بيانيه
مادران پارك
لاله
چرخه ی آزادی کشی،
سرکوب، خشونت، بازداشت، شکنجه
و قتل های دولتی
سازمان یافته در ایران و زندان ها بیداد می کند!
چه باید کرد؟
روزی نیست که خبر فشار،
توهین، تحقیر، شکنجه، ممنوعیت ملاقات، پرونده سازی مجدد و اعتصاب غذای زنداینان سیاسی برای رسیدن
به سادهترین خواستههای شان را نشنویم.
روزی
نیست که خبر
توهین،
تحقیر،
بازداشت، پرونده
سازی و تبعید
شدگی درباره
معلمان،بازنشستگان،
دانشجویان،
زنان،
نویسندگان،
شاعران،
هنرمندان،
فعالان محیط
زیست، خانوادههای
دادخواه و
تمامی
فعالانی که
برای مطالبات
انسانی خود
مبارزه میکنند
را نشنویم.
روزی نیست که خبر تعطیلی کارخانه ها، تعدیل
نیروی
انسانی،
نپرداختن
حقوق، گرانی سرسام
آور،
اعتیاد،
اختلاس،
دزدی، دروغگویی
و تعرض به
حقوق
کارگران،
کشاورزان و
دیگر اقشار
زحمتکش و کم
درآمد که
خودشان و
خانواده از
حداقل زندگی
انسانی محروم
شدهاند را
نشنویم. در
شرایطی که
اکثریت مردم
از حداقل های
زندگی انسانی
از جمله؛
مسکن، کار،
تحصیل،
بهداشت، آب و
هوای سالم،
آزادی،تشکل،
تجمع، اعتصاب
محروم و محروم
تر می شوند.
امکاناتی که
هر انسانی حق
برخورداری از
آن را دارد و
هر روز این
محرومیتها
لایههای
بیشتری از
مردم را در
خود فرو میبرد
و هر اعتراضی
برای گرفتن
این حقوق با
توهین،
تحقیر،
بازداشت و
محرومیتهای
بیشتر روبرو
می شود.
روزی
نیست که خبر
تحقیر،
توهین،
تبعیض، تجاوز،
اجبار به
ازدواجهای
ناخواسته،
اجبار به
رعایت حجاب
تحمیلی و بازداشت
زنان معترض و
شجاع کشورمان
که نمیخواهند
زیر این ستم
مضاعف زندگی
کنند را در شهرها
و روستاهای
کشورمان
نشنویم.
و روزی نیست
که شاهد
اعتراض های
مردم به این آزادی کشی و
نابرابری و بیعدالتیها
نباشیم. مردم
معترض به هر
شکلی که
بتوانند؛ با
اعتصاب، تحصن، تجمع،
تظاهرات،
افشاگری،
آگاهی رسانی،
نوشتن مقاله و
گزارش،
مصاحبه،
همراهی کردن
با خانوادههای
آسیب دیده،
ایجاد تشکل
های مستقل و
نشان دادن
حضورشان در
صحنه تلاش میکنند
که حقود خود
را با دیگر
همراهان شان
پس بگیرند. همین
امروز باخبر
شدیم که
کارگران
فولاد اهواز
برای سی و
هفتمین روز از
آغاز اعتصاب
طولانی خود به
خیابان های
شهر اهواز
رفتند و بر
ادامه ی
اعتراض خود تا
تحقق مطالبات
شان پافشاری کردند
و نیروهای
گارد ویژه با
صف آرایی در
برابر
تظاهرات
کارگران
فولاد اهواز
خواستند تا آن
ها را از
ادامه ی
راهپیمایی
خود در خیابان
های اهواز باز
دارند، ولی
موفق نشدند. البته
طبق آخرین
گزارشها،
نیروهای
امنیتی در
نیمه های شب
گذشته به خانههای
تعدادی از
کارگران گروه
ملی فولاد
اهواز یورش
بردند و آنها
را بازداشت
کردند. اسامی
بازداشت
شدگان طبق
اطلاعیه
کارگران
فولاد اهواز
عبارتند از: ۱)
عیسی مرعی، ۲)
غریب
حویزاوی، ۳) مرتضی
اکبریان، ۴) امین
علوانی، ۵) کریم
سیاحی، ۶) مصطفی
عبیات، ۷) طارق
خلفی، ۸) میثم
قنواتی، ۹) مسعود
عفری، ۱۰) جعفر
سبحانی، ۱۱) حامد
جودکی. امروز
نیز کارگران
فولاد اهواز به
تظاهرات خود
ادامه دادند و
خواهان آزادی
کارگران زندانی
شده اند. درود
به ایستادگی و
پایداری شان.
