Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷ برابر با  ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷  برابر با ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
ضرورت بازاندیشی مسائل ملی ودمکراسی درایران (بخش دوم)

ضرورت بازاندیشی مسائل ملی ودمکراسی درایران (بخش دوم)

 جلیل احمد جبدرقی

مرداد ۱۳۸۹

 

اگرواقعبینانه به صورت مسئله نگاه کنیم ، درمی یابیم حل مسئله ملیت ها کلید استقراردمکراسی درایران است و تنها نیروئی که می تواند این کلید را بکارگیرد، پتانسیل وظرفیت طبقاتی نهفته در فاعل تاریخ یعنی طبقه ی کارگراست. چرا که حل موضوع ملیت ها می تواند و حتما" درصف بورژوازی، شکاف ایجاد کند. واین بیش ازهرچیزبدلیل تحمیل پراکنده گی سرمایه به صاحبان آنست،(به همین دلیل معتقدم  درنقطه ای،بورژوازی به ملیت ها خیانت خواهد کرد) که این تازه شروع انحراف خواهد بود حادثه ایکه بعد از انقلاب۵۷  نیز این اتفاق افتاد .

متاسفانه بخش معینی از نیروهای چپ بنوعی منکر وجود ملیت های مختلف درجغرافیای ایرانند وبخش دیگری  نیزهنوز آنطور که باید ،شکافتن و پرداختن به این مسئله را ،که اولویت آن ،نقش مکمل مبارزات تشکل یافته طبقه کارگررا بازی می کند را،هنوزدردستورکار خود قرارنداده و بخشا در ادبیات خود، منکر موجودیت ملت ها درایرانند و پرداختن به آنرا دامن زدن به مباحث قومی و قبیله ای یاد می کنند. همین گرایشات عموما" بصورت مجرد تحولات مناطق مورد بحث در جغرافیای ایران را به غیرازخطه " کردستان " راحاشیه ای وغیرضرورقلمداد می کنند. وحل وفصل مسئله ی ملی رانه تنها  به بعد ازاستقرارسوسیالیسم بلکه دربرشی، جنگ غیرطبقاتی می بینند و پرداختن به آنرا به محشر حواله می دهند. همراهی باچنین نگرشی اشتباهی ، فاحش وتاریخی است.چرا که  مسئله ی ملیت ها اکنون می تواند باخواستهای مطالباتی طبقه کارگر پیوند خورده و مطرح شود وبه یکی از اهداف جنبش کارگری تبدیل شود.چرا که این خواسته ی دمکراتیک نه تنها هیچگونه مغایرتی با منافع طبقاتی کارگران و زحمتکشان ندارد بلکه دراولویت قراردادن آن ،درکناراهداف مهم  جنبش کارگری،می تواند و یقینا" بخش عظیمی از زحمتکشان رنجدیده ملیت های تحت ستم مضاعف رافعالتر کرده  وبه زیرپرچم سرخ خود بکشد. واین نیروی عظیم که اکنون بدلیل پراکنده گی وحتی انحراف عملا" به هدر می رود.  باورواعتقاد بدان ،می تواند نقش مهمی رادرتثبیت رهبری طبقه کارگر بعنوان پرچمدار راستین آزادی مردم ستمدیده ایران،ایفا کند. وقوف براهمیت این نقش،وظیفه خطیر وسنگینی را بدوش گرایشات چپ می گذارد و کالبد شکافی وتحلیل موشکافانه ومسئولانه مسئله خود مختاری ملیت های تحت ستم می تواند گامی موثردر جهت پیشبرد اهداف مبارزاتی طبقه کارگر بوده وبابی جدید را بروی بحثهای زیرساختی این موضوع گشوده وخط و مرزهای روشنی را با مدعیان استقراردمکراسی در ایران بوجود آورد. نشان دهد هیچ رهبری بجزطبقه کارگر نمی تواند آزادی  -  برابری ودمکراسی واقعی را درایران مستقرسازد تا همه خلقهای ایران بتوانند  ازآزادی وبرابری وحقوق اجتماعی یکسان برخوردارشوند.

