شکستن
سکوت رسانههای
شرکتی
و سخن
گفتن از فقر و
نابرابری
گفتگوی
مهدیحسن با
برنیسندرز
برگردان:
کسرا
نوراللهی
مهدی
حسن در نخستین
برنامه از
پادکست جدید
خود با نام
«دیکانستراکتد»[۱]
به سراغ برنی
سندرز رفته
است تا با او
دربارهی
موضوعاتی چون
فقر،
نابرابری،
عدمبیطرفی
رسانهای و
انتخابات
ریاستجمهوری
۲۰۲۰ در
آمریکا سخن
بگوید. سندرز
در حالی در
این گفتگو
حاضر شد که به
تازگی از
گفتگوی زندهی
فیسبوکی در
کنار الیزابت
وارن و مایکل
مور فارغ شده
بود. او در این
گفتگو با
سندرز به تبادلنظر
دربارهی
چالشهای پیشروی
حزب دموکرات،
چگونگی
ارتباط
برقرار کردن
جریان چپ با
پایگاه رأی
ترامپ و اینکه
آیا اقدام
ترامپ در
اخراج مولر میتواند
زمینهای
برای
استیضاح[۲] و عزل او
از مقام ریاستجمهوری
باشد پرداخته
است. سندرز
این گفتگوی جالب
را با هشداری
به دموکراتها
به پایان برده
است: هر آنکس
که فکر میکند
ترامپ قادر به
پیروزی مجدد
در انتخابات آتی
نخواهد بود،
صرفاً در حال
روی
برگرداندن از
واقعیت موجود
است. ترامپ
پتانسیل
پیروزی را دارد
و البته این
به آن معنا
نیست که
برخورداری از
چنین
پتانسیلی
پیروزی او را
تضمین خواهد کرد.
از نظر سندرز
دموکراتها
از شانس
بالایی برای
متوقف کردن
ترامپ و غلبه
بر او در
انتخابات
بعدی ریاستجمهوری
برخوردار
هستند. با اینحال
اشتباهی مهلک
خواهد بود که
تصور کنیم انتخابات
۲۰۲۰ خود به
خود و بدون
فعالیت ما در
جهت نقد و نفی
عملکرد
ترامپ، به
پایینکشیدن
او از قدرت خواهد
انجامید.
مهدی
حسن:
به
«دیکانستراکتد»
خوشآمدید؛
این برنامهای
جدید و هفتگی
از رسانهی
«اینترسپت»[۳]
است که بر
ارائهی
شواهد واقعی و
تفحص در آنها
تمرکز کرده و
خاصه شاید
بتوان ادعا
کرد در پی
تحلیل مضامین
و محتواهای بیسروته
و تحریفاتی
است که این روزها
شکل خبر و
تحلیل به خویش
میگیرند. اینجا
هستیم تا
گفتگویی به
غایت صادقانه
و صریح دربارهی
آنچه در
سیاست و فرهنگ
آمریکا میگذرد،
چه در داخل و
چه در خارج
آمریکا،
داشته باشیم.
من مهدی حسن
هستم و در سهسال
اخیر در
واشنگتندی.سی
زندگی کردهام.
من یک مهاجرم؛
مهاجر و
روزنامهنگاری
مسلمان و
آسیاییتبار[۴]
در آمریکای
دانلد ترامپ.
بله! خوششانسم
که هر سه
ویژگی مورد
علاقهی
ترامپ را
دارم!
با اینهمه
امیدوارم این
برنامه به من
مجالی ببخشد تا
از اینجا که
پایتخت
آمریکا است،
دیدگاه و چشمانداز
یک «غیرخودی»[۵]
را به نمایش
بگذارم و
منظری تازه به
مباحث و
مناقشات مسلط
در سرفصلهای
خبری ایالات
متحد را عرضه
کنم. این
برنامهای
نیست و نخواهد
بود که به
وفاقهای
سیاسی سطحی[۶]
اقتدا کند و
در برابر بینشهای
متعارف و از
سر رخوت[۷] سر
تعظیم فرود
آورد. برخی از
شما ممکن است
مرا با مصاحبههای
تلویزیونیام
که اغلب داغ و
جنجالی نیز
شدهاند به
خاطر بیاورید.
[۸] در این
برنامه مجال
بیشتری برای
چنین
گفتگوهایی
خواهم داشت و
به مباحثه با
کسانی خواهم
نشست که به
راستی نیازمند
بیشتر شنیدن
از آنها
هستیم و البته
در چنین
گفتگوهایی من
نیز به طرح
نظرات خویش
خواهم پرداخت.
در برنامهی
این هفته
میهمان من
سناتور ایالت
ورمانت برنی
سندرز است که
نظرسنجیها
او را محبوبترین
سیاستمدار
کنونی آمریکا
معرفی میکنند.
امروز و اینجا
میخواهیم با
برنی به گفتگو
دربارهی دو
موضوعی
بپردازیم که
در رسانههای
جریاناصلی در
آمریکا به
غایت حاشیهای
و کماهمیت
هستند و
بسیاری از
سیاستمداران
نیز ترجیح میدهند
آن موضوعات را
نادیده
بگیرند، در
حالیکه
سندرز سخت در
این سالها
کوشیده آنها
را به مرکز
توجه مردمان
آمریکا
بیاورد: فقر و
نابرابری.
مهدی
حسن:
رؤسای
جمهور پیشین
آمریکا مانند
لیندن جانسن
علیه فقر
اعلام جنگ
کردند. با اینحال
در این زمانه،
رؤسای جمهور
آمریکا، چه دموکرات
و چه جمهوریخواه،
ترجیح میدهند
به خود «فقرا»
اعلام جنگ
کنند. قادر به
اینکار هم
هستند، زیرا
رسانههای
آمریکایی
اصلاً به چنین
موضوعاتی نمیپردازند
و با عدم پوشش
خود مجال چنین
کاری را در
اختیار سیاستمداران
میگذارند. به
عنوان نمونه،
چقدر از مردم
میدانند و به
این واقعیت
واقف هستند که
چهل و یک میلیون
آمریکایی در
فقر زندگی میکنند؟
و چقدر از
مردم میدانند
که درآمد نه
میلیون
آمریکایی
دقیقاً صفر
است؟ و چقدر
میدانند که
یک و نیم
میلیون
خانواده در
آمریکا که ثروتمندترین
کشور در تاریخ
جهان است، با
درآمدی کمتر از
دو دلار در
روز گذران
زندگی میکنند؟
… اما اصلاً
چرا باید چیزی
از اینها
بدانید؟ مگر
نه این است که
هر چه در اینباره
قرار است
بدانید را
رسانهها به
شما میگویند
و اخبار آن را
در اختیار شما
میگذارند؟
نه البته در
زمانهی
توئیتهای
ترامپ، روس-گیت[۹]
و استورمی
دنیلز[۱۰]! … در
چنین زمانهای
و وقتی میتوانید
به ستارهی
پورنی
بپردازید که
قرار است رییسجمهور
را تعقیب
قضایی کند، چه
توجیهی دارد
که به سراغ
موضوعاتی مانند
فقر و
نابرابری
بروید؟ … کافی
است فقط مناظرات
ریاستجمهوری
را در نظر
آورید. طی آن
مناظرات
هفتاد پرسش از
ترامپ و
کلینتون مطرح
شد که تنها
یکی از آنها
به نابرابری
درآمدی میپرداخت
و هیچیک از
آن هفتاد پرسش
ربطی به مقولهی
«فقر» نداشت. در
مناظراتی که
چهار گردانندهی
متفاوت نیز
داشتند،
تعداد پرسشهای
مربوط به فقر
دقیقاً «صفر»
بود. صفر پرسش
دربارهی فقر
کودکان؛ علیرغم
این واقعیت که
آمریکا یکی از
بالاترین نرخهای
فقر کودکان را
در میان
کشورهای
توسعهیافته
دارد. ممکن
است به این
فکر کنید که
چنین موضوعی
دستکم میتواند
موضوع توضیحی
و پرسشی در یک
مناظرهی
تلویزیونی
ریاستجمهوری
باشد، اما اینگونه
نبود. تعداد
آمریکاییهای
فقیر نیز در
آمریکا طی سالهای
آتی افزایش
خواهد یافت.