هماکنون
خبر میرسد که
امروز ۲۶ آذر، غارت
شدگان موسسه
کاسپین رشت،
در حمایت از
کارگران
فولاد اهواز و
در اعتراض به
بازداشت آنها
در مقابل شعبه
سرپرستی این
شهر تجمع
کردند. آنها
شعار میدادند:
"زندانی حق
طلب آزاد باید
گردد"،
"دزدها همه
آزادن حق
گویان سربداران"،
آنها هم چنین
در همبستگی با
سایر اقشار
جامعه شعار
اتحاد و
همبستگی سر
دادند:"مال
باخته،
کارگر، معلم،
اتحاد اتحاد".
حاکمان
اسلامی در این
چهل سال نشان
دادهاند که
نه تنها
خواهان بهبود
شرایط
نیستند، بلکه
توان آن را هم
ندارند و این
بحران
ساختاری
تمامی سطوح
اقتصادی،
سیاسی،
اجتماعی و
فرهنگی کشور را
در خود درگیر
کرده است و
مردم نیز به
روشنی دریافتهاند
که چاره کار
در دستان
توانمند و
همبسته و متحد
خودشان است،
زیرا حکومت به
جای پاسخگویی
و حل بحران،
وقیح تر و هارتر از گذشته بر مردم می تازد و میزند و میکشد و سر به نیست میکند تا
شاید بتواند
اندکی بیشتر
مردم را درگیر
چه کنم چه کنم
کند و دوام
بیاورد.
نیروهای
سرکوب گر حافظ
منافع کل
حاکمیت، از یک
طرف تعدادی از
بازداشت شدگان را در جایی با قید وثیقه آزاد و در جای دیگر تعدادی
را بازداشت میکند که البته این آزاد کردنها نیز به خاطر حمایت ها و پیگیری های گسترده
مردمی است.
هنوز طعم
شیرین آزادی
یکی را نچشیده
ایم، آن دیگری
را بازداشت یا
سر به نیست می
کند. همین چند
روز پیش در ۲۱
آذر از آزادی
اسماعیل
بخشی، نماینده ای از کارگران هفت تپه که در ۲۷ آبان ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود،
شاد شدیم که
با حمایت های گسترده کارگران، دانشجویان، زنان، دادخواهان و هزاران فعال سیاسی و اجتماعی
دیگر آزاد شد،
هرچند با وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی و نمیدانیم که در آینده چه بلایی بر سر او خواهند آورد ولی
سپیده قلیان، عسل محمدی هنوز در زندان هستند. علی
نجاتی، کارگر
بازنشسته و
عضو سندیکای
کارگران
نیشکر هفت تپه
در روز هشتم
آذر در منزل
بازداشت شد و
تحت بازجویی
قرار گرفت، وی
را در
روز ۲۲ آذر به
علت ایجاد
مشکلات قلبی
به بیمارستان
بقایی اهواز
منتقل کردند.
از سوی دیگر قلب مان از تپش باز ایستاد و
غمی سنگین
سراپای
وجودمان را
فرا گرفت، وقتی شنیدم که وحید صیادی
نصیری در اثر
اعتصاب غذا و
بی توجهی
مسئولان
قضایی و
امنیتی و شاید
هم به خاطر بی
توجهی ما
فعالان که
گاهی به افراد
خاص توجه می
کنیم، جان اش
را از دست داد. آن هم برای سادهترین حق خود
که دورده حبس
اش را در میان
زندانیان سیاسی
بگذراند. وحید صیاد نصیری در
تابستان ۱۳۹۴ برای
نخستین بار به
اتهام توهین
به مقدسات و رهبری
و تبلیغ علیه
نظام بازداشت
و س از طی روندی
طولانی
بلاتکلیفی و
اعتصاب غذ، پس
از ۲ سال و نیم آزاد
شد. دوباره در
مرداد سال ۱۳۹۷ بازداشت
شد و در
دادگاه انقلاب قم، وی را به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری به چهار سال و نیم حبس محکوم کردند. او از ۲۱ مهرماه در اعتراض به عدم رعایت اصل تفکیک جرایم و خودداری مسئولان امنیتی از انتقال وی به بند زندانیان سیاسی، اعتصاب غذای خود را آغاز کرد و پس از ۶۰ روز اعتصاب غذا، در سکوت خبری، در ۲۱ آذر در
بیمارستان
بهشتی در
لنگرود قم
درگذشت. وحید
صیادی نصیری،
روز جمعه ۲۳ آذر در
گورستان بهشت
معصومه شهر
قم، در جوی امنیتی
به خاک سپرده
شد. خانواده
اش گفتهاند
که چهره او پیش
از خاک سپاری
«خون آلود»
بوده است.
