اقتصاد
زیست محیطی و
تغییر همه چیز
پاتریسیا
پرکینز
ترجمه:
مازیار واحدی
من می
خواهم از همه
تمدن های
پیشین و
اجدادمان
تشکر کنم.
تورنتو
موقعیت و
شرایط خود را
مدیون
بومیانی است
که راه توسعه
پایدار را
پیشه، و از
مهاجران
استقبال کردند.
در عوض
مهاجران با
ایجاد سیستم
های اقتصادی،
سیاسی و
اجتماعی که
باعث تغییرات
آب و هوائی
شد، این محبت
بومیان را
پاسخ دادند.
اگر ما
در جهت ایجاد
اتحاد برای
تغییر وضعیت موجود
هستیم باید
شروع کنیم این
بی عدالتی را
که در طولانی
مدت رخ داده
است به رسمیت
بشناسیم. امری
که همین امروز
ما در حال
مذاکره در
مورد آن
هستیم.
امیدوارم که جلسه
امروز ما را
در رسیدن به
این درک یاری
کند. ما
بایستی بطور
جدی مسئولیت
سرکوب بومیان
و هم چنین
وضعیتی که
اکنون آنها با
آن مواجهه اند
را بپذیریم.
اقتصاد
زیست محیطی، مهار
رشد و تغییرات
آب و هوائی
هنگامی
که کتاب فوق العاده
نائومی کلاین
" این همه چیز
را تغییر می دهد"
را می خواندم،
این کتاب بخشی
از طرح ها و ایده
های اقتصاد
زیست محیطی را
به یاد من می آورد.
به همین جهت
سعی می کنم
بخشی از آنها
را توصیف کرده
و با شما در
میان بگذارم.
اقتصاد
زیست محیطی به
عنوان یک رشته
دانشگاهی در
اواخر دهه
هشتاد قرن
بیستم پدید
آمد. اقتصاد
زیست محیطی به
رسمیت می
شناسد که
آقتصاد، که
امری
سازماندهی
شده است، زیر
مجموعه ایست از
اکو سیستم
زمین، که
البته انسان
هم بخشی از آن
است.
سیستم
زمین یک شئی
محدود است که
از انرژی بی پایان
خورشید
برخوردار است.
البته این تا
زمانی است که
امکان دریافت
نور از خورشید
فراهم باشد،
با این امید
که به همین
میزان نیز
گرما به فضا
بازگردد.
بنابراین
محدودیت مواد
تعیین می کنند
که تا چه حدی
اقتصاد
بایستی رشد
کند. اگرچه در
سرمایه داری،
چه نوع
نئوکلاسیک آن
و چه نوع
سنتی، این
محدودیت ها در
نظر گرفته نمی
شوند. آنچه که
مورد توجه است
رشد دائمی
اقتصاد است.
نرخ بهره،
افزایش دستمزد،
سود و گاهی
اوقات توزیع
مجدد با نرخ
رشد اقتصاد
سنجیده می
شود.
با توجه
به گزارشاتی
که در دهه
هفتاد منتشر
شدند، بر اساس
ترمودینامیک،
هنگامی که
انرژی وارد
اقتصاد می شود
هم از میزان
آن و هم از
بازدهی مفید
آن کاسته می
شود. در
کتابهائی
مانند "آیا
سرمایه داری پایدار
است؟" بخوبی
مغالطات،
مشکلات و تناقضات
وابسته به رشد
سرمایه داری
بخوبی برجسته شده
است. همانطور
که می دانیم
این رشد
سرمایه داری،
قدرتمند و به
حوزه های
سیاسی مرتبط
است.
جنبش
مهار رشد که
اکنون در
اروپا کاملا
قوی است و در
کانادا هم
حضور فعالی
دارد طرفدار
محدود کردن
تولید و مصرف،
به گونه ای که
انسان بتواند
در محدوده
اکوسیستم
زمین به زیست
خود ادامه
دهد، می باشد.
به نظر آنان
حداکثر رفاه
براثر فعالیت
های غیرمصرفی
مبتنی بر
فرهنگ،
اجتماع و
روابط انسانی
بدست می آید.
