نه، این
یک انقلاب
واقعی است
دیوید
گریبر و پینار
اوغونچ
ترجمه:
شمال میرزا
گریبر
استاد انسان
شناسی
دانشکده
اقتصاد لندن و
یک فعال
آنارشیست است.
مقاله ای را
در ماه اکتبر
۲۰۱۴، یک هفته
بعد از حمله
داعش به کوبانی،
برای روزنامه
گاردین نوشته
بود، او میپرسد
که چرا مردم
جهان
انقلابیون
کُرد سوریه را
از یاد برده
اند؟
با ذکر اینکه
پدرش بصورت
داوطلبانه در
گردان های بین
المللی دفاع
از جمهوری
اسپانیا در
سال ۱۹۳۷
میجنگید، او
میپرسد اگر
امروز معادلی
برای فرانکوی
به ظاهر وفادار،
قاتل و فالانژ
وجود داشته
باشد آیا آن
چیزی غیر از
''دولت اسلامی''
میتواند
باشد؟ و اگر
امروز معادلی
برای کسانی
چون موجیرس
لیبراس اسپانیای
وجود داشته
باشد چه کسانی
میتوانند غیر
از مدافعان
شجاع شهر
محاصره شده
کوبانی باشند؟
آیا جهان، و
این
بارمفتضحانه
تر از همه، چپ بین
المللی واقعا
همدست تاریخ
میشود تا به
خودی خود
تکرار شود؟
مطابق با آنچه
گریبر میگوید
منطقه
خودمختار
روژآوا (غرب
کردستان، م.)
در سال ۲۰۱۱
با یک
''قرارداد
اجتماعی'' در
قالب سه
کانتون
ضد-دولت و
ضد-کاپیتالست
اعلام موجودیت
کرد که این در
واقع یک تجربه
دمکراتیک
عالی در این
عصر به حساب
ماید. در اوایل
ماه دسامبر
۲۰۱۴, گریبر
به همراه یک
گروه هشت نفره
مرکب از دانش
آموزان،
فعالان و
آکادمیسین
های که از
اقصا نقاط
اروپا و
آمریکا آمده بودند،
مدت ۱۰ روز را
در کانتون
جزیره، یکی از
کانتون های سه
گانه روژآوا،
بسر برد، در
این مدت او
شانس این را
داشت تا از
نزدیک شاهد
اجرای سیستم
''اتونومی
دمکراتیک''
باشد و همچنین
سوالاتی را در
این باره مطرح
کند. حالا او
تصورات و
برداشت های
خود در این
سفر را با طرح
سوال ها و
جواب های
بزرگتر بیان
میکند و میپرسد
که چرا ''تجربه''
کردهای سوریه
از طرف جهان نادیده
گرفته میشود.
س.
بعد از مدت ۱۰
روزی که در
روژآوا بسر
بردی، در
مقاله ای برای
روزنامه
گاردین سوال
کرده بودی که
چرا جهان،
''تجربه
دمکراتیک''
روژآوا در
کردستان سوریه
را نادیده
میگیرد، شما
پرسش جدید و
یا احتمالا
جوابی برای آن
دارید؟
خوب،
اگر کسی شکی
در ذهن داشت
که آیا این یک
انقلاب واقعی
است یا اینکه
نوعی از تظاهر
به واقعیت، من
باید بگویم که
این دیدار شک
و شبهه را
برای همیشه از
بین برد. هنوز
کسانی هستند
که میگویند: این
فقط خط مقدم
حزب کارگران
کردستان است؛
یا اینکه
میگویند
اینها یک
سازمان
اتوریته استالینی
هستند که تنها
وانمود
میکنند که رادیکال
دموکراسی را
اقتباس کرده
اند. من میگویم
نه، اینها
تماما واقعی
هستند. این یک
انقلاب حقیقی
است. اما راه
آن بسی مشکل و
دشوار است. قدرت
های بزرگ خود
را به
ایدئولوژی
متعهد کرده اند
که میگوید
انقلاب واقعی
دیگر هرگز
اتفاق نمیافتد،
در ضمن خیلی
از چپها، حتی
رادیکالترین
آنها با اینکه
بطور ظاهری
صدا و ادای
انقلابی بودن
را در میاورند
اما به نظر میرسد
که به صورت
تاکتیکی همان
سیاست را
دارند دنبال
میکنند، آنها
یک چهار چوب
دینمداری منش
(اخلاقی) از
ضد-امپریالیست
بودن را
برگزیده اند
که فرضشان بر
این است که
حکومت ها و کاپیتالیست
ها نقش بزرگ و
اصلی را در
معادلات بازی
میکنند
بنابراین در
این بازی فقط
صحبت کردن در
باره آنها
ارزش دارد.