متأسفانه
وکیل وی «محمد
نجفی» نیز با
دو
اتهام«اخلال
در نظم عمومی»
و «نشر اکاذیب
و تشویق اذهان
عمومی» به سه
سال زندان
محکوم و از
تاریخ ۶ آبان برای
اجرای حکم به
زندان اراک
منتقل شده
بود.اتهام
محمد نجفی نیز
به دلیل
پیگیری مرگ
مشکوک جوان
معترض اراکی
به نام وحید
حیدری است که
در تظاهرات
سراسری دی ۹۶ در اراک
بازداشت و در
زندان جان
باخت.
باز
خبر میرسد که
رضا شهابی
و حسن سعیدی
از اعضای
سندیکای
کارگران شرکت
واحد و سه تن
دیگر به نام
های امیرعباس
آزرم وند،
کیوان مهتدی و
رهام یگانه در
۲۰
آذر بازداشت و
به زندان اوین
منتقل میکنند
و با پیگیری
خانوادههای
بازداشت
شدگان جلوی
زندان اوین،
روز بعد این
زندانیان
آزاد می شوند.
در
جایی دیگر
خبردار میشویم
که بهنام ابراهیم زاده،
فعال کارگری
در تاریخ ۲۲ آذر توسط ماموران اداره اطلاعات تهران در منزل خودش بازداشت و
به نقطه
نامعلومی
منتقل می
شود. بنا به
گزارش هرانا؛
گویا بهنام
ابراهیم زاده
را به طور
غیابی به ۱۸ ماه حبس
محکوم کرده
اند.
آن
سوتر، میثم ال مهدی از کارگران معترض
گروه صنعتی فولاد اهواز
در ۲۰ آذر
بازداشت و با پیگیری همکاران خود و در میان استقبال پرشور آنان در ۲۱ آذر آزاد شد.
هماکنون
باخبر شدیم که
امیر چمنی،
فعال کارگری ساکن
تبریز
بازداشت شد.
امیر چمنی،
فعال کارگری
ساکن تبریز
روز جاری از
سوی نیروهای
امنیتی
بازداشت و به
زندان تبریز
منتقل شد. وی
در تاریخ ۱۱
شهریورماه
سال جاری توسط
شعبه اول
دادگاه
انقلاب تبریز
به ریاست قاضی
حملبر به
اتهام «فعالیت
تبلیغی علیه
نظام به نفع گروههای
مخالف نظام»
به تحمل شش
ماه حبس
تعزیری محکوم
شده بود.
از
دیگر سو
خبردار میشویم که یکی از زندانیان سیاسی قدیمی به نام اصغر فیروزی
که در دو رژیم
شاه و حکومت
اسلامی
زندانی بوده
است را در ۱۴ آذر در
کتابخانه اش
در حوالی مشهد
بازداشت میکنند و
تا دیروز هیچ
خبری از وی در
دست نبود و ۲۵
آذر خبر رسید
که با تودیع
قرار آزاد شده
است.
در مهر و آبان ۹۷ نیز تعدادی از معلمان در
دو روز متوالی
برای خواست های صنفی خود در مدرسههای
تهران و
شهرستانها
متحصن شدند.
شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی معلمان
ایران اعلام کرده است که در ۲۲ و ۲۳ آبان، نهادهای امنیتی دستکم ۱۳ معلم را بازداشت کردهاند که تا تاریخ ۲۹ آبان حداقل ۶ نفر از آنها با قرار وثیقه یا کفالت آزاد شده اند.