همکار
من پیتر
ویکتور از
دانشگاه یورک
در طرح دقیق و
آزمایش شده
خود توسط
کامپیوتر "مدیریت
بدون رشد،
برنامه ریزی
شده و نه
اتفاقی" نشان
می دهد که
چگونه می توان
به اهداف
اجتماعی
مانند اشتغال
کامل و کاهش
فقر بدون حرکت
در جهت رشد
اقتصادی دست
یافت. به گفته
وی برای نیل
به این هدف
تنها به اراده
سیاسی حکومت
ها و تامین
هزینه آن از
سوی آنان نیاز
است. واضح است
که پیشبرد این
امر به حضور
بسیار زیادی از
سازمانهای
مردمی مستقل
نیاز دارد.
موسسه
درآمد عمومی
شبکه زمین، که
در سال 1986 تاسیس
شده، کارکرد
خود را ترویج
بحث و تحقیق
در مورد مزایای
درآمد بی قید
و شرط اساسی
برای همگان به
عوان یک حق
اقتصادی،
قرار داده
است. درآمد
عمومی حداقل
می تواند تا
حدی از طریق
کاهش
بوروکراسی
مورد نیاز
اداره رفاه،
بیکاری و دیگر
نقل و
انتقالات
اجتماعی
تامین شود.
آیا
برخوردار
بودن از غذا،
لباس و
سرپناه، حق مردم
بومی نیست؟ شاید
بعضی از مردم
درآمد پایه و
عمومی جهانی
را در پرداخت
مالیات تولید
کربن و بازپرداخت
بدهی آب و
هوا، به عنوان
هدف "عدالت آب
و هوا" می
بینند. آیا
این کمترین
کار برای
جبران
نابرابری رشد
اقتصادی ناشی
از استعمار
نیست؟
اقتصاددانان
زیست محیطی هم
چنین بررسی
کرده اند که
چگونه می توان
از اقتصادهای
محلی حمایت
کرد، چگونه می
توان به رانت
خواری که باعث
رشد اقتصاد بد،
و نه اقتصاد
خوب می شود،
پایان داد.
بررسی راههای
اندازه گیری
تخلیه منابع و
آلودگی، به گونه
ای که بتوان
آنها را در
حسابهای
مالی، برنامه
ریزی، سیاست و
بطور کلی
بسیار عوامل
دیگر که در
طول دوران
انتقال با
آنها مواجه
خواهیم شد،
بکار گرفت.
به
تازگی
دانشگاه یورک
یک همکاری
آموزشی با دانشگاه
مک گیل و
دانشگاه
ورمونت را
شروع کرده است.
در این همکاری
برنامه
تحصیلی
اقتصاد زیست
محیطی آموزش
داده خواهد شد
که تا چند سال
آینده دهها
فارغ التحصیل
خواهد داشت.
اهداف این
همکاری نقد و
پیشبرد آلترناتیو
غرب، ایجاد
شرایط و نظم
لازم برای درک
عملی و جامع
تر از تلاشهای
قابل تحمل
انسانی اعلام
شده است.
دانشجویان
بطور مستقیم
با سازمانهای
خارج از
دانشگاه کار
خواهند کرد تا
بتوانند اولا
آموخته های
علمی خود را
در خدمت جامعه
مدنی قرار
دهند و ثانیا
در حوزه عملی دانش
و آموخته های
خود را به محک
آزمایش بگذارند.
آب، انرژی و
عدالت آب و
هوا، سه حوزه
ای هستند که
دانشجویان در
آنها به تحصیل
می پردازند.
با توجه
به کارهای
زیادی که این
اواخر در رابطه
با اقتصاد
زیست محیطی
صورت گرفته،
مهار رشد و
گذر به یک
سیستم
اجتماعی
اقتصادی
پایدار، "کمونها"،
به عنوان یک
الگو و سرمشق
برای موسسات
اقتصادی، در
حال ظهور است.
"کمونها"
مخالفت خود با
سرمایه داری
را اشکارتر از
دیگر واژه ها،
مانند
"پایداری" یا
"توسعه"
نمایش می
دهند. کانون
توجه
"کمونها"
مالکیت،
خصوصی سازی،
زمین، منابع،
و دارائی هائی
که صراحتا
متعلق به بخش
خصوصی نیست،
می باشد.
این
فراتر از آن
ایده ایست که
تحت عنوان
ساختار
"سیاسی
اجتماعی
مشترک" سعی می
کند از در
دسترس قرار
گرفتن
جلوگیری کند.