بازی که در آن
شما جنگ راه
میاندازی،
تبهکار و خائن
افسانهای خلق
میکنید، به
منابع
زیرزمینی چنگ
میاندازی، شبکه
های پشتیبانی
را درست
میکنید؛
اینها تنها
بازیهای داخل
شهر هستند،
مردم در روژآوا
میگویند: ما
این بازهای را
نمیکنیم، ما
میخواهیم یک
بازی جدیدی
خلق کنیم.
برای خیلی از
مردم این گیج
و نگران کننده
است بنابراین
آنها به این
باور رسیده
اند که چنین
چیزی در واقع
اتفاق
نمیافتد و یا
اینکه معتقد
هستند که مردم
روژآوا فریب
خورده اند،
صادق نیستند و
یا اینکه
نیروی کافی
برای انجام
این کارها را
ندارند.
از ماه
اکتبر ما شاهد
گسترش همدلی و
همیاری جنبشهای
متفاوت سیاسی
از سرتاسر
جهان هستیم.
از آن زمان تا
حالا مقاومت
کوبانی به
وسیله میدیاهای
بزرگ جهان
گاها با ذوق و
علاقه و در
مقیاس بسیار
بزرگ پوشش
داده شده است.
در غرب موضع
سیاسی در
رابطه با
روژآوا تا اندازهای
تغییر کرده
است. اینها
همه نشانه های
خوب و قابل
توجهی هستند
اما آیا شما
فکر میکنید در
مورد اتونومی
دمکراتیک و
آنچه در
کانتونهای
روژآوا تجربه
شده به اندازه
کافی بحث شده
است؟ این
برداشت
همگانی مبنی
بر اینکە
"عدەای از
انسان های
شجاع برعلیە
نیروی شر دوران،
داعش،
میجنگند" تا
چە حدی بر این
تائید و
شیفتگی مسلط
است؟ برای من
جالب بود که
بدانم چگونه
مردم در غرب
زنان کادر
مسلح فمنیست
را میبینند
ولی حتی در
مورد عقیده و
تفکری که در
پشت آن وجود
دارد فکر
نمیکنند. به
نظر این عده
روژآوا و هر
آنچه در آن در
جریان است یک
نوع اتفاق
بوده است.
تصور میکنند
که ''این یک سنت کُرد
است“، تا حدی
این البته که
اوریانتالیسم
و یا ساده تر
اینکه نوعی
نژادپرستی
است. در همین
حال این چیزی
نیست که همینطوری
اتفاق افتاده
باشد و اینکه
این درست نیست
که گفته شود
مردم
کُردستان
ممکن است کتاب
های جوودیت
باتلر را
خوانده باشند.
در بهترین حالت
بسیاری
میگویند ˮکُردها سعی
دارند به
استاندارهای
دمکراسی غربی
و حقوق زن
برسند. من
مانده ام که
آیا واقعا آنها
این اظهارات
را جدی بیان
میکنند یا
اینکه این فقط
مصرف خارجی دارند“.
به نظر نمی
آید که این
چیزها همین
طور برای
روژآوایی ها
رخ داده باشد
بلکه آنها این
چیزها را خیلی
جلوتر از
''استاندارهای
غربی'' درک
کرده اند؛
کُردها به
اصولی ایمان
آورده اند که
دولت های غربی
تنها ادعای
آنها را
دارند.
س.
شما از رویکرد
چپ ها نسبت به
روژآوا یاد
کردید.
