Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ برابر با  ۰۸ فوريه ۲۰۲۰
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸  برابر با ۰۸ فوريه ۲۰۲۰
گرامی باد چهل و نهمین سالگشت سیاهکل

دیدگاه

گرامی باد چهل و نهمین سالگشت سیاهکل

 و چهل و یکمین سالگشت قیام پنجاه و هفت

 

سیروس بینا

 

در تاریخ پُر پیچ و خم و پُر مقاومت، و خونینِ مردمان سرزمین ما، بهمن ماه شاهد وقایعی است که ضمن بزرگداشت آنها برای ما فرصتی جهتِ بازنگری در چگونگی روند رخداد های سیاسی می باشد؛ سالگشت های این ماه همچنین برای ما جای تاّملی است در چگونگیِ کنش ها و واکنش های ساز، ناساز، و سرنوشت سازِ تاریخ اجتماعی جامعه ی ما. در این ماه، امسال به پیشوازِ سالگشت دو واقعه ی تاریخی، با فاصله ای کمتر از یک دهه، می شتابیم. سالگشت نخست، در گردش تقویم، در سکون سیاسی مطلق، در بُن بست بی عملی، و در اختناق سیاه محمدرضاشاهی، پیشاهنگان انقلابی با آعازِ مبارزه ی مسلحانه جانی در کالبدِ مُرده ی سیاست، محفل گرایی، حزب بازی، و نسخه برداری های کورکورانه و چپ-اندر- قیچیِ آن دوران دمیدند. در همین ماه - کمتر از یک دهه از حماسه ی سیاهکل - قیامی گسترده، که از سال های پیشین، بویژه از سال های 55 و 56 قوام گرفته بود، در 21 و 22 بهمن 57 سراسر ایران را سیاهکل کرد.

 

در این دو واقعه ی تاریخی، همچنین، به قول خواجه ی شیراز: "به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید/که می رویم به داغ بلند بالایی." زیرا این دو واقعه، این دو سالگشت، هر دو سالگشت خود در رابطه با وقایعی است که نخست با خون بسیاری از پیشگامان آگاه، دلیر و مبارز، و نیز در عرصه ی قیام (و پیامدهای آن) با خون هزاران هزار از مبارزان شایسته، عاشق ترین عاشقانِ، و "بلند بالان" این سرزمین بر صفحه ی تاریخ رقم خورده است. "بلند بالایان" بسیاری را که ما، چه در رابطه با جنبشِ نوین مسلحانه و چه در فرایند قیام توده ای 56/57 و چه در مقابله با ضّد انقلاب (برژینسکی-پسندِ) خمینی - یعنی آنتی تزِ انقلاب 57 - تا کنون از دست داده ایم.

 

مبارزه ی مسلحانه، که در 19 بهمن 49 آغاز شد، این مبارزه حاصل گره گشایی در بن بست سیاسی موجود بود که کار آرام سیاسی و چسبیدن به روش های معمولِ سازمانی (و سازماندهی سیاسی)، نظیر برپا کردن حزب، انتخابات "آزاد" بورژوائی، تشکیل سندیکا، و دیگر موازین معمولِ بورژوایی، ممنوع بود. گره گشائی در حّل معزلِ رژیمی کودتائی (با دیکتاتوری امپریالیستی)؛ رژیمی حاصلِ کودتای 28 مرداد 32؛ رژیمی که هر گونه آزادی اجتماعات، آزادی بیان، آزادی انتشار روزنامه، و تمامی آنچه هدف های توامان انقلاب مشروطه با خون طلب کرده بود؛ دستاوردهائی که رژیم کودتائی (امپریالیستی) محمدرضا شاه پهلوی (نه چندان بی شباهت به دوران سیاهِ پدرِ مشروطه ستیز، کودتاچی، و مردم کش وی) اساسا محلی از اِعراب برای آن باقی نگذاشته بود.

