تکثیر
میدان خورشید
در محلههای
اسپانیا
هژیر
پلاسچی
در آخرین
گزارشی که به
تاریخ 31 می 2011،
در مورد اسپانیا
و جنبش
برآشفتهگان
منتشر کردم،
نوشته بودم:
«با پیشبینی
امکانناپذیر
بودن تصرف طولانی
مدت میدان
خورشید، از
همان روزهای
اول برخی از
فعالان کمپ
میدان سُل بر
تشکیل مجامع
مردمی در سطح
محلههای مادرید
برای تداوم
مبارزه
پافشاری
میکردند. اولین
جلسه برای
تشکیل مجامع
محلی روز
شنبه، 28 می در
کمپ میدان
خورشید
برگزار شد. بر
اساس تصمیمات
این جلسه کمپ
میدان خورشید
لااقل تا روز چهارشنبه
ادامه خواهد
داشت تا وضعیت
مجامع محلی
روشن شود». از
آن تاریخ
تاکنون جنبش
اسپانیا
حوادث
گوناگونی را
پشت سر گذاشته
است. از تلاش
برای تاسیس
مجامع محلی تا
برپایی کیوسک
برآشفتهگان
در میدان
خورشید و هجوم
پلیس برای
برچیدن همین
کیوسک و تسخیر
دوبارهی میدان.
در مورد
اتفاقات این
مدت و وضعیت
فعلی جنبش در
اسپانیا، گفت
و گویی
کردهام با
ایگناسیو
گارسیا، از
رفقای
اسپانیایی که
پیش از این
نیز در «از
میدان
التحریر تا
میدان سُل» با
او گفت و گو
کرده بودم.
ایگناسیو
چرا
برآشفتهگان
مادریدی کمپ
میدان خورشید
را پایان
دادند و بعد
از آن چه کردند؟
از همان
اول خیلیها
موافق نبودند
که در سُل یک
پایگاه دائمی
تشکیل شود،
چون فکر
میکردند
انرژی زیادی میگیرد
و اصلن هدف
جنبش این
نیست. جنبش در
اصل با یک تظاهرات
آغاز شد و
مطالباتی
داشت در
راستای
مبارزه با
قدرت اقتصادی
بانکها و افزایش
کنترل
سیاستمداران
توسط مردم.
اینکه در سُل
کمپی ایجاد
شود همان شب
تظاهرات از
جانب یک جمع
سی _ چهل نفره
پیشنهاد شد که
گفتند اینجا
بمانیم و هدف
خیلی مشخصی هم
نداشت. بیشتر
در واکنش به
این بود که یک
عده بازداشت
شده بودند.
منتها کانونهای
خودگردان و
آنارشیستی که
تعداد زیادی
از آنها در
مادرید فعال
هستند، خیلی
سریع به این
حرکت پیوستند یا
از ابتدا بخشی
از آن بودند و
کار مجمعی را
شروع کردند.
این روش کار خیلی
زود همهگیر
شد و سرکوب پلیس
هم آن را
همهگیرتر
کرد. در واقع اینها
تنها بخشی از
این ماجرا
بودند ولی با
توجه به
اینکه تسخیر
مرکز شهر بدون
اطلاع به
نهادهای
قانونی و
دولتی خیلی
اهمیت داشت، رسانهیی
شد اما کمپ
سُل مساوی
همهی جنبش
نیست. البته الان
خیلی بحث
میشود که
اصلن جنبش
چیست و مطالبات
آن چه
میتواند
باشد.