آنارشیست-
کمونیست های
بین المللی
چگونه روژآوا
را درک کرده
اند؟
ج: عکس
العمل
آنارشیست-کمونیست
های بین المللی
بدون شک عکس
العمل ثابتی
نبوده است.
برای من مشکل
بود که بتوانم
آن را درک کنم.
بسیاری از گروهای
آنارشیستی،
معمولا
آنارشیست های
فرقه ای،
اصرار بر این
دارند که .پ.ک.ک
هنوز یک سازمان
و گروه
''استالینی'' و
با اتوریته
ناسیونالیستی
است که عقاید
بوکچین و ایده
دیگر گروهای چپ
لیبرالی را
اقتباس کرده
تا اینکه چپ
های ضد اتوریته
در اروپا و
آمریکا را به
چالش بکشاند.
چنین عقیده ای
نسبت به پ.ک.ک
همیشه برای من
یکی از
مضحکترین و در
عین حال از
خود راضیترین
رویکردها
بوده است که
من تا حالا
شنیده ام. حتی
اگر چنین
فرضیه ای صحت
داشته باشد و
یک گروه
مارکسیست-لینینیستی
جهت جلب توجه
خارجی ها
تصمیم به جعل
یک ایدیولوژی
بکند، چرا
بایستی بر روی
این زمین
[تنها] تفکر
آنارشیست ها
که توسط موری
بوکچین توسعه
داده شده است
را انتخاب
کنند؟ این
ممکن است
احمقانه ترین
مانور تا به
حال بوده
باشد، بدیهی
است اگر آنها
وانمود
میکردند که
اسلامی و یا
آزادیخواه
(لیبرال)
هستند
میتوانستند
کمکهای مالی و
تسلیحاتی
دریافت کنند.
به هر حال، من
همیشه فکر
میکنم که
بسیاری از
مردم در میان
چپ بین المللی
و همچنین چپ
آنارشی بطور
اساسی نمیخواهند
پیروز شوند.
آنها
نمیتوانند
تصور این را بکنند
که یک انقلاب
اتفاق خواهد
افتاد و بطور سرپوشیده
در واقع آن را
نمیخواهند
چرا تا زمانی
که خونسردی
خود را با
مردم عادی
قسمت کنند
آنها دیگر
کسانی فوق
العاده
نیستند، بنا
بر این برای
آنها بهتر این
است تا
انقلابیون
واقعی را از
قالب و محتوای
خود بدر کنند.
اما انقلابیون
واقعی به
آسانی از قالب
خود خارج نمیشوند.
س. از
نقطه نظر عملی
در رابطه با
اتونومی
دمکراتیک چه
چیزی شما را
بیشتر تحت
تاثیر قرار
داده است
هنگامیکه از
روژآوا دیدن
کردید؟
خیلی
از چیزها در
روژآوا من را
تحت تاثیر خود
قرار داد. من
فکر نمیکنم در
هیچ جای از
جهان این را
شنیده باشم که
در یک وضعیتی
که در آن قدرت دوگانه
وجود دارد،
همان نیروهای
سیاسی خالق و
به وجود
آورنده این دو
گانگی باشند.
در یک طرف ''خود
مدیریتی
دمکراتیک'' وجود
دارد که همه
مظاهر و ساز و
برگهای یک
دولت پارلمانی،
وزیران و غیره
را دارا است،
اما با دقت و
ریزبینی
مظاهر قوه
قهریه را از
آن جدا کرده
اند، و از طرف
دیگر شما جنبش
جامعه
دمکراتیک را
دارید که
سازمانهای را
مستقیما از
پایین به بالا
هدایت میکنند.
بلاخره، و از
همه مهمتر،
نیروهای
امنیتی
بایستی پاسخگوی
همان ساختار
پایین به بالا
باشند نه اینکه
از بالا به
پایین. یکی از
جاهایی که ما
از آن دیدن
کردیم آکادمی
پلیس (آسایش)
بود. هر کسی،
برای اینکه
بتواند اجازه
حمل سلاح داشته
باشد و یا آن
را بدست
بگیرد،
میبایست در
دوره های بدون
خشونت حل
مناقشه و
کلاسهای
تئوری فمنیستی
شرکت کند.