محمدعلی
زحمتکش معلم و
فعال صنفی
شیراز در ۱۰ آذر
آزاد شد. علی
فروتن و حسین
رمضان
پور از
فعالان صنفی
معلمان
خراسان شمالی
در ۱۱ آذر با
قرار وثیقه
آزاد شدند. از دیگر سو،
پیروز نامی و
علی کروشات،
دو عضو هیات مدیره کانون خوزستان که ساعت دو
صبح روز ۲۲ آبان،
قبل از شروع
تحصن بازداشت
شده بود، بعد از قریب یک ماه در
روز ۲۱ آذر با
قید وثیقه آزاد شد. در
همین رابطه
معلم دیگری به
نام حامد
نرگسی عضو کانون صنفی معلمان دیواندره استان کردستان که در ۳ آذر
بازداشت شده
بود، در ۱۹ آذر با قرار وثیقه آزاد شد. محمدرضا
رمضانزاده
مسئول شورای
هماهنگی تشکلهای
صنفی ایران در
بجنورد قرار
بود چند روز
قبل با قید
وثیقه از
زندان آزاد
شود، ولی در ۲۲
آذر او را
برای اتهام
جدیدی «کمک رسانی به زلزله زدگان استان کرمانشاه»
به دادسرا
بردند. امروز
یک شنبه ۲۵ آذر خبر
رسید که
محمدرضا
رمضانزاده با
قرار وثیقه از
زندان بجنورد
آزاد شد. در
این رابطه ۱) امید
شاه محمدی
معلم و فعال
صنفی دیوان
دره که روز ۲۱
آبان بازداشت
شده بود، هم
چنان در زندان
بسر می برد. ۲) حمید رحمتی
معلم عضو
کانون
شهررضای
اصفهان که در
حمایت از
معلمان
زندانی و در
محکومیت ادامه
بازداشت ها از
۱۰
آذر در اداره
آموزش و پرورش
این شهر به
اعتصاب خشک
روی آورده
بود، در ۱۸ آذر توسط
اداره
اطلاعات
شهرضا دستگیر
و به زندان
منتقل شد. ۳) محمدرضا
قنبری معلم و
شاعر نیز از ۲۳
مهرماه
بازداشت شد و
هماکنون با
حکمی پیشینی
در زندان است. هم
چنین تعدادی از
معلمان از
جمله؛ محمد
حبیبی،
اسماعیل عبدی
و محمود بهشتی
لنگرودی از اعضای
فعال کانون
صنفی معلمان
که پیشتر بازداشت شده بودند،
با
احکام سنگین هم چنان در زندان
هستند.
در
جایی دیگر میبینیم
که سه عضو
کانون
نویسندگان
ایران در پرونده
ای مربوط به
اردیبهشت
ماه، برای
دومین بار در ۱۲
آبان تفهیم
اتهام می
شوند. دو مورد دیگر به اتهام های رضا خندان مهابادی، کیوان باژن و بکتاش آبتین اضافه و قرار کفالت آنها دو برابر شده است.
آنها برای
دفاع از آزادی
بیان و اندیشه
و در مبارزه
با سانسور و
آزادی کشی
محکوم شده
اند. ماموران
امنیتی با
حضور در
امامزاده
طاهر کرج مانع
از برگزاری
مراسم کانون
نویسندگان
ایران برای
گرامی داشت
هجدهمین
سالمرگ احمد
شاملو شدند.
هم چنین
ماموران
امنیتی در روز
۱۶
آذر از
برگزاری
یادمان
بیستمین
سالگرد قتل های
سیاسی
محمدجعفر
پوینده و محمد
مختاری در امام
زاده طاهر کرج
جلوگیری به
عمل آوردند.
در
خبری دیگر، از
بازداشت ۱۷ شهروند
بهایی در
شیراز، کرج و
شهر بهارستان
خبر دادهاند.
هفت تن از
آنها در شهر
جدید
بهارستان از استان
اصفهان، شش
نفر دیگر در
شیراز و چهار
نفر در کرج در
طول یک ماه
گذشته
بازداشت شدهاند.
اتهام این
بازداشتشدگان
هنوز مشخص نشده
است. به گزارش کمپین حقوق بشر ایران در سوم مهر ۹۷ همه این ۱۷ نفر در شهریورماه بازداشت شدهاند و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات شیراز معروف به پلاک ۱۰۰ منتقل شدهاند و تا کنون در آنجا به سر میبرند. خانه بازداشتشدگان نیز توسط ماموران وزارت اطلاعات مورد تفتیش قرار گرفته و موبایل، لپتاپ و کامپیوتر آنها ضبط شده است.
