاد
تشکلهای صنفی
و اجتماعی
مختلف که به
امری طيبعی در
شهرهای
کردستان تبديل
شده است، سطح
شعور بالای
سياسی و
مبارزاتی در
کردستان،
تحزب يافتگی و
دەها خصايص
مترقی ديگر،
همه و همه بر
بستر مبارزات و
نتيجه فعاليت سوسياليستهای
که در چهل سال
گذشته جان بر
کف و بی وقفه
مبارزه میکنند،
است.
کمبود و
کاستیهای چپ
کردستانی که
امروز واضحتر
آنرا میشود
ديد را بايد
همه جانبەتر
مورد نقد و
بررسی قرار
داد. نقد
گذشته زمانی
از ارزش بيشتر
برخوردار خواهد
بود، که
بتواند
کمبودها را با
در نظر گرفتن
شرايط و موقعيت
تاريخی مورد
بررسی قرار
دهد.
با اتکا
به اين مهم که
چپ عللعموم و
کمونيستها
در کردستان،
با دشمنی
فاشيست که
برای بقای خود
دست به هر
جنايتی میزند
روبرو بوده
است، بايد به
نقد و بررسی
نشست.
با تمام
ضعفها و
کمبودهای که
برای چپ قايل
باشيم، نبايد
فراموش کرد،
که احزاب چپ و
سوسياليست با
اتخاذ سياستهای
متفاوت اما در
يک راستا و
برای يک هدف
که آنهم چيزی
غير از
خوشبختی مردم نبود،
مبارزه میکردند.