مدیران مشترک
برای ما شرح
دادند که هدف
نهایی آنها
این است که به
همه افراد در
کانتون های سه
گانه
آموزشهای
پلیسی داده
شود بطوریکه
در نهایت
بتوانند
نیروی پلیس را
حذف کنند.
س. در
رابطه با
نقدهای
گوناگونی که
به روژآوا گرفته
میشود چه
میگویید؟
برای مثال
میگویند: ''آنها
این کار را در
صلح انجام
نداده اند
بلکه آنچه
وجود دارد
ماحصل وضعیت
جنگ است''
ج. خوب،
من فکر میکنم
بیشتر جنبش ها
با شرایط سخت
جنگ روبرو
هستند به همین
منوال آنها
قادر به از
میان بردن
مجازات های
سنگین نیستند
و یا اینکه
آنها در این
شرایط نمیتوانند
پلیس مخفی را
منحل و ارتش
را دمکراتیزه
کنند، برای
مثال در چنین
شرایطی
واحدهای
نظامی قادر به
انتخاب
افسران خود
نیستند.
س.
نقدی دیگری که
تقریبا اینجا
در ترکیه در
میان
طرفداران
حکومت متداول
است این است
که: ''مدلی که
کُردها هم
راستا با
سیاستهای
پ.ک.ک و پ.ی.د.،
سعی در ترویج
آن را دارند
در واقع از
طرف تمام
کُردهای در
روژآوا
پذیرفته نشده
است. این چند...
ساختاری تنها
سمبلهای سطحی
و ظاهری
هستند''...
ج. خوب
رئیس کانتون
جزیره یک عرب
است که در واقع
خود رئیس یک
عشیره بزرگ
منطقه است. به
گمانم شما
ممکن است بر
این باور
باشید که او
فقط یک دست
نشانده باشد،
در یک مفهوم،
تمام حکومت به
همین منوال
است، اما اگر
شما به ساختار
پایین به بالا
نگاه کنید
مسلما متوجه
میشوید که این
فقط کُردها
نیستند که در
این پروسه
شرکت کردهاند.
در آنجا به من
گفته شد که
تنها مشکلی
جدی آنها با
عرب هایی است
که رژیم بعث
در بین سالهای
۱۹۵۰ و ۱۹۶۰
از جاههای
مختلف سوریه
در طرحی بین
المللی برای
آسیمیلاسیون
و به حاشیه
راندن کُردها
به آنجا آورده
است. بعضی از
این عرب ها کاملا
با انقلاب
نامانوس و سر
دشمنی دارند.
اما عرب های
که برای نسلها
اینجا بودند و
یا آشوریها،
قیرقیزها،
چچن ها و غیره
کاملا به انقلاب
علاقمند
هستند، آشوری
های که من با
آنها صحبت
کردم میگویند
که بعد از
مشکلاتی طولانی
که با رژیم
داشتند،
احساس میکنند
که بلاخره به
آنها اجازه
داده میشود تا
بطور آزادانه
به مراسم
مذهبی و
فرهنگی خود
بپردازند.
شاید حل نشده
ترین مشکل،
مشکل آزادی
زنان باشد. پ.ی.د
و ''جامعه
دمکراتیک''
آزادی زنان را
مطلقا یکی از
مهمترین و
اساسی ترین
پرنسیپهای
انقلاب خود به
حساب میاورند
اما آنها
همچنین با عرب
های متحد خود،
که احساس
میکنند آزادی
زنان با
پرینسیپ های
مذهبی آنان در
تضاد و تناقض
است مشکل
دارند. برای
مثال،
هنگامیکه
سریانی ها
برای خود واحد
زنان دارند،
عربها چنین واحدی
ندارند، و
دختران عربی
که علاقمند به
سازماندهی در
باره موضوع
زنان و جندر
باشند و یا
اینکه اگر
بخواهند در
سیمیناری
فمنیستی شرکت
کنند باستی
این کار را با
دختران آشوری
و کُرد انجام
دهند.
