دور تازه
مذاکرات هسته
ای: فرصتها،
تناقضات و چشم
انداز ها
بهروز
نظری
گمانه
زنیها
درباره
جزئیات
مذاکرات هفته
گذشته در ژنو و
دلایل عدم
دستیابی به
توافق بین
دولتهای طرف مذاکره
همچنان ادامه
دارد. مخفی
ماندن چند و
چون این
مذاکرات از
مردم ایران که
بار سنگین این
مناقشه را
بدوش میکشند،
و نیز مردم
کشورهای
غربی که بشدت
مخالف
سیاستهای جنگ
طلبانه دولت های
خود
هستند،
نشانه خصومت
طرفین مناقشه
با شفافیت و
دموکراسی است.
غیر علنی بودن
مذاکرات هم طرف
سوم در این
مناقشه، یعنی
مردم ایران
را، همچنان
نادیده میگیرد،
و هم راه را
برای خاک
پاشیدن به چشم
مردم و رواج
هر چه بیشتر
گمانه زنیهای
آنچنانی
هموار تر
میکنند.
مذاکرات هفته
پیش بیش از آنکه
پاسخی (یا
توافقی) برای
بحران کنونی
بیابد، به طرح
سوالهای
بیشتری منجر
شد. نقش
اسراییل در
این مذاکرات
چه بود؟ تا چه
اندازه غیظ
سران عربستان
سعودی در
تغییر نظر
برخی از
دولتهای غربی
کارساز بود؟ و
آیا فرانسه، که
مانع اصلی
دست نیافتن به
توافق در ژنو
شد، حافظ
منافع خود بود
و یا دیدگاه
ایالات متحده
را نمایندگی میکرد؟
چنین
سؤالاتی از
سوی بسیاری از
مفسران و
تحلیل گران
مناقشه هستهای
مطرح شده است.
اما دور جدید
مذاکرات سوالهای
نسبتا
بزرگتری را
نیز پیش کشیده
اند. حقیقت
این است که در
هفته گذشته نه
یک مذاکره که
چندین مذاکره
در جریان بود.
معادلات نه
تنها در ایران
که در سطح
منطقه و جهانی
نیز تا حدی
تغییر پیدا
کرده اند.
برخی از تناقضات و
پیچیدگیهای شرایط
کنونی را شاید
بتوان به این
شکل و تیتر وار
برشمرد.
یک: فرصت
برای دولت
روحانی کوتاه
است. بی دلیل
نیست که از
همان ابتدأ
روحانی و
دیگران بر
تمایل خود
برای حل چند
ماهه مناقشه
هستهای
تاکید
میکردند.
بدنبال
مذاکرات هفته
گذشته دولت در
زمان بندی خود
برای دستیابی
به توافق و
تعدیل
تحریمها
تجدید نظر کرده
است. اصرار
هیئت
نمایندگی
جمهوری
اسلامی برای
دستیابی به
توافق پیش از
صد روزه شدن
دولت به جایی
نرسید. وزیر
امور خارجه
نظام اما
بلافاصله
درباره همگامی
و هم نظری" تک
تیر اندازان"
دستگاه رهبری
با نتانیاهو
هشدار داد. از
طرف دیگر
تعداد قابل
توجّهی از
جمهوری
خواهان و دولت
اسراییل که تا
چند ماه پیش
به وقت کشی
کردن جمهوری
اسلامی
اعتراض
میکردند حالا
از دولت
ایالات متحده
میخواهند که
در دستیابی به
توافق عجله
نکند. اسراییل
که از تمام
جزییات
مذاکرات پشت
پرده با خبر
است همچنین
تهدید کرده
است از نیروی
نظامی خود
برای متوقّف
کردن برنامه
هستهای
جمهوری
اسلامی
استفاده
خواهد کرد. واکنش
اسراییل در
قبال این
تحولات تنها
در سطح
"دیپلماتیک"
محدود نمانده
است. در حالی
که مقامات این
دولت نسبت به
خطر "محو"
اسراییل از
سوی جمهوری اسلامی
هشدار
میدادند ،
بمب افکنهای
آن برای
چهارمین بار
در سال میلادی
جاری به خاک
سوریه حمله
کردند. این
حملات فرای
تلاشهای
مستمر
اسراییل برای
محو کامل
فلسطین و فلسطینیها
است. در همین
مدت خبر دست
داشتن
اسراییل در قتل
عرفات تایید
شد. در همین
هفته و بدنبال
تبرئه شدن
لیبرمن از
اتهام فساد،
او به پست خود
در وزارت
خارجه بازگشت.