جریانهای
مختلفی در این
جنبش فعال
شدهاند. مثلن
در 19 جولای که فراخوان
تظاهرات داده
شد، جمعیت
خیلی زیادی در
آن شرکت کردند
و جریانهای
مختلف جنبش 15
می هم به آن
پیوستند از
جمله همین مجمعهای
کمپ میدان
سُل. ولی
خیلیها با
این روند
مجمعها و روش
تصمیمگیری اجماعی
آنها موافق
نبودند. این
بحث هم مطرح
بود که اگر
میگوییم
سیاستمداران
نمایندهی ما
نیستند؛ مگر
این مجمعها نمایندهی
ما هستند؟ چون
هرچند روش تصمیمگیری
در آنها
اجماعی است
اما افراد عضو
آن همیشه یکی
نیستند،
آدمها
میآیند و
میروند و
چیزهایی که تصویب
میشود به طور
دائم زیر سوال
میرود و همین
پیشرفت کار را
سخت میکند
چون همه چیز
دائم مورد
تردید قرار
میگیرد. در
ضمن طبیعی بود
که فقط افراد
خاصی
میتوانند
همه چیز را
رها کنند و در
میدان
بمانند،
همهی کسانی
که در تظاهرات
اولیه یا تظاهرات
بعدی شرکت
کردند وقت
نداشتند که
تمام وقت در
میدان بمانند
و تنها کسانی
که کار نداشتند
یا شرایط
کاریشان
اجازه
میداد، میتوانستند
به طور دائم
در مجمعها
مشارکت داشته
باشند.
بنابراین
اکثریت کسانی
که در مجامع
سُل شرکت
میکردند،
میخواستند
که اردوی سُل
برچیده شود و
مطالبات به
روش دیگری
پیگیری شود.
یعنی بیشتر
روی مطالبات
خاص متمرکز شوند
ولی چون روش
تصمیمگیری
در مجمع،
اجماعی بود خیلی
طبیعی بود
همیشه کسانی
باشند که
بخواهند کمپ
را حفظ کنند و
کسی هم نتواند
آنها را قانع
کند که کمپ
برچیده شود.
بالاخره بعد
از بحثهای
فراوان،
کسانی که
معتقد به ترک
میدان بودند
توانستند
کسانی را که
میخواستند
بمانند قانع
کنند، که به
نام خودشان در
میدان باقی
بمانند. این
افراد با
اینکه دولت
گفته بود هر
چیزی که ساخته
شود را خراب
خواهد کرد، در
یک گوشهی
میدان کیوسکی
چوبی درست
کردند برای
اینکه
فعالیت
مجمعهای
محلات را هماهنگ
کند و کسی اگر
اطلاعاتی
میخواهد
بتواند از
آنها بگیرد.
یک عده هم
آنجا ماندند
ولی خیلی
تعداد کمی
بودند.
آنهایی که
رفتند چه
کردند؟
یک سری
مجمع در
سرتاسر
اسپانیا و در
بسیاری از
شهرها و
روستاها
تشکیل شد. در
مادرید، در
محلات مختلف
این مجمعها
تشکیل شد.
برخی از این مجمعها
خیلی فعالند و
برخی کمتر. هر
کدام از این
مجمعها روند
خودش را دارد
و هر کدام بر
روی شکلی از
فعالیت
متمرکز
شدهاند. مثلن
یک مشکلی که
در اسپانیا
وجود دارد این
است که اقتصاد
اسپانیا در
سالهای
آخر بر ساخت و
ساز
لجامگسیخته
متمرکز شده
بود که دولت
دست راستی
آزنار آن را
از سال 1996 برنامهریزی
کرده بود.
بانکها خیلی
راحت به مردم
وام میدادند
و مردم
وامهای
گزافی برای
خرید خانه
میگرفتند. در
نتیجهی این
سیاست قیمت مسکن
خیلی افزایش
یافت در حالی
که میانگین
حقوق دریافتی
مردم خیلی
پایین بود. در
اسپانیا کمتر
کسی بیشتر از
هزار و دویست
یورو درآمد
ماهانه دارد و
اگر میانگین
بگیریم،
هشتاد درصد
اسپانیاییها
در ماه کمتر
از هزار یورو
حقوق میگیرند.
