انفجار
توطئه سکوت
واکنش
ها به نوار
صوتی آیت الله
منتظری در جمع
«هیئت مرگ» (۵)
اعدام،
این نشانۀ بربریت
واکنش
شعله پاکروان
(مادر ریحانه
جباری)
به
فایل صوتی آیت
الله منتظری
جمعه
۱۲ شهريور ۱۳۹۵
برابر با ۰۲
سپتامبر ۲۰۱۶
یکروز
پیش از عید
قربان 1393 بعد از
اذان صبح از
خانه به طرف
قم حرکت
کردیم. فریدون
و من . خواستیم
بدانیم چه شده
که پاپ از
واتیکان در
فاصله چند
هزار
كيلومتري
صدای
ریحانمان را
شنید اما
مراجع و
روحانیون
شیعه در فاصله
ای اندک (قم تا
قرچک ورامین )
با كمتر از 130
كيلومتر ،
نشنیدند . به
دفتر
روحانیون
طراز اول
مراجعه کردیم
. به دفتر تک
تکشان . بعضی
تا فهمیدند
چرا رقته ایم
عذرمان را
خواستند . اما
بعضیهایشان
پای حرفمان
نشستند . گفتیم
به دخترمان
ظلم شده، بر
ما ستم رفته،
آمده ایم
بگوییم آن چه
را بر ما
گذشته و مي
گذرد.
تا
فردای قیامت
که ریحانه
متهمتان
میکند ، نگویيد
خبر نداشتیم
ونمي دانستيم.
با
دختری جوان
همراه شده
بودیم. عکاس و
خبرنگار بود .
با اینکه
ناهار صرف
كرده بودیم در
منزل آقای احمد
منتظری سفره
ای پهن شده
دیدیم که
همسرش آراسته
بود . هر سه بی
آنکه حرفي از
صرف نهار
بزنيم بر سر
سفره نشستیم و
ميهمان زن و
شوهری بس آرام
و انسان شدیم .
اینها
را گفتم تا
بگویم از آقای
احمد منتظری و
خانواده اش جز
احترام و
مهربانی چیزی
ندیده ام . این
روزها صدای
پدر مرحومشان
پخش شده و نقل
محافل است، با
اینکه انگیزه
ایشان را در
نگهداشتن این
فایل صوتی و
انتشارش بعد
از 28 سال را
نمیدانم ، اما
گفتگوها از
نگاهی تکان
دهنده است، مو
بر تن راست مي
كند. درست است
که این سند آب
خنکی بر
جگرهای سوخته
بازماندگان
همه اعدامهاست.
اما انتظارات
خیلی ها را
برآورده
نمیکند.
آیت
الله منتظري،
تقریبا 12 سال
بعد از آن
جلسه كه
حقایقی تلخ در
آن مطرح شد ،
در قید حیات
بودند . بی شک
این تنها جلسه
نبوده و گفتگوهای
بسیاری از
ایشان
باقیمانده که
شاید ابعاد
هولناک دیگری
از آن روزهای
پر اعدام را فاش
میکند . کاش به
پسرشان
میگفتند احمد
آقا حالا که
تکنولوژی به
کمک انسان
آمده، بیا و
شرح جلسات را
یکی یکی منتشر
کن. یا اینکه
قبل از حصرشان
میگفتند آمار
دقیقی از
اعدامیان دربیاورند
. بین دو رقم
چهار هزار و
سی هزار نفر
فاصله ی زیادی
وجود دارد . 26
هزار انسان ،
که هر کدام
پدری و مادری
و خویشانی
داشتند . در
ذهنتان تصویر
کنید . 26 هزار
نفر که از
آمار حذف شده
اند .
پس
از انتشار این
سخنان ، کسانی
صحبت از عذرخواهی
و کسانی به
دفاع از
اعدامها
پرداختند .
کسانی هم سکوت
کردند . گویی
این فایل صوتی
تبدیل به محکی
شد برای مردم
که شعارهای
توخالی را
بسنجند .
درونم
آرام نمي گيرد
. با یک فرمان ،
چوبه ها به پا
شد . تا سرنوشت
جوانان محبوس
با یک جمله
روشن شود . "
آیا سر موضع
هستی ؟" همه
پدران و مادران
میدانند که
نوجوانان تا
سنین جوانی سری
پرشور دارند و
باید سالها
بگدرد تا به
ثبات فکری
برسند .
نوجوان
پانزده
شانزده ساله
چه میداند در
آینده به چه
ایده ای خواهد
گروید ؟ اصلا
مگر آنها
محاكمه نشده
بودند؟ مگر
دوران حبسشان
را نمي
كشيدند؟ سي
هزار مادر و
پدر در سکوت
به سوگ نشستند
، چند تايشان
با شنيدن خبر
اعدام
عزيزشان سكته
كردند؟ چند
نفرشان اصلا
خبردار نشدند
كه چه بر سر
نازنين
فرزندشان
آمد؟ براي چند
جان باخته
مراسم
سوگواری گرفته
شد؟ چرا
بسیاری
نتوانستند
مراسمی
بگيرند؟ چند
زن حامله در
ميانشان وجود
داشت؟ چند نفرشان
هنگام
دستگيري كمتر
از 18 سال
داشتند؟ چند
نفرشان دختر و
چند نفرشان
پسر بودند؟
گورهايشان
كجاست؟ تك به
تك دفن شدند
يا دسته جمعي ؟
آخر صحبت از
هزاران انسان
است .
برای
سوالهای
بیشمار پاسخی
نمیابم . نه
مسئولین پاسخ
میدهند و نه
اگاهان از عمق
ماجرا . بالاخره
اينها محاكمه
شدند يا بدون
محاكمه اعدام
شدند؟ وکیل
داشتند ؟ آیین
دادرسی و
تشریفات قانونی
برایشان
رعایت شد یا
نه ؟ بعضی هول
شده و ابراز
نظر کرده اند
که این اقدام
براي حفظ نظام
بوده . این که
بدترین نوع
توهین به نظام
است . چرا که
معنای ضد خود
را دارد . مگر نظام
با اعدام حفظ
شده است؟ چرا
مقامات وقت
سكوت كردند؟
آن زمان رئیس
جمهور و نخست
وزیر و رييس
مجلس و رييس
قوه قضائيه
داشتيم . آنان
چرا هیچ
نگفتند .
اکنون چه
دارند که
بگویند ؟
ريحانم
آن زمان نه
ماهه بود
.همان زمان که
داشتم بازی
های کودکانه
میکردم با
دخترم ، دخترانی
به چوبه سپرده
میشدند . بی
خبر از سرنوشت
هزاران جوان ،
دندانهای
شیری ریحان را
میشمردم .
وقتی در آغوشش
میگرفتم و حظ
میکردم از بازیگوشی
هایش ،
مادرانی در
حسرت در آغوش
گرفتن
فرزندان
اعدام شده شان
بودند . چنان
مشغول زندگی م
بودم که خبر
نشدم مادرانی
دستشان را روی
دهانشان فشار
میدهند تا
صدای ناله هایشان
را همسایه هم
نشنود . ایا
اگر صدایشان
را میشنیدم ،
میشنیدیم چه
تغییری در
سرنوشت دیگران
ایجاد میشد ؟
با خودم
كلنجار مي
روم، آيا به
سهم خود
اعتراض مي
كردم، اعتراض
مي كرديم؟ اگر
صدايمان درمي
آمد ، كار به
اعدام ريحان و
ريحانه ها مي
كشيد؟ یا
اینکه
میگفتیم به
ماچه؟
همانطور که در
باره ی کردها
و ترکمن ها و
سنی ها و
...گفتیم به ما
چه . هنوز هم
میگوییم . اینجاست
که ارزش کار
مرحوم منتظری
روشن میشود .
اسان نیست
گذشتن از
بالاترین
امکانات مادی
. آسان نیست
گذشتن از قدرت
و ثروت . آسان
نیست شکستن
سکوت و در صف
مدافعین انسانیت
بودن . ایشان
نخواست با بار
سنگین ریختن
خون بیگناه ،
به دیدار خالق
هستی برود .
اما
، كاش مرحوم
منتظری به شكل
دیگری صحبت
میکرد . به جای
انکه بگوید در
ماه محرم
اعدام نکنید
می گفت اعدام
نکنید. کاش
وقتی می شنید
حتی یک زن
باردار اعدام
شده عمامه بر
زمين مي كوبيد
و پای برهنه
تا تهران
میآمد. کاش
وقتی میشنید
حتی یکنفر زیر
18 سال اعدام
شد، بر بام خانه
اش میرفت و
بلند بلند
فریاد میزد و
اذان میگفت .
اذان
. همانکه یک
عمر شنیدم . و
از سوم ابان 1393،
سحرگاهاني كه
ريحانم را به
دار جفا
کشیدند ، تنم
را میلرزاند .
همان که برای
مردم دور از
اعدام نشانه
وقت نماز است
يا گشودن
روزه. نشانه
چرخش خورشید
است. اما برای بازمانده
اعدام نشانگر
خفه شدن
دلبندی نازنین
ست . هر شب
لحظات بی
خوابی م را در
تراس خانه ام
میگذرانم . تا
وقتی که مسجد
محل اذان می
گذارد، رعشه
بر اندامم مي
افتد و حلق
آويزکردن
ريحانم را با
تمامي وجودم
بازسازي مي
كنم، این
لحظات تنم را
چنان
میلرزاند که عرق
میکنم . سراپا
دردم، اما به
اتاق باز میگردم
تا شايد ساعتی
بخواب روم .
میخوابم . در
حالیکه
بسیاری خود را
به خواب زده
اند تا هیچ
نگویند در
باره ی اعدام .
این نشانه ی
بربریت .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در
ضرورت تعیین
تکلیف با آیتالله
خمینی
محمد
حیدری
روزنامه
نگار
18 اوت 2016 - 28
مرداد 1395
انتشار
صدای ضبط شده
سخنان آیتالله
منتظری در
دیدار با
اعضای "هیات
مرگ" در
تابستان سال
۱۳۶۷، انعکاس
گستردهای
یافت. از یک
طرف موجب
گفتگویی
دوباره درباره
حادثه
هولناکی شد که
به از دست
رفتن جان هزاران
نفر منجر شد و
از سوی دیگر
نگرانیها از
ادامه همین
روند را افزون
کرد.
اما
این صدا،
اهمیت دیگری
هم داشت. صدای
منتظری که
گویی از اعماق
تاریخ برمیخاست،
هشدار داده
بود که خمینی
را در آینده، "خونریز،
سفاک و فتاک"
لقب خواهند
داد. صدا که با
کیفیت خوبی هم
ضبط نشده و به
همین دلیل
بخشی از
گفتگوها را
نامفهوم میکند،
به اینجا که
میرسد،
کاملا به وضوح
شنیده میشود:
"من میخواهم
پنجاه سال
دیگر برای
آقای خمینی
قضاوت نکنند و
بگویند که آقا
یک چهره
خونریز، سفاک
و فتاک بود. من
نمیخواهم که
در تاریخ
اینجور باشد."
این
صدای حیرتانگیز،
بصورتی
نمادین،
اعلام پایان
یک دوران در
تاریخ ایران
است:
"اسلام/تشیع
قدرتطلب
سیاسی". خمینی
که رهبری
انقلابی
تاریخی علیه
استبداد را
برعهده گرفته
بود، در ادامه
خود به سلطانی
جائر تبدیل
شد. اما چیزی
بر حاکمان پیشین
افزوده بود:
وجه دینی
استبداد.
اهمیت
خمینی
آیتالله
روحالله
موسوی خمینی،
شاید
تاثیرگذارترین
شخصیت تاریخ
معاصر ایران
باشد. اهمیت
او، نه تنها
به دلیل نقشی
است که در
رهبری انقلاب
سال ۱۳۵۷ ایفا
کرد و در
نهایت به
سرنگونی
استبداد
پیشین
انجامید،
بلکه از سوی
دیگر بهدلیل
راهی است که
پس از آن طی
کرد و مسیر
شکست امیدهای
برآمده از
انقلاب را
هموار کرد و
در طی کمتر از
یک دهه، حکومت
استبدادی
دیگر، بنیان گذاشت.
بیشک
خمینی یکتنه
این مسیر را
طی نکرد، اما
نقش رهبری او
در این مسیر،
آشکارتر از آن
است که نادیده
گرفته شود.
طرفدارانش،
او را کسی میدانند
که راه
رستگاری را
گشود و
مخالفانش فردی
که راه خشونت
را هموار کرد.
اما
اهمیت خمینی
فراتر از این
موافقت ها و
مخالفت ها
است. باید
تاکید کرد که
مخاطب این
نوشته،
ستایشگران او
نیستند، چرا
که درک این
اهمیت "فعلا"
برای آنان
ضرورتی عینی
ندارد. آنان
از منافع این
پروژه قدرتطلبانه
برخوردارند و
نیازی به فهم
آن چیزی که بر
ایران رفته و
میرود،
احساس نمیکنند.
هرچند که آنان
نیز دیر یا
زود و "بهناچار"،
ضرورت فهم این
بحران را
درخواهند
یافت.
مخاطب
این نوشته اما
مخالفان و
منتقدان خمینی
هستند.
مخالفانش، با
نادیده گرفتن
اهمیت و جایگاه
او، در واقع
خود را محروم
از فهم بحرانی
کردند که
امروز همه ما
گرفتار آن شدهایم.
تقلیل نفوذ
خمینی به
اشتباه
اطرافیانش، یا
زیر سوال بردن
سخن گفتن او و
یا حتی تقلیل
اقداماتش به
نوعی از
حکمرانی بد،
به کار فهم
آنچه اتفاق
افتاده،
نخواهد آمد.