از جمله تقاضاها
و سیاستهای
پیشین لیبرمن
محو کردن مصر،
بمباران کردن
مدام فلسطینی
ها، و اخراج
شهروندان عرب
اسراییل بوده
است. او چند
سال پیش نیز
خواسته بود که
نمایندگان
عرب مجلس
اسراییل که با
نمایندگان
حماس دیدار
کرده بودند
اعدام شوند.
دو:
دولت دیگری که
از احتمال
توافق ایالات
متحده با
جمهوری
اسلامی به شدت
آشفته شده
عربستان
سعودی است.
اوقات تلخی
مقامات
سعودی نه
تنها در
خودداری آنها
از نشستن در
کرسیشان در
شورای امنیت
سازمان ملل،
بلکه در تهدید
آنها برای
کاهش همکاریهای
خود با ایالات
متحده در
منطقه خود را
نشان داد.
مقامات
عربستان نه
تنها از
احتمال نزدیکی
رسمی ایالات
متحده با
جمهوری
اسلامی بلکه
از سیاستهای
دولت اوباما
در قبال سوریه
و مصر بشدت
دلخور هستند.
عربستان
سعودی نمیتواند
پاا از گلیم
خود فراتر
بگذارد و لاس
زدنهای
مقامات این
کشور با
فرانسه و یا
حتی ابراز
تمایل به
نزدیکی
بیشتر با
روسیه و چین
بعید است در
تصمیمگیریهای
کلان ایالات
متحده تاثیر
چندانی داشته
باشند. نکته
قابل توجه اما
نزدیکی و
همدستی
بنیادگرایان
حاکم بر
عربستان و اسراییل
است. انقلابات
عرب و منزوی
شدن هر چه
بیشتر اسراییل
و عربستان
سعودی، این دو
نیروی ضدّ
انقلاب را به هم
نزدیکتر کرده
است. خطر
انقلاب و
دموکراسی
دولت اسراییل
را که همواره
نسبت به اعراب
و اسلام هشدار
میداد به راستترین
و هارترین
جریانات
اسلامی در
منطقه نزدیک
کرده است.
همین عامل در
برملا کردن هر
چه بیشتر دست
خاندان سعودی
نقش برجستهای
ایفا کرده است. تا
آنجا که به دو
مورد مهم
ایران و سوریه
برمیگردد
اختلاف نظر
دولت سوریه با
روسیه و چین
بمراتب
بزرگتر از
اختلاف
دستگاه حاکمه
عربستان با
ایالات متحده
است. بر همین
اساس تهدید این
کشور برای
فاصله گرفتن
با دولت
آمریکا حول
مسایل منطقه
را نباید
چندان جدی
گرفت. سربرآوردن
فرانسه
بعنوان بیان
کننده
"نگرانی
های" اسراییل
و عربستان اما
چندان غیر
مترقبه نبود.
سه:
نقش
بازدارنده
فرانسه در
مذاکرات هفته
گذشته ساعتها
پیش از پایان
مذاکرات به بیرون
درز کرده بود.
پس از ابراز
خوشبینیهای
اولیه و سفر
جان کری به
ژنو گزارشهای
منتشره حاکی
از این بود که
توافق نزدیک
است. بنا به
گفته وزیر
امور خارجه
روسیه طرح
پیشنهادی
ایالات متحده
از سوی جمهوری
اسلامی و
روسیه نیز
پذیرفته شده
بود. مخالفت
فرانسه با طرح
پیشنهادی
نشانه شکاف در
صف دولتهای
غربی بود. دو
دلیل عمده
جهت گیری تازه
فرانسه در
مذاکرات از
این قرار اند.
اولا، دولت
فرانسه از
هنگام گر
گرفتن شعلههای
اعتراض و
انقلاب در
منطقه تلاش
کرده نقش برجسته
و واضح تری در
صحنه نظامی
ایفا کند. پیشنهاد
کمک نظامی
برای سرکوب
انقلاب تونس و
نیز مداخله
نظامی در لیبی
و مالی از
جمله حرکات
دولت فرانسه
برای نشان
دادن عضله
نظامی خود در
سطح جهانی
بوده اند.