 

به طور مختصر، مبارزه ی مسلحانه در فرایند تئوریک با مطالعه ی شرایط اقتصادی و چگونگیِ جامعه ی ایران شکل گرفت. این طرحی بر اساس سازماندهی سیاسی-نظامی . مبارزه ی پیگیر بود، که در حیطه ی عمل با تکیه بر نقشِ استراتژیک پیشاهنگ انقلابی (و در نتیجه پیشگامیِ روشنفکر انقلابی) تکامل یافت. نخستین گام در دستورِ این مبارزان "شکستن دو مطلقِ" بود که در آن زمان خود پاسخی مبرم به اختناق گسترده ی سیاسی/اجتماعی جامعه به حساب می آمد. آنان که از مقوله های تاکتیک و استراتژی اطلاع دارند نیک می دانند که عامل "حیرت" در مبارزه، به ویژه در شروع هر مبارزه، چه اندازه پر اهمیت و کارساز است. شکستن " مطلقِ" قدرقدرتی رژیم کودتائی و دیکتاتور منشِ شاه، و همزمان شکستن"مطلقِ" ناتوانی توده های میلیونی، که خود یک دورِ باطل (vicious circle) تشکیل می دهد. در نبرد حماسه سازِ "سیاهکل" - با تمام کاستی ها، بد شانسی ها و اتفاقات غیر قابل پیش بینی (contingency) - این دو مطلق، با اعلام "مبارزه ی مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک،" حماسه وار شکسته شد. چنان که در تاریخ پر مخافتِ این دوران دقیقا منعکس است، این اعلام جنگِ حساب شده و آگاهانه قلبِ ارتجاع را نشانه گرفت، و بدین ترتیب - با زبانِی قابل درک برای حامیان کودتائی رژیم - برق از چشم رژیم تا دندان مسلح شاه پراند. 

 

سالگشت قیام 57 نیز یادآورِ خیزش گسترده ی توده های زحمتکش، بی خانمان، و فرودست "خارج از محدوده" است که در سال 56 در حاشیه ای شهر تهران شروع شد و پس از چندی با اعتصاب سراسری و دست از کار کشیدنِ دانشگاهیان، اعتصاب های سراسری کارمندان و کارکنان دولتی، اعتصابات کارگران و کارکنانِ بنگاه های خصوصی، و در نهایت با اعتصاب فشرده ی کارگران، کارکنان و کارمندان شرکت نفت در آبادان و دیگر مناطق نفت خیز در خوزستان همه گیر شد و بدین ترتیب برای امپریالیسم آمریکا راهی برای ترمیم و نگهداری این رژیمِ کودتائی - و شاه این فرزند خَلَفِ دوران آمریکا - باقی نماند. بخاطر داشته باشیم که این خیزش توده های فرودست "خارج از محدوده" در حاشیه ی کلان شهر تهران - این "حاشیه نشینان" فرودست در انقلاب 57 - بود که نخستین میخ تابوت پهلوی را چکش زد، اگرچه افتخار کوبیدن آخرین میخ همین تابوت بی صاحب نصیبِ کارگران و کارکنان مبارزِ صنعت نفت در خوزستان شد. 

 