بیشک
نفوذ خمینی به
دلیل نفوذ
سنتی است که
از آن برآمده
بود، اما به
نظر میرسد که
اهمیت او به
دلیل "چرخش
بنیانافکنی"
است که از
همین سنت کرد.
رویاروییهای
نمادین
شریعتی-خمینی،
شریعتمداری-خمینی
و
منتظری-خمینی
هم در همین
چارچوب قابل
فهمتر است.
ادعای ما این
است که خمینی
بر سنت "باطنیگری"
سوار شد، اما
از "همه"
فرضیات آن
عدول کرد و
البته اهمیت
کار او نیز در
همینجا بود.
طرحی
از یک طرح
به
نظر میرسد که
باطنیگری،
الهامبخش
بسیاری از
جریانها و
کوششهای
اعتراضی در
قرن گذشته
بوده است. از
جنبش باب تا
جنبش مشروطه و
از ظهور
شریعتی تا
مجاهدین خلق و
بالاخره
جمهوری
اسلامی، همه
به نوعی از
باطنیگری
متاثر بودهاند.
گرچه تفصیل
این مدعا در
یک گزارش
کوتاه ممکن
نیست، اما میبایست
که خلاصهای
از آن را
ترسیم کرد:
فرض
اول ما این
است که باطنیگری
پاسخی بوده
است به "تغلب".
تاسیس "حکومت
جور" تنها چند
دهه پس از مرگ
پیامبر
اسلام(ص)، که
به تعبیر عابد
الجابری،
فیلسوف
اسلامی بر پایه
"قبیله و
غنیمت" شکل
گرفت، بیرون
ماندگان از
دایره قدرت را
که تحت ستم
قبایل حاکم
قرار گرفته
بودند، و
همچنین
موالیان را به
سوی برساختن
نظریهای
کشاند که میتوان
باطنیگری
نامید. برای
مقابله با
حکومت جور، که
خود را جانشین
برحق محمد(ص)
میدانست،
باطنیگری
راهی را طی
کرد که نتیجه
آن بیاعتبار
کردن مشروعیت
حاکم بود.
این
نظریه، با
گذشت چند قرن
به شکل نهایی
خود درآمد و
حداقل سه فرض
اصلی داشت:
اول اینکه فهم
حقیقت کتاب،
تنها برای
خداوند و رسول
او و همچنین
"انسان کامل"
ممکن است. دوم
اینکه چون برقراری
حکومت عدل
منوط به فهم
کتاب است، پس
تاسیس حکومت
تنها حق انسان
کامل است و
سوم و مهمتر
از همه اینکه
انسان کامل
"غایب" شده
است.
در
طول قرنها
کشمکش بر سر
حکومت و
مبارزه برای
عدالت، همه
جنبشهای
باطنی با همین
فرض، حکومتهای
مستقر را
حکومت جور میدانستند.
و البته در
طول این قرنها،
هر جنبشی که
برمیخاست،
برای خروج از
بنبست و پایان
دادن به زمانه
عسرت، ناچار
یکی از فرضیات
اصلی باطنیگری
را کنار میگذاشت:
کسانی که فهم
کتاب را سهم
عالماندین
هم میدانستهاند،
کسانی دیگر که
برقراری
حکومت عدل را
علیرغم غیبت
انسان کامل،
ممکن میخواندند
و بالاخره
دیگرانی که
"انسان کامل" را
ظاهر میکردند،
همه و همه،
گرچه بر سنت
باطنیگری
تکیه کرده
بودند، اما
همزمان با
عدول از فرضهای
اساسی باطنیگری،
از این سنت
خروج میکردند.
به
همین دلیل، هم
سنتهای فقهی
اصولی در
برابر باطنیگرایی
قرار میگرفت،
هم حکومتهای
شیعه از آلبویه
تا فاطمیان و
صفویان، در
نهایت عدول از
باطنیگری
بودند و به
"جور" منجر میشدند،
و هم اینکه
هرگونه ادعای
ظهور (از
حروفیه و
نقطویه تا
بابیه) خروج
از پروژه
باطنیگری
محسوب میشد.
از آنجا که
پایبندی به
همه فرضهای
باطنیگری،
نوعی بنبست
را القا میکرد،
هر جنبشی با
عدول از یک یا
چند فرض، میکوشید
تا راهی جدید
باز کند، اما
هر بار، شکست
از راه میرسید.
میتوان
گفت که شکست
همه این جنبشها،
راه را برای
مشروطه باز
کرده است.
مشروطه ایرانی،
طرحی است که
در درون نظریه
باطنیگری
پیش رفت و از
هیچ فرض باطنی
عدول نکرده بود.
بعد از اینکه
صدها سال،
باطنیگرایان
هر بار یکی از
فرضهای سهگانه
را کنار میگذاشتند
تا راه
رستگاری
گشوده شود و
هربار شکست میخوردند،
در نهایت
نتیجه و عصاره
چند قرن مبارزه
و تجربه،
برآمدن جنبش
مشروطه شده
بود. مشروطه
ثمره باطنیگری
با همه فرضهای
سهگانهاش
بود: فهم کامل
کتاب ممکن
نیست. تاسیس
حکومت عدل
ممکن نیست.
انسان کامل
غایب است و
ظهور آن هماکنون
ممکن نیست. پس:
باید به عقل
جمعی تن داد.
هرچند
که به تعبیر
میرزا
محمدحسین
نائینی، حکومت
مشروطه
همچنان حکومت
عدل نبود و
همچنان روسیاه
بود، اما
حداقل اینکه
دستهایش را
شسته بود و
زمینه ظلم کمتر
شده بود. و در
زمانه عسرت،
در عصر غیبت
انسان کامل،
بیش از این
ممکن نیست و
سهم ما از
عدل، در همین
اندازه است.
به این ترتیب
بود که حداقل
به لحاظ نظری،
برای حکومت
مردم، آنهم از
میان سنت
باطنیگری،
راهی باز شد.
با
اینهمه
نیروهایی که
در برابر
مشروطه صفآرایی
کردند، اجازه
سنجش نهایی
این راه حل را
ندادند. به
نظر میرسد که
برآمدن
استبداد
مدرن، زمینه
راه حل درونی
را از بین برد
و فرصت برای
رشد ضدانقلاب
مشروطه را
فراهم کرد.
همان جریانهایی
که بعدها در
سال ۱۳۵۷
بازگشتند و
بحران جدید را
برساختند.
آیتالله
خمینی را باید
نماد همین
جریان و
نماینده
ضدانقلاب
مشروطه دانست.
او در پایان
کارش از همه
فرضهای
باطنیگری
عدول کرد. هم
فهم کتاب را
ممکن دانست،
هم تاسیس
حکومت را جایز
خواند و هم
حتی بصورتی
"نمادین" خود
را "انسان
کامل" دانست.
خمینی آشکارا
خود را صاحب
همان "ولایت
رسولالله و
ائمه اطهار"
معرفی میکرد.
حتی اینکه
عبارت "امام"
را بر ابتدای
نامش آورده
بودند، نیز با
چنین نگاهی
است که معنایی
کاملا نمادین
مییابد.
باید
توجه کرد که
خروج از همه
این مفروضات
در دستگاه
فکریای که
خمینی
نمایندگی میکرد،
چه خطراتی میتوانست
به دنبال داشته
باشد. اگر
بپذیریم که
فهم کتاب در
زمانه غیبت
انسان کامل
ممکن نیست، و
تاسیس حکومت
نیز بدون
انسان کامل به
جور منجر میشود،
کوششی برای
ساختن دستگاه
نظری و عملی "قبضه
قدرت"
نخواهیم داشت.
اما اگر کسانی
هم ادعای فهم
کتاب را داشته
باشند، هم خود
را محق به تاسیس
حکومت بدانند
و هم حتی خود
را صاحب
"ولایت رسولالله"
بخوانند،
دقیقا همان
مسیری را
خواهند رفت که
بنیامیه و
بنیعباس
رفته بودند. و
مگر نه اینکه
باطنیگری
پاسخی به همین
بحران تغلب بر
مبنای دین بود؟
شاید علت خروج
خمینی از سنت
باطنیگری را
به دلیل تناقض
ذاتی قدرت
طلبی آن با
این سنت بهتر
بتوان درک
کرد.
پروژه
نظری آیتالله
خمینی که با
نام ولایت
فقیه شناخته
شد، و بدون
پردهپوشی
همان "ولایت
رسولالله و
ائمه اطهار"
را به خود
نسبت میداد،
خروج کامل از
پروژه باطنیگری
بود و نتیجه
نهایی آن نیز
چیزی جز تغلب
و جور نشد. ولایتفقیه
در عمل، چیزی
جز طرحی سیاسی
برای قبضه قدرت
نبود و از
درون آن بار
دیگر "حکومت
جور" برآمد.
هرچند که
خمینی بر سنت
باطنیگری
سوار شد، سنتی
که با ظهور
علی شریعتی،
جان دوبارهای
گرفته و به
بازیگر اصلی
تبدیل شده
بود، اما او
همزمان با کسب
قدرت، از همه
فرضهای این
سنت خروج کرد.
در واقع باید
گفت که کسب قدرت
را نسبتی با
باطنیگرایی
نبود.
تعیین
تکلیف با
خمینی
منتظری
خبر داده است
که نام خمینی
در تاریخ به
عنوان
"خونریز،
سفاک و فتاک"
ثبت خواهد شد.
او با تاسیس
"حکومت جور"
هم به سنت
باطنیگری
پشت کرد و هم
ظلم را به دین
پیوند داد. در
میان
ستایشگران
خمینی، هنوز
جریانهایی
هستند که از
سنت خمینی
فاصله دارند،
اما جسارت
جدایی از این
مسیر را
نیافتهاند.
طرح خمینی که
عدول کامل از
باطنیگری
بود، به نظریه
دینی کسب قدرت
در معنای اسلامی
سیاسی که به
دنبال قبضه
قدرت برای
برقراری شریعت
است، تبدیل شد
و هنوز جریانهایی
هستند که تصور
میکنند از
همین مسیر میتوان
به سمت
برقراری
حکومت
عادلانه حرکت
کرد. آنها
تصور میکنند
که در این
راه، مشکل از
"شخص" بوده و
اگر دیگری بر
جای او میبود،
راه دیگری طی
میشد. اما به
نظر میرسد که
هرگونه کوشش
برای کسب قدرت
از طریق دین،
نتیجه ای این
جز این نخواهد
داشت.
جریانهای
"سیاسی
مذهبی" ناچار
از تعیین
تکلیف نهایی
با خمینیاند.
آنها یا
همچنان از
باطنیگری
خروج میکنند
تا راه برای
استبداد
مذهبی باز شود
و یا با
بازگشت به
دامن باطنیگری،
مسیر سیاست را
از مسیر مذهب
جدا خواهند
کرد. نباید
فراموش کرد که
باطنیگری
برخلاف تصویر
و تصوری که از
آن ساختهاند،
غیرسیاسی
نیست، بلکه ضد
سیاست است و
همین عین
سیاسیبودن
آن است. در
واقع این که
اسلام/ تشیع
را در زمان
غیبت انسان
کامل،
غیرسیاسی
بدانیم، خود انتخابی
سیاسی است و
راه را برای
مشارکت جمعی
باز میکند.
بازگشت
به باطنیگری،
علاوه بر آنکه
بازگشت به
سنتی نیرومند
و چند صد ساله
است و شاید
راه نجاتی را
باز کند، از
سوی دیگر خروج
از طرح قدرتطلبانه
ولایتفقیه
هم هست. با روح
الله خمینی
باید تعیین تکلیف
کرد. این
تعیین تکلیف
تنها به شخص
او محدود نمیشود،
بلکه به راهی
که او طی کرد و
ایدهای که او
نمایندگی میکرد
نیز مربوط
است.
http://www.bbc.com/persian/blogs/2016/08/160817_l44_nazeran_khomeini_montazeri
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سخنان
میرحسین
موسوی درباره
قتل عام سال 67
میرحسین
موسوی در جلسه
ای که با
اعضای ستاد
تبلیغات
انتخاباتی
خود برای
انتخابات 88
داشت، در همین
ارتباط و
اتهاماتی که
به وی بعنوان
نخست وزیر و
آگاهی از قتل
عام وارد می
شد گفت:در
شرایط حساس و
تاریخیای که
جنبش سبز مردم
ایران در آن
قرار دارد، پرداختن
صریح من به
این موضوع بیش
از هر چیز
تبلیغات سوء و
تهمتها و
دروغهای
دستگاههای
تبلیغاتی
حاکمیت را از
نو به سمت
جنبش روانه میکند
و در شرایطی
که همه توان
ما باید صرف
آگاهسازی
تودهها و
اقشار مختلف
مردم نسبت به
وضعیت و سیاستهای
نامناسب و
خطرناک کنونی
شود، باید
برای خنثی
کردن دروغهای
جدید به کار
رود و احساس
میکنم که بحث
درمورد هر
کدام از وقایع
گذشته ما را
به سمت تونلی
میبرد که
انتهایی برای
آن نمیتوان
متصور بود و
ما را از
پرداختن و
تشریح حوادث
کنونی که نقش
تاثیرگذارتری
در زندگی آتی مردم
دارد، غافل میکند
و این بیشتر
به نفع سیاست
جریان حاکم
است؛ بنابراین
ترجیح دادهام
در این موارد
به صورت رسمی
اظهارنظری
نکنم و این را
موکول کردهام
به یک فضای
آرام و بدون
التهاب؛ با
این حال در
این جلسه به
دلیل فضای
صمیمی حاکم به
طور خلاصه و
برای رفع
ابهام به آن
میپردازم. هرچند
برای درج خبری
روی سایت این
حرفها را نمیزنم
ولی نقل سینه
به سینه آن
توسط جمع حاضر
مانعی ندارد
چون برخی در
این باره
دغدغه جدی
دارند. ماجرا
را در دو بخش
توضیح میدهم:
یکی شرایط
حاکم بر زندانها
پس از انقلاب
و دیگری نقش
من و دولت من
در این موارد».
