بیانیه هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
پیرامون
موضع گیری
جدید دولت
آمریکا علیه
برجام
سخنان ترامپ
به حد کافی
هشدار دهنده و
روشنگر بود
۱ - بالاخره
دونالد ترامپ
(روز جمعه ، ۲۱
مهر) اعلام
کرد که پای
بندی جمهوری
اسلامی به
"برجام" را
تأیید نمی کند
؛ اما او آشکارا
از این موضوع فراتر
رفت و سیاست
کاملاً
خصمانه ای را
علیه جمهوری
اسلامی اعلام
کرد که عملاً
در حد نوعی
اعلان جنگ است
؛ سیاستی که بیش
از همه رژیم
ولایت فقیه را
سودمند می
افتد و قربانی
اصلی آن مردم
ایران خواهند
بود. موضع
ترامپ چنان بی
منطق ،
زورگویانه و
ماجراجویانه
است که بخش
بزرگی از
مشاوران خودِ
او پیش تر با
آن مخالفت
کرده بودند و
اکنون غالب
متحدان
امریکا ناگزیر
شده اند به
شیوه های
مختلف با آن
مرزبندی کنند.
سیاست اعلام
شده ترامپ ،
اگر عملی شود
، نتایجی
بسیار خونین
تر از سیاست
ماجراجویانه
جرج بوش (علیه
"محور شرارت")
در پی خواهد
داشت و منطقه
ویران شده ما را
ویران تر
خواهد ساخت.
۲ - البته
فراموش نباید
کرد که حتی
خودِ ترامپ از
پی آمدهای
سیاست اعلام
شده اش وحشت
دارد و به همین
دلیل می کوشد تصمیم
نهایی در باره
آن را به گردن
کنگره امریکا
بیندازد و این
می تواند
فرصتی برای
مقابله با هدف
های جنون آمیز
و شیطانی او
ایجاد کند. "برجام"
قراردادی بین
المللی است که
با اتفاق آرای
شورای امنیت
سازمان ملل
متحد (به صورت قطعنامه
۲۲۳۱ این
شورا) تصویب
شده و زیرپا
گذاشتن آن جز
نقض قواعد
بازی نظم بین
المللی موجود
، آن هم از طرف
قدرت هژمونیک
همین نظم
موجود ، معنای
دیگری نمی
تواند داشته
باشد. بنابراین
تصادفی نیست
که موضع ترامپ
علیه "برجام"
، هم اکنون
اتحادیه
اورپا را به
مخالفت صریح
با او واداشته
است. این شکاف
آشکاری است در
میان قدرت های
پیمان
آتلانتیک
شمالی (ناتو) که
پس از بحران
کانال سوئز
(در سال ۱۹۵۶)
سابقه نداشته
است. اگر
بحران سوئز در
دوره اوج گیری
هژمونی امریکا
، قدرت های
اورپایی را به
تبعیت کامل از
رهبری امریکا
واداشت ، شکاف
کنونی در این
دورۀ فرسایش
هژمونی امریکا
، می تواند به
ضرر قطعی دولت
امریکا تمام
شود. به همین
دلیل ، اکنون
هیأت حاکمه
امریکا
ناگزیر است بیش
از "برجام" ،
در باره نظم
جهانی موجود
(یا به قول
خودشان ، "صلح
امریکایی")
بیندیشد.
۳ - حمایت
قدرت های
اورپایی از
"برجام" دلائل
عمیق تری
دارد: اولاً دسترسی
اورپایی ها به
امکانات
بالقوۀ بازار ایران
نقداً می
تواند راحت تر
و بیشتر از
امریکا باشد.
زمینه های
سرمایه گذاری
وسیعی در
ایران وجود
دارد که در
این دوره رکود
اقتصادی طولانی
می تواند برای
اورپایی ها
بسیار جذاب باشد.