در
جایی دیگر،
فائزه عبدیپور همسر محمد شریفیمقدم درویش گنابادی زندانی به کمپین حقوق بشر در ایران گفت همسرش به همراه هفت درویش زندانی دیگر صبح روز ۲۲ آذر ماه پس از «۱۰۵ روز حبس در سلولهای انفرادی»، به بند «امن» زندان فشافویه منتقل شدند. کسری نوری، امیر نوری (دو برادر)، محمد شریفی مقدم، مهدی اسکندری، حسام معینی، مرتضی کنگرلو، سینا انتصاری و رضا انتصاری (دو برادر)
همگی از تاریخ هفتم شهریور ماه از بقیه زندانیان درویش در زندان فشافویه جدا و به سلولهای انفرادی منتقل شدند با این حال مسوولان قضایی و زندان فشافویه در این مدت اطلاع مشخصی درباره وضعیت آنها به خانوادههای شان ندادهاند. هم چنین، امروز ۲۵ آذر ۱۳۹۷، علی شریفزاده، وکیل مدافع مصطفی دانشجو،
از محکومیت موکل خود خبر داد:
مصطفی دانشجو وکیل دادگستری و از فعلان حقوق دراویش گنابادی به اتهامات «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور، تشویش اذهان عمومی و فعالیت تبلیغی علیه نظام»
جمعاً به هشت سال حبس محکوم شد.
در
دیگر سوی با
ناباوری
خبردار میشویم
که مقام های
قضایی ایران
اتهام بسیار
نگران کننده
ای را به ۵ نفر از
فعالان محیط
زیست به نام
های مراد طاهباز،
نیلوفر
بیانی، هومن
جوکار، سپیده
کاشانی و طاهر
قدیریان نسبت
داده اند.
محمد حسین آقاسی،
وکیل چند نفر
از بازداشتیهای
محیط زیستی میگوید
که «واقعیت
این است که
دادستان از
بازپرس
پرونده
خواسته تا اتهام
افساد فیالارض
را به ۵ نفر از
متهمان این
پرونده تفهیم
کند و بازپرس
هم پذیرفته
است.».
کمی دورتر، در اعتراضات دی ماه سال ۹۶، دانشجویان بسیاری در تهران و
شهرستانها بازداشت شدهاند و
تعدادی به حبس
محکوم شدهاند
از جمله؛ سینا
عمران، علی
مظفری، پدرام
پذیره، پریسا
رفیعی، لیلا
حسین زاده،
فرشته طوسی،
سپیده فرهان،
رؤیا صغیری،
پوریا نوری و
مجید آذرپی.
تعدادی از این دانشجویان هم چنان در وضعیت بلاتکلیف بسر میبرند و برخی نتوانستند در امتحانات خرداد ماه امسال شرکت کنند.
چهل
سال است که
این چرخه
خشونت و سرکوب
سازمان یافته
از طرف حکومت
آزادی کش
اسلامی بر سر ما
مردم و
مبارزان راه
آزادی و عدالت
و برابری خراب
شده است و هم
چنان میتوانند
این چرخه
خشونت را
ادامه دهند.
چرا؟
شاید
به این خاطر
که ما فعالان
سیاسی و
اجتماعی، آنچنان
که بایسته و
شایسته است در
برابر سرکوب های
حکومت
متحدانه و
مسئولانه عمل
نکرده و نایستاده
ایم. برخی
برای حفظ خود،
از پیگیری
جنایت های
حکومت روی
برگرداندند،
برخی نیز با
این توجیه که
برای بهبود
شرایط، باید
گذشته را به گذشته
واگذاشت و آن
را بخشید، به
راحتی از روی جنایت
های حکومت رد
شدند. برخی از
ما نیز آنچنان
درگیر اختلافهای
درونی خود با
خود و دیگران
شدیم که گاهی
از اصل موضوع
دور ماندیم و
این شد که
نتوانستیم
متحدانه و با
قدرت حکومت را
برای تمامی
جنایت هایش از
ابتدا تا به
امروز به چالش
بکشیم و حکومت
نیز توانست با
خیالی آسوده
به جنایت هایش
ادامه دهد.