در
ابتدا و پیش
از هر سخنی
لازم است بر
سر یک اصل
توافق کنیم،
اصلی که به
نظر من مورد
پذیرش هر
انسانی است آن
هم این که
سیاه، سیاه
است و سفید،
سفید؛ جنایت
را جنایت
ببینیم و به
دست هرکس که
بود محکوم
کنیم. موضعگیری
ما در این
مورد باید
مبتنی بر همین
اصل اساسی باشد.
یک پیش فرض
اشتباه در این
سوال و
سوالاتی از این
دست که در
جلسههای
مختلف و فضای
مجازی مطرح میشود
و باید به آن
اشاره کنم لفظ
«اعدامهای
دهه ۶۰» است. حقیقت
این است که طی
دهه شصت چیزی
به نام اعدامهای
دستهجمعی جز
در دو مقطع
وجود نداشت؛
یکی در سالهای
ابتدایی
پیروزی (۵۷-۵۸) که
مربوط است به
اعدام
وابستگان و ساواکیها
و کسانی که در
رژیم پیشین
علیه مردم دست
به جنایت زده
بودند یا فاسد
بودند، که
البته در همان
زمان هم
بسیاری از
دلسوزان
انقلاب به نحوه
برگزاری
دادگاهها و
نوع اجرای
احکام اعتراض
داشتند چون
بعضا حداقل
استانداردها
و قوانین هم
رعایت نمیشد؛
خب در آن زمان
همه ما گرفتار
یک سری افراطها
یا به اصطلاح
رفتارهای
انقلابی
بودیم که اگر
این دید امروز
را داشتیم
شاید به گونهای
دیگر رفتار میکردیم.
و دیگری همین
ماجرای سال ۶۷
و اعدام
زندانیان است.
صحبت
در این باره
بدون آشنایی
با وضع زندانها
در آن دوران
ممکن نیست. پس
از انقلاب وضع
زندانها
بسیار
نامناسب بود و
این وضع تا
ابتدای دهه ۶۰
ادامه داشت. بنده
خاطرم هست که
یکی از
دلمشغولیها
و دغدغههای
اصلی شهید
رجایی در
دورانی که
بنده هم عهدهدار
وزارت خارجه
بودم، وضع
زندانها بود.
ایشان
چندباری هم
شخصا به زندانها
سرکشی کردند و
با بررسی
وضعیت
دستورهایی
برای پیگیری
میدادند که
البته به دلیل
اختلافات
موجود بین نخستوزیر
و رئیسجمهور
وقت (بنی صدر) مجال
چندانی برای
رسیدگی قاطع
فراهم نشد و
به مدت کوتاهی
پس از ریاستجمهوری
شهید رجایی هم
که فاجعه
انفجار نخستوزیری
روی داد.
به
هر حال، در
ابتدای
مسئولیت بنده
بعنوان نخستوزیر،
گزارشات
روزافزونی از
بدرفتاریها
و قانونشکنیها
در زندانها
به دست ما میرسید
که منجر به
تعیین هیاتی
از سوی من به
سرپرستی آقای
جواد اژهای،
داماد شهید
دکتر بهشتی شد
که نسبتی هم
با آقای محسنی
اژهای ندارند
برای پیگیری
وضع زندانها
و زندانیان. همان
زمان فشارها و
کارشکنیهای
زیادی برای
توقف فعالیت
هیات از درون
زندانها و
مسئولین آن
صورت گرفت و
میگفتند به
شما و دولت
ارتباطی
ندارد و ما
زیر نظر قوه
قضاییه هستیم
و مسائلی از
این دست، اما
بنده مصر بودم
که این قضیه
پیگیری شود،
که در نهایت
پنج، شش کارتن
گزارش درباره
شکایات برای
من آوردند. این
ادامه یافت تا
در جلسهای که
بنده همراه
بیست، بیست و
پنج نفر از
مسئولین خدمت
حضرت امام
بودم این را
با امام مطرح
کردم. خاطرم
هست که حضرت
امام وقتی این
مسائل را شنیدند
با لحن و نوع
گفتاری که
تاکنون از
ایشان ندیده و
نشنیده بودیم
با عصبانیت و
تغیر خاص
دستور
برکناری
مسئولین خاطی
را در همانجا
صادر کردند و
به بنده تاکید
و سفارش موکد
کردند که
قاطعانه و با
جدیت این
ماجرا را پیگیری
کنم. این چیزی
نیست که کسی
بخواهد انکار
کند چون حداقل
بیست نفر در
این ماجرا
شاهدند و میتوانند
صحت این را
تایید کنند.
نتیجه
این شد که
مسئول وقت
زندان اوین (اسدالله
لاجوردی) برکنار
شد، البته
بعدا
اتفاقاتی
افتاد که بنده
از آن خبری
ندارم و در
نهایت مانع از
عزل وی شد تا
بعد نتیجهاش
آن اتفاقات
باشد.
بنده
اعتقاد دارم
اگر همان زمان
دستور امام با
مصلحتاندیشیهای
بیمورد زمین
گذاشته نمیشد
شاهد مسائل
بعدی نبودیم. با
این حال، به
پیشنهاد ما
آقای سرحدیزاده
که در رژیم
پهلوی سابقه ۱۵
سال زندان را
داشت رییس
شورای
سرپرستی
زندانها شد
چون فکر میکردیم
به خاطر این
که سابقه
زندان دارند
شرایط زندان و
زندانی را درک
میکنند و میتوانند
در جهت اصلاح
شرایط موثر
باشند. و
واقعیت هم این
است که شرایط
تا حد زیادی
بهبود پیدا
کرد. این را در
نظر داشته
باشید تا به
وقایع سال ۶۷
برسیم.
بد
نیست یک خاطره
دیگری را هم
ذکر کنم. این
را به این جهت
میگویم تا
وضع آن زمان
را بتوانیم
درک کنیم چون
خیلی از مسائل
آن دوران را
به دولت نسبت
میدهند در
حالی که تداخل
دستگاهها و
سازمانها و
حرکات موازی
در خیلی جاها
دولت را بیتاثیر
کرده بود. برای
نمونه، یک
زمانی فردی
پیش من آمد و
گفت در
فرودگاه هنگام
پیاده شدن از
هواپیما عدهای
هستند که دهان
مسافران را بو
میکنند. من
شعر شاملو را
خوانده بودم
که میگفت
دهانت را میبویند،
در این جا هم
بو میکردند
که مثلا کسی
مشروبات داخل
هواپیما مصرف
نکرده باشد. خب،
در ابتدای
قضیه من باورم
نشد. یکی را
برای تحقیق
فرستادم و با
کمال تعجب دیدم
صحت دارد. بعد
که مفصل تحقیق
کردیم متوجه
شدیم بیش از
ده، دوزاده
دستگاه و
سازمان آنجا
به صورت موازی
فعالیت میکنند
و ناهمآهنگی
هم فراوان پیش
آمده است. میخواهم
این را بگویم
که در خیلی
جاهای دیگر هم
این مسئله بود
و اینگونه
نبود که دولت
مسئول همه
کارهای انجام
گرفته در آن
دوره باشد.
سال
۶۷ پس از قبول
قطعنامه
توسط مرحوم
امام،
منافقان
عملیاتی از غرب
کشور انجام
دادند که
خودشان به آن
فروغ جاویدان
گفتند ولی به
نام عملیات
مرصاد معروف
شد. برنامهشان
هم این بود که
پس از هجوم از
غرب و گرفتن
کرمانشاه به
سمت تهران
بیایند و
جماران، نخستوزیری،
ریاستجمهوری،
صداوسیما و ... را
بگیرند. بعدا
از اسنادی که
به دست آمد
معلوم شد که
ابتدا طبق
برنامه هم پیش
رفتند، یعنی
ساعت ۴:۳۰ از
اردوگاه خود
حرکت کردند ۵:۳۰
به مرز رسیده
بودند و ۹:۳۰
یا ۱۰ شب هم به
نزدیکیهای
کرمانشاه و
گردنه چهارزبر
که الان مرصاد
نام دارد رسیدند
و اگر مقاومت
مردم خود
منطقه نبود
ممکن بود به
اهداف شوم خود
هم برسند. من
در همان زمان
که خبر این
حمله را شنیدم
از طریق تلفنهای
خط قرمز با
مناطق مرزی
تماس گرفتم
چون خاطرم هست
آقای هاشمی آن
زمان در آن
نواحی بودند و
جالب این که
منافقان در
چند کیلومتری مقر
ایشان بودند
ولی هنوز خبری
به ایشان در
این باره
نرسیده بود. منظور
این که حرکت
آنها غافلگیرکننده
بود و ابتکار
عمل را از ما
گرفته بود و
مقاومت
قاطعانه و
غیرتمند مردم
منطقه بود که
مانع پیشروی
آنها شد و
اگر این
مقاومت نبود،
ارتش،سپاه و
بسیج نمیتوانستند
آن عملیات و
پیروزی را بهدست
بیاورند. این
پیروزی در
حقیقت بیش از
هر چیز نتیجه
حمایت و
استواری خود
مردم بود.
به
هر حال، همان
وقت خبر دادند
که گویا قرار
بوده همزمان
با آغاز یورش
منافقان به
مرزها، در
داخل زندانها
شورشی از جانب
زندانیان
حامی منافقان
صورت بگیرد و
پس از فتح زندان
به خیابانهای
تهران بیایند
و با پیشروی
دشمن آنها
دست به اشغال
مراکز مهم
دولتی بزنند. در
هر صورت، این
حرکت و
اقدامات شکست
خورد و آن حکم
حضرت امام
صادر شد. بنده
چند وقت پیش
در جلسهای از
آقای موسوی
بجنوردی در
این باره سوال
کردم. ایشان
ضمن تایید حکم
امام، اشاره
داشتند که امام
حکم قتلعام
زندانیان را
نداده بودند و
تنها هیاتی تعیین
کرده بودند تا
به این مساله
رسیدگی کنند و
در صورت اثبات
دست داشتن در
توطئه شورش
زندان، در
مورد مجرمان
حکم لازم اجرا
شود. این که
افرادی را
امام به صورت
سازماندهی
شده تعیین
کرده باشند که
اعدام شوند،
آقای بجنوردی
این مسئله را
کاملا رد
کردند و تاکید
داشتند که آنچه
به این صورت
رخ داد مدنظر
امام چنین
چیزی نبوده و
هیات سه نفره
دچار خطا و
سوءعمل شده
است.
هیات
مزبور براساس
این نامه،
شروع به یک
سری اقدامات
کرد و مثلا
زندانیان را
به صورت گروهی
پیش هم مینشاندند
و سوالاتی
درباره
عقایدشان یا
این که حاضرند
اعتراف کنند و
... میکردند. حقیقت
این است که
بسیاری از
کسانی که
اعدام شدند،
مجرم نبودند و
اگر هم کاری
کرده بودند
پیش از این
حکمشان صادر
شده بود و در
حال طی کردن
محکومیت
بودند. برخیها
را ما حتی میشناختیم،
از پیش از
انقلاب و پس
از انقلاب، کسانی
بودند که تنها
کار فرهنگی میکردند،
کتاب مینوشتند،
شاعر بودند،
نویسنده
بودند. حالا
مخالف هم اگر
بودند نهایت
فعالیتشان،
فعالیت قلمی و
فرهنگی بود،
اقدام مسلحانه
نکرده بودند. اصلا
در قالب
سازمان
منافقین قرار
نمیگرفتند. یکی
از آنها از
بستگان
محبوبه
متحدین بود که
مرحوم شریعتی
پیش از انقلاب
متنی را
درباره آنها
نوشت که به "محبوبه
و حسن" معروف
بود. یا همین
آقای احسان
نراقی جزو
کسانی بود که
در لیست اعدامها
بود و ما پس از
اطلاع تلاشهای
زیادی کردیم
که مانع شویم
و درمورد خیلیهای
دیگر هم پیگیر
بودیم که
البته
متاسفانه کار
از کار گذشته
بود. آنها
حکم امام را
دستآویز
قرار دادند و
به جای مجازات
مجرمان واقعی
دست به یک
تسویه حساب گسترده
زدند که
بسیاری از
آنها مشمول
حکم امام نمیشدند.
بنده
میخوام
بگویم حکم
امام تنها
بهانه بود
برای برخی از
این آقایان. آقایی
که در آن هیات (اشراقی،
نیری و رئیسی) بود
و من اسم نمیبرم
اصلا خط مشیشان
همین بود که
مخالف را باید
حذف کرد. آن
زمان با همین
خط مشی و
تفکر عمل کرد
و پس از آن هم
در جاهای دیگر
همین را پی
گرفت. تفکر آنها
بر حذف مخالف
است. به هر
صورت اینها
با فردی که در
آن زمان مسول
زندان اوین
بود(لاجوردی)،
شروع به تسویه
حساب و اعدامهایی
کردند که اصلا
در جهت منافع
نظام نبود و وقتی
مسولان باخبر
شدند سریع
جلوی آن را
گرفتند.
اینجا
باید نکتهای
را اشاره کنم
که مربوط به
نقش بنده است. حقیقت
این است که نه
بنده نه
هیچکدام از
سران وقت قوا
از این ماجرا
خبر نداشتند. در
جلسهای که با
سران سه قوه
در همان زمان
داشتم، کسی نبود
در آن جلسه که
با این کار
موافق باشد. خاطرم
هست حتی آقای
خامنهای در
همان جلسه
ابراز کردند
که «این اعدامها
مثل قیری است
که بر سر نظام
میریزد و همه
را سیاه میکند».