شکاف میان
فقیر و غنی
نیز در پی
برنامهی
مالیاتی
ترامپ رو به
گسترش خواهد
گذارد. بر اساس
این برنامهی
مالیاتی، با
داشتن درآمدی
دستکم هفتاد
و پنج هزار
دلاری در
خانوادهای
چهارنفره،
مشمول کاهش
مالیاتی در حد
بیش از دو
هزار دلار
خواهید شد.
البته ترامپ
ادعا کرد که
چنین میانگین
درآمدی کمتر
از نیمی از خانوادههای
مشمول کاهش
مالیات را در
بر میگیرد و
عملاً بسیاری
از خانوادهها
درآمدی به
مراتب بیش از
این دارند و
در نتیجه
مشمول
تخفیفات
مالیاتی
بالاتری نیز
خواهند شد. آنچه
ترامپ در
سخنرانی
سرشار از
هیجان و همراه
با تشویق مکرر
حضار خود نگفت
این بود که
اکثر اقتصاددانان
بر سر این
واقعیت اتفاق
نظر دارند که
برنامهی
مالیاتی
ترامپ
بیشترین
تخفیف و کاهش
مالیاتی را به
شرکتهای
بزرگ و به آن
دهک بالایی
ثروت میبخشد
و در نتیجهی
چنین
تخفیفاتی
شکاف فقیر و
غنی در آمریکا
به مراتب
گستردهتر از
پیش نیز خواهد
شد. به خاطر
داشته باشید که
جمهوریخواهان
بسیار هم از
این اقدام در
جهت بازتوزیع
ثروت خرسند
هستند. از
مردم اینطور
میشنوید که
«جریان راست
اعتقادی به
بازتوزیع ثروت
ندارد». در
واقع اینطور
نیست و همین
برنامهی
تخفیف
مالیاتی هم
شاهدی بر این
ادعا است. پس جمهوریخواهان
از قضا به
چنین چیزی
اعتقاد
دارند؛ مسأله
فقط این است
که جهت فکری
آنها کاملاً
متضاد با دیگر
جریانهای
معتقد به
بازتوزیع
ثروت است و آنها
میخواهند
این بازتوزیع
به نفع ثروتمندان
و جریان توزیع
مجدد ثروت از
فقرا به سوی
ثروتمندان
باشد. لابد میشود
آنها را
رابینهودهای
وارونه[۱۱]
خواند. البته
باید منصف
باشیم و
بگوییم که
دانلد ترامپ
شیفتهی فقرا
و خاصه
مردمانی است
که از «فقر
آموزشی» رنج
میبرند[۱۲].
او واقعاً آنها
را دوست دارد
و خود نیز به
این واقعیت
اذعان میکند.
البته نباید
شواهد این
علاقه را در
کابینهی
ترامپ جستجو
کنید. ترامپ
به صراحت گفت
که خوش ندارد
همکارانش
فقیر باشند.
با اینهمه
هیچکس و هیچکدام
از سناتورهای
میلیونر دو
جناح سیاسی اصلی
در آمریکا
تمایلی به
صحبت در اینباره
نشان نمیدهند.
اعضای
میلیاردر
کابینهی
ترامپ هم که
به طریق اولی
علاقهای به
بحث در اینباره
ندارند.
میهمانان
پرحرف اتاقهای
فکری تحت
مالکیت و وابسته
به شرکتهای
بزرگ نیز در
آن شبکههای
کابلی و
شبانهروزیشان
به چنین
موضوعاتی نمیپردازند.
با این اوصاف
چیز غریبی است
که فقر و نابرابری
تا به اینحد
از توجه رسانهای
به دور میمانند
و مورد غفلت
واقع میشوند؟
… سناتور
ایالت ورمانت
برنی سندرز از
معدود سیاستمداران
آمریکایی است
که همواره و
طی دهههای
اخیر (و نه
صرفاً چند سال
اخیر) در حال
تکاپو برای به
نقد کشیدن فقر
و نابرابری در
آمریکا و جلب
توجه عمومی به
چنین
موضوعاتی
بوده است. با
اینحال
اخیراً او
رویکردی تازه
را برای
رسانیدن پیام
خود به
مخاطبانش
برگزیده است.
او به رسانههای
اجتماعی روی
آورده تا از
این طریق
بکوشد از
محدودیتهای
رسانههای
شرکتساخته
بگریزد و از
دایره و
چارچوب محدود
ترسیمشده از
سوی این رسانهها
فراتر رود. در
ژانویه، در
محل
فرمانداری
ایالت، سندرز
مناظرهای
آنلاین در باب
نظام مراقبت
درمانی
برگزار کرد که
بیش از یک
میلیون
بیننده آن را به
صورت زنده
تماشا کردند.
دوشنبهی
گذشته بود که
او در کنار
کسانی چون
الیزابت وارن
و مایکل مور
مناظرهی
مشابهی را به
صورت آنلاین
دربارهی
فقر،
نابرابری و
الیگارشی
فزایندهای
برگزار کرد که
در حال تبدیلشدن
به خصیصهی
معرف ایالتمتحد
در قرن بیستویکم
است. این
مناظره نیز
بیش از یک و
نیم میلیون
بینندهی
زنده داشت.
سندرز در این
مناظره نیز
مستقیماً به
این موضوع
پرداخت که
تقریباً هیچ
رسانهای در
آمریکا به
موضوع فقر نمیپردازد.