چشم انداز گسترده
تر آن است که
همه افرادی که
باهم کار می
کنند، با
همکاری
یکدیگر، شیوه
تولید، نحوه و
چگونگی ارائه
خدمات، و ارز
که ارزش و
رفاه را به
همراه خواهد
داشت، را
خواهند ساخت.
این در حالی
خواهد بود که
جاافتادن
اقتصاد زیست
محیطی از
عدالت و
برنامه ریزی
بلندمدت برای بهترین
توانمندی های
جوامع
گوناگون
مراقبت می
کند. این شامل
نهادهای
مانند تعاونی
ها،
صاحبان
زمین، غیر
بازاریها یا راهی
جمعی، فراتر
از بازار می
شود که
سازماندهی
جمعی تولید،
توزیع، مصرف،
زباله و
مدیریت مواد
را به عهده
خواهد داشت.
جلوگیری
از به اصطلاح "تراژدی
منابع مشترک"،
با کنترل و دسترسی
آزاد از طریق نهادهای
اجتماعی قوی، نیاز
به سطح بالایی
از آگاهی عمومی
مدنی، همکاری،
توانایی گوش دادن
به نظرات
متفاوت، حل تعارض
و مشکلات، انعطاف
پذیری و اراده
خوب در سراسر جامعه
، به ویژه در زمینه
پویایی اجتماعی
و تنوع دارد.
همانطور که
الینور
اوستروم،
برنده جایزه
نوبل سال 2009
میلادی و
دیگران از
طریق تحقیقات
دقیق نشان
داده اند این
بدان معنی
نیست که همیشه
رخ خواهد داد،
اما ممکن است.
انجمن
"آی اِ اس سی"
که در سال 1989
ایجاد شد
براساس شبکه
مالکیت عمومی
که در سال 1984 شکل
گرفته بود ایجاد
شد. این انجمن
هم اکنون بیش
از هزار عضو
فعال دارد و
با کنفرانس
سال 2015 آلبرتا
جمعا دوازده کنفرانس
بین المللی را
حمایت مالی
کرده است.
ایده حاکمیت
عمومی
"کمونها"،
ایده ایست کاملا
متفاوت از
"بازار" و یا
"دولت" که به
شکل گسترده و
شناخته شده ای
در جهان پذیرفته
شده است.
مجله سرمایه
داری طبیعت سوسیالیسم،
که در سال 1988 تاسیس
شد، تمرکزی
روی دیدگاه های
ضد سرمایه داری،
برابری طلبانه
و زیست محیطی فراهم
می کند.
اکولوژی (بوم
شناسی) سیاسی،
توسعه سبز، و فمینیسم
اکو سوسیالیستها،
در میان
دیگران،
اندیشه ها و
تفکراتی را
رواج می دهند
که مربوط به
رابطه انسان و
زمین است.
نکته
اصلی من این
است که بسیاری
از نظریه ها، شیوه
ها، و ابزار
مرتبط که می
توانند
برعلیه تغییرات
آب و هوائی
قابل استفاده
و مفید باشند از
سوی
آکادمیسین ها
مورد تحقیق و
انالیز قرار
گرفته اند، و
بنابراین
هرگاه که به
آنها احتیاج
باشد و در
صورتی که
اهالی سیاست
بخواهند می
شود انها را
بکار گرفت.
آکادمیسین ها
و اکتیویست ها
می توانند و
بهتر است که
متحدینی قوی
باشند.
سه مجموعه
از ایده ها در مقابله
با تغییرات آب
و هوا
سه مورد وجود
دارد که من می
خواهم در
رابطه با انها
به ارائه
نظرات خود
براساس آنچه
که کلاین در
رابطه با
تغییرات اب و
هوائی و
سرمایه داری
گفته است،
بپردازم.
اولین آن مربوط
به نژاد و
برده داری،
انتقال
انرژی، نابرابری
و کار انسان
است.
انتقال
انرژی
زمانیست که
بشر راه جدیدی
را کشف یا
اختراع می کند
تا بتواند
زندگی خود را
راحتتر کند.
استفاده از
حیوانات برای باربری
و اهلی کردن
آنها نوع
جدیدی از
کشاورزی و
افزایش تولید
مواد غذائی را
ممکن ساخت.
