Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ برابر با  ۱۹ دسامبر ۲۰۱۶
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵  برابر با ۱۹ دسامبر ۲۰۱۶
اشاره:

در داستان دردناک حلب بیش از یک حقیقت وجود دارد.

 

رابرت فیسک

ترجمه : رضا چیت ساز

 

 

اشاره مترجم:  جنگ داخلی ی سوریه فاجعه ای تاریخی است و قربانیان اصلی ی این فاجعه شهروندان سوریه؛ زنان؛ کودکان؛ مردان؛ پیران و جوانانی که تنها گناه شان زاده شدن در گستره ی لعنت شده ی خاور میانه است. قربانیانی که از هر دو سو زیر تیغ قرار دارند. هم از یک سو توسط دیکتاتوری  اسد سلاخی می شوند؛ و هم از سوی دیگر توسط اسلام گرایانی که در غرب از آنان با واژه ی مثبت "شورشیان" نام برده می شود.

رابرت فیسک بی تردید یکی از برجسته ترین خاورمیانه شناسان جهان امروز است. او بیش از چهار دهه به گونه ای ستایش آمیز به حقیقت؛ انسانیت و حرمت پیشه ی خود؛ خبرنگاری پای بند بوده است. مقاله ی زیر از این زاویه مهم است که تلاشی است برای مبارزه علیه دروغ های بی شرمانه ی رسانه های غربی و گفتمان غالب در جهان از آن چه در حلب می گذرد. نه آن که جهان به دو نیمه  ساده سیاه و سفید تقسیم شده است؛ همان گونه که جنایت کار و سلاخ کودکان عراقی جورج بوش می گفت؛ یا با مایید یا بر ما. نه. باید بسیار مراقب بود تا در تله ی کاذب و فریبای انتخاب میان پوتین و اوباما قرار نگرفت.

مقاله ی زیر تلاشی است که نشان بدهد که رسانه ها و سیاست مداران غرب؛ همان مدافعان دموکراسی و حقوق بشر به همراه نهادها و سازمان های شان از نوع دیدبان حقوق بشر و غیره چه گونه به راحتی دروغ می گویند و منافع مشخص خود را در این درۀ  خون و کثافت جویایند.

 

 

در داستان دردناک حلب بیش از یک حقیقت وجود دارد.

 

حال که ارتش بشاراسد شرق حلب را بازپس گرفته است؛ در چند روز آینده سیاست مداران غربی و "متخصصان" داستان های خود درباره ی سوریه را دوباره راه خواهند انداخت. ما خواهیم شنید که رقم دویست و پنجاه هزار غیر نظامی ای که در حلب در "تله" گیر افتاده بودند رقم حقیقی ای بود. و ما بسیار بیش از این خواهیم شنید که چرا هنگامی که بمباران وحشتناک روسیه و دولت سوریه آغاز شد این افراد راه گریز نداشتند.

 

و ما بیش از این راجع به "شورشیان" خواهیم شنید. "شورشیانی" که غرب- آمریکا؛ بریتانیا و دوستان گردن زن ما در خلیج- از حامیان شان بوده اند. در میان آن ها القاعده ای ها؛ یا جبهه النصره یا تحت عنوان نام دیگرشان جبهه فتح الشام  وجود داشت. همانانی که یازده سپتامبر ۲۰۰۱ در نیویورک؛ واشنگتن و پنسیلوانیا جنایت علیه انسانیت مرتکب شدند. "جنگ علیه ترور" را به خاطر دارید؟ "پلیدی  عریان" القاعده را به یاد دارید؟ همه  اخطار هایی که از نهادهای امنیتی محبوب مان در بریتانیا می دادند که القاعده هر آن ممکن است به عملیات تروریستی در لندن دست بزند را به خاطر دارید؟ 

 

زمانی که شورشیان؛ از جمله القاعده شجاعانه از شرق حلب دفاع می کردند؛ ما این داستان ها را نمی شنیدیم. چرا که در آن زمان یک روایت قوی از قهرمانی؛ دموکراسی و رنج و درد در حالت تنیده شدن بود؛ روایتی از خوب در مقابل بد به اندازه ی داستان "سلاح های کشتار دست جمعی" انفجاری و متقلبی.