وقتی ساخت و
ساز دیگر
نتوانست آن چرخهی
افزایش دائم
را ادامه دهد،
بیکاری گستردهیی
به وجود آمد و
تعداد کسانی
که قادر به بازپرداخت
وام خود
نیستند خیلی
زیاد است.
تعداد زیادی
از
خانوادههای
اسپانیایی
وجود دارند که
هیچ یک از
اعضای آنها
کار ندارد و
نمیتوانند
قسط وام خرید
خانه را
پرداخت کنند.
بنابراین
بانک خانه را
مصادره
میکند و
علاوه بر آن
بخشی از بدهی
آنها به بانک
باقی میماند
در حالی که کار
ندارند. یکی
از حرکتهایی
که برخی مجامع
انجام
میدهند این
است که وقتی
پلیس برای
تخلیهی یک
خانه و
مصادرهی آن به
نفع بانک
میآید، در
مقابل پلیس
مقاومت میکنند
و پلیس معمولن
بدون موفقیت
میرود و
مصادرهی
خانه تا تاریخ
بعدی به تعویق
میافتد. یا
اینکه پلیس در
اسپانیا مردم
را از روی ظاهر
آنها کنترل
میکند و
دنبال آدم
سیاهپوست
میگردند یا
کسانی که شبیه
آمریکای
جنوبیها باشند
و در واقع از
روی ظاهر
آدمها مدرک
شناسایی
میخواهند تا
کنترل کنند که
طرف اجازهی
اقامت قانونی
در اسپانیا را
دارد یا نه. در
منطقهی «لاواپیئس»
مثلن تصمیم
گرفتهاند با
این گشتهای
ضدخارجی
مقابله کنند.
کسانی هستند
که جلیقههای
شبرنگ
میپوشند و
وقتی پلیس
جلوی کسی را
میگیرد، او
را دوره و کار
پلیس را مختل
میکنند. یک
سیستم اس. ام.
اسی و توییتری
هم درست
کردهاند که
بلافاصله خبر
میدهند الان
پلیس در این
مکان دارد این
کار را میکند
و از مردم
میخواهند
خودشان را به
آن مکان
برسانند. تا
امروز لااقل
دو بار پیش آمده
که در «لاواپیئس»
که منطقهی
مرکزی مادرید
است و در آن
مهاجرهای
زیادی زندگی میکنند،
مردم جمع
شدهاند و
پلیس را از
محله بیرون کردهاند.
این هم کنشی
است که به
مجمعهایی که به
این جنبش وصل
شدهاند
مربوط است.
کمپهای
شهرهای دیگر
اسپانیا چه
شدهاند؟ آیا آنها
هم به
مجمعهای
محلی تبدیل
شدهاند؟
آنها هم
مجمع تشکیل
دادهاند.
مهمتر از همه
اینکه ماه
گذشته عدهیی
از اعضای
کمپهای شهرهای
دیگر یک
راهپیمایی
سراسری را
سازمان دادند
که در روز 27
جولای به
مادرید
رسیدند و تظاهرات
بزرگی در
مادرید
برگزار کردند.
از کم و کیف
فعالیت در
شهرهای دیگر
خیلی خبر
ندارم ولی
کشمکشهایی
نظیر آنچه که
در مادرید
وجود دارد، در
شهرهای دیگر
هم اتفاق
میافتد.
چقدر مردم
از این
مجمعهای
محلی استقبال
میکنند؟
من
نمیدانم
چطور میشود
این را سنجید
اما همدلی با
این مجمعهای
محلی زیاد
است. میبینی
که وقتی فراخوان
خاصی داده
میشود جمعیت
زیادی در آن شرکت
میکنند. چند
روز پیش از یک
راننده تاکسی
پرسیدم نظر
مردم چیست؟ و
او فقط از
واکنشهای
مثبت مردم
تعریف
میکرد، خودش
هم طرفدار این
جنبش بود و
بعضی وقتها
در مجمعهای
محلی شرکت
میکرد.