اکنون موانعی چند می خواهد جنبش ملی را از مسیر درستش منحرف کند .تا حدودی هم موفق بوده است :

واقعیت اینست که ستمی که درطول سالیان درازو متمادی برملل  ایرانی رفته است و مواضع منفعلانه ایکه اکثر قریب به اتفاق گرایشات متفاوت سیاسی راست و چپ ،درقبال این ستم مضاعف اتخاذ کرده اند،باعث رشد گروههای منحرف تجزیه طلب وعظمت طلب وشوونیستی شده، که بشدت بحث جدائی و تجزیه را دنبال می کنند وفعالیت وتوجه ویژه ومستمرامپریالیسم امریکاو سرمایه داری جهانی به این مسئله، گواه این ادعاست. ظاهرا" آنان زودتر ازاحزاب وگروههای سیاسی مخالف فاشیسم حاکم برایران، متوجه نقش کلیدی ملیت ها درآینده ایران شده وپاشنه آشیل فاشیسم را شناخته اند وسرمایه گذاری وسیع آنان دربه انحراف کشیدن مبارزات حق طلبانه ی ملیت های تحت ستم مضاف ،مبین این واقعیت است که آنان به حساسیت این موضوع واقف شده اند وفهمیده اند که باید با منحرف کردن مسیرمبارزاتی و پاسخ گرفتن خواستهای واقعی ملیت های تحت ستم مضاعف ،ازهمسوئی تدریجی وپیوند آتی این جنبش با مبارزات تشکل یافته توده کارگران ایران جلوگیری بعمل آید. هم اینان دانسته اند که جنبش مطالبه خواهی ملیت ها فعلا"درانفعال است .وظاهرا" بدون راهبری موثرومتشکل درحرکت است.آنان بخوبی می دانند که این نیروی عظیم چه کارها که می توانند انجام دهند. اما انگارفقط آنان می دانند و بس.اگر تحرکات وفعالیت مستمرآمریکا را درمناطق فوق دنبال کنیم، خواهیم دریافت که آنان تا چه حد درمنطقه نفوذ پیدا کرده اند وبشدت وبا تمام قوای دراختیارشان، استراتژی خود را دنبال می کنند.

 نقش موذیانه وخیانت کارانه ی برخی کشورهای همسایه را هم نمی توان در این مورد نادیده گرفت.دیپلماسی درسایه ی این کشورها نیزازاستقراردمکراسی و تحقق دریافت حقوق ملیت ها بیمناک است.بهمین دلیل است که علاوه برحمایت کامل ازتجزیه طلبان وعظمت خواهان ،ساپورت امنیتی واقتصادی - سیاسی انان، دروارد کردن فشاروآزار پناهجویان سیاسی وروزنامه نگاران فراری به صورت غیرمستقیم با دولت ایران همکاری می کنند.علت این استراتژی به بیم وهراس آنان دراستقرار دمکراسی، مخصوصا" بدست یک حاکمیت مردمی وتوده ای واعطای حقوق اولیه ی به ملیت های تحت ستم، برمی گردد.چرا که الگوئی این چنینی درآینده می تواند آنان را درتقابل جدی تروچالشی حاد با قومیتهای هم نژاد وهمزبان ایرانی قراردهد و تثبیت حاکمیت آنان را به خطر بیاندازد.و آنان درهمسوئی با آمریکا با تقویت ناسیونال شوونیستهای جدائی طلب،همچنین به اختلافات بین قومیتها،مانند درگیریهای ژورنالیستی- فیزیکی  وگاهی مسلحانه کردها وآذریها وبلوچ ها ،دامن زده و سیاست ومنافع خود را دنبال می کنند.

در این میان رژیم نیز دست بکار توطئه شده وبا درک شرایط حساس کنونی ایران ،سعی در ایجاد تفرقه در بین ملیتها ست.وبشدت در این زمینه فعالیت میکند.

می بینیم که حساسیت و اهمیت مسئله ی ملی تا چه حد و اندازه ایست که آمریکا- برخی کشورهای همسایه- جمهوری اسلامی- وتجزیه طلبان همگی در یک مسیر قرار گرفته اند تا مانع ازبرجسته شدن مسئله ی ملی در کانال درست مبارزاتی خود باشد.تا دمکراسی نتواند در ایران استقرار یابد.تا جنبش ملی منفعل شده وبجای حرکت در مسیر دمکراسی ،به مانعی در راه استقرار دمکراسی در ایران بدل شود.تا دست نیروهای چپ از این جنبش کوتاه گردد.تا جنبش کارگری از چنین نیروی عظیمی محروم گردد.