این در حالی
رخ میدهد که
میلیونها
آمریکایی در
حال دستوپنجه
نرمکردن با
معضل فقر
هستند. سندرز
به رسانههای
وابسته به
شرکتهای
بزرگ توصیه
کرد و هشدار
داد که باید
بیش از اینها
به موضوع فقر
و نابرابری
بپردازند و
مردمانی را
مورد توجه
قرار دهند که
هر روز زندگی
آنها سرشار
از انواع
تقلاها،
دشواریها و
معضلات
برآمده از فقر
و نابرابری
است.
مهدی
حسن:
برنی
سندرز، بسیار
سپاسگزارم که
پذیرفتید میهمان
من در پادکست
«دیکانستراکتد»
باشید. باعث
افتخار ما
خواهد بود که
شما نخستین
میهمان ما
باشید. در این
روزها سخت
مشغول
برگزاری مناظرات
آنلاین و
فیسبوکی خود
بودهاید و به
مسألهی
نابرابری در
آمریکا
پرداختهاید.
چیزی در حدود
دو میلیون
بینندهی
زنده هم
داشتید…
برنی
سندرز:
بله
رقم تقریبی در
همین حدود است
و البته فکر میکنم
تعداد
تماشاکنندگان
آن در نهایت
به سه میلیون
نفر هم برسد…
مهدی
حسن:
عالی
است. مناظرهی
دیگری هم به
همین شکل در
ژانویه
داشتید…
برنی
سندرز:
بله!
مراقبت
درمانی برای
همگان…
مهدی
حسن:
که
آن مناظره هم
بیش از یک
میلیون
تماشاگر زنده
داشت. پس
بگذارید با
همین پرسش
شروع کنم: شما
را نمیشود یک
«هزارهای»[۱۳]
و متعلق به
«نسل جدید»
خواند؛ شما در
واقع خود را
«تکنولوژیستیز»
هم دانستهاید.
با این اوصاف،
چه رخ میدهد
که به برگزاری
مناظرات زندهی
آنلاین و
فیسبوکی روی
میآورید؟
برنی
سندرز:
تکنولوژیستیز[۱۴]
هستم اما پخمه
نیستم. آنچه
میفهمم این
است که اگر به
دنبال آن
هستید که ارتباط
خوب و کارآمدی
با مردم
آمریکا برقرار
کنید، ناگزیر
هستید از آنکه
چنین ارتباطی
را مستقیماً
برقرار کنید.
با چنین
رویکردی بود
که به استفاده
از فناوریهای
موجود
پرداختیم. پس
کاری که ما در
حال انجامش
هستیم گزینش و
پرداختن به
موضوعات فوقالعاده
مهمی برای
مردم آمریکا
است که علیرغم
اهمیت به
مراتب بیشتر
آنها نسبت به
سایر
موضوعات، از
پوشش مناسب و
متناسبی در
رسانههای
شرکتی و انبوه
آمریکا
برخوردار نمیشوند.
در آمریکا
ثروت تنها سه
نفر از مجموع
ثروت نیمی از
آمریکاییها
بیشتر است.
تنها سه نفر!
این اخلاقی
است؟ ما بالاترین
نرخ فقر
کودکان را
نسبت به اکثر
قریب به اتفاق
کشورهای بزرگ
در دنیا
داریم.
مهدی
حسن:
من به
تازگی به
آماری
برخوردم که به
سرگیجهام
انداخت.
تیندال
ریپورت با
بررسی گزارشهای
خبری سال
۲۰۱۶، سال
برگزاری
انتخابات، به
این نتیجه
رسیده بود که
در کل
محتواهای
خبری آن سال
تنها سیودو
دقیقه به
موضوعات کلان
و کلیدی سیاستگذارانه
اختصاص یافته
بود و البته
اکثر آن دقایق
نیز مربوط به
موضوعاتی چون
سیاست خارجی و
تروریسم بود،
در حالی که
صفر دقیقه به
فقر، صفر
دقیقه به
نابرابری،
صفر دقیقه به
زیرساختها و
صفر دقیقه به
تغییرات
اقلیمی تخصیص
داده شده بود.
این شرمآور
نیست؟
برنی
سندرز:
باورنکردنی
است! بیشک
باورش ممکن
نیست. با اینهمه
باید این
شرایط را درک
کنیم تا
بدانیم چرا
اکنون دانلد
ترامپ رییسجمهور
ایالات متحد
است، و بفهمیم
چرا اکثر مردم
در آمریکا
میلی برای
پرداختن به
موضوعات و روندهای
سیاسی ندارند
و ما در آمریکا
نسبت به اغلب
کشورهای بزرگ
با نرخ پایینتر
مشارکت
انتخاباتی[۱۵]
هستیم؛
واقعیتی که به
ما یادآور میشود
که باید میزان
آگاهی سیاسی
در آمریکا را
به نحو و
میزانی ارتقا
دهیم که به
مراتب فراتر از
سوابق و
میانگین
عملکرد رسانههای
شرکتی باشد.
مهدی
حسن:
به
دانلد ترامپ
اشاره کردید.
این فقط
موضوعات
نیستند که
دارند به نوعی
دچار سانسور و
غربال میشوند.
این دربارهی
افراد نیز
دارد رخ میدهد.
شما خود در
میان آن
افرادی قرار
میگیرید که
در سالهای
اخیر به گویی
با نوعی طرد
خبری روبرو
شدهاند.
مطالعهی
دیگری در سال
۲۰۱۵ نشان میداد
که هیلاری
کلینتون از
پوشش رسانهای
ششبرابری
نسبت به شما
برخوردار بود
و البته این پوشش
برای دانلد
ترامپ شانزده
برابر شما
بود. مطالعهی
دیگری از بخش
اخبار جهان
شبانگاهی در
شبکهی
ای.بی.سی این
نتیجه را در
پی داشت که در
حالیکه
دانلد ترامپ
در سال ۲۰۱۵
هشتاد و یک
دقیقه پوشش
خبری داشت،
سهم شما از
مجموع پوششهای
خبری آن سال
تنها بیستثانیه
بود.
برنی
سندرز:
ما فقط
بیست ثانیه
پوشش خبری
داشتیم؟
مهدی
حسن:
عجیب
است، نیست؟
برنی
سندرز:
لابد
اشتباهی در
تحلیل رخ
داده! فقط
بیست ثانیه؟
مهدی
حسن:
حالا
باید دید چه
گفتهاید که
همین بیستثانیه
را هم به شما
اختصاص دادهاند!
برنی
سندرز:
راستش
دیگر هیچیک
از اینها
شوکهام نمیکنند.
باور کنید هیچکدامشان
برای من دیگر
شوکآور
نیستند.
