Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۲ برابر با  ۰۷ جولای ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۲  برابر با ۰۷ جولای ۲۰۱۳
مصر ، کودتا یا انقلاب؟

مصر ، کودتا یا انقلاب؟

محمد رضا شالگونی

برای فهم حوادثی که در مصر جریان دارد ، نه باید انقلاب را نادیده گرفت و نه کودتا را ؛ بلکه باید به درک روشنی از رابطه انقلاب و کودتا در این کشور دست یافت. انقلاب مصر در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ آغاز شد که ظاهراً روز پلیس بود(!) و ۱۸ روز بعد ، در ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ با استعفای حسنی مبارک ( که زیر فشار "شورای عالی نیروهای مسلح" صورت گرفت ) ظاهراً پیروز شد. و جنبش "تمرد" که بی شک باید آن را موج دوم انقلاب مصر بدانیم ، در ۲۸ آوریل گذشته ( به وسیله همان جوانانی که دو سال و نیم پیش ، فتیله انقلاب را آتش زده بودند ) از پائین به راه افتاد و دو ماه بعد چنان دامنه ای پیدا کرد که در ۳۰ ژوئن ، نخستین سالگرد ریاست جمهوری محمد مُرسی ، با تقاضای انتخابات زودهنگام ( تقاضایی که ۲۲ میلیون نفر آن را امضاء کرده بودند ) ۱۷ میلیون را در سراسر مصر به خیابان ها کشاند و در چهارشنبه گذشته ( سوم ژوئن ) با برکناری محمد مرسی از طرف ارتش ، ظاهراً به پیروزی رسید! به عبارت دیگر ، هر دو بار وقتی حرکت مردم به حد کافی دامن گرفت ، ارتش ، یعنی ستون فقرات دیکتاتوری در مصر ، آن را به آغوش کشید تا خفه اش کند.

اما فراموش نباید کرد که فقط ارتش نیست که جنبش مردم را با بغل کردن آنها خفه می کند ؛ اخوان المسلمین نیز با همین شیوه ، موج اول انقلاب را مصادره کرده است. این حزب حتی در داغ ترین روزهای خیزش مردم در کنار آنها نبود ، بلکه ( به قول رابرت فیسک ) سرگرم چانه زنی با مبارک بود تا سر میز قدرت جایی برای خود باز کند. و بعد از آن نیز همین چانه زنی را با ارتش مصر و دولت امریکا ادامه داده است. رهبران این حزب در حالی که به مردم وعده "عدالت اجتماعی" می دهند ، در مذاکره با نهادهای مالی بین المللی مدام سیاست های اقتصادی رژیم مبارک را می ستایند و تعهد می دهند که با قاطعیت آنها را دنبال کنند. "عدالت اجتماعی" آنها جز دادن پوشش اسلامی و عهد بوقی به هارترین سیاست های اقتصادی نئولیبرالی معنای دیگری ندارد. در دوره یک ساله حکومت مُرسی ، ذخایر ارزی مصر نصف شده ، ارزش پول کشور به شدت سقوط کرده ، بخش مهمی از صنایع کشور در آستانه تعطیلی قرار گرفته اند و توریسم که مهم ترین منبع درآمد ارزی مصر است ، عملاً درهم شکسته است. در زمینه سیاست خارجی نیز این حزب می کوشد خود را با امریکا هم آهنگ سازد. خیرات شاطر ( نظریه پرداز اصلی "اخوان" ) در مذاکرات مختلف بارها به امریکا اطمینان داده است که این حزب به روابط استراتژیک مصر و امریکا عمق بیشتری خواهد داد و قرارداد سادات با اسرائیل را همچنان محترم خواهد شمرد. و بالاتر از همه اینها ، "اخوان" یک حزب دست راستی تاریک اندیش است که ( به شهادت همان قانون اساسی که مرسی در پائیز گذشته به شیوه ای کاملاً فراقانونی سرهم بندی کرد و از طریق یک رفراندوم آنچنانی که هفتاد در صد صاحبان رأی از شرکت در آن خودداری کردند ، بر مردم تحمیل نمود )  درک اش از آزادی و دموکراسی با آنچه آخوندهای ما می گویند ، عملاً فرق زیادی ندارد. تصادفی نیست که مردم در راه پیمایی های اخیر علیه حکومت مرسی ، خطاب به محمد العریان و سعد الکتاتنی ، استراتژیست های "حزب آزادی و عدالت" ، فریاد می زدند که "کتاتنی ، عِریان ، مصر ایران نخواهد شد". البته اشتباه نباید کرد ؛ مردمی که اکنون علیه "اخوان المسلمین" برخاسته اند ، مخالف اسلام نیستند: خواست های اقتصادی نیرومندترین موتور جنبش "تمرد" است و بعضی از آنها که به صفوف این جنبش پیوسته اند ، در پوسترهای شان می نویسند که "ما طرفدار اسلام و مخالف اخوان المسلمین هستیم". حازم قندیل ( جامعه شناس چپ گرای مصر ) می گوید ، در تظاهرات ۳۰ ژوئن ، از پیرمرد ریشویی که در میدان تحریر در کنارم بود ، پرسیدم که چرا به تظاهرات پیوسته است؟ جواب داد: "آنها به ما وعده دادند که اسلام راه حل است ، اما در حکومت اخوان المسلمین نه اسلام را دیدیم و نه راه حل را". حقیقت این است که اخوان المسلمین فقط رقیب ارتش نیست ، بلکه شریک و مکمل آن هم هست. مثلاً کافی است بدانیم که همین ژنرال عبدالفتاح السیسی که بعد از برکناری طنطاوی ، ظاهراً از طرف مرسی به فرماندهی ارتش منصوب شد ، قبلاً رئیس اطلاعات ارتش بود که در ژوئن ۲۰۱۱ علناً به دفاع از معاینه باکره گی از ۱۷ دختری برخاست که در تظاهرات دستگیر شده بودند. سخنان او چنان رسواکننده بود که  حتی طنطاوی و دیگران سعی کردند از آن فاصله بگیرند.