موارد بالاوموضوعاتی دیگرکه حتما"جای آنها دراین مقاله خالیست به نظرنگارنده مسئولیت سنگینی راازنیروهای مترقی طلب  می نماید.اکنون که جنبش تعمیق یافته ی مردم ایران وبخصوص مبارزات تشکل یافته طبقه کارگر وارد عرصه ی جدید وحساسی شده است، برجنبش چپ و ترقیخواه ایران است که با تمام قوای خودزمینه ها ی پیوند این جنبش با مبارزات حق طلبانه ی ملیت ها را فراهم آورند این کارممکن نمی شود ،مگر با کالبد شکافی دقیق ومطالعه تمامی جوانب این موضوع،ارتباط با جریانات مترقی هویت طلب و طرفدارحقوق ملیت ها،گشودن باب سلسله بحثهای تئوریک دراین رابطه وتدوین برنامه ئی شفاف وعملی دراین زمینه . می شود با ایجاد ارتباط با جریانهای فرهنگی هویت طلب وتشکلهای کارگری درمناطق موردبحث ، که همزمان دوهدف مطالباتی- حل مشکلات ملی راتوامان دنبال می کنندوتشکلهای بسیارفعال دانشجوئی که بخش اعظم بارفکری وتئوریک مطالبات قومی بردوش آنهاست،پل ارتباطی بین قومیت های مختلف ایجاد کرد.تا باهماهنگی بیشتر، هریک ازآنان به سهم خویش بتوانند مسیر راستین مبارزاتی خود را بازیابند.اگربشود به این مهم دست پیدا کرد. می شود تخم نفاقی را که بیگانگان دربین بعضی ازمناطق فوق کاشته اند را بی اثر کرده وتجزیه طلبان را به انزوا کشاند .چنانچه چنین اتحاد یا اتفاقی بین ملیت ها پدید آید وخواسته های آنان بصورت واحد دنبال شود :

اولا": واکنش هائی که دربرابرجنایتهای فاشیسم مذهبی حاکم ازخود نشان می دهند، هماهنگ می شود.

دوما": ازحالت انزوای سیاسی درآمده وفعالانه تردرحرکتهائی اجتماعی وسیاسی درون کشورشرکت جسته ونقش موثروچشمگیری درسقوط سیستم فاشیستی – مذهبی رژیم حاکم ایفا خواهند کرد.

سوما": نتیجه ی چنین اتفاقی به مرورمتعالی گشته وبه پیوند مستحکم کارگران وفعالان همه جنبش های اجتماعی زنان – دانشجویان- تهیدستان شهری و روستایی مناطق فوق تسریع یابد. مثلا" اگراعتصابی درکردستان صورت گرفت بلافاصله نیمی ازکشوررا فرا خواهد گرفت. خواسته های مطالباتی کارگران وزحمتکشان گسترده تر،هماهنگ تروطبعا"موثرترخواهد بود. طبعا" نفوذآمریکا ومتحدانش درکشورمان کم رنگتروکم اثرترخواهد شد.نفوذی که درآینده وحتی بعد ازسرنگونی فاشیسم حاکم مشکلات زیادی رادرمسیراستقرار دمکراسی وسوسیالیسم درکشورمان پدید خواهد آورد.ودرنهایت پروسه ی فدراتیوشدن کشورمان بدلیل کارمشترک وتجربه ی مبارزاتی مشترک سهل الوقوع تروپخته ترخواهد بود.

اگر رها شدن مسئله ی ملی وندیده شدنش ازجانب نیروهای ترقیخواه ودمکراسی طلب ودید انحرافی بخشی از گرایشات طیف های چپ به مسئله ی ملی وفشار مضاعف به ملیت ها (چه سرکوب رژیم وچه نفی وتحقیر وتحریف ازجانب ناسیونالیست های ملیت غالب وعظمت طلبان) باعث رشد ناسیونال شوونیسم وتجزیه طلبی تا به امروز گردیده است. ادامه ی همین روند استقرار دمکراسی در فردای ایران را به خطر خواهد انداخت.

 بعقیده ی من باید دوباره مسئله ی ملی را تحلیل و تعریف کرد .آنانکه موجودیت و حق ملیتها را به دلیل مصلحت ویا منافع طبقاتی ویا منافع گروهی زیر پا می گذارند وبه ادامه روند معکوس کنونی کمک می کنند ،خیانتی بزرگ را دانسته یا ندانسته در حق ایران و همه مردمش مرتکب می شوند.

 مخالفین وانکارکنندگان مسئله ملی باید بدانند؛ اگر وضع به همین منوال پیش برود،دیگر کشوری نخواهد ماند تا ملیت ها ی موجود در جغرافیای ایران را فدای آن کنند ویا بخواهند دمکراسی ایجاد کنند.اگر اکنون این خطر درک و جدی گرفته شود ،مسئله ی ملی  می تواند مهمترین نقطه ی اشتراک همه ی گرایشات مترقی در راه اعتلای مبارزه برای سرنگونی فاشیسم مذهبی حاکم باشد.  (پایان )

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©