ثانیاً
ایران یکی از
بزرگ ترین
ذخایر انرژی
فسیلی جهان را
در اختیار
دارد و
مخصوصاً
ذخایر گاز شناخته
شده آن می
تواند قدرت
چانه زنی
اتحادیه اورپا
را در مقابل
موقعیت شبه
انحصاری
روسیه در این
زمینه ، تقویت
کند. همچنین
ایران تنها کشوری
است که یک پا
در خلیج فارس
و یک پا در دریای
خزر (یعنی دو
کانون بزرگ
ذخایر انرژی
فسیلی
اورآسیا) دارد
و بنابراین می
تواند نقش
بسیار مهمی در
آسان تر و
ارزان تر
ساختن انتقال
انرژی از این
منطقه به
اورپا ایفا
کند. ثالثاً اورپا
در همسایگی
خاورمیانه
بزرگ ، ناگزیر
است به بحران
ویرانگر این
منطقه ، بیش
از امریکا
حساسیت داشته
باشد. بحران
مهاجران و
بحران تروریسم
بنیادگرایان
اسلامی هم اکنون
یکی از بزرگ
ترین مسائل
اورپاست. و
جمهوری
اسلامی هرچند
خود یک رژیم
بنیادگرای
ویرانگر است ،
اما در مقابله
با تروریسم اسلام
گرایان سنی (
یعنی منبع
اصلی تروریسم
اسلام گرایان
در منطقه
خاورمیانه و
اورپا) اشتراک
منافع انکار
ناپذیری با
اورپا دارد.
۴ -
حمایت اتحادیه
اورپا و حتی
چین و روسیه ،
از "برجام" نمی
تواند از حد
معینی فراتر
برود. حقیقت
این است که
امکانات
بازار ایران و
حتی بازار
خاورمیانه ،
ناچیزتر از آن
است که به
خاطر آن
کشورهای
مختلف
بتوانند از
بازار بی
همتای امریکا
چشم بپوشند و با
قدرت اقتصادی
عظیم امریکا
دربیفتند.
مشکل "برجام"
در تحلیل
نهایی یک مشکل
سیاسی است که
بیش از همه از
سیاست های
فاجعه بار
جمهوری اسلامی
بر می خیزد و
حل آن بدون
تغییر (یا دست
کم تعدیل) این
سیاست ها
ناشدنی است. تردیدی
نیست که به
لحاظ حقوقی ،
"برجام" قراردادی
است فقط در
باره مسأله
هسته ای ، اما
درست به همین
دلیل ، به
تنهایی نمی
تواند جمهوری
اسلامی را از
درماندگی
اقتصادی و
سیاسی برهاند.
رژیم ولایت فقیه
حتی برای عادی
سازی رابطه با
اورپا ناگزیر است
اولاً امریکا
ستیزی
احمقانه و
نمایشی اش را
کنار بگذارد و
بکوشد روابطی
عادی (یا دست
کم ، کم تنش) با
امریکا برقرار
کند ، چیزی که
بدون کنار
گذاشتن سیاست
های ارتجاعی ضد
اسرائیلی (که
جز تقویت
هارترین جناح
های دولت نژاد
پرست اسرائیل
نتیجه ای
نداشته و نمی
تواند داشته باشد)
به جایی
نخواهد رسید. ثانیاً
به سیاست های
ماجراجویانه
در خاورمیانه
و دامن زدن به
دشمنی فرقه ای
میان شیعه و
سنی که ایران
را حتی در
میان همسایگان
بی واسطه اش
به انزوا
کشانده است ،
پایان بدهد. ثالثاً
به حد اقلی از
قانون مداری و
شفافیت مالی و
اقتصادی که
بدون آن شرایط
عادی برای
سرمایه گذاری
های خارجی
فراهم نخواهد
آمد ، تن بدهد. اما
آیا جمهوری
اسلامی توان
عملی ساختن
همین تغییرات
حد اقلی را
دارد؟ پاسخ
این سؤال متأسفانه
تا حدود زیادی
منفی است.