قضیه به این جا ختم نمی شود: در خودِ جنبش "تمرد" نیز همه خواهان ادامه انقلاب نیستند ، بلکه بخشی از طرفداران رژیم مبارک نیز برای مقابله با قدرت گیری اسلامگرایان  به صفوف این جنبش پیوسته اند. حتی بخشی از سران "جبهه نجات ملی" ، از جنبش "تمرد" همچون سکویی برای به دست آوردن سهمی از قدرت استفاده می کنند.  مثلاً عمرو موسی که حالا یکی از سران این جبهه محسوب می شود ، از شناخته ترین سیاستمداران دوره مبارک است که می کوشد همه جریان ها را با هم آشتی بدهد. بنابراین ( با استفاده از تعبیری از عمرو الشَلقانی ، استاد حقوق دانشگاه امریکایی قاهره ) بسیاری از "دزدان" انقلاب در هیأت "حامیان" آن درآمده اند.

همه این آشفتگی ها از آنجاست که انقلاب مصر ( و هچنین تونس ) هنوز ناتمام است و جنبش دموکراتیک مردم همچنان در مبارزه با نهادها و نیروهای دیکتاتوری پیشین در جا می زند و در همان حال ناگزیر است با شکل گیری دیکتاتوری های اسلامگرا نیز مقابله کند. با این همه فراموش نباید کرد که دوران یخ بندان تمام شده و بیداری بزرگ توده ای همچنان مردم را به تکاپو وا می دارد و به شورش می کشاند. بعلاوه ، بحران افتصادی ، نابرابری و فلاکت فزاینده ، یعنی مهم ترین عوامل مؤثر در اشتعال اولیه انقلاب ، عمق و دامنه بیشتری پیدا کرده اند و زندگی را بر اکثریت مردم مصر تحمل ناپذیرتر می سازند ؛ مشکلاتی که اگر "اخوان" نتوانسته حل شان کند ، ارتش نیز راه حلی برای شان ندارد. بنابراین ، هرچند انقلاب مصر پس از دو سال و نیم ، هنوز به جایی نرسیده ، ولی همین جنبش "تمرد" نشان داد که هچنان ادمه دارد و ( به تبعیت از آنچه مارکس در باره انقلاب های رنجیره ای شکست خورده  اورپای ۱۸۴۸ یادآوری کرد ، می توانیم بگوئیم که ) "بزرگ ترین دست آورد انقلاب خودِ انقلاب است".

مقایسه جنبش "تمرد" با موج اول انقلاب مصر نشان می دهد که مردم مصر و نیروهایی که واقعاً در جستجوی افق های رهایی می کوشند ، اکنون آشکارا با آگاهی و پختگی بیشتری عمل می کنند: اگر در موج اول انقلاب ، کانون های شورش عمدتاً در شهرهای شمالی مصر بود ، اکنون جنبش "تمرد" جنوب مصر را هم فعالانه وارد انقلاب کرده است و ( به قول احمد شوقی ، مارکسیست مصری – امریکایی ) سراسر مصر میدان تحریر است ؛ اگر در موج اول انقلاب ، اعتصابات کارگران مصر بود که ضربه تعیین کننده را بر دیکتاتوری مبارک وارد آورد ، اکنون آن کارگران دیگر به اعتصاب بسنده نمی کنند ، بلکه خیابان ها و میدان های بزرگ شهرهای شان اشغال می کنند ؛ اگر در موج اول انقلاب ، اتحادیه ها و تشکل های مستقل کارگری هنوز انسجامی نداشتند ، اکنون مصر از جنبش کارگری سازمان یافته ای برخوردار است که از برکت فضای باز دو سال و نیم گذشته ، به جریان مقتدری تبدیل شده که ( به قول رابرت فیسک ) "نیرومندترین پایگاه سکولاریسم مصر" است و حتی مهم تر از آن ، می تواند به فراتر از افق های صرفاً ضد دیکتاتوری حرکت کند ؛ اگر در موج اول انقلاب ، زنان مصر نقش فعالی داشتند ، اکنون آنها یکی از موتورهای اصلی جنبش "تمرد" هستند و در مقابل چشمان حیرت زده اسلامگرایان ، برابری جنسیتی را فریاد می زنند.        