س:
این لزومی
ندارد که در ˮچهار
چوبهای خیلی
اخلاقی ضد-
امپریالیستی“ که
شما به آن
آشاره کردید
محبوس بماند،
ولی شما در
جواب اینکه
روزی غرب/
امپریالسیت
از کُردها به
خاطر کمکی که
به آنها کرده
طلبکار شود چه
میگویید. غرب
چگونه در باره
این مدل ضد
دولتی و ضد
کاپیتالیستی
فکر میکند؟
آیا این فقط
یک تجربه است
که میشود آن
را در وضعیت جنگ
نادیده گرفت
خصوصا هنگامی
که کُردها
بطور خود
خواسته قبول
کردند با
دشمنی که خود
غرب آن را به
وجود آورده
است بجنگند؟
این
واقعیت دارد
که قدرتهای
آمریکایی و
اروپایی هر
کاری که از
دستشان بر
بیاید برای
برانداختن
انقلاب انجام
میدهند. این
کار را میکنند
بدون اینکه ما
بگوییم. کسانی
که من با آنها
صحبت میکردم همه
این را
میدانستند.
اما آنها فرقی
بزرگی بین
رهبریت قدرت
های منطقه ای
مثل ترکیه،
ایران و
عربستان
سعودی با قدرت
های اروپایی و
آمریکایی
مانند فرانسه
و ایالات
متحده
نمیبینند. تصور
آنها این است
که این کشورها
همه کاپیتالیست
و دولتگرا
هستند و
بنابراین ضد
انقلاب محسوب
میشوند و ممکن
است در بهترین
حالت این
كشورها
متقاعد شوند
تا با آنها
مدارا کنند ولی
در نهایت طرف
آنها را
نخواهند گرفت.
در این صورت
اینبار حتی
سوالهای خیلی
پیچیده ای ساختاری
در رابطه با
چگونگی سیستم
''جامعه بین
المللی''،
سیستم جهانی
موسسات نظیر
سازمان ملل یا
صندوق بین
المللی پول،
شرکتها، سازمانهای
غیر دولتی،
سازمانهای
حقوق بشری که
همه آنها به
نحوی
سازمانهای
دولتی و
حکومتی محسوب
میشوند و
میتوانند
قانون وضع
کنند و بر آن نظارت
داشته باشند،
مطرح میشود.
تنها فرودگاهی
که در جزیره
وجود دارد زیر
نظر دولت
سوریه است.
روژآوایی ها
میتوانند این
فرودگاه را هر
زمان که لازم
باشد به آسانی
به کنترل خود
در بیاورند.
تنها دلیلی که
آنها
نمیخواهند
این فرودگاه
را به کنترل
خود در
بیاورند این
است که یک
فرودگاه
نمیتواند
بدون کنترل
دولت به کارش
ادامه دهد. هر
کاری که در یک
فرودگاه بخواهد
انجام گیرد
بایستی تابع
مقررات بین المللی
باشد که فقط
دولت قادر به
انجام آن است.
س. در
جواب اینکه
چرا ''دولت
اسلامی''
اینقدر وسواس
و اشتیاق به
تسخیر کوبانی
دارد چه
میگویید؟
خوب
آنها
نمیخواهند که
مانند یک شکست
خورده
نگریسته شوند.
تمام
استراتژی
آنها برای
استخدام نیرو
بر این عقیده
استوار است که
آنها یک نیروی
عظیمی هستند
که کسی قادر
به توقف آنها
نیست و پیروزی
های پی درپی
اثبات کننده
این است که
آنها خواست
خداوند را
نمایندگی میکنند.
شکست خوردن از
دست تعدادی زن
فمنیست برای
آنها نهایت
تحقیر است. تا
زمانیکه آنها
هنوز در
کوبانی در حال
جنگ هستند
میتوانند
ادعای این را
بکنند که
میدیاها دروغ
میگویند و
آنها در حال
پیشروی هستند.
چه کسی
میتواند غیر
از این را
باور کند؟ اگر
آنها عقب
بکشند مجبور
هستند که به
شکستشان را
اعتراف کنند.
س.