منظورم این
است که وقتی
شما با پدیدهی
استورمی
دنیلز، یا
حالا هر چه
اسم او هست، روبرو
میشوید و میبینید
که او به خاطر
ماجرای رابطهاش
با ترامپ از
پوششی خبری
برخوردار میشود
که به مراتب
بیش از این
واقعیت است که
طبقهی متوسط
آمریکایی در
چهل سال اخیر
روند نزولی مستمری
را طی کرده،
دیگر از چه
باید تعجب
کنید؟ ببینید!
اینجا دو
دلیل عمده
وجود دارند.
حدس میزنید
که چه دلایلی! …
شرکتهای
بزرگ مالک سال
رسانهای این
رسانهها
هستند و این
به خودی خود
امری است شوکآور
که بیانش نیز
شما را به
حیرت وامیدارد!
مهدی
حسن:
به
همین خاطر این
اسم را بر آنها
گذاشتند:
«رسانههای
شرکتی»[۱۶]!
برنی
سندرز:
و
البته این
واقعیت است!
کارکرد این
رسانههای
شرکتی چیست؟
کارکردشان
پول درآوردن
است و حفاظت
از منافع
خودشان. فکر
میکنید
مالکان آن
شرکتهای
بزرگ، چه این
رسانهها و چه
چیزهای دیگر،
هیچ دلشان
بخواهد که به موضوعاتی
چون نابرابری
در درآمد و
ثروت بپردازند،
یا به سیاستهای
فاجعهبار
تجاری اشارهای
کنند، یا سخنی
هم از والاستریت
بگویند؟ نه!
اینها
چیزهایی
نیستند که
بشود از آنها
انتظار صحبت
دربارهشان
را داشت. آنها
میخواهند ما
«سرگرم» باشیم
و در واقع
تلاششان بر
این است که به
راههای
گوناگون توجه
ما را از
موضوعاتی که
ممکن است
تمرکز بر آنها
زمینهساز
تغییرات عمدهی
اقتصادی و
سیاسی در کشور
شود، منحرف
کنند.
مهدی
حسن:
به
عنوان کسی که
در سالهای
اخیر مدام به
آمریکا رفتوآمد
داشته و حالا
چند سالی است
که اینجا
زندگی میکند،
فکر میکنم
یکی از
چیزهایی که
دموکراتها و
جریان چپ میتوانند
در ایالات
متحد انجام
بدهند و
تاکنون در
انجام آن
کوتاهی کردهاند،
پسزدن
روایتی است که
جمهوریخواهان
طی این سالها
از رسانهها
ارائه کردهاند؛
روایتی که بر
اساس آن رسانهها
در آمریکا
دچار نوعی
گرایش و عدمبیطرفی[۱۷]
لیبرالی
هستند؛ این
روایتی است که
لیبرالهای
دموکرات و چپ
انگار تمایلی
به آن ندارند
که چندان جدی
و سرسختانه آن
را نفی کنند.
البته که در
موضوعات
اجتماعی و
فرهنگی میتوان
گونههایی از
این تورش
لیبرالی را در
رسانههای
ساحل شرقی
ایالات متحد
دید، اما وقتی
پای موضوعات و
مناقشات
اقتصادی در
میان باشد،
وقتی بحث
مالیات شرکتهای
بزرگ باشد،
وقتی سخن از
نابرابری
باشد، به وضوح
میتوان
ادعای وجود
چنین تورش و
گرایشی را رد
کرد. این
مطلقاً مهمل
است که
بخواهیم به
رسانههای
آمریکایی
نسبت دستچپی
بودن بدهیم!
فکر
نمیکنید که
اینجا در
واشنگتن دی.سی
چپیها باید
واکنش و
مقاومت جدیتری
در برابر این
روایت از
خودشان نشان
بدهند؟
برنی
سندرز:
البته!
بله باید همینطور
باشد. پاسخ
کوتاه به پرسش
شما همین است؛
بله! … مشکل از
تعریفی است که
مردم از آدم
لیبرال دارند.
من لیبرال
نیستم! من یک
ترقیخواه
هستم! … خوب
حالا میپرسید
که نگرش شما
به حقوق همجنسگرایان
چیست؟ چه
نگاهی به
مقولهی
نژادپرستی
دارید؟
نظرتان
دربارهی
تبعیض جنسیتی
چیست؟ اوه!
اینطور که
معلوم است من
یک لیبرال
هستم! … اما
وقتی صحبت از
این بشود که
ما آیا باید
میزان حداقل دستمزد
در آمریکا را
به پانزدهدلار
در ساعت افزایش
دهیم و آیا
لازم است دست به
بازسازی
زیرساختهای
خویش بزنیم و
آیا باید
سیاستهای
مالیاتی ترقیخواهانهتری
داشته باشیم،
آنگاه باید
از نو دست به
تعریف این
بزنیم که به راستی
در آمریکا چه
موضوعاتی مهم
هستند و لیبرال
کیست! … امروز
با هزاران نفر
از مردم آمریکا
روبرو هستیم
که از پس
هزینهی
مراجعه به
پزشک خود هم
برنمیآیند.
امروز با
مادرانی
مواجه هستیم
که در واکنش
به ناتوانی
خود در تأمین
هزینههای
مراقبت
درمانی از
کودکانشان
روی به اعتراض
میآورند. در
فاصلهای
اندک از همینجا،
با سالمندانی
روبرو هستیم
که باید با
درآمد اندک
سالیانه و
حداقلهای
تأمین
اجتماعی
روزگار
بگذرانند. آیا
کسی اهمیتی به
آنها میدهد؟
آیا کسی آنها
را زیر بالوپر
خود میگیرد و
مورد حمایتشان
قرار میدهد؟
پاسخ فقط یک
کلمه است: نه!
مهدی
حسن:
نه! و
این باید
رسوایی بزرگی
باشد. با این
اوصاف، پرسش
اصلی دوباره
به تاکتیکهای
ما در واکنش
به این رسوایی
بازمیگردد.
شما بسیار در
اینباره
صریحاللهجه
و بیپرده سخن
گفتهاید؛ همچنان
که در همین
گفتگو نیز
چنین عمل کردهاید.
شما را به
همین خصیصه میشناسند
که آن زبان
فنی و پیچیده
را به کناری مینهید
و یکراست
دربارهی
طبقهی
میلیاردرها
حرف میزنید؛
از مراقبتدرمانی
همگانی سخن میگویید،
به جای آنکه
به سراغ
واژگان فنیتر
بروید و مثلاً
از تعابیری
مانند «نظاممراقبت
درمانی تکپرداخت»
سخن بگویید.
فکر میکنید
وقتی سخن از
صراحت لهجهی
بیشتر باشد،
دموکراتها
به نوعی کم میآورند
و دچار ضعف میشوند؟
مردم میگویند:
«پوپولیست»
در زمانهی
دانلد ترامپ
واژهی
ترسناکی است!
برنی
سندرز:
من اصل
این پرسش را
درست نمیدانم.