استفاده از
آتش (نیاز به
چوب برای
سوخت) یکی
دیگر از انواع
انتقال انرژی بود.
در دوره ای که
جنگل زدائی در
اروپا به
حدنهائی خود
رسید، کشف شد
که می شود از
ذغال سنگ هم
برای سوخت استفاده
کرد. حرارت
ناشی از سوخت
ذغال سنگ بیشتر
از چوب بود و
امکان ذوب
فولاد و انواع
دیگر تغییرات
تکنولوژیکی
را فراهم می
اورد. انتقال به
سوخت فسیلی و
هسته ای پس از
آن آمد. تغییر
فنی در طراحی
کشتی، کشتی با
سوخت فسیلی و
بادی را در پی
داشت. فتوحات
نظامی، تجارت
و استعمار از
نتایج این
انتقال انرژی
بود.
اما همه
انسانها در
این انتقال
انرژی و پیشرفتهای
آن ذینفع
نبودند.
دسترسی به این
منافع بستگی
داشته و
همچنان بستگی
دارد به اینکه
چه کسانی با
استفاده از
خشونت و قدرت
سیاسی، این
شرایط را برای
خود فراهم کند
تا زندگی را برای
خود سهلتر
کنند.
به
عنوان مثال،
کار زنان، تقریبا
همیشه کنترل شده
و از طریق سنت های
مذهبی و خانوادگی،
خشونت خانگی، تبعیض
بازار کار، و سایر
نهادهای پدرسالاری
در خدمت مردان
بوده است. این
همان دلیلی
است که هنوز در
اروپا و
امریکای
شمالی زنان در
ازای کار برابر
دوسوم مردان
درآمد دارند.
پس از
جنگ جهانی
دوم، و در
زمانی که
وسایل خانگی
برقی کار
خانگی را برای
زنان سبکتر
کرد، کار در
بیرون از خانه
و البته با
دستمزد پائین
تر در بین
زنان گسترش
پیدا کرد. در
جنوب هم
الکتریسیته و
برق رسانی
اثراتی مشابه
داشت. زنان و
مردان
روستائی با
نوع دیگری از
کار شاق در
کارخانه ها
روبرو بودند.
یا برده
داری، اگر از
این منظر نگاه
کنیم می بینیم
اینجا هم
کسانی این امر
را وسیله ای
کرده اند که
زندگی را برای
خود راحتتر
کنند، البته
هزینه این
راحتی را
دیگران (برده
ها) پرداخت می
کردند. لازم
به یادآوریست
که این مورد
را نمی توان
از لحاظ
تاریخی،
اقتصادی و زیست
محیطی از بحث
انتقال انرژی
جدا کرد.
تحقیقات
اخیر توسط
محققان غیر
رسمی نشان داد
برده داری و
دیگر راههای
بکار گرفته
شده راه رشد
سرمایه داری
را ممکن ساخت.
نسل کشی مردم
بومیف شکل
دیگری از این
جدا سازی
هاست. جداسازی
که عده ای را
به عنوان
ذینفعان و
دیگرانی که به
عنوان رانده
شدگان دسته
بندی کرده
است.
به گفته
کلاین،
مبارزه ما امروز
برضد نتایجِ
جهانی شدن، کنترل
شرکت های بزرگ
بر دولت ها، موافقت
نامه های تجاری،
بدتر شدن نابرابری
درآمدها، نابرابری
شدید اجتماعی که
هم چنان در
حال رشد می
باشد، بی عدالتی
های زیست محیطی،
و تغییرات آب و
هوا نشان می
دهد برای
ایجاد اتحادی
قوی نیازمند
آن هستیم که
اشتباهات خود
را اصلاح
کنیم.
این
نکته بدیهی
است که در
واقع پیچیدگی
خاصی وجود
دارد، اما به
به دو نکته
اساسی تاکید
می کنم.
نکته
اول اینکه ما
نباید به خود
این اجازه را بدهیم
و بگوئیم که
تمام
انسانها، حتی
تمام انسانها
در یک منطقه
یا یک کشور
مسئول
تغییرات آب و
هوائی هستند که
رخ داده است.