یعنی مردم
عادی در
مجمعها فعال
شدهاند؟
در
مجمعها
بیشتر
نیروهای
سیاسی و به
ویژه چپهای
رادیکال
فعالند. بخش
بزرگی از مردم
در تظاهرات
مقطعی به جنبش
ملحق میشوند.
اگر بشود جنبش
موجود را به
نوعی
دستهبندی
کرد درون آن
جریانهایی
را میبینی که
بیشتر یک
برنامهی
اقتصادی
دارند و بیشتر
چپهای
دولتگرا
هستند که
میخواهند
جلوی تحدید
خدمات دولتی
به مردم را با
اتکا به فشار
خیابانی
بگیرند، یکی
جریان نیروهای
خودگردان است
که در واقع
قلب مجمعها
محسوب میشوند
و بیشتر درگیر
حفظ مجامع
میدان سُل
هستند و به
نظر نمیرسد
استراتژی
خیلی منسجم و
برنامهداری
داشته باشند و
یک گرایش هم
بیشتر دنبال
تغییر ساختار
حقوقی سیاسی
هستند، یعنی
اینکه
انتخابات با
چه مکانیزمی برگزار
میشود یا
تفکیک قوا _
چون در
اسپانیا چنین
چیزی وجود
ندارد _ و
مسائل
اینچنینی. خب
تظاهرات هنوز
خیلی بزرگ است
اما تعداد
افرادی که در
مجمعها
فعالند یا در
میدان
ماندهاند به
مرور کم
شدهاند. با
فروکش
هیجانات
اولیه یک
مقدار به دلیل
نفوذ از بیرون
برای ایجاد
تفرقه و یک مقدار
هم به دلیل
تفاوت
ایدئولوژیک
واقعی،
بعضیها دنبال
مقصر این
میگردند که
چرا مجمعها
شلوغتر نیست
یا مردم بیشتر
نمیآیند و
همدیگر را
متهم میکنند.
آیا مردم
در
فعالیتهایی
مانند همین
مقاومت در
برابر
تخلیهی
خانهها شرکت
میکنند؟ یا این
کارها موجب
تغییری در
زندگی مردم
شده است؟
نه! بیشتر
فعالان
مجمعها
هستند که در
این فعالیتها
شرکت میکنند
و باید توجه
کنی که من
دقیق
نمیدانم روزانه
چند خانه در
مادرید توسط
بانکها
مصادره
میشود اما
خیلی بیشتر از
آن است که
اکیپهای مجامع
محلی بتوانند
جلوی همهی
آنها را بگیرند.
تعداد کسانی
که دارند
خانههایشان
را از دست
میدهند خیلی
بیشتر از آن
است که در
دسترس این
جنبش باشند.
در ضمن تاثیر
این جنبش در
انتخابات هم
خیلی جزئی
بود. یعنی
مردمی که در
انتخابات
شرکت
میکردند،
شرکت کردند و
باز به حزب
مردمی و حزب
سوسیالیست،
یعنی همان دو
حزبی که به
طور سنتی قدرت
را در اسپانیا
در دست دارند
رای دادند. در
واقع این جنبش
الان یک اهمیت
نمادین دارد.
فضای
رسانهیی
خوبی را تسخیر
کرده است اما
تاثیر آن روی
عموم مردم
خیلی زیاد
نیست. مثلن در
میدان سُل یا
تظاهرات،
بیشتر شعارها
این بود که به
این دو حزب
نباید رای داد
ولی کسانی که
در انتخابات
شرکت کردند باز
به این دو حزب
رای دادند.