این موضع
ایشان بود. حالا
درست است که
الان ایشان
مخالف بنده
هستند و در دو
موضع متفاوت
قرار داریم
ولی دلیل نمیشود
که بخواهم
دروغ بگویم و
حقیقت تاریخی
را برای
استفاه و نفع
شخصی وارونه
کنم تا چهره
مخالف خود را
سیاه جلوه
بدهم. واقعیت
این است که
ایشان هم
مخالف بود. اگر
این جلسه نبود
شاید ابعاد
واقعه از این
هم وحشتناکتر
میشد.
مرحوم
آیتالله
منتظری هم
بعدا از این
امر مطلع شدند
و آن نامههای
اعتراضی را پس
از اطلاع
نوشتند که
البته تا حدی
جریان دیگر
تمام شده بود
و این که عزل
ایشان را
منتسب به این
قضیه کنند، تا
جایی که من میدانم
چندان درست
نیست. البته
این نامهها
هم تاثیر داشت
اما علت اصلی
به دلیل
ماجرای مهدی
هاشمی بود. ماجرای
عزل ایشان هم
پیچیدگیهای
زیادی دارد که
جای طرح آن
اینجا نیست و
اگر وارد شوم
تمام نمیشود.
فقط اجمالا
گفتم که
ماجرای مهدی
هاشمی نقش عمدهتری
در عزل ایشان
داشت.
در
مورد نقش بنده
هم چنانچه
گفتم به هیچ
وجه نه نقشی
داشتم نه
اطلاعی. حتی
با اینکه یکی
از اعضای هیات
سه نفره منصوب
نماینده وزارت
اطلاعات بود و
قاعدتا وزیر
اطلاعات میبایست
من و دولت را
در جریان میگذاشت،
آقای ریشهری
حتی کلمهای
را هم راجع به
این موضوع
نگفت، نه در
هیات دولت نه
به طور خصوصی
به شخص بنده و ما
در بیاطلاعی
محض بودیم و
وقتی هم
خبردار شدیم
سعی در
جلوگیری
داشتیم. این
که بنده نقش
داشتم خلاف
واقع است و
اصلا به ما
اجازه ورود به
این موضوع را
هم نمیدانند
و همانطور که
قبلا گفتم در
ماجرای تحقیق
از زندانها
هم چه کردند،
به طور اولی
در این ماجرا
ما را در بیخبری
مطلق گذاشتند.
با این حال،
این جنایتی
است که رخ داد
و واقعیت این
است که هنوز
هیچ کس از
ابعاد واقعی
آن خبر ندارد
و شاید در
آینده بتوان
بیشتر و جامعتر
به این واقعه
و ابعاد آن
پرداخت.(حجت
الاسلام پورمحمدی
نیز اندک
زمانی پس از
سه حاکم شرع
یاد شده، به
این هیات
پیوست که
ظاهرا بعنوان
نماینده
وزارت
اطلاعات(
بنده
در صحبت در
اینباره و یا
درباره مسائل
جنگ تنها به
دانستههای
خودم بسنده
نمیکنم و
تحقیق و
مطالعه هم
داشتهام و
تقریبا بیشتر
تحلیلها و
گزارشها و
اخبار آن را
پیگیری کردهام.
یکی از بهترین
منابعی که به
این موضوع
پرداخته کتاب «خاطرات
عزتشاهی» است
که به این
موضوع به طور
دقیقی
پرداخته است. به
هر حال ایشان
انسان حر و
آزادهایست و
وقایع را
تحریف نکرده
است. به شما هم
توصیه میکنم
حتما آن را
مطالعه کنید.
البته
این مساله را
باید از زاویه
دیگر هم نگاه
کرد و آن
پرداختن به
جنایتها و
کشتار مردم بیگناه
توسط منافقین
در اوایل
انقلاب است. این
ترورها موجب
خسارتها و
ضایعات
فراوانی شد که
هنوز هم به
نظر بنده
جبران نشده
است.
به
هر حال، نکته
مهم این است
که علیرغم
همه این
مسائل، اعدامهای
آن سال بیش از
آنکه حالت
سازماندهی
شده و سازمانی
داشته باشد،
نتیجه یک سری
کجسلیقگیها
و سوءرفتارها
و کژفهمیها
بوده است. ولی
متاسفانه ما
امروز شاهد یکسری
جنایتها و حقکشیها
هستیم که به
صورت سازماندهی
شده، آگاهانه
و با اهداف
مشخص و امنیتی
صورت میگیرد
و این بسیار
خطرناکتر و
فاجعهآفرینتر
از حادثه سال ۶۷
است!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به
قلاب انداختن
می ماند فایل
صوتی؛
آنهم
قلاب انداختن
به یک دریای
متلاطم.
محمد
نوری زاد
به
قلاب انداختن
می ماند فایل
صوتی ای که
جناب احمد
منتظری از
فاجعه ی کشتار
سال 67 منتشر
کرده است. آنهم
قلاب انداختن
به یک دریای
متلاطم. که
این دریا،
خودش را بدروغ
اقیانوسی
آرام می نموده
در این سالها.
قلاب منتظری،
هزار سرِ تیز
دارد و هر یک
سرِتیزش قرار
است به غبغبِ
یکی از آتش بیاران
و آتش
افروزانِ آن
فاجعه ی شوم
فرو شود و
زبانش را بدر
آوَرَد برای
سخن گفتن. به
سخن در آمدنِ
سراسیمه ی آدم
هایی مثل حمید
انصاری و حسن
خمینی و
رازینی و
فلاحیان و موسوی
بجنوردی و
شریعتمداری
کیهان و
سیدعلی خامنه
ای و
نمایندگان
مجلس خبرگان و
سید احمد خاتمی
و علم الهدی و
ابراهیم
رییسی و شیخ
مصطفی پورمحمدی
و دیگرانی از
این دست نشان
می دهد که
قلابِ تیز و
هزار
سرِمنتظری،
به خوب جاهایی
گیر کرده که
همه ی اینان
در کوتاهِ
سخن، به دروغ
بودن محتوای
نوار و به
همراهیِ
خانواده ی
منتظری با
دشمنان و
منافقان
اصرار ورزیده
اند یکصدا. می
گویم: این
هنوز ابتدای
راه است. صبر
کنید و خود
بچشم خود
ببینید که از
زمین خاوران و
از دل مادرانِ
دل سوخته چه ها
که فوران نمی
کند. قلاب
منتظری هزار
سر تیز دارد و
تا هزار آتش
بیار و آتش
افروز کشتار
شوم سال 67 را به
سخن در نیاورد
و یک یک شان را
در پیشانی
تاریخ ننشاند
و مفتضحشان
نکند، همچنان
به قلاب
اندازی خود
ادامه خواهد
داد. پورمحمدی
چاره ای جز
افتخار کردن
به دست های
خونین خود
ندارد. یا
هرکدام از این
غبغب به قلاب
گیرکرده ها.
که کمترین
تردید و عقب
نشینی شان،
برج بلند و
غصبی شان را
فرو می نشاند
و مردم عصبانی
را به سمت شان
خیز می دهد.
اصرار بر درستیِ
کشتار سال 67،
درست مثل برکشیدن
یک کاخ اشرافی
بر سرِ جنازه
ی آقای خمینی
است. لج کردن
به فهم مردم،
پایانش از
همان ابتدا
معلوم است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واكنش
رفسنجاني به
نوار منتظري
ایسنا ـ
هاشمی
رفسنجانی در
واکنش به
انتشار فایل
صوتی آیت الله
منتظری در
مورد اعدام
های سال۶۷ می
گوید: یکی از
اهداف شوم
دشمنان از طرح
مسائل اخیر،
خدشه وارد
کردن به
جایگاه مرحوم
حاج احمد آقا
و بیت معزز
امام در جامعه
است که نباید
اجازه داد به
اهداف خود
برسند.
مجمع تشخیص
مصلحت نظام
امروز به
ریاست آیتالله
هاشمی
رفسنجانی
تشکیل جلسه
داد. در این
جلسه، ادامه
تدوین سیاستهای
کلی نظام
قانونگذاری
کشور پیگیری
شد و دو بند
دیگر از این
سیاستها را
به تصویب
رساند.
به گزارش
ایسنا، در
ابتدای این
جلسه، آیتالله
هاشمی
رفسنجانی با
تسلیت سالروز
شهادت شهیدان
بزرگوار،
رجایی و باهنر
و تبریک هفته دولت
به دولتمردان
و رئیسجمهور،
گفت: در این
ایام شاهدیم
که با سفرهای استانی
و فعالتر شدن
وزرا و
مسئولان
اجرایی کشور،
دستاوردهای
دولت بیشتر به
اطلاع مردم
رسانده میشود.
وی تأکید کرد:
انتظار میرود
در همه ایام
سال،
دولتمردان و
مسئولان کشور
در اطلاعرسانی
خدمات خود
جدّیتر
باشند و
دستاوردهای
انقلاب و نظام
اسلامی بیشتر
برای مردم
تبیین کنند.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام، هفته
دولت را فرصتی
مناسب برای
مرور تحولات و
بازبینی
شرایط حساس
انقلاب
اسلامی و
خطرات پشت
سرگذاشته از آغاز
تاکنون توصیف
کرد و گفت: پس
از نقشآفرینی
مهم حزب جمهوری
اسلامی ایران
در خنثی کردن
توطئه بنیصدر
و منافقین در
تشکیل مجلس
شورای
اسلامی، آنان
مبنا را بر
انتقامگیری
از امام، مردم
و نمایندگان
مجلس گذاشتند
و با انفجار
دفتر حزب
جمهوری
اسلامی
ایران، ۷۲ نفر
از بهترین
شخصیتهای
نظام را که ۲۷
نفر آنان از
نمایندگان مجلس
بودند، به
شهادت
رساندند که
هدفشان ضربه زدن
به اصل نظام،
مجلس شورای
اسلامی و قوه
قضائیه بود.
وی افزود: در
رأس شهدای
فاجعه هفت
تیر، شهید مظلوم
آیتالله
دکتر بهشتی
قرار داشت که
هفته قوه
قضائیه در
سالروز شهادت
این بزرگوار
برگزار میشود.
هاشمی
رفسنجانی با اشاره
به شرایط حساس
آن روزها،
گفت: مسائل آن
زمان در کتابی
تحت عنوان
«روایت هجران»
توسط اینجانب
به طور کامل
منعکس شده است
که گویای بخشی
از زوایای
وقایع تلخ آن
دوره است.
وی در تشریح
شرایط و حوادث
سالهای اول
انقلاب
اسلامی، به
ویژه پس از
انتخاب بنیصدر
به عنوان رئیسجمهور،
گفت: پس از این
انتخاب و
منصوب شدن وی
به عنوان
جانشینی
فرماندهی کل
قوا، آنها
تلاش کردند
مجلس را هم از
طیف خود شکل
دهند و این امید
در
استعمارگران
ایجاد شده بود
که محتوای انقلاب
را بگیرند و
به دست بنیصدر
و لیبرالها
بدهند.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام، افزود:
خوشبختانه
آنها در
انتخابات مجلس
شورای اسلامی
شکست خوردند و
حزب جمهوری اسلامی
اجازه نداد
توطئه آنان در
مورد مجلس محقق
شود و در همین
مقطع امام
فرمودند که
مجلس در رأس
امور است.
هاشمی
رفسنجانی،
گفت: با
برگزاری
انتخابات مجلس
شورای
اسلامی،
شرایط کشور
برای بنیصدر
و منافقان عوض
و تقابل جدی
بین مردم،
شخصیتهای
سابقهدار
انقلاب و
نیروهای مسلح
با دولت وقت
ایجاد شد.
وی با تأکید
بر درایت،
تیزهوشی و پیشبینیهای
محکم امام،
گفت: به تدریج
که بنیصدر
ماهیت واقعی
خودش را نشان
داد، امام هم
که تا آن زمان
در مقابل وی
صبوری کرده
بودند، به
دنبال دو نامه
اساسی و
تاریخی که در
آن مشکلات
اساسی را خدمت
امام نوشتیم،
ایشان با
درایت و
هوشمندی
ابتدا بنیصدر
را از جانشینی
فرماندهی کل
قوا عزل و سپس راه
را برای ردّ
صلاحیت ایشان
در مجلس هموار
کردند.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام، تأکید
کرد: پس از این
وقایع، بنیصدر
و منافقین که
قبلاً خیلی با
هم فاصله داشتند،
به هم نزدیک
شده و گروههای
دیگر از جمله
لیبرالها،
جبهه ملی و
حتی برخی چهرههایی
از روحانیت هم
با آنها همصدا
شدند که پس از
عدم صلاحیت
بنیصدر از
ریاست جمهوری
با رأی اکثریت
مجلس شورای
اسلامی،
برنامه
منافقین برای
حمایت از وی
وارد فاز
جدیدی شد که
جنگ خیابانی
به راه انداختند.
هاشمی
رفسنجانی،
افزود: حتی در
جلسات آن زمان
مجلس، صدای
شلیک مسلسلها
در خیابانهای
اطراف به گوش
میرسید. ولی
با درایت امام
و هوشیاری
نیروهای مخلص
و شجاع نظامی
و امنیتی،
آنها موفق به
پیاده کردن
برنامههای
شوم خود نشدند
و نهایتاً بنیصدر
و رجوی با آن
خفت و خواری
از کشور فرار
کردند، ولی
باقی مانده
آنها در کشور
مأموریت
داشتند تا کار
نا تمام آنها
را تمام کنند.