این که چه شد و چگونه خمینی در معیت عناصر مشکوک و کارگزاران خارج کشوری وی سوار بر موج توده ها شد خود داستانی است غم انگیز و نه چندان ناآشنا برای بسیاری از آنان که در این دوره دست در آتش مبارزه داشته اند. اما از لحاظ روابط علت/معلولی، چگونگی آرایش نیروهای بین المللی در آن زمان و نیز آغازِ فروپاشیدن جهان آمریکا، یک انسان رادیکال - به معنای ریشه یابِ آن - چگونه باید قضاوت کند؟ به عبارت دیگر، در این آشفته بازار پر آشوبِ کلیشه سازی و کلیشه بازی های چپ و راست - از چپ گرایان انقلابی، چپ گرایان سیاسی کار، مارکسیست های خود خوانده، مارکسیست/لنینیست ها، مائوئیست ها، تروتسکیست ها، شبه تروتسکیست ها (شامل "مارکسیست های انسان باور"، تا سندیکالیست ها، آنارشیست ها، سوسیال دموکرات ها، تا راست گرایان لیبرال، جمهوری خواهان، "ملی/مذهبی" ها، کارگزاران وطنی سیاست آمریکا، و قبا سوختگان مملکت باخته و تابوت گردانان پهلوی - چگونه باید به حقیقتِ این تحول تاریخی دست یافت و ما در در این زمان در کجا در مقابل آن ایستاده ایم. این پرسش ضمن این که به کالبد شکافی، چگونگی، و چرائی این قیام می پردازد، در عین حال در بطن خود نمایشگر درک واقعی یا مجازی ما از انقلاب 57، ضد انقلاب خمینی و تقارن و تضاد آن با آمریکا، و بالاخره جهان بینی ما در تأکید "قدرقدرتی" آمریکا یا بالعکس افول هژمونی آمریکا (همراه با فروپاشی جهان آمریکا) و آغاز دوران جهانی شدن روابط اجتماعی سرمایه (گلوبالیزاسیون) خبر می دهد. در اینجا دیگر به طریق "کوسه و ریش دار" نمی توان عمل نمود - "یا زنگیِ زنگ، یا رومیِ روم." در اینجا روش ریشه یاب ربطی به تکرار مکررات کلیشه ای گذشته ندارد. دست یازیدن به التقاط "وابستگی،" جهت شناسائیِ نظام جمهوری اسلامی یا آویزان شدن به "امپریالیسمِ" لنین، و یا به اصطلاح به روز نمودن آن توسطِ تروتسکیست/سندیکالیست هائی نظیر تراب ثالث یا دستکاری ناشیانه و قرینه سازی "دورانی" آن از جانب لیبرال/سندیکالیست هائی مانند سعید رهنما، دردی را دوا نمی کند. در این زمان به سختی می توان قورباغه را به جای قناری در بازارِ افکار عمومی فروخت. 

 

ایدئولوژی مشترک چپ ستیزی پیشکاران سیاسی خمینی (نظیر دکتر ابراهیم یزدی، رابط قدیمی و شناخته شده ی همکاری با مقامات آمریکایی) و سیاست همیشگیِ چپ ستیز/ملی ستیز آمریکا در قبال ایران (به چرایی و چگونگی کودتای 28 مرداد 32 نظری بیاندازید) در میان عوامل دیگر می توان رجوع کرد. و این در حالی است که قیام مردمی 57 تمام راه را برای یک کودتای دلخواهِ آمریکائی مسدود کرده بود. آمدن ژنرال هایزر به ایران به چه معنی بود؟ آیا او فقط آمده بود به ژنرال های شاه اخطار کند که کودتا نکنند یا آمدن او به ایران همزمان هدف دیگری را نیز تعقیب می کرد؟ ارسال نامه ی طلبِ تغییر آرام رژیم و این که ما با "فروش نفت" به شما کاری نداریم از جانب خمینی به کارتر چه معنی می دهد؟ اشغال سفارت آمریکا از جانب دانشجویان "پیرو خط امام" و تایید صریح گروگانگیری در سفارت چه معنی می دهد؟ اگر خمینی (و رژیم در حال شکل گیری ولایت فقیه) معارض و مخالف آمریکا بود، چرا دستور جمع آوری اسلحه در دست توده ها را صادر کرد؟ آیا اسلحه های مصادره شده در دست مردم در قیام 57 آن چیزی نبودند که دولت کارتر را ترسانده و امکان کودتا را توسط آمریکا ناممکن ساخته بود؟ آیا ناممکن بودن کودتا ار یک سو، و مذاکره با خمینی از سوی دیگر، فرستاده ی دولت آمریکا، ژنرال هایزر، را بر آن نداشت که امرای ارتش شاه را از دست یازیدن به کودتا منع کند؟ چرا دولت آمریکا، دولتی که دست-به-کودتا-بردنش تا کنون رو دست نداشته، این بار به عدم کودتا و حتی جلوگیری از آن رضایت داد؟ و بالاخره، چرا آمریکا (و اسرائیل) از صدام حسین (همراه با پشتیبانی عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، و دیگر شیخ نشین های عهد دقیانوس) در رابطه با جنگ ایران و عراق حمایت مستقیمِ نظامی کرد؟ آیا کمال ساده لوحی نیست که ما رابطه ی پیچیده و مملو از آشتی و تضاد آمریکا را با جمهوری اسلامی به رابطه ای نظیر رژیم شاه در دوران پاکس امریکانا تقلیل دهیم؟ 