 

پیش از این؛ در دوره ی صدام حسین زمانی که چند تنی از ما استدلال می کردیم که اشغال غیر قانونی  عراق به فاجعه و بدبختی منجر خواهد شد و سرمنزل راهی که تونی بلر و جورج بوش گزین کرده اند جز تباهی و ویرانی نیست؛ وظیفه ی ما در آن دوره تف و لعنت فرستادن به صدام و حکومت وی بود. در آن زمان وظیفه  ما این بود که مدام خوانندگان مان را یاد آور شویم که صدام یکی از سه ستون اصلی  محور شرارت است.

 

پس دوباره همان روایت معمول تکرار می شود؛ روایت دعاگونه ای که تا سرحد تهوع باید آن را تکرار کنیم؛ وگرنه مطابق معمول زیر باران نامه های نفرت انگیز و تهدید و اذیت و آزار قرار خواهیم گرفت؛ چرا که این است سرنوشت تمام آنانی که از روایت رسمی  فاجعۀ  سوریه - روایتی به غایت دروغین و کاذب- دوری می کنند.   

آری؛ بشار الاسد در مبارزه با آنانی که خواهان براندازی حکومت وی هستند؛ گستره ی پهناوری از شهر های سوریه را به گونه ای ددمنشانه ویران کرده است. آری؛ رژیم وی گناه های بسیاری را با خود حمل می کند؛ شکنجه؛ اعدام؛ زندان های مخفی؛ کشتار غیر نظامیان؛ و اگر شبه نظامیان سوریه ای را نیز به آن ها اضافه کنیم با روایت دهستناکی از پاکسازی  قومی روبه رو هستیم. 

 

آری؛ ما باید نگران جان پزشکان شجاع شرق حلب و کسانی که آن ها ازشان پرستاری می کنند باشیم. هر کس که عکس مرد جوانی که توسط نیروهای امنیتی  رژیم از صف پناهنده گان بیرون کشیده شد را دیده است باید نگران جان همۀ آنانی که اجازه رد شدن از خطوط حکومت را ندارند باشد. و فراموش نکنیم که سازمان ملل گزارش داد که خبر گرفته است که ۸۲ غیر نظامی در ۲۴ ساعت گذشته در منازل خود "کشتار همگانی" شده اند. 

 

اما زمان آن رسیده است که آن حقیقت دیگر نیز گفته شود؛ این که بسیاری از "شورشیانی" که ما در غرب از مدافعان آن ها هستیم؛ کسانی که نخست وزیر مضحک ما تریسا می هفته  گذشته در برابر گردن زنان خلیج با خفت و خواری از آنان تمجید کرد؛ از جنایت کارترین و خون آشام ترین جنگ جویان خاورمیانه هستند. هم زمان که ما در برابر هیولای  داعش در حمله به موصل به نچ نچ کردن مشغولیم (واقعه ای که زیاده از حد شبیه حلب است؛ اما با خواندن روایت ما نمی توان این را نتیجه گرفت) ما هم زمان و آگاهانه کارکرد شورشیان حلب را ندیده گرفته ایم. 

چند هفته پیش من با یکی از اولین خانواده های مسلمان که در حین آتش بس از شرق حلب گریخته بود مصاحبه کردم. پدر خانواده با خبر شده بود که برادر وی به جرم گریز برادرش با خانواده از خط مقدم قرار است اعدام شود. او شورشیان را به خاطر بستن مدارس و قرار دادن اسلحه در نزدیکی بیمارستان ها لعنت می کرد. او از طرف داران رژیم اسد نیز نبود؛ حتی او داعش را به خاطر رفتار خوب شان در روز های آغازین اشغال ستایش می کرد.

  

همان زمان سربازان سوریه ای مخفیانه به من می گفتند که معتقدند که آمریکایی ها به نیروهای داعش اجازه خواند داد که موصل را ترک کنند تا دیگرباره به رژیم سوریه حمله کنند. یک ژنرال آمریکایی حتی نگرانی خود را از این که شبه نظامیان شیعه مانع از گریز نیروهای داعش از مرز به سوی سوریه می شوند را بیان کرد.