وی افزود:
منافقین
ابتدا با ترور
شخصیتها و
مسئولان بسیج
کننده مردم،
سعی کردند
آنها را از
صحنه خارج کنند
و با وسعت هم
اینکار را
شروع کردند و
ضربات زیادی
زدند، ولی به
دلیل اشراف
نیروهای اطلاعاتی
و نظامی، پس
از مدتی این
توطئه آنها
نیز خنثی شد.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام، انفجار
دفتر حزب
جمهوری
اسلامی را
انتقام منافقین
از نقش آفرینی
این حزب در
بسیج مردم
برای تشکیل
مجلس شورای
اسلامی ذکر
کرد و گفت:
فاجعه هفتم
تیر، مصیب
بزرگی بود که
با شهادت ۷۲
نفر ضربه
زیادی به نظام
وارد کرد، ولی
در عین حال موجب
بیداری و
هوشیاری مردم
[ رژيم ]
شد و همه را
به فکر چارهجویی
انداخت.
هاشمی
رفسنجانی با
ابراز تأسف
شدید از موج
جدید ایجاد
شده برای حمله
به امام(ره)،
گفت: تقریباً
در همه رسانههای
معاند خارجی
این موج ادامه
دارد، تا جایی
که اخیراً
شهردار پاریس
نمایشگاهی از
بازسازی صحنههای
اعدام آن زمان
برگزار کرده
است که حمایت
از این گروه
تروریستی در
این مقطع، جای
تعجب و تأمل
دارد.
هاشمی
رفسنجانی
تأکید کرد:
امام(ره)
بنیانگذار
پایگاه اصلی
انقلاب
اسلامی هستند
و با دست خالی
فقط با اتکاء
به مردم، رژیم
جلاد شاهنشاهی
را ساقط و دست
قدرتهای
جهانی مستکبر
را از کشور
کوتاه کردند و
شورشهای
ابتدایی را از
بین بردند،
دفاع مقدس را
به خوبی اداره
کردند و به
مردم ما هویت
بخشیدند و به
همین دلیل است
که دشمنان
الان درصددند
که شخصیت بیبدیل
ایشان را ترور
و پایههای
روحی مردم را
متزلزل کنند.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام در معرفی
شخصیت امام(ره)
در ایجاد و
رهبری انقلاب
اسلامی در
شرایط سخت
بحرانی، گفت:
ایشان مانند
کوه در
جماران، متین
و استوار در
مقاطع مختلف،
انقلاب را
رهبری میکردند
و دستور داده
بودند که پس
از هر ترور و انفجار،
سریعاً
نیروهای
مناسب
جایگزین شوند و
هر جا افراد
مؤثر را از
صحنه خارج میکنند،
بلافاصله جای
خالی آنان پُر
شود که خللی
در اداره کشور
حاصل نشود.
وی به حوادث
پس از انفجار
حزب جمهوری
اسلامی پرداخت
و گفت: پس از
عزل بنیصدر،
به سرعت شهید
رجایی با آرای
بسیار بالا جایگزین
ایشان شد که
همین امر موجب
شد روح و نشاط
جدیدی در مردم
دمیده شود،
چون شهید
رجایی شخصیتی
مبارز،
زجرکشیده،
شکنجهدیده و
سخنوری توانا
بود که کم
نمایش، ولی
عمیق بود و
وقتی چنین
شخصیتی رئیس
جمهور شد، دل
مردم به آینده
انقلاب محکم
شد و انتخاب
شهید باهنر به
عنوان نخست
وزیر نیز کار
را کامل کرد، چون
باهنر نیز از
جمله شخصیتهای
کمنظیر،
باسواد،
پرکار، صاحب قلم،
خوشفکر و
بیان بود که
متأسفانه این
دو بزرگوار را
هم منافقان
جنایتکار در
انفجار نخست
وزیری از ما
گرفتند.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام، با
اشاره به اوضاعی
که بعد از
فاجعهی هشت
شهریور در
کشور ایجاد
شده بود، گفت:
پس از شهادت
شهیدان رجایی
و باهنر، باز
دست ما خالی
شد، ولی امام
دوباره
استوار و با
آرامش و با
خونسردی خاص
خود، به همه
دلداری دادند
و فرمودند:
شما به فکر
جایگزین
باشید و
خداوند جای
خالی آنها را
پر خواهد کرد
که آیتالله
خامنهای با
وجود ضعف جسمی
ناشی از ترور
منافقان به ریاست
جمهوری
رسیدند.
هاشمی
رفسنجانی،
هدف اصلی
دشمنان جهانی
و داخلی را در
مقطع کنونی
برای حمله به
امام، مرحوم
حاج احمد آقا
و بیت محترم
ایشان،
انتقام از نقش
و جایگاه بینظیر
امام در تاریخ
معاصر ایران و
جهان دانست و
گفت: باید
هوشیار عمل
کنیم و راه
امام را به گونهای
تشریح کنیم که
بدخواهان نتوانند
سوءاستفاده
کنند.
وی افزود:
زحمات بیت
حضرت
امام(ره)، به
ویژه احمد آقا
برای اسلام،
ایران، تشیّع
و انقلاب اسلامی
بینظیر است
که از عراق تا
پاریس و سپس
تا ایران و در
تمام سالهای
پس از پیروزی
انقلاب و حیات
امام، بیت
عظیم ایشان را
با همه اهمیتی
که به اندازه
انقلاب داشت،
به خوبی اداره
کرد.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام در خصوص
گردآوری،
حفظ، تدوین و
انتشار آثار
گفتاری و
نوشتاری امام
نیز گفت: حاج
احمد آقا با
درایتی که
داشت، تلاش
کرد همه آثار
امام را حفظ
کنند که اسناد
مهمی از
اظهارات و
آثار امام، به
عنوان سرمایهای
بزرگ برای نسل
فعلی ثبت
کردند و امروز
فرزندان
بزرگوارشان
به ویژه آیتالله
حاج سید حسن
آقا جای خالی
حاج سید احمد
را به خوبی پر
نگه میدارند.
هاشمی
رفسنجانی،
تأکید کرد:
یکی از اهداف
شوم دشمنان از
طرح مسائل
اخیر، خدشه
وارد کردن به جایگاه
مرحوم حاج
احمد آقا و
بیت معزز امام
در جامعه است
که نباید
اجازه داد به
اهداف خود
برسند.
رئیس مجمع
تشخیص مصلحت
نظام، با
اشاره به تحولات
پس از رحلت
امام، گفت:
امام با درایت
و پیش بینی
خود راه آینده
انقلاب را نیز
ترسیم کردند و
در جمع ما ۵
نفر: آیتالله
خامنهای،
آیت الله
موسوی اردبیلی،
مرحوم حاج
احمد آقا،
مهندس موسوی و
من، در مورد
نگرانی از
شرایط پس از
عزل آیت الله
منتظری و وجود
شرط مرجعیت
برای شورای
رهبری در
قانون اساسی
فرمودند: برای
بعد از خودم،
شما افرادی
دارید، مثلاً
همین آقای
خامنهای که
به خواستهی
آیت الله
خامنهای، در
همان جلسه حکم
کردند که در
زمان حیات
ایشان، این مطلب
و موضوع این
جلسه جایی
بازگو نشود.
---------------------------
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامه زيبا
كلام به
رفسنجاني
صادق
زیباکلام در
اینستاگرام
خود نامه ی
سرگشاده ای به
آیتالله
هاشمی
رفسنجانی در
مورد اعدامهای
سال ۶۷
زندانیان
سیاسی نوشته
است.
متن این
نامه را به
نقد از انصاف
نیوز می خوانید:
سرور ارجمند
جناب آیتالله
اکبر هاشمی
رفسنجانی
ریاست محترم
مجمع تشخیص
مصلحت نظام
با سلام و
احترامات،
✅ از زمان
انتشار نوار
صوتی مرحوم
آیتالله
منتظری
پیرامون
اعدامهای
سال۶۷،
بسیاری منتظر
واکنش
مسئولین و شخصیتهای
سیاسیمان
بالأخص چهره
های اصلاح طلب
در قبال آن
واقعه حزنانگیز
بودهاند.
بدون تردید
یکی از چهرههایی
که بسیاری
منتظر واکنش
یا موضعگیریشان
بودند
جنابعالی میبودید؛
اما موضعگیریتان
اسباب شگفتی،
تأسف و
سرخوردگی
دوستداران
جنابعالی شد.
برای خیلی از
آنها
دفاعتان از
تصمیم مرحوم
امام خمینی
روشن نیست.
اینکه بهراستی
انگیزهتان
در دفاع از آن
اعدامها چه
میتوانسته
بوده باشد؟
تأیید ضمنی
اعدامهای
سال ۶۷ نهتنها
با تمامی
مواضع دو دهه
اخیرتان در
تعارض و تناقضی
آشکار قرار میگیرد،
بلکه اعتدال و
میانهروی که
بارزترین
شاخصهتان
محسوب میشده
را خدشهدار
نموده و به
زیر سوال میبرد.
شاید نیت
جنابعالی آن
بود که میخواستید
به تندروها
نشان دهید که
چقدر در مورد
شما به خطا
رفته بودند و
شما همچنان
تمامقد به
امام و خط امام
وفادارید.
شاید میخواستید
همین پیام را
به بیت ایشان
بدهید که در
بزنگاههای
دشوار شما پای
امام میایستید.
جناب هاشمی
رفسنجانی
بزرگوار
✅ تندروها
چه در مورد
جنابعالی و چه
در مورد دیگران
به چیزی کمتر
از تسلیم و
اطاعت محض
بسنده نمیکنند.
شعار و رویه
سیاسی آنان
روشن است:
«هرکه با ما
نیست دشمن
ماست». ممکن است
امروز بهواسطه
موضعگیریتان
در قبال اعدامها
رضایت خاطری
پیدا کنند اما
فردا که در
مورد دیگری با
آنها همراهی
نکنید فریاد
«منافق» و «مرگ
بر هاشمی»شان
فضا را پر
خواهد کرد. میماند
اینکه ایکاش
به جای این
همه تأکیدتان
بر روی نشان
دادن وفاداری
به مرحوم امام
خمینی و تصدیق
و تأیید هر
آنچه مشارالیه
انجام دادهاند
(ازجمله اعدامهای
سال۶۷)، بر
روی قانون،
حق، عدالت،
انصاف و دفاع
از اهداف و
آرمانهای
والای انقلاب
قرار میگرفت.
جناب هاشمی رفسنجانی
بزرگوار
✅ هر
گرفتاری که
انقلابمان در
این ۳۷ساله
دچارش شد و هر
آسیبی که به
آن وارد آمد
جملگی ریشه در
به زیر پا
قرار گرفتن
قانون پیدا میکنند؛
ازجمله اعدامهای
سال۶۷. متوسل
شدن به
توجیهاتی
همچون عملکرد
تأسفبار،
جنایتکارانه
و غیرقابلقبول
مجاهدین و یا
جود
اختلافاتی
میان برخی از
اعضاء بیوت مرحوم
امام خمینی و
آیتالله
منتظری و
ایضاً و عذر و
بهانههای
دیگر بههیچروی
نمیتوانند
اعدامهای
سال ۶۷ را
توجیه نمایند.
کتاب «مقدمهای
بر انقلاب
اسلامی» اینجانب
که در
سال۷۳چاپ شده
بیانگر
دیدگاه منتقدانه
تمام و کمال
بنده نسبت به
مجاهدین است.
ترورها و بمبگذاریهای
مجاهدین و در
آخر هم دست در
دست صدام گذاردنشان
جای هیچ دفاعی
از آنها باقی
نمیگذارد؛
اما هیچکدام
اینها نمیتوانند
اعدامهای
سال ۶۷ را
توجیه کنند.
اینکه به
محکومی که دارد
مدت محکومیتش
را بهواسطه
جرمی که مرتکب
شده میگذراند
گفته شود که
آیا همچنان به
سازمان مربوطهات
وفاداری یا نه
و درصورتیکه
بگوید «آری»
بدون هیچ
مقدمه و
محاکمهای
اعدام شود، با
هیچ ملاک و
معیار حقوقی
مطابقت پیدا
نمیکند.
مجازات در
تمام نظامهای
حقوقی زمانی
به اجرا
گزارده میشود
که وقوع جرم
تحقق
پیداکرده
باشد.
✅ نفس اینکه
ظرف ۲۸سال
گذشته هیچیک
از مسئولین
اعم از آنان
که در اعدامها
نقش داشتند یا
غیر آن کلامی
تاکنون در
مورد اعدامهای
سال ۶۷ نگفته
و هیچ
اظهارنظری در
قبال آن نداشتهاند
دلیلی است
مبنی بر اینکه
حتی خود آنها
هم دفاع
چندانی از اعدامها
نداشته و
ترجیح میدهند
که آن پرونده
مسکوت باقی
بماند؛ اما
جناب هاشمی
رفسنجانی
عزیز، نه سکوت
در مورد اعدامها
و نه به راه
انداختن
سروصدا
پیرامون
عملکرد
مجاهدین و نه
بازکشیدن پای
استکبار،
دشمنان نظام،
توطئه جدید بیبیسی،
صهیونیستها
و…نه باعث
فراموششدن
اعدامها میشوند
و نه آنها را
میتوان بهعنوان
دفاع از نظام
و انقلاب
توجیه نمود.
✅ مهمترین
نتیجهای که
پرداختن به
اعدامها به
بار میآورد
آن است که
جدای از
التیام بر
خانوادهها و
بازماندگان
قربانیان،
یادآوری میشود
برای همهمان
که چقدر رعایت
قانون اهمیت
دارد و چگونه
به زیر پا
گزاردن آن
موجب بروز
رویدادهای
تلخ و دردناک
میشود.