پاسخ شما به
اینکه
اردوغان و
حزیش در سوریه
و در کل در
خاورمیانه چه
کار میخواهند
بکنند چیست؟
ج: من
فقط میتوانم
حدس بزنم. به
نظر میرسد
اردوغان
سیاست هایش را
از ضد- کُرد و
ضد- اسد بودن
به تقریبا ضد
–استراتژی
کُرد تغییر
داده باشد. دوباره
و چند باره
میگویم که او
مایل بوده است
با فاشیست های
شبهه-مذهبی
برای حمله به
تجربه ی
رادیکال
دمکراسی الهام
گرفته از
پ.ک.ک،
همپیمانی
انجام دهد.
دقیقا همان
کاری که خود
داعش انجام
میدهد،
اردوغان
میبیند که
آنها چگونه
مانند یک
ایدئولوژی خطرناک
عمل میکنند،
چکار دارند
میکنند، شاید
بتوان گفت که
اردوغان و
حزبش تنها
ایدئولوژی
محتمل برای
راست–اسلامی
در افق هستند
و او هر کاری
را برای رسیدن
به این هدف
انجام میدهد
تا مهر خود را
بر آن بزند.
س. در
یک طرف،
کُردستان
عراق قرار
دارد که در رابطه
با
کاپیتالیسم و
استقلال
دارای ایدئولوژی
متفاوت هست و
از طرف دیگر
نمونه روژآوا
و در ترکیه کُردهای
ترکیه را
داریم که سعی
دارند پروسه
صلح با ترکیه
را ادامه و
تقویت کنند،
سوال من این است
که شخصا آینده
کُردستان را
در کوتاه مدت
چگونه
ارزیابی
میکنید؟
ج. چه
کسی میتواند
جواب این را
بدرستی بدهد!؟
در حال حاضر
همه چیز برای
نیروهای
انقلابی به
طور شگفت
انگیزی دارد
خوب پیش
میرود. حکومت
اقلیم
کُردستان که
در اگوست سال
۲۰۱۳، برای
جلوگیری از
سقوط شهر
اربیل (هولیر)
توسط داعش
اقدام به حفر
چاه در مرز
بین روژآوا و
حکومت اقلیم
کُردستان
کرده بود، حال
پس از دخالت
پ.ک.ک، از
ادامه این
پروژه صرف نظر
کرده است.عضو
(کنگره ملی کُرد)
ک.ن.ک به من گفت
که این عمل
تاثیر بسزای
در هوشیاری
جمعی در
کردستان
جنوبی داشته
است بطوریکه
در مدت یک ماه
به اندازه ۲۰
سال برای بالا
بردن هوشیاری
جمعی کار شده
است. جوانان
به طور خاص از
اینکه
پیشمرگهای
خودشان در
میدان جنگ
فرار کردند
ولی زنان
جنگجو پ.ک.ک ایستادند
و مقاومت
کردند، در
شگفت بودند.
اما اینکه
تصور کنیم که
سرزمینهای
تحت حکومت
اقلیم
کُردستان به
این زودی ها
انقلابی شود
سخت و یا بعید
به نظر میرسد.
در همین حال
قدرت های بین
المللی نیز
اجازه این کار
را نمیدهند.
س.
آنطور که به
نظر میرسد
اتونومی
دمکراتیک که
جنبش سیاسی
کُرد برای
پیاده کردن آن
خصوصا در سطح
اجتماعی تلاش
میکند به طور
واضح و روشن موضوع
مورد بحث در
ترکیه نیست.
آنها برای
پیاده کردن
مدلهای
احتمالی
بدنبال راه حل
قانونی و اقتصادی
هستند. زمانی
که ساختار طبقه
و سطح
کاپیتالیسم
در کُردستان
غربی (روژآوا)
و کُردستان
شمالی (باکور،
م.) را با هم
مقایسه
میکنیم، شما
تفاوتهای
مبارزه ضد-
کاپیتالیستی
در این دو
جامعه را
چگونه
میبینید؟
ج. به
نظر من مبارزه
کُردها در هر
دو کشور کاملا
و بطور واضع
مبارزه
ضد-کاپیتالیستی
است. این نقطه
آغاز است.