فکر
میکنی چرا
عدم شرکت در
انتخابات به
یک خواستهی
تودهیی
تبدیل نشد؟
به نظر من
تمرکز بر
تغییر ساختار
حقوقی دولت خیلی
مهم بود. ولی
این فقط یک
نظر است و
بستگی به این
دارد که مردم
واقعن چه چیزی
را بخواهند و
چه چیزی را
نخواهند. انقلاب
چیزی نیست که
کسی بتواند روند
آن را پیشبینی
کند. شاید یک
ایدههایی
قدرت بالقوه
دارند که
آدمهایی از
جاهای مختلف
را جمع کنند و
تفکیکهایی
را که نظام
سیاسی بین آدمها
برقرار
میکند و با
سرمایهگذاری
روی ساختن نشانههای
ظاهری که تو
چپی یا راستی،
چیزهایی
میسازد که
مردم را سرگرم
کند، درهم
بشکند. یا
چیزهایی در مورد
زبان و چیزهای
ظاهری و
جانبی،
خطهایی است که
خود نظام
ساخته برای
اینکه آنها
را دو جبهه
بکند و یک
تعادلی بسازد
بین دو کفهی
ترازو تا وقتی
مردم از کسی
که دارد
تصمیمها را
میگیرد خسته
شدند، نظام
سقوط نکند.
خیلی سخت است
که این خطها
کمرنگ شوند.
شاید ایدهیی
وجود دارد که
میتواند ولی
باز با وجود دوگانهگی
بین مردم و
هویتسازی بر
روی چیزهایی
که شاید
کارآییاش را
از دست داده
یا نداده است،
کار آسانی
نیست. به نظر
من وقتی شعار
«آنها
نمایندهی ما
نیستند» داده
میشد کار
باید طوری پیش
میرفت که آشکار
میکرد اینها
نمایندهی
هیچکس
نیستند. چون
در واقع کسانی
بیشتر با این
شعار همراه میشوند
که مخالف این
دو حزب هستند،
کسانی که
بیشتر
مطالبات
اقتصادی
داشتند و
عمدتن اعضا و
هواداران حزب
چپ متحد متشکل
از حزب کمونیست
و چند حزب
کوچکتر
کمونیستی
بودند. اینها
موقعی که
فرانکو مرد
قدرت خیلی
بیشتری داشتند
ولی حزب
کمونیست برای
شرکت در نظام
جدید بر قانون
اساسی و قانون
انتخاباتی
فعلی صحه گذاشت
و در تصویب آن
سهیم بود.
اعضا و
هواداران حزب
کمونیست و
چپهای غیر
سوسیالدموکرات
در کل کشور
پخشند ولی
قانون
انتخاباتی
طوری تنظیم
شده است که
حزب
سوسیالیست و
حزب مردمی همیشه
یک مقدار
بیشتری از
کرسیهای
مجلس را به دست
میآورد و
احزاب
ناسیونالیست
مناطق مختلف
در کاتالان یا
باسک چه به
ظاهر چپ باشند
یا راست، مثلن
حزب
ناسیونالیست
باسک که یک
حزب دست راستی
است بیشتر از
آن که قاعدتن
باید سهم
میداشت کرسی
به دست
میآورد، چون
متمرکزند. ولی
کمونیستها و
چپها کمتر از
مقداری که
باید کرسی به
دست میآورند
و کسانی که
رای میدهند
از این وضعیت
شاکی هستند.
چنین است که
شعار اینها
نمایندهی ما
نیستند به جای
اینکه تبدیل
به این شعار
شود که اینها
نمایندهی
هیچکس
نیستند انگار
شده است اینها
نمایندهی
این قسمت از جامعه
نیستند که
بیشتر هم در
تظاهرات شرکت
میکنند. در
حالی که مشکل
عدم
نمایندهگی
سیاسی، یک
مشکل همگانی
است و کسی هم که
به حزب دست
راستی رای
میدهد، همین
مشکل را دارد
چون آن کسی که
به مجلس
میرود در
واقع
نمایندهی او
نیست. وقتی
آزنار در
راهاندازی
جنگ عراق در
کنار آمریکا
شرکت کرد، ده
درصد
اسپانیاییها
هم موافق
نبودند ولی باز
این کار را
کردند. پس مسئله
فقط مسئلهی
چپها نیست و
یک مسئلهی عمومی
است که
سیاستمدارهای
برآمده از
ماشین رایگیری
نمایندهی
کسی نیستند.