ایام به کام
باد
صادق
زیباکلام
هفتم
شهریورماه یک
هزار و سیصد و
نودوپنج
-----------------------------
شرق
ـ شماره ۲۶۶۷ -
۱۳۹۵ يکشنبه ۷
شهريور
نايب
رئيس مجلس
خواستار شفافسازي
وزير
دادگستري
درباره نوار
صوتي شد
نامه
مطهري به
پورمحمدي
ایسنا:
نایبرئیس
مجلس در نامهای
خطاب به وزیر
دادگستری
درباره
اظهارات اخیر
پورمحمدی
درباره فایل
صوتی آیتالله
منتظری، بر
لزوم ارائه
توضیحاتی در
زمینه شایعات
مربوط به سال
۶۷ تأکید کرد.
متن نامه علی
مطهری به حجتالاسلام
والمسلمین
مصطفی
پورمحمدی به
شرح زیر است:
جناب
حجتالاسلام
آقای
پورمحمدی
دامت برکاته
وزیر
محترم
دادگستری
با
اهداي سلام،
به عرض میرساند
در صحبت خود
در ارتباط با
انتشار فایل صوتی
مرحوم آیتالله
منتظری،
فرمودهاید:
«برخی دنبال
تطهیر دشمنان
خونآشام این
ملت هستند که
در قساوت و
خونریزی به صغیر
و کبیر رحم
نکردند بهطوریکه
همه افراد در
ترس قساوت
آنها بودند».
متأسفانه
این، مشکل
کشور ماست که
مسئولان بهجای
توضیح یک
مسئله و پاسخ
به سؤالی که
برای برخی
اذهان ایجاد
شده است، به
مغالطه میپردازند
و از عواطف
انسانی و دینی
و انقلابی
مردم بهرهبرداری
میکنند و هیچگاه
به سؤال موردنظر
پاسخ نمیدهند. در
موضوع فایل
صوتی مذکور
همه مسئولانی
که پاسخ دادند
صرفا به جنایتکاری
منافقین از یک
سو و عظمت
شخصیت امامخمینی(ره)
از سوی دیگر
پرداختند و
هیچ پاسخی
به سؤال
ندادند و در
واقع توضیح
واضحات دادند.
انحرافهای
فکری و جنایتهای
بزرگ منافقین
بر همه روشن
است و گروه
فرقان هم که
شخصیتی به
عظمت آیتالله
مطهری را به
شهادت رساند
شاخهای از
منافقین بود،
این امر محل
بحث نیست؛ محل
بحث این است
که با توجه به
اینکه از نظر
اسلام و در
حکومت اسلامی
حتی به چنین
جانیانی و
طرفداران
آنها نیز
نباید ظلم
شود، آیا
شایعاتی که
درباره اتفاق
سال ۶۷ درباره
نحوه اجرای حکم
امام (ره) گفته
میشود صحت
دارد یا خیر؟
جنابعالی
که همراه
آقایان
رئیسی، نیری و
رازینی در متن
این قضیه
بودید، باید
ضمن توضیح
ماجرا یا میفرمودید
این شایعهها
بههیچوجه
صحت ندارد یا
میفرمودید
ممکن است
قصورهایی هم
صورت گرفته باشد
که در صورت
اثبات از
خانوادههای
آنها
عذرخواهی و
جبران خسارت
خواهد شد. این روش
برخلاف تفکر
رایج که کتمان
خطاهای
احتمالی را
موجب تقویت
نظام میداند و
بلکه نوعی
عصمت برای
جمهوری
اسلامی قائل
است، موجب جلب
اعتماد بیشتر
مردم و
استحکام افزونتر
نظام اسلامی
است.
از
خدای متعال
توفیق الهی
روزافزون
جنابعالی را
مسئلت میکنم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرق
ـ شماره ۲۶۶۸ - دوشنبه
۸ شهريور ۱۳۹۵
مصطفی
پورمحمدی:
افتخار
میکنیم دستور
خدا را درباره
منافقین اجرا
کردیم
تسنیم:
وزیر
دادگستری با
بیان اینکه
امروز منافقين
با خفت و خاری
و لعن و نفرین
و نفرت زندگی
میکنند، گفت:
«افتخار میکنیم
دستور خدا را
درباره منافقین
اجرا کردیم».
حجتالاسلام
والمسلمین
مصطفی
پورمحمدی عصر
دیروز در جلسه
شورای اداری
استان لرستان
که در سالن
اجتماعات استانداری
برگزار شد،
ضمن
گرامیداشت
یاد شهیدان
رجایی و باهنر
اظهار کرد:
«خدمتی که
برای خدا و
خالصانه و
صادقانه
باشد،
ماندگار است».
او با تأکید
بر لزوم تلاش
برای
ماندگاری خدمت
در زمان حیات
افزود: «اگر
انسان تلاش
کند کارش الهی
و بهخاطر خدا
شود، این کار
ماندنی و
ماندگار است و
رشد و حیات
پیدا میکند
که مثال
برجسته آن
زندگی انسانهای
وارسته و
شهداست که با
اقدامات خود
نامی ماندگار
در تاریخ از
خود برجای
گذاشتهاند».
وزیر
دادگستری با
اشاره به نام
و یاد ماندگار
شهدا در گذر تاریخ،
این امر را
نشئتگرفته
از راه و هدف
الهی آنها
دانست و بیان
کرد: «شهدا در
عین رفتن از
دنیا زندهاند
و به خدا ملحق
میشوند و
پیوندی خدایی
میگیرند،
همچون شهید
رجایی که
دوران
خدمتشان از
اول انقلاب تا
زمان شهادت
طولی نکشید و
آثار و نشان
ماندگار
زیادی از خود
برجای گذاشته
و اینهمه
خاطره
تأثیرگذاری و
الهامگیری،
خاصیت خدمتکردن
برای خداست».
او با بیان
اینکه فرهنگ
انقلاب
اسلامی،
فرهنگ خدمت،
ایثار و شهادت
است، تصریح
کرد: «باید این
فرهنگ را در
حوزه اداری تبلیغ
و ترویج کنیم
و اخلاق و منش
شهیدان را در
راه خدمترسانی
به مردم در
پیش گیریم».
پورمحمدی با
اشاره به
زندگی
منافقین، گفت:
«امروز
منافقين با خفت
و خاری و لعن و
نفرین و نفرت
زندگی میکنند
و درست است
آمریکا،
اسرائیل و
عربستان سراغ
این افراد میآیند؛
اما آنها
ارزشی ندارند
که به ملت خود
خیانت کنند و
در نهایت مورداعتماد
هیچکس
نخواهند بود و
ارزشی ندارند.
خداوند فرمودند
بر کفار رحم
نکنید، چون
آنها به شما
رحم نمیکنند
و به منافقين
نباید رحم
کرد، چراکه
اگر بتوانند
شما را به خاک
و خون میکشند
که کشیدند». او
ادامه داد: «ما
افتخار میکنیم
که دستور خدا
را درباره
منافقین اجرا
کردیم و در
مقابل دشمنان
خدا و ملت با
قدرت ایستادیم
و مقابله
کردیم».
پورمحمدی با
اشاره به تلاش
دشمنان برای
مقابله با
جمهوری
اسلامی ایران،
بیان کرد:
«دشمنان دنبال
حذف جمهوری
اسلامی از
منطقه بودند؛
اما حالا میبینند
بدون ایران
نقشی در منطقه
رقم نمیخورد
و نمیتوانند
جایگاه ما را
نفی کنند».
وزیر
دادگستری با
اشاره به حضور
و دخالتهای
بیگانگان در
منطقه غرب
آسیا،
خاطرنشان کرد:
«بخشی عظیمی
از تحرکات و
دخالت
بیگانگان در
منطقه غرب
آسیا برای
محدودسازی
حوزه نفوذ
انقلاب اسلامی
در این منطقه
است».پیش از
این، علی مطهری،
نایبرئیس
مجلس شورای
اسلامی در
نامهای از
پورمحمدی
خواسته بود
درباره
اتفاقات سال
٦٧ توضیح دهد
تا ابهامات
برطرف شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان
ـ چهارشنبه ۱۰
شهريور۱۳۹۵ ـ کد خبر:
۱۶۲۱۱۸
دايه
دلسوزتر از
مادر نشويد!
آرمان
امروز-كورشچهاردوري:
باز هم
در برابر هجمهاي
از مخالفتها
قرارگرفته
است؛ اما او
همچنان روي
حرف خود ايستاده
است. حتي نایب
رئيسي مجلس را
دليل موجهي
نميداند تا
از موضع خود
كوتاه
آيد.«علي
مطهري» فرزند
مردي است كه
به دست تروريستهايي
از جنس
منافقين به
شهادت رسيد.
او در رذالت و
جنايتپيشگي
منافقين ذرهاي
ترديد ندارد.
چه اينكه او
به عنوان وليدم
يكي از شهداي
جنايتهاي
منافقين، بيش
از هركسي
شايستگي دارد
تا در مخالفت
و عناد با
آنها سخن
گويد.
نایب
رئيس،
انقلابي باشد
بعد
از پاسخ شفاهي
مصطفي
پورمحمدي،
وزير
دادگستري به
نامه علي
مطهري، نوبت
به نماينده
اصولگراي
ورامين در
مجلس بود تا
در تذكري،
نایبرئيس
مجلس را به
جهت آنكه
خواستار
توضيح در باب
اتفاقات سال
۱۳۶۷ شده بود،
مورد انتقاد
قرار دهد! سيد
حسين نقوي
حسيني، ديروز
در صحن علني
مجلس گفت: همه
ملت ايران ميدانند
كه گروهك
منافقين بيش
از ۱۷ هزار
نفر از مردم
ما را به خاك و
خون كشيدند؛
از كاسب و معلم
و كشاورز تا
رئيسجمهور،
نخستوزير و
رئيس قوه
قضائیه. او
تصريح كرد:
هنوز از ايام
سالگرد شهيد
رجايي و شهيد
باهنر زمان زيادي
نگذشته، هنوز
از ايام هفتم
تير عبور
نكردهايم و
اينكه «كلاهي»
ملعون چگونه
۷۲ نفر از مسئولان
ما را به خاك و
خون كشيدند؛
هنوز از ايام شهادت
پدر والامقام
نايبرئيس
مجلس شوراي
اسلامي عبور
نكردهايم كه
توسط همين
منافقين به
خاك و خون
كشيده شدهاند.
نقوي حسيني
يادآور شد:
اظهارات نايبرئيس
محترم مجلس در
جايگاه نايبرئيسي
يعني مواضع
مجلس؛ اين
مجلس فرزندان
حضرت امام
هستند و اين
مجلس سربازان
ولايت هستند.
او در ادامه و
بعد از آنكه
نامه تاريخي
حضرت امام
خميني (ره) به
آيت ا... منتظري
را قرائت كرد،
افزود: مردم
فراموش نميكنند
كه در عمليات
مرصاد و در ۸
سال دفاع مقدس
همه منافقان
جاسوس و ستون
پنجم دشمن و
صدام بودند.
مستحق نيست
امروز نايبرئيس
مجلس چنين
مواضعي را در
قبال اين
گروهك تروريستي
داشته باشد،
در شرايط بينالمللي
كه استكبار
جهاني فايل
صوتي كذايي را
منتشر كرده تا
بهرهبرداري
كند، لذا
تقاضا ميكنم
هياترئيسه
مجلس موضع
قاطع و
انقلابي و
شفاف داشته باشد.
پاسخ
آقاي نایب
رئيس!
اما
علي مطهري با
اين نطق آتشين
نقوي حسيني هم
از موضع خود
كوتاه نيامد.
مطهري در پاسخ
به انتقادات
نماينده
ورامين گفت:
در جنايتكار
بودن منافقين
هيچ ترديدي
نيست و گروه
فرقان كه پدر
بنده را به
شهادت رساند،
شاخهاي از
منافقين بود و
اكبر گودرزي
رهبر گروه فرقان،
دوست صميمي
رجوي بود و با
يكديگر جلسههاي
مستمر داشتند
و لازم نيست
آقاي نقويحسيني
دايه دلسوزتر
از مادر شوند.
او ادامه داد:
كل حرف من در
آن نامه اين
بوده كه اگر
سوالي در
اذهان مردم به
وجود آمده و
حدود يكماه
گذشته اين
مساله در
رسانههاي
داخلي و خارجي
مطرح بوده،
مسئولان بهجاي
شعار دادن
درباره
جنايتكاري
منافقين و عظمت
امام (ره)،
بايد درباره
خود موضوع
توضيح دهند.
نايبرئيس
مجلس دهم با
اشاره به برخي
اظهارنظرهاي صورتگرفته
ازسوي تعدادي
از مسئولان در
اين رابطه،
خاطرنشان كرد:
اينكه بگوييم
منافقين
جنايتكار
بوده، توضيح
واضحات است.
مسئولان بايد
توضيح دهند كه
به عنوانمثال
در سال ۶۷
باكمال
احتياط عمل
شده، حكم هم
شرعي بوده و
هيچ ظلمي به
هيچكس نشده و
درصورتيكه
كسي اعتراضي
دارد، اعلام
كند تا بررسي
كنيم كه اگر
قصوري شده
باشد، جبران
ميكنيم.
مطهري تصريح
كرد: پرونده
را ببنديد و
اينقدر شعار
ندهيد. تا به
امروز حدود ۱۰
تا ۱۵ نفر از
مسئولان كشور
صحبت كردهاند
و همگي درباره
جنايتكار
بودن منافقين
شعار دادهاند.
او يادآور شد:
هنگامي كه پدر
بنده توسط منافقين
به شهادت
رسيده، آيا
امكان دارد كه
از اين گروه
دفاع كنم؟ ضمن
آنكه اگر شما
دلسوز نظام
هستيد،
بگوييد اين
كارهايي كه
شما انجام دادهايد،
به نفع نظام
بوده يا اگر
چنين كارهايي
نميكرديد.