 

ما جرا به این صورت ادامه یافت که سه ستون کامیون های حامل نیروهای عملیات انتهاری و هزاران مدافع مسلح گله وار از موصل در عراق و رقا و ديرالزور در خاور سوریه؛ بیابان را به قصد اشغال دیگرباره ی شهر زیبای تدمر پر کرده اند.  

 

توجه به گزارش دهی از این دو ماجرای موازی بسیار آموزنده است. تقریبا تمامی  سرتیترها از "سقوط" حلب در دست ارتش سوریه خبر می دهند؛ حال آن که در هر شرایط دیگری ما بی تردید از بازپس گیری  شهر از دست "شورشیان" توسط ارتش سخن می گفتیم. هم زمان که از "بازپس گیری" شهر تدمر توسط داعش گزارش داده می شود؛ در حالی که (با توجه به رفتار هولناک داعش) ما می بایست از "سقوط" دگرباره ی شهر رومی به حاکمیت وحشت ناک داعش می گفتیم.

 

انتخاب واژه ها مهم است. این ها مردانی هستند که - "دوستان" ما؛ اگر بخواهیم از روایت موجود جهادی استفاده کنیم- که  پس از اشغال شهر برای بار اول پژوهش گر ۸۲ ساله ای را که تلاش می کرد گنجینۀ  رومی ها را حفاظت کند، گردن زدند و عینک وی را بر سر جداشده اش گذاشتند. 

 

بنا به اعتراف خودشان؛ روس ها ۶۴ حمله علیه حمله کننده گان داعش در بیرون تدمر انجام دادند. اما با توجه به گرد و خاک عظیم ایجاد شده توسط کاروان داعش؛ چرا آمریکایی ها در این حملات شرکت نکردند و بزرگ ترین دشمن خود را بمباران نکردند؟ اما نه؛ به دلایل نامشخص؛ ماهواره ها و هواپیماهای بدون سرنشین؛ و نیروهای اطلاعاتی  آمریکایی کاروان مرگ آور داعش را -درست مانند ماه مه ۲۰۱۵ زمانی که داعش برای نخستین بر شهر تدمر را اشغال کرد- نمی توانست ببیند.

 

تردیدی نیست که شکست در تدمر هم برای ارتش سوریه و هم روس ها؛ هر چند بیش تر حالت نمادین دارد تا نظامی؛ بسیار سنگین خواهد بود. افسران سوری ای پیش از این به من گفته بودند که ما هرگز اجازه نخواهیم داد که داعش دیگر باره بازگردد. در درون شهر یک نیروگاه نظامی روسیه بود؛ نیروی هوایی  روسیه در آسمان شهر دیده می شد و ارکستر روسی در ویرانه های رومی  شهر به مناسبت رهایی  تدمر موسیقی نواخته بودند. 

 

پس چه شد؟ به احتمال زیاد ارتش سوریه نیروی کافی برای دفاع از تدمر را؛ هم زمان که به شرق حلب نزدیک می شد؛ نداشت. آنان باید دوباره تدمر را بازپس بگیرند؛ و زود. اما برای بشارالاسد؛ معنای پایان محاصره  حلب این است که داعش؛ النصره؛ القاعده و همه  دیگر گروه های سلفی و متحدین شان از ساخت پایتختی در خط بلند شهرهای بزرگ سوریه؛ دمشق، حمص‎‎، حما و تدمر؛ که ستون فقرات سوریه را تشکیل می دهند ناتوان خواهند بود.    

 

 

بازگردیم به تدمر؛ روایت سیاسی- ژورنالیستی خسته کننده و نیازمند به تازه سازی. شواهد از چندی پیش به اندازه ی کافی گویا و شفاف بوده است. بعد از سرزنش ماهانه  جنایت های دولت سوریه؛ هم زمان که بر بی رحمی  مخالفان اش در حلب چشم پوشی می شد؛ سازمان های حقوق بشر؛ حال که شکست شورش گران را بو می کشند؛ از چند روز پیش در انتقادات خود مدافعان شرق حلب را نیز شریک دانستند.