آنها قادر به
نوعی فورموله
کردن مسئله
شده اند: کسی
نمیتواند
بدون از میان
بردن دولت از
کاپیتالیسم
رهایی یابند.
کسی قادر به
رهایی از دولت
نمی باشد تا
اینکه از مردسالاری
رهایی نیابد.
با این حال،
روژآوایی ها
از نظر طبقه
به آسانی این
شرایط را دارا
هستند به این
دلیل که
بورژوازی
واقعی در مناطق
کشاورزی با
سقوط رژیم بعث
برداشته شده است.
برای اطمینان
پیدا کردن از
اینکه در نهایت
طیف توسعه
گرای
تکنوکرات به
قدرت نمیرسند
آنها اگر
اقداماتی را
در مورد سیستم
آموزشی انجام
ندهند و در
عین حال تمرکز
مستقیمی بر
مسئله جنس
(جندر) نداشته
باشند، در
دراز مدت دچار
مشکل خواهند
شد. خوب در
مورد ترکیه من
به اندازه
روژآوا مطلع
نیستم. اما در
ترکیه چیزهای
را حس میکنم
که نشان میدهد
موضوع خیلی
پیچیدتر است.
س. در
روزگاری که
مردم دنیا به
دلایل واضع و
آشکار مشکل
نفس کشیدن را
ندارند، آیا
سفرتان به
روژآوا الهام
بخش شما در باره
آینده است؟ در
این مورد
چگونه فکر
میکنید؟ آیا
این درمانی
برای مردم است
که بتوانند نفس
بکشند؟
ج. این
تجربه عالی
بود، من تمام
زندگیم در این
فکر بودم که
آیا هرگز این
امکان وجود
دارد که بتوانیم
یک چنین چیزی
در زمانه ای
دور در آینده
انجام دهیم.،
خیلی از مردم فکر
میکردند که من
دیوانه شده ام
که این چنین فکری
دارم. مردم
روژآوا دارند
اینکار را
انجام میدهند.
اگر اینها
ثابت کنند که
این کار شدنی
است، و یک
سیستم
تساویگرایانه
واقعی و جامعه
دمکراتیک
امکان پذیر
است، این به
کلی مفهوم
توانایی
انسان را
دگرگون
میسازد. من خودم
فقط به دلیل
اینکه ۱۰ روز
را در آنجا
گذرانده
ام،احساس
میکنم ۱۰ سال
جوانتر شده ام
.
س. با
کدام منظره و
چشم انداز شما
سفرتان را به جزیره
بیاد
میاورید؟
ج.
منظره ها،
تصورها و
ایدهای زیادی
برای من در
آنجا جالب توجه
بودند، من
واقعا تفاوت
نگرش مردم و
آنچه را که
میگفتند دوست
داشتم. برای
مثال شما چند
نفر را
میبینید، یک
دکتر، او
همانند یک نفر
تقریبا
ترسناک نظامی
سوریه ای
میماند که یک
پالتوی چرمی
پوشیده،
سختگیر و در
عین حال با
بیانات و
ابراز وجود
مقاوم و
پایدار. سپس
هنگامیکه با
او صحبت
میکنید او در
توضیح سلامت
عمومی این
چنین اظهار
نظر میکند: ˮخوب من
احساس میکنم
بهترین
رویکرد به
سلامت عمومی
سیاست های
پیشگیرانه
است، بیشتر
بیماری ها
نتیجه
احتمالی
اضطراب و
استرس هستند.
ما احساس
میکنیم اگر ما
بتوانیم
استرس را به
حداقل
برسانیم در
این صورت ما
قادر خواهیم
بود سطح
بیماریهای
قلب، دیابت و
حتی سرطان را
کاهش دهیم.
بنابراین
نقشه و پلان
نهایی ما این
است که شهرها
را طوری
دوباره -
سازماندهی
کنیم که ۷۰%
فضای سبر را
داشته باشیم...“.