نکته
دوم اینکه به
همین دلیل
تمام کسانی که
تحت تاثیر این
تغییرات قرار
گرفته اند
بایستی در
روشن ساختن و
یافتن راه حل
دخالت داده
شود. تمام
اطلاعات بایستی
داده شود.
صحبت از فرد و
یا یک قدرت
سیاسی است.
صحبت از
انتقال انرژی
و تغییر قدرت
سیاسی است.
ادبیات
عدالت آب و
هوائی می گوید
که بایستی در
دو زمینه
عدالت برقرار
شود. عمشارکت در
تصمیم گیری
برای تعیین
شیوه یافتن
راه حل قابل
اجرا، و عدالت
در توزیع؛
توزیع مجدد و
عادلانه
مواد، منابع،
زمین و حق و
حقوق.
آنگونه
که "جان
راستول سئول"
توضیح داده،
من میل دارم رهبری
بومیان و
ساکنین
مناطق،
معاهدات، احکام
دادگاهها، و
چالش بر سر
زمین را هم به
گفته های
"کلاین"
اضافه کنم.
جهان
بینی و نگاه
بومیان به
عنوان عنصری
قوی در
سازماندهی جامعه
براساس الویت
بندی، انعطاف
پذیری، وابستگی
متقابل،
اعتماد و
احترام به
محیط زیست بسیار
مهم است.
سنت های بومی
مانند مهمان نوازی،
به اشتراک گذاری،
بخشش (به
عنوان نشانه
ای از جایگاه
اخلاقی و اجتماعی)،
فروتنی، احترام
به زمین، موجودات
آن و سیستم
زندگی، در فرایند
ساختمان
حکومت های مردمی
و محلی، کار
ساز و مفید
هستند.
ای
ریچارد اتلئو
در مورد
رویکرد بومی
به بحران
جهانی می
گوید:
آنها در
طول زمان یاد
گرفته بودند
که بخشش وهدیه
دادن بین
موجودات
تعادل و
هارمونی
ایجاد می کند.
امری که
"قوانین مثبت
قطب" نامیده
می شد. ندیده
گرفته شدن امر
تعادل و
هارمونی بین
موجودات در
بین بومیان به
عنوان "قوانین
منفی قطب"
خوانده می شد.
این ها ایده
های جدیدی
نیستند. در
واقع اینها
سنتهائی
هستند که هم
در غرب و هم در
شرق رایج بود.
(سخاوت زایش
سخاوت را
بدنبال خواهد
داشت). این از
قوانین فیزیک
هم تبعیت می
کرد (هر کنشی
واکنشی را
همراه خواهد داشت).
هنگامی که
بطور مثال دو
کشور منابعی
را به اشتراک
بگذارند،
منابع طبیعی ،
ماهی، انسان و
یا هر چیز
دیگر، تا
زمانی که این
اشتراک را به
رسمیت
نشناسند
احتمال بروز
اختلاف وجود
دارد. اما از
مسیر آنچه که
من "نگرانی
متقابل" می
نامم، می
توانید راه را
به سوی تعادل
و هماهنگی باز
کنید.
امروزه زنان
بومی، بویژه
از قویترین
رهبران جنبش
محیط زیستی در
کانادا هستند.
موضوع رهبری
زنان و تجسم
علم نابرابری
قدرت سومین
موضوعی است که
من میل دارم
به آنچه که
"کلاین" گفته
است، اضافه
کنم. گذر از
تغییرات آب و
هوا و گذر از
سوخت فسیلی،
"بردگان
انرژی"
بایستی به سمت
مشاغل معنی دار
و بدور از کار
شاق برای همه
باشد. "زنان
متخصصان کار
شاق هستند". و
یا آنجور که
اِما گلدمن می
گوید "زنان
کارگرِ کارگر
هستند".
بسیاری
از این کارها
بدون مزد صورت
می گیرد و یا
حداقلی از
آنچه که
بایستی به یک
نفر پرداخت
شود می باشد،
و هردوی اینها
مبنای سرمایه
داری و خارج
از کنترل
بازار است.
این چرخش متفاوتی
را می طلبد که
بدنبال
الترناتیو و
جایگزین مناسبی
برای سرمایه
داری باشد.