فکر میکنم
پرسش درست این
است: دموکراتها
اصلاً چه
کسانی هستند؟
آیا در میان
آنها کسانی
هستند که جرأت
اعتراض و
شوریدن بر طبقهی
میلیاردرها
را داشته
باشند؟ بله!
اما اکثرشان
اینطور
نیستند. پس
این چیزی که
شما میگویید
با آنچه اکثر
آنها هستند
نمیخواند.
باورشان
اساساً این
نیست. منظورم
را میرسانم؟
… به زعم من
واضح است، و
ما سخت در این
راه در تلاش
هستیم، که
ضروری است که
گونهای
دگرگونی
ماهوی در حزب
دموکرات رخ
بدهد، تا به
حزبی تبدیل
شود که در
کنار طبقهی
کارگر میایستد
و آماده است
که اعتراض خود
نسبت به طبقهی
میلیاردرها
را ابزار کند.
این فقط گونهای
لفاظی[۱۸]
نیست! بله! ما
با یک طبقهی
میلیاردرها
روبرو هستیم.
والاستریتی
داریم که دارد
سرمایهگذاریهای
غریبی در عرصههای
سیاسی میکند.
پدیدهی
مانند
برادران
کوک[۱۹] را
داریم و باید
با این واقعیت
کنار بیاییم.
مهدی
حسن:
باید
اینرا با
صدای بلند به
زبان
بیاورید؛
چنانکه شما
در انتخابات
اخیر عمل
کردید؛ و
هیلاری هم به
ناگزیر در پی
شما آغاز به
این کار کرد؛
اما فکر میکنم
با اوصافی که
شما میگویید
به افراد خیلی
بیشتری برای
این کار نیاز
هست!
برنی
سندرز:
خیلی
بیشتر… حتی
حالا… با این
شرایط؟ …
ببینید! برادران
کوک حالا از
حزب جمهوریخواه
هم قدرت
بیشتری دارند.
میدانید این
معنایش چیست؟
دو برادر
مجموعاً نود
میلیارد دلار
ثروت دارند و
قدرتشان از
مجموع قدرت
حزب جمهوریخواه
بیشتر است که
میلیونها
نفر عضو آن
هستند؛ و به
همینترتیب
از حزب
دموکرات و
میلیونها
عضوش…
مهدی
حسن:
و برخی
دیدگاههای
آنان نیز بس
محافظهکارانه
و ارتجاعی[۲۰]
است!
برنی
سندرز:
بسیار
ارتجاعی و
محافظهکارانه!
آیا واکنشی به
این در
تلویزیونها
میبینید؟
آیا کسی را میبینید
که آمادهی
شوریدن بر این
آدمهایی
باشد که به
طرق گوناگون
در حال تخریب
و به تباهیکشاندن
دموکراسی در
آمریکا
هستند؟
مهدی
حسن:
نه! من
ندیدهام در
برنامهی
«مروری بر
اخبار» کسی
برادران کوک
را به نقد تند
و تیز کشیده
باشد. دربارهی
افکار عمومی
در آمریکا
چطور؟ چون
وقتی به نظرسنجیها
نگاه میکنید،
گویی با ملغمهای
روبرو هستید.
بسیاری از رأیدهندگان
آمریکایی
خواهان حداقلدستمزد
بالاتری
هستند. آنها
خواهان
مراقبتدرمانی
همگانیاند،
اما وقتی به
سراغ نظرسنجی
از رأیدهندگان
آمریکایی میروید
و خواهان
نظرات آنها
دربارهی
توزیع مجدد
درآمد،
نابرابری و
شکاف فقیر و غنی
میشوید، با
لحاظ آنکه در
جامعهای با
تاریخ طولانی
سرمایهداری
روبرو هستید،
با آمریکاییهایی
روبرو میشوید
که ایدهی
«رویای
آمریکایی»[۲۱]
و «شایستهسالاری»[۲۲]
در سر دارند و
به مراتب بیش
از اروپاییان
به این باور
دارند که آنها
که آن بالا در
رأس هرم
درآمدی
هستند، اغلب با
کار سخت به آنجا
رسیدهاند. چه
باید کرد با
این واقعیت که
بسیاری از آمریکاییها
از آن نوع
روحیهی
اسکاندیناویایی
برابریخواه[۲۳]
برخوردار
نیستند؟
چگونه میشود
چنین روحیهای
به آنها
بخشید؟
برنی
سندرز:
ببینید!
دیدگاه من این
است: من به
گوشهوکنار
کشور سفر میکنم
و در سخنانم
به این میپردازم
که طبقهی
متوسط
آمریکایی در
حال زوال است
و این روندی
است که در چهل
سال اخیر رخ
داده و شاهد
انتقال ثروتی
در حدود سیزده
هزار میلیارد
دلار از خانوادههای
کارگر به آن
یکدرصد رأس
هرم درآمد و
ثروت بودهایم.
یک چیزی را هم
میدانید؟
اکثریت بزرگی
از مردم دست
مرا میفشارند
و میگویند:
«این قابل
قبول نیست». به
همین دلیل است
که من سراسر
این کشور را
درمینوردم.
با همین هدف و
رویکرد است که
این جلسات سخنرانی
را برگزار میکنیم.
بخشهایی در
این کشور
داریم که مردم
در آنها هیچچیزی
جز برنامههای
مزخرف فاکستیوی
به خوردشان
داده نمیشود.
با این شرایط
باید چه کنیم؟
باید هر طور هست
خودمان را به
آن نقاط و آن
مردم برسانیم.
مهدی
حسن:
در
همین باره،
وقتی شما از
رفتن به آن
مناطق و خاصه
ارتباط
مستقیم با
پایگاه رأی
ترامپ سخن میگویید،
که شامل تعداد
زیادی از مردمی
است که احساس
میکنند با
وعدههای
اقتصادی
ترامپ فریب
خوردهاند و
به آنها
خیانت شده
است، باید به
این هم توجه
کنید که مثلاً
اگر موضوع
تخفیفات
مالیاتی
ترامپ محبوبیت
بسیار کمی
داشت، حالا
برخی نظرسنجیها
را داریم که
میگویند
اکثریتی
شکننده از
آمریکاییها
دارند ثمرات
آن سیاستهای
تخفیف
مالیاتی را در
دستمزدهای
خود میبینند.
توصیهی شما
به دموکراتها
با لحاظ این
مسأله چیست؟
هنوز هم
پیشنهاد میکنید
که در
انتخابات آتی
وعده بدهند که
تمام این
تخفیفات
مالیاتی را
لغو خواهند
کرد؟
برنی
سندرز:
نه
تمامشان را! …
ببینید! من
هیچ مخالفتی
با تخفیفات
مالیاتی برای
کسبوکارهای
کوچک یا طبقهی
متوسط ندارم.