نماينده مردم
تهران در مجلس
دهم اعلام كرد:
بنده گفتم روش
دفاع شما از
نظام و تلاش
براي استحكام
آن، درست نيست
و اين روش (كه
بهروشني در
اين باره
توضيح دهيد)،
بهتر است. مطهري
در پايان
تصريح كرد: ما
گفتيم بهتر
است، توضيح
دهيد و اين
پرونده بسته
شود و آقاي
پورمحمدي هم
تا حدودي
توضيح دادند و
ما هم از
ايشان تشكر ميكنيم،
اما من متوجه
نميشوم اين
حساسيت عجيبوغريبي
كه برخي
دارند، براي
چيست و تصور
من اين است كه
جز مقاصد
سياسي، هيچ
هدف ديگري
ندارد.
ربطي
به ما ندارد
همين
چند روز پيش
بود كه عدهاي
از نمايندگان
مجلس در نامهاي
به هيات نظارت
بر نمايندگان
خواستار رسيدگي
به اظهارات
علي مطهري شده
بودند اما روز
سهشنبه،
رئيس اين هيات
اعلام كرد كه
شكايت نمايندگان
از مطهري،
ربطي به اين
هيات ندارد.
محمدجواد
جمالي،
همچنين از
نامه اين
نمايندگان به
علي لاريجاني
در باب مطهري
خبر داد. او
درباره بررسي
شكايت
نمايندگان در
هيات نظارت بر
رفتار
نمايندگان
گفت: اين
موضوع به هيات
نظارت ربطي
پيدا نميكند
زيرا نظارت ما
در جنبههاي
خاصي از شؤون
نمايندگان
است. او ادامه
داد: بيش از ۳۰
نفر از
نمايندگان در
نامهاي به
رياست مجلس به
رفتار خلاف
شان نایب رئيسي
علي مطهري
اعتراض كردند
و خواستار
رسيدگي و تذكر
هياترئيسه
مجلس به وي
شدند. محسن
كوهكن
نماينده مردم
لنجان نيز در
اين خصوص گفت:
فلسفه ايجاد
هيات نظارت بر
رفتار
نمايندگان
تذكر مقام
معظم رهبري
بود كه مجلس
براي نظارت بر
رفتار
نمايندگان از
داخل خودش
فرايندي را
تعريف كند.
عضو فراكسيون
ولايت برخي
رفتارها مثل
پوشيدن لباسهاي
خاص را دون
شان
نمايندگان
خواند و گفت:
برخي اقدامات
خلاف شرع نيست
ولي خلاف شان
نمايندگي است.
او ادامه داد:
اما مساله اي
مثل اظهارات
آقاي مطهري كه
به معناي
حاشيهسازي و
فاصله گرفتن
از اصول است
بايد با تذكر حل
كرد. البته
اگر اقدام
ايشان خلاف
امنيت ملي
باشد بايد بخش
ديگري بررسي
كند. هياترئيسه
در فرايند
قانوني پيشبينيشده
در آييننامه
به نایب رئيس
مجلس تذكري
بدهد كه حاشيهسازي
نكند. در همين
حال، محمدعلي
پورمختار نماينده
مردم بهار و
كبودرآهنگ در
مجلس دهم، درباره
آخرين وضعيت
شكايت
نمايندگان از
علي مطهري
نماينده مردم
تهران گفت:
منتظر تشكيل
هيات مسئول
جهت رسيدگي
هستيم. او
تركيب هيات را
متشكل از
روساي كميسيونهاي
تخصصي و اعضاي
كميسيون آييننامه
داخلي مجلس
خواند و گفت:
نمايندگان
امضاكننده
پيگير شكايت
خود هستند و
اميدوارم كه اين
شكايت به
نتيجه برسد.
نماينده مردم
بهار و كبودرآهنگ
از افزايش
نمايندگان
امضاكننده
شكايت از علي
مطهري به حدود
۳۵ نفر خبر داد.
اظهار
نظرنقدی
در
اين ميان،
سردار
محمدرضا نقدي
هم به اظهارات
علي مطهري
واكنش نشان
داد. رئيس
سازمان بسيج
مستضعفين گفت:
اعدام
منافقان در
سال ۶۷ كاملا
منطبق بر همه
موازين حقوقي،
فقهي،
قانوني،
اسلامي، بينالمللي
و داخلي بوده
است. سردار
نقدي در حاشيه
هفدهمين
اجلاس سالانه
سازمان بسيج
اساتيد كشور
در مشهد گفت:
فتواهايي كه
امام (ره) صادر
كرده است
داراي مباني
محكم فقهي و
حقوقي است. او اظهار
كرد: برخي از
اشخاصي كه
فرزند آدمبزرگ
و مشهوري
هستند،
اظهارنظري ميكنند
كه كار
اشتباهي است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعدامهای
۶۷ و عذرخواهی
خانواده آیتالله
خمینی
فرزانه
روستایی
۰۴ شهریور
۱۳۹۵
هیچگاه
فکر نمیکردم
با آقای خامنهای
رهبر جمهوری
اسلامی
اشتراک عقیدهای
داشته باشم.
اما این جمله
منتسب به
ایشان که
اعدامهای
سال ۶۷ مانند
قیر دامان همه
را میگیرد
عبارت دقیق و
درستی است. در
واقع اعدامهای
۶۷ نقطه اوج
بحران هویت
جمهوری
اسلامی و ننگ
مشترک تکتک
مسئولان آن
دوران است که
نه پاک شدنی
است نه قابل
توجیه.
توضیح
این بحران
هویت این است
که در انقلاب
سال ۵۷ به
مردم وعده
آزادی و امنیت
و آرامش داده
شد. ونیز وعده
اینکه کسی به
خاطر تفکری که
دارد دچار
زندان و شکنجه
نخواهد شد، شب
را با این
اضطراب سر
نخواهد کرد که
به منزل او
یورش ببرند و
نیز اوضاع به
ترتیبی نخواهد
بود که حاکمیت
پاسخگوی
پایمال شدن حق
و خون مردم
نباشد.
اما،
هشت سال پس از
انقلاب حدود
۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر
از جوانان
سیاسی کشور در
جریان
باندبازیهای
حکومتی اعدام
شدند. دهها
نفر از این
جوانان پس از
سالها زندان
در آستانه
آزاد شدن قطعی
قرار داشتند،
ولی بدون
محاکمه
دوباره اعدام
شدند. اعدامها
در شرایطی
انجام شد که
رهبر کشور
آخرین ماههای
بیماری را میگذراند،
بحران
جانشینی رهبر
در نقطه حساسی
قرار داشت.
همه تشکیلات
حساس کشور
درگیر خلاص شدن
از شر جانشینی
منتظری بود.
جنگ هشتساله
مغلوبه شده
بود، اقتصاد
کشور ورشکسته
بود، سازمان
مجاهدین خلق
به بازوی رسمی
و مزدور ارتش
عراق در مرزها
تبدیل شده بود
و حملات
پراکنده و
فرسایشی آنان
در مناطق جنگی
بین نیروهای
نظامی اعم از
سپاه و ارتش ارعاب
به راه
انداخته بود.
وحشت
از دست رفتن
کنترل اوضاع
سیاسی و
امنیتی کشور
در شرایطی
حادتر شده بود
که اخباری از
یک شورش زندانیان
سیاسی و شکستن
حصارهای
زندان و حمله
به مراکز حساس
در تهران،
مقامهای
ارشد نظام را
به وحشت
انداخته بود.
آنهم درحالیکه
نیروهای
مجاهدین خلق
با یک عملیات
بزرگ نظامی
پیشروی از غرب
را آغاز کرده
بودند.
محال
غیرممکن است
اخبار اعدامهای
هولناک دستهجمعی
تابستان ۶۷ بیدرنگ
از زندان به
همه لایههای
اجرایی کشور
درز نکرده
باشد و همه
مسئولان در
همه سطوح در
جریان آن قرار
نگرفته باشند.
هیچ مقام ارشد
دولت، مجلس، و
قوه قضاییه یا
دفتر آیتالله
خمینی نمیتواند
ادعا کند که
در جریان این
بمب خبری تابستان
۶۷ قرار
نداشته است. بخصوص
که اعدامها
طی چند هفته
در زندانها
بهتدریج شکل
گرفته و نهایی
میشد. به این
ترتیب همه
اعضای هیات
دولت و همه رؤسای
قوه قضاییه و
مجلس و همچنین
دفتر آیتالله
خمینی بیشک
در جریان این
رخداد قرار
داشتند.
به
این ترتیب،
مهمترین
نهادها و مقامهای
ارشد نظام در
آن دوران بدون
هیچ
استثنایی،
باید مسئولیت
سکوت و بیتوجهی
خود را نسبت
به این ستم
ملی بپذیرند،
باید
عذرخواهی
کنند، و حداقل
ابراز تأسف از
اینکه
نتوانستند یا
بر اساس
معادلاتی
نخواستند در
مقابل لابی
پرنفوذ
طرفدار اعدامهای
گسترده
ایستادگی
کنند. یا
اینکه این
شهامت را
نداشتند تا
مانند آیتالله
منتظری آینده
خود و خانواده
خود را شاخبهشاخ
با مافیای
زندان اوین و
قوه قضاییه و
وزارت
اطلاعات
درگیر کنند.
عذرخواهی
بهمنزله
التیام نسبی
با
عذرخواهی و
اظهار تأسف
نیمهرسمی نه
جوانان مظلوم
و زندانیان بیپناه
زنده میشوند،
و نه خونهای
بهناحق
ریخته شده
جبران میشود.
اما میشود
زخمهایی را
التیام بخشید
که پس از سالها
هنوز خون
چکانند، میتوان
پدران و
مادرانی را
آرام کرد که
در انقلاب
سهیم بودند
ولی سهم آنها
از انقلاب،
اعدام و لعنت
آباد و گمشدن
گور
عزیزانشان شد.
میشود زمینهای
فراهم کرد تا
شاید روزی با
هزینه کمتری
اصلیترین
عاملان این
جنایت به
محاکمه کشیده
شوند.
بهاحتمالزیاد
اگر سازمان
مجاهدین خلق
هم قدرت سیاسی
را در دهه شصت
بر عهده میگرفت
گروهگروه از
مخالفان خود
را به جوخههای
انقلابی میسپردند
و رفتار
مشابهی
داشتند، زیرا
اکثر گروههای
سیاسی دوران
انقلاب از
رفتار فرهنگی
و تفکر
انقلابی
مشابهی نشات
میگرفتند که
اعدام
مخالفان بهراحتی
در آن قابل
توجیه بود.
حتی
تصور اینکه
چهار نفر عضو
تیم اعدام از
قوه قضاییه و
وزارت
اطلاعات در
مورد مرگ و
زندگی چند
هزار نفر
تصمیم میگرفتهاند
رعشه آور است،
بخصوص که به
توصیه آیتالله
منتظری حتی
حاضر نبودند
در ماه محرم
ماشین اعدام
را خاموش
کنند. تصور
اینکه در حوزههای
علمیه مباحثی
موجود است که
همخوابگی بهزور
با دختران،
حتی دختران
مسلمان را در
شب پیش از
اعدام مجاز میشمرد
نفرتانگیز
است. رذالت
رفتار
پاسدارانی که
لباس دختران
اعدامی را یکشب
پس از تجاوز
به درب منزل
آنها تحویل
میدادهاند
کافی است تا
درهای ارتداد
را به روی
مردم باز کند
و بسیاری از
پدران و
مادران را
روانپریش
کند. بااینحال،
تاریخ بسیاری
از کشورها
شاهد کشتارها
و تجاوزهای
گروهی
هولناکی بوده
است که با
عذرخواهی یا
ابراز تأسف از
سوزش جنایت
کاسته است.
عذرخواهی
از اعدامها
با هدف جبران
نسبی
بسیاری
از نهادهای
سیاسی یا
اجتماعی،
همچنین همه
کسانی که طی
دهه شصت مشاغل
حساس نظام را در
اختیار
داشتند میتوانند
پیشگام جنبش
عذرخواهی
بابت اعدامهای
سال ۶۷ شوند.
این عذرخواهی
و حتی در سطح
پایینتر آن،
یعنی
«اظهارتاسف»
تلاشی است
برای راحتتر
کردن گرهی که
باز نمیشود.
ضمن اینکه
تلاش برای
درمان این
فاجعه ملی
ابزار
تبلیغاتی را
از دست سازمان
مجاهدین خلق
خارج میکند
که امروزه
متحد سعودیها
هستند و بهتبع
اتحاد با
عربستان
سعودی، از
طریق واسطههایی
با داعش مرتبط
هستند که در
تلاش است به هر
قیمت شهرهای
ایران را نیز
میهمان حملات
انتحاری کور
کند.
افراد
و نهادهای ذیل
میتوانند
آغازکننده
جنبش اصلاحطلبانه
عذرخواهی
باشند.
۱ ــ
خانواده آیتالله
خمینی.بازماندگان
آیتالله
خمینی برای
آنچه در دوران
رهبری پدربزرگ
آنها رخ داد
میتوانند
پیشگام
عذرخواهی
شوند. سید
احمد خمینی در
حساسترین
مقاطع تاریخی
کشور نقشهای
توضیح داده
نشدهای را بر
عهده داشته و
به نقل از آیتالله
منتظری در
تسهیل روند
اعدامها
فعال بوده
است. او بابت
همه مداخلههای
خطرناکی که در
حساسترین
مقاطع در
اداره امور
کشور داشت از
آیتالله
منتظری
حلالیت
طلبیده است.
بنا بر اقوال و
شواهدی
منتظری با
بزرگواری او
را بخشیده است.
خانواده آیتالله
خمینی اگر
عذرخواهی یا
اظهار تأسف
نمیکنند
حداقل مانع
اظهارنظرهای
غضنفرگونه و
بیپایه و
اساس علی
خمینی پسر
احمد خمینی
شوند که در
دوران
محکومیت
جهانی اعدام،
هنوز از قتل عام
جوانان
ایرانی در سال
۶۷ دفاع میکند.