و البته هیچ شک نباید داشت که ادامۀ انقلاب به کمک کودتای ضدانقلاب ناممکن است. هرچند انقلاب می تواند و گاه ناگزیر است از شکاف میان نیروهای ارتجاعی ، برای نفس تازه کردن و پیشروی خود ، بهره برداری کند ، اما نمی تواند و نباید به این نیروها اعتماد کند. این که سازش میان "اخوان" و ارتش مصر و نیز ( به ناچار ) سازش میان "اخوان" و دولت اوباما به هم خورده ، حادثه مبارکی است که می تواند فضای تنفسی محدودی برای مردم مصر ایجاد کند ؛ اما مسلماً ارتش هنوز هم بزرگ ترین و نیرومندترین دژ ضدانقلاب و نفوذ امپریالیسم امریکا در مصر است که مردم ناگزیرند با آن درگیر بشوند. و اولین گام درگیری بی تردید بر سر قانون اساسی جدید و چگونگی گذار به دموکراسی خواهد بود. در اینجاست که احتمالاً همسویی ارتش با مردم به پایان خواهد رسید.

مصر مرکز فرهنگی و تمدنی دنیای عرب است و بنابراین پیکار مردم مصر برای آزادی و برابری موج هایی بر می انگیزد که بی تردید از مرزهای مصر فراتر خواهند رفت. تا همین جا در نگاهی به تراز نامه جنبش "تمرد" می توان گفت که این جنبش نه تنها جان تازه ای به انقلاب مصر دمیده ، بلکه ( به قول هانی شکرالله ، روزنامه نگار چپ گرای مصر و سردبیر پیشین "اهرام آنلاین" ) نخستین شورش توده ای علیه اسلام گرایی در تمام منطقه است. این جنبش نشان داد که برخلاف تبلیغات نژاد پرستانه جریان های محافظه کار غرب ، فاتحان شورش علیه رژیم های دیکتاتوری در کشورهای منطقه ما ، ضرورتاً اسلامگرایان نیستند و عرب ها و مسلمانان نیز مانند مردمان همه مناطق دنیا ، می توانند برای نان و آزادی و برابری بجنگند. به قول ژیلبر عشقر ، مارکسیست معروف لبنانی ، "سونامی اسلامگرایی" که به دنبال انقلاب های عرب همه منطقه را فرا گرفت ، مانند هر سونامی دیگری ، ناگزیر پس می نشیند. این حقیقتی است که ما ایرانیان بهتر از هر ملت دیگری  می توانیم آن را بفهمیم. و فراموش نباید بکنیم که تجربه ما و مبارزات هنوز نافرجام ولی شجاعانه جوانان ما در بیداری خواهران و برادران ما در مصر و کشورهای دیگر نقش کمی نداشته است. شورش اکثریت مردم مصر علیه اخوان المسلمین ، بی تردید در کشورهای دیگر عرب و غیر عرب منطقه ما نیز بر نیروهای اسلامگرا ضربه خواهد زد و همین الآن شاهد بور شدن رهبران جمهوری اسلامی هستیم.

البته فراموش نباید کرد که پاسداران دژاصلی ارتجاع در منطقه ما ، یعنی غالب حکومت های دودمانی خلیج فارس ، همراه با دولت اسرائیل و جمهوری خواهان امریکا ، از ضربه ای که بر اخوان المسلمین مصر وارد آمده ، آشکارا خوشحال اند. دلیل این خوشحالی روشن است: اسلامی که اخوان المسلمین مدافع آن است ، برای اینها دردسر زاست ؛ در عربستان سعودی ، کویت و امارات متحد عربی ، شبکه های الهام گرفته از "اخوان" نقدترین خطر برای حکومت های دودمانی هستند و اسرائیل نگران دردسرهایی است که قدرت گیری اسلامگرایان منطقه می تواند برایش ایجاد کند. اما ما ایرانیان و برادران و خواهران مان در مصر و ترکیه ، بهتر می دانیم که چه می خواهیم  و برای چه می جنگیم.  بنابراین دلیلی ندارد از همسویی زودگذر قدرت های ارتجاعی با حرکت مان وحشت زده باشیم.   

16 تیرماه 1392ـ هفتم ژوئیه 2013            

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©