اما در مقابل
تأکید میکنم
که ما باید از
هر چه از دستمان
برمیآید
انجام بدهیم
تا جلوی
تخفیفات
مالیاتی به نفع
آن شرکتهای
بزرگ و
برخوردار از
سودهای کلان
را بگیریم؛ آن
تخفیفاتی را
که سودش به
جیب والاستریت
و میلیاردرها
میرود لغو
کنیم. اکثریتی
قابلتوجه از
مردم منطق این
حرف را میفهمند.
منظورم این
است که کار
جمهوریخواهان
را میدانیم
که چیست! آنها
کارآکتر
«بخشنده» به
خود میگیرند؛
شاغل و از
طبقهی کارگر
هستید؟ خبر
خوب این است
که صد دلار
تخفیف
مالیاتی به
شما تعلق
گرفته! … برادران
کوک هستید؟ پس
یک میلیارد
تخفیف مالیاتی
هم نصیب شما
میشود. این
کاری است که
جمهوریخواهان
میکنند. فکر
میکنم میتوانیم
در اینباره
افشاگریهای
بیشتری کنیم و
بر این باورم
که مردم آمریکا
قادر به درک
آن خواهند
بود.
مهدی
حسن:
قبول
دارید که
بسیاری از
مباحث جریان
چپ متمرکز بر
مقولهی طبقه
بوده و خیلی
از مردم هم میگویند:
خوب! پس مقولهی
نژاد به لحاظ
تاریخی و وقتی
صحبت از فقر
باشد، از
اهمیت مشابهی
برخوردار
نبوده است.
مطالعهی
بزرگی در همین
هفتهی اخیر
نشان داد که پسران
سیاهپوست
بزرگشده در
آمریکا، حتی
در ثروتمندترین
خانوادهها و
بهترین محلات
نیز، همچنان
نسبت به پسران
سفیدپوست از
میزان کمتری
از توجه در
دوران بزرگسالی
خود برخوردار
میشوند. به
نظر میرسد تا
همین امروز هم
نژاد از
اثرگذاری
بیشتری نسبت
به طبقه
برخوردار است!
برنی
سندرز:
من نمیتوانم
بگویم
اثرگذاریاش
بیشتر از طبقه
است؛ هر دوی
آنها به لحاظ
اقتصادی
بسیار مهم
هستند و من هم
این مطالعهای
که میگویید
را به دقت
نخواندهام و
صرفاً خلاصهای
از نتایج آن
را دیدهام و
البته که
نتایجی شگفتانگیز
هستند. با اینهمه
به ذهن من اینطور
میرسد که ما
در حال تمرکز
بر این واقعیت
هستیم که اینکه
شما سیاهپوست،
سفید و یا
لاتینتبار
باشید،
تغییری در این
واقعیت نمیدهد
که ما در
آمریکا چهل
میلیوننفر
داریم که در
فقر زندگی میکنند
و برخی از آنها
در فقری
لاینحل
گرفتارند؛ و
اینکه ما
دولتی داریم
که میخواهد
این وضعیت
مفتضح را با
قطع و کاهش
هنگفت در
بودجهی کوپنهای
غذا، برنامههای
تأمین تغذیهی
ضروری، مساکن
ارزان و سایر
موارد، تشدید
هم بکند.
مهدی
حسن:
سهم
عظیمی از
مباحثات و
مناقشات
زیادی مربوط به
این است که
اگر دموکراتها
بتوانند
کنگره را
دوباره به دست
بیاورند و کاخ
سفید را هم
بازپس
بگیرند،
اولویت آنها
در مبارزه و
مواجهه با
برخی از این
اموری که
دربارهشان
صحبت کردیم،
چه باید باشد؟
آیا باید عنوان
نخست اولویتهای
آنان تغییرات
اقلیمی باشد؟
باید اولویت نخستشان
مهاجرت باشد؟
مراقب درمان؟
شما در این
مباحثه طرف
کدام عنوان را
خواهید گرفت؟
برنی
سندرز:
اگر
قرار باشد یک
چیز از ریاستجمهوری
دانلد ترامپ
آموخته
باشیم، این
است که ریاستجمهوری
و ریاست بر
کنگره میتواند
کاری بس
متهورانه و
آمیخته با
جسارت[۲۴]
باشد. این
آموختهی
کلیدی را
مدیون جمهوریخواهان
هستیم. آنها
جسارت آن را
داشتهاند که
دست به
کارهایی
بزنند که هیچکس
به جز کمپینهای
میلیاردرهای
حامی آنها
خواهانشان
نیست. آنها
با جسارت به
طرح پیشنهادی
پرداختند که
معنایش خروج
سیودو
میلیون
آمریکایی از
شمول بیمه و
مراقبت
درمانی بود.
خدای من! … یا
طرحی مالیاتی
ارائه کردند
که در انتهای دورهای
دهساله
هشتاد و سه
درصد از منافع
حاصل از آن به
جیب آن یکدرصد
رأس هرم میرود.
این
باورنکردنی
است! … آنچه در
مقابل چنین
سیاستهایی
به آن نیاز
دارید، میزان
و سطحی مشابه
از جسارت و
مخاطرهپذیری
در رهبری حزب
دموکرات است،
البته با این
تفاوت و تمایز
که این جسارت
و تهور باید
در خدمت طبقهی
کارگر و طبقهی
متوسط و نه آن
یکدرصد رأس
هرم درآمد و
ثروت قرار
بگیرد. معنایش
چیست؟ معنایش
این است که ما
میخواهیم با
طرح مراقبتدرمانی
همگانی و تکپرداخت
گامی رو به
جلو برداریم.
میخواهیم
حداقل دستمزد
را به پانزده
دلار در ساعت
افزایش دهیم.
میخواهیم
برابری
دستمزد برای
زنان را محقق
کنیم و به آن
بنیان قانونی
ببخشیم.
مهدی
حسن:
آیا
اولویتی هم در
بحث حکومتداری
دارید؟ سوالم
این است که در
صدر لیست چه عنوان
یا عناوینی
قرار دارند؟
برنی
سندرز:
اینها
مواردی هستند
که در لیست
برنامههای
آتی ما قرار
دارند. میدانید،
من فکر میکنم
شما میتوانید
همزمان هم راه
بروید و هم
آدامس بادکنکی
در دهانتان
داشته باشید.
چیزی که لازم
است و شما میخواهید
این است که
دولتی داشته
باشید که بتواند
به آن انسان و
شهروند
معمولی نشان
بدهد که قادر
به ایجاد
تغییری
معنادار در
زندگی اوست؛
اینکه قادر
است درآمد
بیشتری داشته
باشد؛ از بیمهی
مراقبت
درمانی بهتری
برخوردار
است؛ و حال آنکه
پیشتر از
چنین مزایایی
محروم بود.