ماجرای
درگیری چند
روز اخیر در
میدان سُل چه
بود؟
الان که
تابستان است،
مادرید خلوت
میشود و طبعن
تعداد کسانی
که در میدان
سُل باقی
مانده بودند
خیلی کمتر شده
بود. در تاریخ 3
آگوست پلیس به
میدان سُل
حمله کرد و کیوسک
اطلاعرسانی
میدان را جمع
کرد، نیروهای
پلیس کل میدان
را اشغال
کردند و چیزی
شبیه حکومت نظامی
در میدان
برقرار شد. روز
اول هم هیچکس
حق نداشت از
میدان عبور
کند و میدان
خورشید به طور
کامل در تصرف
نیروهای پلیس
بود. روز دوم
هم به تعداد
اندکی بعد از
بازدید مدارک
شناسایی و
روشن شدن
مقصد،
اجازهی عبور
میدادند.
هلیکوپتر
پلیس هم دائم
روی شهر پرواز
میکرد و از
بالا مردم را
کنترل
میکردند. کسانی
که قبلن در
سُل بودند جمع
شدند و تلاش
کردند که
میدان را پس
بگیرند. سه
روز نتوانستند.
در 5 آگوست
درگیری شدیدی
اتفاق افتاد و
پلیس به مردم
حمله کرد و
سیزده نفر
زخمی شدند.
پلیس اعلام
کرده است شش
پلیس هم زخمی
شدهاند اما
هیچ تصویری از
خشونت مردم
وجود ندارد و
معلوم نیست
این پلیسها
چگونه و در کجا
زخمی شدهاند.
بیشتر گمان
میرود پلیس
در این مورد
دروغ میگوید.
به نظر
میرسید با
این کار مردم
را بیشتر
تحریک
میکنند و
اعتراض
همگانیتر
میشود طوری
که حتا یکی از
سندیکاهای
پلیس چند بیانیهی
همدلانه با
معترضان صادر
کرد. چنین هم
شد و شب 6 آگوست
تظاهرات بزرگی
از مردم شکل
گرفت و
توانستند سُل
را دوباره
تسخیر کنند.
البته پلیس
بعدازظهر
اعلام کرده
بود که از
میدان میرود.
کمی هم میشود
شک کرد که آیا
واقعن ایجاد
این درگیریها
به این دلیل
است که دولت
سوسیالیست
میخواهد از
این وضعیت
سواستفاده
کند یا نه. چون
پلیس همیشه
طوری عمل کرده
است که تحرک
بیشتری در
مردم ایجاد
کرده و
انگیزهی
بیشتری به
مردم داده است
برای
ایستادگی در
مقابل پلیس و
حضور بیشتر در
میدان. به این
دلیل
شکبرانگیز
است که پیشبینی
میشود حزب
سوسیالیست
شکست سنگینی
را در
انتخابات
متحمل شود. ده
روز پیش هم
زاپاتهرو،
نخستوزیر
سوسیالیست
اسپانیا اعلام
کرد که در 20
نوامبر و در
سالگرد مرگ
فرانکو انتخابات
سراسری
اسپانیا که در
آن دولت، پارلمان
و سران دستگاه
قضایی انتخاب
میشوند، برگزار
خواهد شد.
پیشبینی
میشود که در
این انتخابات
حزب
سوسیالیست
شکست خیلی
سختی بخورد و حتا
صحبتها
بیشتر از این
است که رییس
دولت راستی
بعدی چه کسی
میتواند
باشد. و کشمکش
اصلی بین رییس
فعلی حزب
مردمی که خیلی
برای رسانههای
دست راستی
محبوب نیست و
بیشتر مخالف
دارد و رییس
حکومت استانی
مادرید که او
هم دست راستی
است، صورت
میگیرد. حزب
سوسیالیست در
انتخابات
اخیر بیشتر
حکومتهای
استانی و شهرداریها
را از دست داد
و شکست در
انتخابات سراسری
موجب خواهد شد
که بخش بزرگی
از قدرت اقتصادی
خودش را از
دست بدهد و به
همین دلیل
ادامهی کار
برای این حزب
خیلی دشوار
خواهد بود.