۵ -
به تجربه چهار
دهه گذشته می
دانیم که در
حاکمیت نظام
جهنمی جمهوری
اسلامی نه آزادی
، دموکراسی ،
برابری و حتی
حاکمیت قانون
دست یافتنی
است و نه
بهبودی حداقل
در شرایط زندگی
مادی مردم.
میانگین نرخ رشد
اقتصادی
ایران در دوره
حاکمیت شریعت
مداران حتی در
مقایسه با رشد
اقتصادی غالب
کشورهای
همسایه ما
ناچیز و فاجعه
بار بوده است.
در کارنامه اقتصادی
جمهوری
اسلامی جز
فرسودگی همه
جانبه اقتصاد کشور
و راندن آن به
سمت فروپاشی
آشکار چیز
دیگری وجود
ندارد. همین
درماندگی
اقتصادی
لاعلاج است که
اکنون بیش از
هر عامل دیگری
مردم را به
رویارویی
گسترنده و
سراسری با
رژیم می
کشاند. حقیقت
این است که در
ایران امروز
سرکوب سیاسی و
مدنی مردم از
طرف رژیم ، یک
امر عادی ،
روزمره و سراسری
است ، اما از
خفقان و سکوت
گورستانی
خبری نیست.
حقیقت این است
که ایرانیان
در مقابل نظام
ولایت فقیه سر
تسلیم فرود
نیاورده اند ،
اما اکنون
آگاه تر و
هشیارتر از
آنند که در
جستجوی ناجی
برآیند. حقیقت
این است که
آنها می
خواهند و می
توانند خود در
باره سرنوشت
شان تصمیم
بگیرند. در
چنین شرایطی
هرنوع مداخله
خارجی ، جز
تقویت دستگاه
های سرکوب
جمهوری
اسلامی در
مقابل مردم و
دشوارتر
ساختن شرایط
سازمان یابی
مردم در مقابل
رژیم ، نتیجه
دیگری ندارد.
۶ - سخنان
ترامپ جای
تردیدی باقی
نگذاشت که
دشمنی او بیش
از آن که علیه
جمهوری
اسلامی باشد ،
متوجه کشوری
است به نام
ایران. او
وقتی از "خلیج
عربی" صحبت می
کند ، جای
تردیدی باقی نمی
گذارد که در
پی اجرای طرح
جنایت کارانه
و خونبار
"تغییر نقشه
خاورمیانه بزرگ"
است و می
خواهد ملت های
این منطقه را
به جان هم
بیندازد. سخنان
ترامپ نشان
داد که او
اکنون از
سیاست اعلام
شده قبلی اش
در قبال ایران
(یعنی «"تغییر
رژیمِ"،
مسالمت آمیز
با تکیه بر
نارضایی های
داخلی مردم
ایران») فراتر
رفته و برای "عراقی
کردن" ایران
تلاش می کند و
این سیاستی است
که در عمل حتماً
موقعیت
جمهوری
اسلامی را در
مقابل مردم
تقویت میکند.
۷ - سخنان
ترامپ از یک
لحاظ به
حدکافی
روشنگر بود و
نشان داد همه
آنهایی که به
کرامات او
امید بسته
بودند و به او
نامه می
نوشتند و
خواهان کمک
های امریکا و
شرکای منطقه
ای اش بودند ،
خواسته یا
ناخواسته ،
عمله طرح
جنایتکارانه
"تغییر نقشه
خاور میانه
بزرگ" هستند و
در خدمت
"عراقی کردن"
ایران کار می
کنند. بی هیچ
تردید ، مردم
ایران
کارنامه
ننگین این احمد
چلبی ها و
ایاد علوی های
وطنی را
نادیده نخواهند
گرفت.
سرنگون باد
رژیم جمهوری
اسلامی
زنده باد
آزادی؛ زنده
باد
سوسیالیسم
هیئت اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
دوشنبه
۲۴ مهر ۱۳۹۶
برابر با ۱۶
اکتبر ۲۰۱۷