درآمد
عمومی می
تواند بین کار
بدون مزد و
کاری که مزد
دریافت می کند
تمایز قایل
شود. بنابراین
صدای زنان،
مشارکت و
رهبری آنان در
جنبش تغییرات آب
و هوائی، برای
این تغییرات
مهم و کارساز
است.
من در
مصاحبه هائی
که با زنان در
کانادا انجام
داده ام
چیزهای بسیار
زیادی در
رابطه با مطالعه
عدالت آب و
هوائی و جنسیت
آموخته ام.
هنگامی که
تغییرات شدید آب
و هوایی، شبکه
های برق را
قطع می کند، در
مزارع سیل می
شود،، آتش سوزی
و افت بلای
جان جنگل ها
می شود، یخ
های قطبی ذوب
شده و باعث بالا
آمدن سطح دریا
می شوند، و یا
شیلات از بین
می رود باعث
ویرانی
اقتصادی شده و
گاهی اوقات به
فروپاشی
خانواده ها
منجر می شود.
کار زنان
بیشتر می شود.
و گاهی اوقات
علاوه بر مسئولیت
خانواده
مجبور می شوند
به کار خارج از
خانه نیز
بپردازند..
استرس بسیار
زیادی وجود
دارد. همانجور
که پس از
طوفان شن
"کاترینا" و دیگر
بحران های
محیط زیستی
تجربه شده،
خشونت خانگی
علیه زنان نیز
می تواند جلوه
ای از این هرج
و مرج و
تغییرات آب و
هوائی باشد.
همزمان
مسئولیت
پذیری و نقش
جنسیتی زنان
به این معناست
که زنان نقش
اساسی و مرکزی
برای انعطاف
پذیری جامعه،
مراقبت از
بیماران و
آسیب پذیران،
انتقال
مهارتِ امرار
معاش، و به
اشتراک گذاری
در بین
خانواده ها
بازی می کنند.
با توجه به
تمام این
دلایل،
بایستی در
اتحادی که
برای ساخت اجتماعی،
سیاسی،
اقتصادی و
محیط زیستی
آیندهِ پایدار
لازم است زنان
داخل شده و به
تجربیات آنان
تکیه شود.
سازماندهی
به سوی یک
جنبش موثر
من معتقدم
پتانسیل اینترنت،
رسانه های اجتماعی
و سازماندهی جوانان
نقش مهمی دارند،
به خصوص به
این دلیل که جوانان استفاده
از این وسایل برای
برقراری ارتباط
موثر و ایجاد
ائتلاف های
دقیق را به
سرعت فرا می
گیرند.
موبایل،
وسایل ارتباط
جمعی و بویژه
اینترنت در
اشاعه
اطلاعات
دموکراتیک و
شبکه سازی
ابزار قدرتمندی
هستند.
جوامع مهاجر
ساکن کانادا
پتانسیل
بالائی برای
برقراری ارتباط
گسترده، ایجاد
اعتماد و مونتاژ
ائتلاف جهانی دارند.
من فکر می کنم
این پتانسیل
می تواند نقش
فوق العاده ای
در زمان تغییر
آب و هوا ایفا
کند.
به
عنوان مثال در
بین
دانشجویان من
در کلاس درس،
دانشجویانی
از مصر،
سومالی، کنیا
و اتیوپی هستند
که قادرند در
رابطه با
تغییرات آب و
هوائی در حوزه
نیل به بحث
بپردازند. این
دانشجویان با
خانواده های
خود در این
کشورها در
ارتباطند،
آنها می
توانند در آن
مناطق به
کارآموزی و کسب
تجربه
بپردازند، و
در زمانی که
راه حل مسالمت
آمیز برای حل
بحران در
کشورشان به
شکست
بیانجامد،
نقش سازنده
ایفا کنند.
بخشی از
این
دانشجویان در
مشاغل مرتبط
با محیط زیست،
آب و آب و هوا
کار می کنند.
آیا ارتباطات
شخصی و
تجربیات آنها
با خارج از
کشور، نمی تواند
کمکی باشد
برای کار آنها
در آینده، و در
گسترش درک و
فهم آنان از
آن چیزی که
امکانپذیر
است؟
اجازه
دهید برای
کسانی که
تردید دارند
روزی قانونِ
جنگلِ سرمایه
داری برچیده
خواهد شد
یادآوری کنم
که در مناطق
خاصی که فشار
هماهنگ وارد
شود انگیزه
مقاومت نیز
بوجود خواهد
آمد.