دولت فرانسه
همچنین از
مدافعان سرسخت
حمله نظامی به
سوریه بود.
اما در عالم
واقعیت
مداخله نظامی
فرانسه در
سوریه مستلزم
رای موافق
کنگره ایالات
متحده بود.
مخالفت
فرانسه با طرح
پیشنهادی
روسیه برای خلع
سوریه از سلاحهای
شیمیایی شکست
خورد و ایالات
متحده و روسیه
با همکاری
جمهوری
اسلامی نقش
کلیدی در این
عرصه را ایفا
کردند. با
وجود این شکست
دیپلماتیک و
مخالفت
اکثریت عظیم
مردم فرانسه با
سیاستهای
ماجراجویانه
و جنگ طلبانه
اولاند تلاشهای
دولت فرانسه
برای ایفای
نقشی در خور
برای یک قدرت
امپریالیستی
همچنان ادامه
دارد. با گسترش
نارضایتی در
فرانسه و
تعمیق بحران
اقتصادی در
این کشور،
توسعه طلبی و
دامن زدن به
احساسات
ناسیونالیستی
به تنها سیاست
دولت فرانسه
برای تحکیم
موقعیت خود
شده است. وقت
کشی فرانسه در
ژنو ابراز
اندام مجددی
بود از سوی
دولت این
کشور. دولت
فرانسه در عین
حال تلاش کرده
و میکند که
خود را
نزدیکترین
دوست و طرفدار
اسراییل نشان
دهد. مقامات
فرانسه بیش از
هر دولت دیگری
طوطی وار
تبلیغات نتانیاهو
را تکرار
میکنند.
ثانیا، دولت
فرانسه از این
طریق در صدد
تحکیم
مناسبات
اقتصادی خود
با عربستان
سعودی است.عربستان
سعودی از
اینکه ایالات
متحده از فروش
سلاحهای
لازم برای
مداخله در
سوریه و مسلح
کردن سلفیهای
در این کشور
خودداری کرده
به شدت
برآشفته است.
فرانسه تلاش
میکند این
"خلأ" را پر
کند. دولت
فرانسه
امیدوار است
که با جهتگیریهایی
اخیر خود در
منطقه و تصمیمهای
سیاسی مشخص
راه را برای
سودهای کلان
آینده هموار
کند. درست در
همین راستا
است که دولت اولاند
برخی از
گرانبهاترین
زمینها و
ساختمانهای
پاریس را با
تخفیفهای
بزرگ حراج
کرده و به
دولتهای
ثروتمند خلیج
فارس فروخته
است.
چهار-
موقعیت دولت
اوباما نیز در
این مدت تغییر
کرده است. شکست
جمهوریخواهان
ایالات متحده
در نمایش قدرتی
که حول لایحه
بودجه این
کشور صورت
گرفت بدون تردید
جایگاه
اوباما را تا
حدودی مستحکم
کرده است. تحول
قابل توجه
دیگر کشف
ذخایر و
تولید عظیم سنگهای
گاز زا در این
کشور است. بنا
به گزارشات
منتشره در این
رابطه افزایش
تولید گاز
طبیعی از این
طریق اتکا
ایالات متحده
به انرژی خاورمیانه
را تا حدّ
قابل توجّهی
کاهش میدهد.
خبرگزاری
رویترز در
گزارشی به
همین مناسبت
از قول هنری
کسینجر گفته
است که نقشه
ریزی برای
خاورمیانه و
یا مداخله در
آن بدون در
نظر گرفتن بازار
نفت ممکن نیست
اما معادله با کاهش
شکاف بین عرضه
و تقاضا در
آمریکای
شمالی بشکل
مهمی تغییر
پیدا میکند.
چرخش سیاست
خارجی
ایالات متحده
در منطقه اما
همه از نقطه
قدرت نیست.
پذیرش طرح
روسیه در مورد
سوریه برای
اوباما یک
شکست سیاسی
بود. برخی
این عقب نشینی
را با شکست
آمریکا در
ویتنام مقایسه
کرده اند. اما
حقیقت این است
که عدم مداخله
مستقیم
ایالات متحده
در سوریه ناشی
از شکست سیاست
مداخله نظامی
آمریکا در
عراق و
افغانستان
بود. تجربه
لیبی، که
ایالات متحده
در آن نقش
رهبری را ایفا
نکرد، در عین
حال طعم تلخ
میوه
مداخلات
امپریالیستی
را به دستگاه
حاکمه ایالات
متحده یادآوری
کرد. با توجه
به صفبندیها
در سوریه شاید
بتوان گفت که
اباما بدنبال
این بود که از
بمباران سوریه
خودداری کند.