بنابراین
معلوم نیست
این تحریکات
از جانب پلیس
که تحت کنترل
حزب
سوسیالیست
است، برای این
نباشد که به
نیروهای چپ
تحرک بدهند تا
بعد بتوانند
از این فضا به
نفع خودشان در
انتخابات
استفاده کنند.
حتا
سوسیالیستها
پیشنهاد
اصلاح برخی
مواد قانون
انتخاباتی را
دادهاند که
به نفع حزب چپ
متحد است یا
مثلن گفتهاند
باید بقیهی
بدهی کسانی که
خانهشان
توسط بانکها
مصادره
میشود،
بخشوده شود.
پس از 6
آگوست مردم
دوباره به
میدان خورشید
بازگشتند؟
بازگشتند
و یک مجمع
عمومی در سُل
برگزار شد اما
تصمیم گرفتند
که دیگر در
میدان سُل کمپ
نزنند. چون
بیشتر فعالین
مجامع محلی
مخالف کمپ
بودند و تشکیل
کمپ فقط موجب
درگیری بیشتر میشد.
بنابراین
تصمیم گرفتند
هر وقت خواستند
فراخوان
بدهند و مجمع
عمومی در
میدان برگزار
کنند اما دیگر
کمپ میدان
خورشید را
ادامه ندهند و
انرژیشان را
صرف گسترش و
ادامهکاری
مجامع محلی کنند.
لینک
فیلم:
1 _ فیلمی از
راهپیمایی
مردم معترض از
میدان سُل به
سمت مجلس و
بعد ادامهی
تظاهرات تا
میدان سیبِلس
و مسدود کردن
میدان برای
چند ساعت در
تاریخ 7 ژوئن:
http://www.youtube.com/watch?v=IQmduWJVVmo
2 _ در تاریخ 8
ژوئن وقتی
شهردارها و
استاندارهای
برنده در انتخابات
تنفیذ
میشدند
اعتراضهای
همگانی در بسیاری
از مناطق
اسپانیا شکل
گرفت. فیلمی
از تعقیب و هو
شدن چند نفر
از
سیاستمداران
شهر والنسیا
توسط مردم، در
همین روز پلیس
به مردم والنسیا
حمله کرد و
حداقل 12 نفر
زخمی شدند:
http://www.youtube.com/watch?v=JbS2ureC5jY
3 _ بیرون
کردن پلیس
گشتهای
ضدخارجی از
محلهی لاواپیئس
توسط مردم:
http://www.youtube.com/watch?v=FOJt0vYQ2qk
4 _ فیلم
حملهی پلیس
به مردم در
تاریخ 5 آگوست:
http://www.youtube.com/watch?v=euvAwx31tJA
http://www.youtube.com/watch?v=ACdGuNt61KA&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=pTo81hJxRtY&feature=related
5 _ در جریان
درگیریهای 5
آگوست یک
روزنامهنگار
به نام «گورکا
راموس» که از
فرمان پلیس
مبنی بر ترک
محل اطاعت
نکرده بود به
شکل خشونتآمیزی
توسط پلیس
بازداشت شد و
تا فردای آن
روز هیچکس از
وضعیت و محل
نگهداری او
خبر نداشت.
فیلم لحظهی
بازداشت این
روزنامهنگار:
http://www.youtube.com/watch?v=sgh9Tu16BR0#t=8m32s
6 _ بازگشت
مردم به میدان
خورشید:
http://www.youtube.com/watch?v=gGNIVzKErdE
http://www.youtube.com/watch?v=8K5PkmE1OYI