به نقل
از "الینور
اولستروم"،
کارشناس
اشتراکی سازی
که بطور خاص
در مورد تغییرات
آب و هوائی
گفته است:
به جای
این فرض که همکاری
در ارتباط با
معضلات اجتماعی
ناممکن است، فرض
باید این باشد
که این همکاری
با چند ویژه
گی قابل
رخدادن است. این
ویژه گیها به
شرح زیر
هستند:
یک:
بسیاری از
کسانی که تحت تاثیر
تغییرات آب و
هوائی قرار
دارند با این
موافقند که
نیاز به تغییر
در رفتار وجود
دارد و دیگر
اینکه آنها هم
در برابر
آیندگان در
ارتباط با
آنچه که بر سر
محیط زیست می
آید مسئول هستند.
دو:
اطلاعات و
اخباری که در
مورد پدیده
نگرانی از
آنچه که بر
سرمحیط زیست
آمده، واقعی
است و قابل
اتکا می
باشند.
سه:
طرفین می
دانند که همه
با تغییر
رفتار موافقند
و رفتار و کنش
آنان تحت
نظارت قرار
خواهد داشت.
چهار:
ارتباط بین
زیر مجموعه
شرکت کنندگان
وجود خواهد
داشت
.....: عامل
بسیار مهم این
است که ترکیبی
از ویژه گی
های ساختاری
وجود خواهد
داشت که
بسیاری از
آنانی که تحت
تاثیر تغییرات
آب و هوائی
قرار دارند در
اعتماد متقابل
با یکدیگر، در
کوتاه مدت
مجبورند
هزینه پرداخت
کنند، زیرا که
آنان واقفند
که در دراز
مدت سود آن
برای همه
خواهد بود. و
همه بر این
باور باشند که
دیگران نیز
براین باور
پایبندند.
..... بسیاری
از تحلیل های
سیاسی توصیه
می کنند که یک
راه حل بین
المللی
بایستی توسط
دولت ملی، که
بر "ترس"
استوار هستند
به اجرا
دربیاید. آنها
می گویند راه
حل جهانی برای
مشکلات جهانی
است. به این
ترتیب مشکلات
همچنان ادامه
خواهند داشت......
با این وجود
تحقیقات گسترده
در نهادهای مربوط
به سیاست های زیست
محیطی بارها نشان
داده که سیاست
های خلاق، موثر،
و کارآمد، و همچنین
بلایای طبیعی،
در تمام مقیاس
بایستی اجرا
شوند ...... این مهم
است که ما بدانیم
سیاست های مدون
مربوط به فرآیندهای
پیچیده زیست محیطی
یک چالش بزرگ
است و تکیهِ
تنها بر یک مقیاس
برای حل این مشکلات،
ساده انگاری
خواهد بود .... سود
حاصل از کاهش انتشار
گازهای گلخانه
ای تنها در دامنه
های جهانی نیست.
این مزایا همه
را در بر می
گیرد، از واحد
خانواده
گرفته تا کل
جهان.
..... نه تنها
یک کوشش بین
المللی، این
امر می تواند
به اتخاذ یک
رویکرد
آگاهانه چند
محوری برای حل
مشکل تغییرات
آب و هوا
بیانجامد. به
منظور بدست
آوردن منافع
در چند محور و
مقیاس، و هم
چنین برای
تشویق آزمایش
و یادگیری در
چند محور
سیاست گذاری
شود.
به سخن
دیگر، ما
بایستی از
اینجائی که
هستیم شروع
کنیم. راهمان
را با انجام
تحقیقات،
آموزش، سازماندهی،
دفاع از
شفافیت و
حکومت
دموکراتیک،
حمله به روابط
فاسد و رانت
خواری،
احترام متقابل
و اتحاد سیاسی
فراگیر و
گسترده رو به
جلو ادامه
دهیم.
اقدامات
چند محوری
عمومی، محور
فعالیت های جنبش
محیط زیستی
است. این
فعالیت ها
بایستی منجر
به ایجاد
نهادهائی که
بی ثباتی را
به چالش کشیده
و در پی یافتن
جایگزینی
برای سرمایه داری
شود.
http://www.socialistproject.ca/bullet/1074.php