 

به عنوان مثال به کمیسریای عالی ی حقوق بشر در سازمان ملل نگاه کنید. از هفته ی گذشته به این سو؛ پس از تکرار هراس معمول -و کاملا قابل فهم- خود از جان غیر نظامیان شرق حلب و پزشکان و پرستاران؛ و نگرانی از خطر جان شهروندانی که توسط دولت مجازات خواهند شد؛ و "صدها مردی" که پس از گذر از خط مقدم ناپدید شده اند؛ سازمان ملل یک باره نگرانی های دیگری را بیان کرد.  

 

او اعلام کرد: "در دو هفته ی گذشته گفته می شود که جبهه ی فتح الشام (به زبان دیگر؛ القاعده) و گردان ابو عمار رقم ناشناسی از غیر نظامیانی که خواستار ترک نیروهای نظامی از مناطق مسکونی شان و عفو غیر نظامیان بوده اند، را ربوده و کشته اند."     

"فراتر از این به ما خبر رسیده است که بین ۳۰ ام نوامبر و یکم دسامبر نیروهای مسلح رو به غیر نظامیانی که تلاش به ترک شهر کرده اند، آتش گشوده اند." علاوه بر این چه در غرب حلب؛ در مناطق پر جمعیت و مملو از نیروهای غیر نظامی؛ چه در شرق حلب تحت کنترل "شورشیان" حملات بدون استثنا رخ داده است.

 

من فکر می کنیم در روزهای آینده ما از این نوع اخبار بیش تر خواهیم شنید. ماه آینده ما ضمنا می توانیم کتاب وحشتناک "سوداگران آدمی" به قلم روزنامه نگار ایتالیایی لورتا ناپولئونی؛ درباره سرمایه گذاری  جنگ سوریه را بخوانیم. او آدم ربایی برای پول را هم توسط نیرو های دولتی و هم شورش گران در سوریه را دسته بندی می کند؛ اما انتقادات سختی نیز به پیشه ی خود ما؛ روزنامه نگاری نیز دارد. 

 

وی می نویسد که خبرنگارانی که توسط نیروهای مسلح در شرق سوریه ربوده می شدند؛ "به گونه ای دچار همرفت همینگوی ای می شدند. خبرنگاران جنگی از شورش دفاع کرده و به شورش گران اعتماد می کردند و جان خود را به خطر می انداختند؛ چرا که با آن ها هم پیمان بودند." اما "این شورش تنها گونه ای دیگر از جهادگرایی  جنایی است؛ پدیده ای مدرن که تنها یک وفاداری می شناسد؛ پول."   

 

آیا این نگاه زیاده از اندازه نسبت به پیشه ی من سختگیرانه است؟ آیا ما واقعا با شورش گران "هم پیمان"ایم؟ 

 

بی تردید اربابان سیاسی  ما با شورش گران هم پیمان اند؛ و دلیل آن هم همان دلیلی است که شورش گران قربانیان خود را می ربایند؛ پول. هم از این روست رسوایی  برکسیت می (اشاره به طرف داری ی دبیر اول حزب محافظه کار و نخست وزیر انگلیس تریسا می از برکسیت است) و وزرای ابله وی که هفته  گذشته به امید بردن قرادادهای میلیارد پوندی  فروش اسلحه به کشورهای خلیج؛ در برابر خودکامه گان سنی که سرمایه گذاران جهادیان سوریه هستند؛ پیشانی به خاک مالیدند.  

 

در چند ساعت آینده پارلمان بریتانیا قرار است که به بدبختی های پزشکان؛ پرستاران؛ کودکان زخمی و غیر نظامیان حلب و دیگر نقاط سوریه بپردازد. کارکرد پوچ و مسخره  دولت بریتانیا هیچ شکی به جای نمی گذارد که نه سوریه ای ها و نه روس ها کوچک ترین اهمیتی به سوگ واری  جگر سوز ما نخواهند داد.

برگرفته از مقاله ی رابرت فیسک در روزنامه ی ایندپندنت

http://www.independent.co.uk/voices/aleppo-falls-to-syrian-regime-bashar-al-assad-rebels-uk-government-more-than-one-story-robert-fisk-a7471576.html

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©