 

چگونه بسیاری از ما چپگرایان پیچیدگیِ جهان پسا- پاکس امریکانا، که خود شامل رابطه ی علت/معلولیِ و چرایی این جنگ خانمانسوز (ایران و عراق) و یا جنگ های خانمانسوز و تعرضات دیگر را در این منطقه (و مناطق دیگر جهان) است، را هنوز که هنوز است در گرو قدرقدرتی آمریکا، و در حیطه ی اقتصادی، به سبب وجود و کارکرد به اصطلاح کارسازِ نهادهای سیاسی/اقتصادی جهان آمریکا، نظیر صندوق بین المللی پول یا بانک جهانی، بشمار می آوریم؟ این گونه اشاراتِ بی پایه و توخالی نه ربطی به جهان بینی کارل مارکس دارد و نه قرابتی با روش تحقیق او در رابطه با قدرت در جهان سرمایه و نقش نهادهای سرمایه داری. برای حلّ معّمای انقلاب 57 و ضد انقلاب اسلامی نیز باید این دو را از یکدیگر تشخیص داد. زیرا آن انقلاب و این ضد انقلاب - هم از لحاظ تقدم و تاخر تاریخی با توجه به جنبش مشروطه، و هم از دیدگاه مبارزات مردمی و ضد امپریالیستی با توجه به جنبش ملی شدن نفت در زمان مصدق (و افتادن طشت "علمای اسلام" (نظیر کاشانی) از بام کودتای آمریكائی/انگلیسی 28 مرداد 32) - دو چیز مختلف اند. در حد آزادی های دموکراتیک ناشی از هدف های توأمان مشروطه، اولی خواهان جامعه ای است که با رژیم دیکتاتوری محمدرضا شاه تضاد اساسی داشته و با با دیکتاتوری شاه از مبارزه با استبداد و استعمار (یعنی موضع چپ) حرکت می کند. اما دومی از بیخ و بن اسیر خمینی مرتجع و مشروطه ستیز از موضع راست مردم را خلع سلاح می کند و با اشغال سفارت آمریکا و کاریکاتوری از مفهوم استعمار ولایت مطلقه ی فقیه را چهار میخ و با سرکوب انقلاب نظام جمهوری اسلامی را بر پا میکند - این مخالفت با شاه از دیدگاه متحجر و واپسگرای راست است. هزاران افسوس که این تشخیص ساده حتی در میان چپگرایان آنچنان مورد بحث و گفت و گو قرار نگرفته است. چه، فرق این دو دیدگاه از منظرِ روش شناختی فرقِ تشخیص در رده بندی (categorization) تحول سیاسی/اجتماعی نمایشگر هویت جنبشها، هدف های مبارزه و مبارزان، و جعل هویت "انقلاب" در تاریخ معاصرِ ایران است. لختی به جعل هویت کودکان شیرخوار هزاران مبارز چپ در شیلی که پدر و مادر خود را در شکنجه گاه های رژیم کودتائی پینوشه ار دست داده اند اندیشه کنید و پس از آن به شکنجه گران که آنان را با هویت خویش به ثبت رسانده اند. آیا "انقلاب اسلامی" در ایران شبیه به این توع جعل هویت نیست؟ 