ترجیح اوباما
این بوده است
که مداخلات و
تجاوزات
نظامی ایالات
متحده را از
طریق
هواپیماهای
بی سرنشین
سازمان دهد.
تحولات مصر
شکست دیگر
ایالات متحده
در منطقه را
نشان میدهد.
یکی از
مهمترین
متحدان
ایالات
متحده، نه
تنها در منطقه
بلکه در سطح جهان،
از این کشور
فاصله میگیرد. قراداد
نظامی دولت
نظامی مصر با
روسیه از این جهت
گویا است. هر
چند مقامات
مصری گفته اند
که آنها
بدنبال
جایگزین کردن
کسی نیستند،
کاملاً روشن
است که روابط
ایالات متحده
و مصر به شدت
تغییر پیدا
کرده است. مصر
در عین حال
یکی از موارد
تشدید
اختلافات
ایالات متحده
و عربستان سعودی
است. سال
گذشته
روزنامه
تایمز مالی
پرسید که آیا
ایالات متحده
سیاست روشنی
را در
خاورمیانه
دنبال میکند؟
حقیقت این است
که مداخلات
نظامی ایالات متحده
از یکطرف و
انقلابات عرب
از طرف دیگر
به تضعیف نقش
و کنترل این کشور
در منطقه منجر
شده است.
تعداد
دولتهایی که
برای تقسیم
منابع و قدرت
در منطقه صاف
کشیده اند روز
به روز بیشتر
شده است. سکان
کنترل حوادث
حتی در
کشورهایی
همچون عراق و
افغانستان (که
ارتش آمریکا
مستقیماً
حضور دارد) و
نیز مصر (از
متحدان اصلی
آن در جهان) از
دست اباما
خارج شده است.
شاید بتوان
گفت تنها در مورد
ایران است که
ایالات متحده
با صراحت میتواند
بگوید که کلید
حل بحران را
در دست دارد.
درست در چنین
شرایطی است که
"تابوی"
نزدیکی
جمهوری
اسلامی و
ایالات متحده
در هر دو نظام زیر
ضرب قرار
میگیرد.
صفبندیها و
مواضع اخیر
فرصتهایی را
کشورهایی
مختلف در پی
آن هستند، و
همچنین
تناقضات
برآمده از
تغییر صفبندیها
و تعادل نیروها
در منطقه را
تا حدی در
معرض دید قرار
داده اند.
مذاکرات ژنو
نشان داد که
سیاست نهایی
دولت ایالات
متحده را
اسراییل
دیکته نمیکند.
اما از طرف
دیگر نیز روشن
است که بویژه
در دنیای پس
از انقلابات
عرب دولتهای
متحد ایالات
متحده نیز
لزوما یک نغمه
را سر نمیدهند.
پنج:
از تاکید و
تاکید مجدد بر
اینکه شکست
سیاسی آمریکا
در افغانستان
و بویژه عراق
و شورشهای
مردمی در جهان
عرب عامل اصلی
جابجایی ها، صفبندیها
و بن بستهای
اخیر هستند
نباید خسته
شد. همچنین
نباید فراموش
کرد که خطر
شورشهای
مردمی و "نه" بزرگ
مردم ایران به
ولی فقیه بود
که نظام را به
"نرمش
قهرمانانه"
وادار کرد.
حق تعیین
سرنوشت مردم
ایران تنها
باید در دست
مردم ایران
باشد. در
حالیکه
جمهوری
اسلامی و ایالات
متحده در
مذاکرات پشت
پرده از
اهرمهای خود
برای امتیاز
گیری از
یکدیگر و
توافق با هم
دیگر استفاده
میکنند مردم
ایران هزینه
سنگین
ماجراجوییهای
نظام اسلامی و
قدرت نمایی
امپریالیسم
آمریکا را میپردازند.
تنها با
مداخله طرف
سوم این
مناقشه، یعنی
مردم ایران،
میتوان به فاجعهای
که به مردم
ایران تحمیل
شده و میشود
پایان داد.
۲۴ آبان
۱۳۹۲ / ۱۵
نوامبر ۲۰۱۳