خانواده
آیتالله
خمینی از یاد
نبرند که در صورت
ضرورت خودشان
نیز در تیررس
مافیایی
هستند که سی سال
پیش اعدامها
را هدایت
کردند. به این
نکته نیز باید
توجه داشته
باشند که در
زمان
کاندیداتوری
حسن خمینی، بهیکباره
چندین فایل
سخنرانی
کوتاه
از آیتالله
خمینی منتشر
میشد که
مرتباً از
اعدام و سرکوب
و برافراشتن
چوبههای دار
صحبت میکرد
تا حسن خمینی
را زیر سؤال
ببرد.
زمانبندی
انتشار این
فایلها که
کمتر کسی به
آن دسترسی
دارد از جانب
همان جریانی
صورت گرفته و
میگیرد که
قصد دارند
کنترل اعتبار
خانواده امام
را در دست
داشته باشند
با آنها بازی
کنند و حاضرند
هر اقدامی
انجام دهند تا
خانواده آیتالله
خمینی و سید
حسن و اصلاحطلبان
به هم نزدیکتر
نشوند.
۲ ــ
میرحسین
موسوی بهعنوان
نخستوزیر،
در دورانی که
قوه قضاییه بهعنوان
نهادی مستقل
فرمان اعدامها
را اجرایی میکرد
اصلیترین
پست اجرایی
کشور را بر
عهده داشت. بهاحتمالزیاد،
اداره جنگ و
نیز اداره
کشور در آن
سالهای سخت و
دشوار همه
تمرکز هیات
دولت را به
خود اختصاص
داده بود،
بخصوص در ماههای
آخر جنگ که
نیروهای
نظامی شکستهای
پیدرپی را
تجربه میکردند
و عملاً همه
شعارهای
احساساتی هشتساله
بر باد فنا
رفته بود.
عذرخواهی
میرحسین موسوی
برای اعدامهای
سال ۶۷ حتی از
اسارت و حصر
پنجساله،
تأکیدی بر این
نکته مهم است
که ساختار
دولت حتی در
اوج جنگ نباید
نسبت به قتل
عام زندانیان
سکوت اختیار میکرد.
عملکرد وزارت
اطلاعات و
وزیر اطلاعات
در جریان این
اعدامها
نباید از
کنترل دولت
خارج میشد.
با هر توضیح و
توجیهی، و با
وجود فشارهای
کمرشکن مرئی و
نامرئی، و جنگ
قدرتی که
میرحسین در آن
بههیچوجه
بهحساب نمیآمد،
دولت میرحسین
به هیچ قیمتی
نباید نسبت به
این فاجعه ملی
سکوت میکرد.
۳ ــ
عذرخواهی
موسوی
اردبیلی رئیس
قوه قضاییه در
دوران اعدامها.
موسوی
اردبیلی از
زمان اعتراض
به نتایج انتخابات
سال ۸۸ با غضب
رهبر و جناحهای
تندرو امثال
حسین
شریعتمداری
مواجه بوده است.
او از کسانی
است که پیرو
انتخابات
ریاست جمهوری
احمدینژاد
کلاً از صحنه
کنار رفت و در
نوار سخنرانی
آیتالله
منتظری به نقش
دوگانه و سکوت
او در جریان
اعدامها
اشاره شده
است. عذرخواهی
موسوی
اردبیلی بهعنوان
عالیترین
مقام قضایی
دوران اعدامها
میتواند
زمینهساز
مطرحشدن این
بحث باشد که
تیم و باند
ادارهکننده
زندانهای
سیاسی کشور که
اسدالله
لاجوردی و
موتلفه در پشت
آن قرار
داشتند مرتکب
جنایات فجیعی
شدند. آنها
تا حدود زیادی
مستقل عمل میکردند
و لابی آنها
تقریباً در
سراسر سیستم
سیاسی و قضایی
کشور نفوذ
قابلتوجهی
داشته است.
۴ ــ مهدی
کروبی
نماینده مجلس
و رئیس مجلس
در دوران
اعدامهای
سیاسی خود از
سال ۸۸ در
زندان و حصر
به سر میبرد.
عذرخواهی
مهدی کروبی از
مردم و
خانوادههای
زندانیان
اعدامشده میتواند
حاکی از این
باشد که هر
نظامی ممکن
است درگیر
اشتباههای
فاحش شود اما
کسانی که هنوز
بر اشتباهات فاحش
نظام اصرار میکنند
ممکن است
دوباره جان
شهروندان را
به حراج
گذارند.
۵ ــ بیتردید
هاشمی
رفسنجانی
مطلعترین
مسئول کشوری
در دوران
اعدامهای
فجیع سیاسی
ایران در سال
۶۷ است. هاشمی
سالیانی است
که حساب خود
را از جریان
تمامیتخواه
جدا کرده است
و تقریباً از
مطرودین سیاسی
بهحساب میآید.
او بارها
خواستار آشتی
ملی و بازگشت
ایرانیان
خارج از کشور
شده است. شاید
عذرخواهی هیچکس
تأثیر
عذرخواهی
هاشمی
رفسنجانی را
نداشته باشد.
مهم نیست که
هاشمی رفسنجانی
چه نقشی در آن
دوران داشته
است. بحث بر سر این
است که
عذرخواهی
اصلیترین
کسانی که در
آن زمان کشور
را اداره میکردند
شاید بتواند
مرهمی باشد
برای خانوادههایی
که سی سال حتی
جرات نداشتند
نام فرزندان خود
را بر زبان
بیاورند.
برای
اینکه به
تأثیر
عذرخواهی در نظامهای
مدرن سیاسی و
در عصر جدید
پی ببریم میتوان
اشارهای کلی
داشت به مهمترین
عذرخواهیهایی
که طی نیمقرن
اخیر انجام
شده است. برخی
از آنها پس
از سالها در
حالی اظهار
شدند که صدها
هزار یا حتی
میلیونها
نفر بیگناه
کشتهشدهاند.
این عذرخواهیها
به تحولات و
فجایع بشری
کوچک و بزرگ
نیمقرن اخیر
اشاره دارد که
میتواند
الگویی باشد
برای خانواده
و بازماندگان
آیتالله
خمینی و نیز
دیگران.
مهمترین
عذرخواهیهای
سیاسی:
۱۹۸۴
امپراتور
ژاپن
هیروهیتو
درکره جنوبی به
خاطر رفتار
سربازان
ژاپنی در جنگ
جهانی دوم عذرخواهی
کرد
۱۹۸۵ نخستوزیر
ژاپن در
سازمان ملل به
خاطر اقدامهای
ژاپن در جریان
جنگ جهانی دوم
عذرخواهی کرد
۱۹۸۷
رونالد ریگان
به خاطر ایران
کنترا و نیز فروش
اسلحه به
شورشیان
نیکاراگوئه
ابراز تأسف
کرد (نه
عذرخواهی)
۱۹۸۸
رونالد ریگان
برای سقوط
هواپیمای
ایرانی و مرگ
۲۹۰ مسافر
ابراز تأسف
کرد (نه
عذرخواهی )
۱۹۹۰
پاتریشیا
آلوین رئیسجمهور
شیلی از مردم
به خاطر سرکوبهای
زمان
دیکتاتوری
درخواست بخشش
کرد
۱۹۹۰
میخاییل
گورباچف به
خاطر مشارکت
شوروی در قتل
عام اسرای
لهستان در
جنگلهای
کاتین
عذرخواهی کرد
۱۹۹۰ دولت
آلمان شرقی
بابت جنایات
نازیها علیه
یهودیها از
اسراییل
عذرخواهی کرد
۱۹۹۱ جورج
بوش به خاطر
بمباران اتمی
ژاپن عذرخواهی
نکرد!
۱۹۹۷ وزیر
خارجه ژاپن
برای بمباران
بندر آمریکایی
پرل هاربر در
زمان جنگ
جهانی دوم
اظهار ندامت
کرد
۱۹۹۲ کیجی
میازاوا نخستوزیر
ژاپن به خاطر
استفاده از
زنان بهعنوان
برده جنسی
عذرخواهی کرد
۱۹۹۳
دوکلرک رئیسجمهور
آفریقای
جنوبی به خاطر
آپارتاید از
سیاهپوستان
عذرخواهی کرد
۱۹۹۳ نلسون
ماندلا برای
کشته شدن بیگناهان
در جریان
عملیات کنگره
ملی آفریقا در
دوران
مبارزات
عذرخواهی کرد
۱۹۹۴ بوریس
یلتسین رئیسجمهور
روسیه برای
دفن ۶۰۰۰۰
اسیر ژاپنی در
سیبری در جنگ
دوم عذرخواهی
کرد
۱۹۹۴
هیلاری
کلینتون
بانوی اول
آمریکا برای بیتوجهی
به waterbording زندانیان
در آمریکا
عذرخواهی کرد
۱۹۹۴ رئیسجمهور
آلمان رومان
هرزویک از
لهستان برای
ستمهای جنگ
جهانی دوم
عذرخواهی کرد
۱۹۹۴ بیل
کلینتون گفت
آمریکا یک
عذرخواهی
بابت بمباران
اتمی به ژاپن
بدهکار است
۱۹۹۵
فوجیموری
رئیسجمهور
پرو کسانی را
که در جنایات
سالهای ۱۹۸۲
تا ۹۵ دست
داشتند بخشید
۱۹۹۵ پاپ
ژان پل دوم از
تکتک زنان به
خاطر ستمهایی
که کلیسا در
طول تاریخ به
آنان روا
داشته
عذرخواهی کرد
۱۹۹۵ دولت
استرالیا
بایت جدا کردن
کودکان دو رگه
و بومی از
خانوادههایشان
عذرخواهی کرد
۱۹۹۵ صلیب
سرخ جهانی به
خاطر اینکه
جنایات نازیها
را در زمان
جنگ جهانی دوم
محکوم نکرد
عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ دولت
کانادا برای
رفتار بد با
بومیان سرخپوست
از آنان
عذرخواهی کرد
۱۹۹۸
واتیکان به
خاطر بیتفاوتی
نسبت به
هولوکاست
عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ بیل
کلینتون برای
بیتفاوتی
آمریکا در جنگ
و قتل عام در
رواندا عذرخواهی
کرد
۱۹۹۸ رئیسجمهور
کره جنوبی
برای استفاده
از زنان بهعنوان
برده جنسی در
جنگ جهانی دوم
عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ IRA ارتش
آزادیخواه ایرلند
برای ۲۳ سال
جنگ و نبرد
مسلحانه
عذرخواهی کرد
۱۹۹۸ دو
رهبر منفور
خمرهای سرخ،
خو سامفان و نیز
نون جی آ برای
مشارکت در
کشتن دو
میلیون کامبوجی
سالهای ۱۹۷۵
تا ۷۹
عذرخواهی کرد
۱۹۹۹ اصرار
کلینتون به
آلبانی
تیارهای کوزوو:
کسی نمیتواند
شما را مجبور
کند تا ستمی
را که بر شما
رفته است
ببخشید، اما
سعی کنید!
۲۰۰۰ اتریش
برای اینکه در
جنگ جهانی دوم
بهشت نازیها
بوده
عذرخواهی کرد
۲۰۰۱ چین
برای حمایت از
خمرهای سرخ در
کامبوج عذرخواهی
کرد
۲۰۰۲ روبرت
کاچوریان
رئیسجمهور
ارمنستان گفت
دولت ترکیه
کشتار ارامنه
را فقط محکوم کند،
ما غرامت نمیخواهیم
۲۰۰۳ دولت
بلژیک برای
مشارکت در
ترور پاتریس لومومبا
در سالهای
استقلال کنگو
عذرخواهی کرد
۲۰۰۴ پرویز
مشرف برای
کشته شدن ۳
میلیون نفر در
جریان جنگ با
بنگلادش
اظهار تأسف
کرد
۲۰۰۳ دولت
ژاپن از چین
به خاطر اینکه
از سربازان
چینی در
آزمایشهای
شیمیایی و
پزشکی
استفاده کرد
عذر خواست
۲۰۰۴
دونالد
رامسفلد برای
آزار و شکنجه
زندانیان
عراقی در
ابوغریب
عذرخواهی کرد
۲۰۰۵ شیخ
حسن نصرالله
بابت کشته شدن
دو کودک عرب
اسراییلی
عذرخواهی کرد
۲۰۱۳ دیوید
کامرون در محل
قتل عام صدها
سیک گفت این
یک اتفاق شرمآور
در تاریخ
بریتانیاست
۲۰۱۴
اسراییل برای
حمله به کشتی
ترک مرمره که به
غزه میرفت و
کشتن کسانی که
در کشتی بودند
عذرخواهی کرد
۲۰۱۳ رئیسجمهور
صربستان
خواست تا قتلعامهای
سال ۱۹۹۵
بوسنی بخشیده
شود ولی آن را
نسلکشی
ندانست
۲۰۱۳
اوباما برای
شنود گوشی
مرکل از سوی CIA
عذرخواهی کرد
۲۰۱۴ دولت
آلمان برای
قتلعام مردم
یونان در زمان
جنگ جهانی دوم
عذرخواهی کرد
۲۰۱۴
ابراهیم
اصغرزاده
دانشجوی خط
امام از گروگانها
و خانواده آنها
برای گروگانگیری
عذرخواهی کرد
۲۰۱۵
شاهزاده
آلبرت موناکو
به خاطر بیرون
کردن یهودیها
از موناکو در جنگ
جهانی دوم
عذرخواهی کرد
۲۰۱۶
اوباما برای
اینکه آمریکا
دیر فهمید در جریان
جنگ کثیف
آرژانتین چه
جنایاتی رخداده
عذرخواهی کرد
http://zeitoons.com/16453
--------------------------