 

در همین چارچوب و در همین رابطه با جعل "انقلاب" باید به مسئله چراغ سبز آمریکا به خمینی (در مقابل قیام شکوهمند 57 توده ها که ربطی چندان به این نیروی حاشیه ای طلاب قم نداشته و در مواقع مقتضی خود حافظِ گزینه ناچار دولت کارتر است) بازگشت، و براستی جنگ ایران و عراق را نیز حاوی نقشی به مثابه شمشیر دو دَم در این گزینه دانست. از یک سو، جنگ موهبتی بود الهی برای خمینی و تأسیس جمهوری اسلامی؛ از سوی دیگر، آمریکا در این جنگ امید به مضمحل شدن رژیم خمینی و در کمین فرصتی بود تا نفس تازه کند و ایران را به روال قدیم به چنگ بیاورد. توجه دقیق به پا به پیش و پا به پس کشیدن های چهل ساله ی سردمداران جمهوری اسلامی و روابط آن با آمریکا (و بالعکس) این تضاد و این استخوان-در-گلو-گیر-کرده ی کنفرانس گوادلوپ را به خوبی نشان می دهد. پس به طریق سنواتی و با "رج زدن" سر انگشتی - سوای این که مفهوم "وابستگی" درست است یا غلط - نمی توان این رژیم را مانند رژیم شاه "وابسته" به آمریکا تلقی کرد. رژیم جمهوری اسلامی را البته در چارچوبِ اقتصاد جهانی در دوران کنونیِ گلوبالیزاسیون باید بررسی کرد، و این را هم باید دانست که دورانِ سپری شده ی آمریکا و آمریکای فرو افتاده با دوران کنونی گلوبالیزاسیون نه تنها تفاوت بل تضادی اساسی دارد.

 

در این چارچوب تمامی کشورهای جهان اساسا در معّیتِ سرمایه داری جهانی شده و در حیطه ی سرمایه ی فراملی (و نه آمریکائی) به طریق ارگانیک در رابطه اند. جمهوری اسلامی، علیرغم تمامی تحریم های اقتصادی، پاره ای از اقتصاد جهانی شده می باشد - نه "وابسته" به آمریکا. بر همین منوال تاریخی، پس از فروپاشی پاکس امریکانا در اواخر دهه ی 1970 و اوایل دهه ی 1980 میلادی (یعنی همزمان با انقلاب 57)، موازنه قدرت نیز از این پس نه تنها در منطقه بل در تمامی عرصه ی جغرافیایی جهان تغییر اساسی نمود.

 

در خاتمه، دو مطلب انتشار یافته را جهت این دو بزرگداشت را به ضمیمه ارسال می کنم. این دو شامل:

(1) سروده ای به فرم کلیپ با عنوان "در انتظار درخشش جنگل":

سیروس بینا (تهران - فروردین 1350 خورشیدی)

https://www.youtube.com/watch?v=ReEaO9Fznns

(2) مقاله ای در کلیپ زیر با عنوان "نگاهی فشرده بر ریشه های اقتصادی سیاسی انقلاب 57":

سیروس بینا - باز پخش از انتشارات "پروسه":

http://www.processgroup.org/post/cyrus-bina57  

 

با گرامیداشت رزمندگان سیاهکل و پیشاهنگان پر آوازه ی مبارزه مسلحانه و یاد عزیز مبارزانِ دلیر و فرزندان بخون خفته ی خلق در قیام پنجاه وهفت،

 

سیروس بینا

پانزدهم بهمن 1398 (برابر با چهارم فوریه 2020)

مینه سوتا (آمریکا)

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©