اینکه مسکنی
ارزان داشته
باشد؛ شغلی
داشته باشد. باید
چابک باشیم و
در این زمینهها
تکانی به
خودمان بدهیم.
مهدی
حسن:
حق با
شماست و شما
از رفقای
دموکراتتان
برای طرح
مقولاتی
مانند شهریهی
بدون بدهی[۲۵]
ضربههای
شدیدی
خوردید.[۲۶] آنها
شروع کردند به
طرح مقولاتی
چون: چطور
قرار است
هزینهاش را
بپردازید؟
چطور میخواهید
دست به این
کارها بزنید؟
و هیچکس هم
نگفت: ترامپ
قرار است چطور
پول این دیوار
لعنتی در مرز
مکزیک را
بدهد؟!
برنی
سندرز:
دقیقاً!
مهدی
حسن:
او
قرار است چطور
هزینهی این
تخفیفات
مالیاتی را
بدهد؟
برنی
سندرز:
امان
از این جمهوریخواهان
عزیزمان که چقدر
نگران کسری
بودجه هستند و
البته با این
طرحشان طی
دورهای دهساله
هزار و چهارصد
میلیارد دلار
بر این کسری بودجه
خواهند افزود.
مهدی
حسن:
بله!
بسیاری از
مباحثات و
مناقشات
پیرامون مبارزهی
انتخاباتی
پیشین شما به
این اختصاص
داشت که آیا
یک سوسیالیست
میتواند برای
انتخابات
ریاستجمهوری
در آمریکا
مبارزه کند؟
فکر میکنید
موفقیت شما
توانسته طلسم
و نفرین معطوف
به سوسیالیسم
در آمریکا را
باطل کند؟
برنی
سندرز:
بله
قطعاً! من بیشک
این کار را
کردم، اما ما
هنوز دوباره
به این بحث
بازنگشتهایم
و این مباحثه
را از نو آغاز
نکردهایم که
سوسیالیسم
دموکراتیک چه
معنایی دارد. من
خوشحالم که در
پی مبارزهی
من تأکید
مضاعفی بر
برخی توفیقات
واقعی کشورهای
اسکاندیناوی
صورت گرفت؛
توفیقاتی که تا
پیشاز آن
یکسره نادیده
گرفته میشدند.
چنانکه میدانید
فنلاند به
تازگی و البته
من دقیقاً در
جریان روند
سنجش آن
نیستم، به
عنوان
شادترین کشور
جهان انتخاب
شد.
مهدی
حسن:
و
کشوری است که
بهترین نظام
آموزشی را هم
دارد.
برنی
سندرز:
بله و
این یکی از
دلایل
شادترین بودن
است! … پس چندان
پیچیده و فهم
آن دشوار نیست
که اگر در فنلاند
زندگی کنید،
داشتن بیمهی
مراقبتدرمان
ارزان مشکل
بزرگی برای
شما نیست،
فرزندانتان
از موهبت
آموزشی عالی
برخوردار
خواهند بود،
قرار نیست
برای این
آموزش در
دوران دانشگاه
هزینهی
کلانی پرداخت
کنید، و نظام
مراقبت از
کودکان هم
تقریباً
رایگان است.
اینها
چیزهایی
هستند که فشار
و استرس
فراوانی را
متوجه
خانوادهها
میکنند.
مهدی
حسن:
اما
مسأله این است
که آگاهی
اندکی نسبت به
اینها در
آمریکا وجود
دارد. این
معضل اصلی
است.
برنی
سندرز:
بله
اما در نتیجهی
برنامههایی
مانند پادکست
شما که قرار
است میلیونها
نفر آن را
بشنوند، باید
این روند را
تغییر دهیم و
مواضعمان را
بیان کنیم.
مهدی
حسن:
با اینحال
این مخاطبان
سخنان ننسی
پلوسی را هم
در سی.ان.ان
میشنوند که
میگوید:
«شرمنده! ما
نظامی سرمایهداری
هستیم»! … اگر
قرار باشد
وارد مبارزات
انتخاباتی
۲۰۲۰ شوید، که
بسیاری از
مردم از شما همین
را میخواهند،
آیا فکر میکنید
که رسانهها
اینبار پوشش
خبری بیشتری
به شما خواهند
داد و با لحاظ
اینکه به
شخصیت به
مراتب مهمتری
تبدیل شدهاید
توجه بیشتری
به شما خواهند
کرد؟ اشارهای
هم کردید به
توجه بخش
جهانی سیانان
به شما در
نتیجهی
موفقیتی که در
انتخابات
پیشین کسب
کردید.
برنی
سندرز:
بله! به
گمانم که اینطور
باشد، اما فکر
هم نمیکنم
این پوشش
سراسر مثبت
باشد. منظورم
این است که
تلاشهایی هم
در کار خواهند
بود تا ما را
دچار گسست و
فروپاشی
درونی کنند.
شکی در اینباره
نیست. ببینید!
آنچه من
مدافعش هستم
تهدیدی است
برای والاستریت؛
و تهدیدی است
برای رسانههای
شرکتی؛
تهدیدی است
برای دنیای
برساختهی
این شرکتها[۲۷].
اینطور نیست
که آنها به
سادگی با کسی
مانند من کنار
بیایند. مطمئناً
شاهد مقاومتهای
فراوانی از
سوی آنها
خواهیم بود و
بیشک این
مقاومتها
شکل و هیأت
رسانهای نیز
خواهند داشت.
مهدی
حسن:
و میدانم
که شما از
پرسشهایی
مانند اینکه:
«آیا میخواهید
برای ریاستجمهوری
مبارزه کنید»
استقبال نمیکنید،
اما حالا
تقریباً یک
سال تا آن
زمان فاصله
داریم؛ بار
قبل در آوریل
۲۰۱۵ بود که
اعلام
کاندیداتوری
کردید. به
کاندیداتوری
دوباره در انتخابات
پیشرو آیا
فکر میکنید؟
برنی
سندرز:
پاسخ
صادقانه این
خواهد بود که
من بسیار نگرانم
و سخت در حال
کار برای
انتخابات سال
۲۰۱۸ کنگره
هستم. اگر
بتوانیم
اکثریتی
دموکرات در سنا
یا کنگره
داشته باشیم،
شانسی برای طی
کردن مسیری
طولانیتر در
راه متوقفکردن
برنامهی
ترامپ خواهیم
داشت. نگرانی
و دغدغهی
کنونی من این
است. دومین
نکته اینکه،
رسانهها
علاقمند
هستند که به
کمپینها و
افراد
بپردازند. من
اما مایلم به
موضوعات و
مناقشات
بپردازم.
موضوعی که ما
در حال حاضر بر
آن متمرکز
هستیم این است
که چطور
آمریکا را از
ورود به جنگهای
بیپایان
بازداریم و
چگونه با
موضوعات
داخلی متعددی
دستوپنجه
نرمکنیم که
به اختصار به
آنها
اشاراتی
کردیم.