آنها همه
انجام شده
است، طرحهای
درخشان، سپس
شما به دکتر
دیگری میرسید
او توضیح
میدهد که به
خاطر تحریم
های ترکیه،
آنها حتی قادر
به دریافت
تجهیزات پزشکی
ساده هم نبوده
اند و میگویند
که تمام بیماران
دیالیزی که
نتوانستند از
راه قاچاق به
بیمارستانها
رسانده شوند
جانشان را از
دست داده اند.
این تعارضات و
ناهمخوانیها
بین آرزوهای
بلند و شریط
فوق العاده
تنگ وجود
دارد. زنی که
به طور موثر
راهنمای ما در
این سفر بود
معاون وزیر
خارجه کانتون
جزیره به اسم
آمنه بود. در
یک مقطعی، ما
برای اینکه
نتوانسته
بودیم هدیه ای
بهتر برای کمک
به مردم
روژآوا که زیر
فشار تحریمها
متحمل آزار
شده بودند ببریم
معذرت خواهی
کردم و او گفت: ˮبلاخره
این خیلی چیز
مهمی نیست، ما
چیزی داریم که
کسی هرگز حاضر
به دادن آن به
شما نیست. ما آزادی
خود را داریم.
شما ندارید،
ما فقط آرزو میکنیم
راهی وجود
داشته باشد که
ما بتوانیم آن
را به شما
بدهیم“.
س.
انتقادی که
بیشتر وقتها از
شما گرفته
میشود این است
که شما بیش از
اندازه در
مورد آنچه در
روژآوا در
جریان است
خوشبین و
علاقمند
هستید؟ یا
اینکه آنها در
اشتباه هستند؟
ج. من
مزاجن و به
طور طبیعی
خوشبین هستم،
من به دنبال
موقعیتهایی
هستم که وعده
و نویدهای دربر
داشته باشند.
من فکر نمیکنم
تضمینی وجود
داشته باشد که
این سیستم تا
آخر کار کند و
آن را به شکست
نرسانند، اما
اگر همه در
ابتدا به این
نتیجه برسند
که هیچ
انقلابی بدون
پشتیبانی
فعال ممکن
نمیشود، در
این صورت است
که این انقلاب
به یقین شکست
نخواهد خورد
حتی اگر با
بکار بردن
تلاشها برای
حمله کردن به
آن و یا
افزایش انزوا
که ممکن است
آن را به شکست
برساند. اگر
اینجا چیزی
هست که من آن را
میدانم و
دیگران از آن
بی خبرند،
شاید این واقعیت
باشد که تاریخ
تمام نشده
است. کاپیتالیسم
در ۳۰-۴۰ سال
گذشته، تلاش
کرده است تا
مردم را
متقاعد کند که
تنظیمات و
تمهیدات
کنونی
اقتصادی حاکم
بر جهان- نه
حتی کاپیتالیسم،
بلکه
سیستمهای
عجیب و غریب
مالی شبهه- فئودالی
که ما امروز
داریم، تنها
سیستم ممکن اقتصادی
هستند. کوشش و
تلاش آنها
بیشتر روی این
متمرکز بوده
که وانمود
کنند که یک
سیستم کاپیتالیستی
جهانی قابل
رشد را به
وجود آوده
اند. در نتیجه
در لحظه ای که
مردم توانایی
تصور چیزهای
دیگر
(سیستمهای
دیگر) را از
دست میدهند،
سیستم کنونی
همه چیزهای
اطرافمان را
ویران میکند.
خوب، این خیلی
واضح است که
در مدت ۵۰ سال
کاپیتالیسم
در هر فورمی
که ما
میشناسیم و
احتمالا در هر
فورم موجود آن
خواهند رفت،
به نظر من، به
همین دلیل،
همانند یک روشنفکر
و یا فقط یک
انسان متفکر،
این مسئولیت و
وظیفه ماست که
حداقل فکر
کنیم چه چیزی
ممکن است بهتر
باشد و یا اگر
واقعا کسانی
هستند که سعی
دارند آن را
بهتر انجام
دهند این
مسئولیت ماست
که به آنها
کمک کنیم.
برگرفته
از سایت خبری
تحیلی «روز»
به
روز شده در 3/30/2015 | Monday 30 3 2015
http://nnsroj.com/fa/detiles.aspx?id=8565&ID_map=22