مهدی
حسن:
از
متوقفکردن
برنامهی
ترامپ سخن
گفتید. بسیاری
از دموکراتها
در نقاط مختلف
آمریکا بر این
باور هستند که
ماجرای باب
مولر[۲۸]،
بازرس ویژه در
تحقیقات
مربوط به
دخالت روسیه،
در نهایت به
پایینکشیدن
ترامپ از
اریکهی قدرت
و سلب صلاحیت
ریاستجمهوری
از او خواهد
انجامید و او
را وادار به ترک
صحنه خواهد
کرد. شخصاً
چندان به چنین
چیزی خوشبین
نیستم. در
مقابل، به
هماناندازه
که از دو دورهای
شدن ترامپ میهراسم،
احتمال وقوع
آن را نیز کم
نمیدانم. آیا
این شما را هم
نگران میکند؟
چقدر برای این
رخداد احتمال
قائل هستید؟
برنی
سندرز:
نکتهای
که گفتید
کاملاً دقیق و
درست است. هرکس
که فکر کند
ترامپ قادر به
بردن
انتخابات بعدی
نیست، دارد از
واقعیت روی
برمیگرداند.
او حتماً میتواند
دوباره
انتخابات را
ببرد. با اینحال
معنای این
توانستن این
نیست که حتماً
هم انتخابات
بعدی را خواهد
برد. به زعم من
شانس خوبی
برای متوقفکردن
او وجود دارد،
اما هر کس که
فقط در گوشهای
بنشیند و
بگوید: «هیچ
مشکلی نیست!
انتخابات ۲۰۲۰
که بیاید
ترامپ کارش
تمام است»، در
اشتباهی بزرگ
گرفتار است.
مهدی
حسن:
آیا
شانس ترامپ
برای ریاستجمهوری
دوباره را
بالا ارزیابی
میکنید؟
برنی
سندرز:
نمیگویم
شانس خوبی
برای دور
دیگری از
ریاستجمهوری
دارد اما
شرایط تداعیگر
انتخابات
۲۰۱۶ است؛ آن
روز فکر میکردم
هیلاری میبرد
و اما البته
اگر ترامپ هم
ببرد تعجب
نخواهم کرد!
این احساس من
در روز
انتخابات بود.
همین احساس را
الان هم دارم.
فکر میکنم
شانس خوبی
داریم برای
شکست دادن
ترامپ و البته
هر کس که فکر
کند قرار است
این پیروزی شکل
یک اسلمدانک
را داشته باشد
بیشک در اشتباه
بزرگی است.
مهدی
حسن:
و پرسش
واپسین: صحبتها
در اینباره
در اخبار شدت
گرفته که
ترامپ در حال
آمادهشدن
برای آن است
که دست به
اخراج باب
مولر بازرس
ویژه در
تحقیقات
مربوط به
روسیه بزند.
جف فلیک سناتور
جمهوریخواه
این هفته گفت
که اگر چنین
جیزی رخ دهد،
به استیضاح و
عزل ترامپ از
مقام ریاستجمهوری
رأی مثبت
خواهد داد.
شما نیز آیا
همین کار را
خواهید کرد؟
آیا اخراج
مولر زمینهی
استیضاح و خلع
ترامپ را
فراهم خواهد
کرد؟
برنی
سندرز:
بله،
فکر میکنم
چنین کاری ما
را به آن نقطه
خواهد رساند؛ من
همیشه با
اکراه دربارهی
سلبصلاحیت
سخن گفتهام،
تا اطلاعات
بیشتری از
تحقیقات در
حال انجام در
اختیار ما
قرار بگیرد.
با اینحال
انجام چنین
کاری از سوی
رییسجمهور
بیشک مصداقی
فاحش از
کارشکنی در
برابر عدالت
خواهد بود و
از نظر من
چنین چیزی او
را سزاوار استیضاح
و عزل خواهد
کرد.
مهدی
حسن:
برنی
سندرز از شما
سپاسگزارم که
به دیکانستراکتد
آمدید.
برنی
سندرز:
من از
شما
سپاسگزارم و
برای برنامهی
شما آرزوی
موفقیت میکنم.
....................................
متن
اصلی:
https://goo.gl/s11GNF
لطفاً
در نقل و
ارجاع به
مطالب، حقوق
این وبسایت و
همکاران آن را
محترم
بشمارید.
[۱]
Deconstructed که
لابد باید
چیزی شبیه
عنوان «کاوش»
در زبان فارسی
باشد.
[۲]
Impeachment
[۳]
The
intercept
[۴]
در آمریکا به
شکلی مبهم و
نامشخص به
بسیاری از
مهاجران «قهوهایها»
Brown People میگویند.مهدیحسن
نیز خود را در
اینجا «قهوهای»
میخواند تا
یادآور این
طبقهبندی
مبهم و بسیط
رایج در
آمریکا شود.
[۵]
Outsider
[۶]
soggy political consensus
[۷]
lazy
conventional wisdom
[۸]
متن اصلی حاوی
برخی ارجاعات
به گفتگوهای پیشین
مهدیحسن با
دیگر شخصیتها
نیز هست که ما
در اینجا از
آنها صرفنظر
کردهایم.
[۹]
اشاره به
شواهد ریز و
درشتی که خبر
از اعمال نفوذ
روسها در
انتخابات
ریاستجمهوری
آمریکا به نفع
دانلد ترامپ
میدهند.
[۱۰]
ستارهی
پورنی که
داستان روابط
پنهان او با
ترامپ مورد
توجه شدید رسانهای
قرار گرفته
است.
[۱۱]
reverse Robin Hoods
[۱۲]
poorly educated people
[۱۳]
Millennial
[۱۴]
Luddite`
[۱۵]
the
lowest voter turnout
[۱۶]
Corporate media
[۱۷]
Bias
[۱۸]
rhetoric
[۱۹]
Koch brothers
[۲۰]
Reactionary
[۲۱]
American dream
[۲۲]
Meritocracy
[۲۳]
Egalitarian
[۲۴]
Bold
[۲۵]
debt-free tuition
[۲۶]
یکی از معضلات
بزرگ کنونی در
جامعهی
آمریکا
افزایش شدید
تعداد
دانشجویانی
است که
ناگزیرند تا
سالها پس از
فراغت از
تحصیل خود
اقساط بدهیهای
خود به
دانشگاههایشان
را بپردازند.
کسانی مانند سندرز
اساساً با
روند خصوصیشدن
فزایندهی
دانشگاهها و
مراکز آموزش
عالی مخالفت
میورزند و آن
را تهدیدی
برای
دموکراسی و
عدالت در
آمریکا میدانند.
.........................
برگرفته
از :«آبسکورا»
شنبه,
۱۸ فروردین
۱۳۹۷
http://obscura.ir/?p=865