اینکه
با شروع اعدام
ها از روی بام
مدرسه رفاه و
آغاز سرکوب
زنان در سالهای
۵۷ و
آغاز کشتارها
در کردستان در
سال ۵۸ و
تعطیلی
دانشگاهها
در سال ۵۹
به منظور پاک
سازی و اخراج
استادان و دانشجویان
غیر خودی و
اسلامی کردن
دانشگاهها و
آغاز بگیر و
ببندهای
گسترده فعالان
سیاسی
دگراندیش،
حکومت را به
چالش جدی نکشیدیم
و هنوز نمیدانیم
چه کسانی در
آن جنایت ها
سهیم بودهاند؟
چرا پس از
آغاز
کشتارهای
وحشیانه در
دهه ی شصت در
تهران و
شهرستانها و
پس از کشتار و
سر به نیست
کردن
زندانیان سیاسی
در تابستان
سال ۶۷(
زندانیانی که
حکم زندان
داشتند)، هنوز
خانوادهها و
جامعه ی
دادخواه نمیدانند
که چه تعدادی
را کشته اند و
چه بلایی بر سر
زندانیان
آوردهاند و
چه کسانی در
این جنایت ها
سهیم بوده اند؟
چرا پس از
گذشت بیست سال
از قتل های
سیاسی سال ۷۷ و ۱۹ سال از
حمله به کوی
دانشگاه و
ربودن سعید زینالی
ها، هنوز
خانوادههای
آنها و جامعه
ی دادخواه نمیدانند که آنها
را چگونه و
چرا کشته اند؟
و چرا پس از
نزدیک به ده
سال از کشتار
خیابانی مردم
بیدفاع در
خیابان در سال
۸۸،
نیز هنوز ما
نمیدانیم که
چه تعدادی را
کشته اند و
چرا و چگونه و
چه کسانی در
این جنایت ها
سهیم بوده
اند؟ و تا
کنون این روند
جنایت کارانه
و سرکوب
سازمان یافته
و عدم پاسخگویی
به مردم ادامه
دارد.
هرچند
خوشحالیم که
از دی ماه سال ۹۶،
جنبش های
مردمی با
روندی رو به
گسترش در حال فزونی
است و هر روز
در گوشه گوشه
شهر و روستا ادامه
دارد و اقشار
فرودست جامعه
شجاعانه در
برابر این
چرخه خشونت و
سرکوب
ایستادهاند
و میرود که
به جنبشی همه
گیر بدل شوند،
ولی حکومت هم
چنان مشغول
سرکوب و منحرف
کردن این
مبارزات است.
ولی
پرسش اصلی این
است که ما
کجای کاریم و
چه مسئولیتی
در برابر این
حکومت آزادی
کش و جنایت کار
داشته و داریم
و چه باید
بکنیم؟
ما
مادران پارک
لاله ایران با
قلبی آکنده از
درد و اندوه
فراوان، به
خانواده
محترم وحید صیادی
نصیری تسلیت
میگوییم و با
آنها
همدردیم و هم
راه آنها
خواهان روشن
شدن حقیقت قتل
خاموش او
هستیم. ما هم
چنین به شدت
نگران وضعیت سلامتی
دیگر
زندانیان
عقیدتی و
سیاسی در زندان
های سراسر
کشور هستیم،به
خصوص
زندانیانی که
هماکنون در
اعتصاب غذا به
سر میبرند یا
سلامتی شان در
معرض خطر جدی
است؛
فرهاد میثمی،
فعال مدنی و
پزشک که از ۹
مرداد
بازداشت و از ۱۰
مرداد در
اعتراض به
روند
ناعادلانه
بازداشت خود و
نسرین ستوده و
رضا خندان در
اعتصاب غذای
تر بسر میبرد.
او را در ۴ مهر
علیرغم میل وی
به اتاق مجاور
بهداری زندان
اوین منتقل
کردند و در
آنجا تحت
کنترل و با سرم
نگهداری میکنند.
وزن او از ۷۸ به ۴۴ کیلو
رسیده و به
شدت جان اش در
معرض خطر
است.محمد
مقیمی وکیل
فرهاد میثمی
دیروز یکشنبه ۲۵
آذر با ایشان
در زندان
ملاقات کرده و
اعلام داشته
که جلسه
رسیدگی به
اتهامات
ایشان در تاریخ
بیست و هشتم
آذر ماه در
شعبه ۱۵ دادگاه
انقلاب
برگزار میگردد،نسرین
ستوده وکیل و
فعال حقوق بشر
نیز از ۵ آذر
برای بار دوم
و در حمایت از فرهاد
میثمی که سه
ماه و نیم است
در اعتصاب غذا
بسر می برد،
اعتصاب غذای
تر خود را
آغاز کرد. محمود
ناجی از سال ۸۸ با
اتهام امنیتی
به ۱۰ سال
زندان محکوم
شد و از مرداد
سال جاری او
را از زندان
گوهردشت به
زندان اوین
منتقل کردند و
از تاریخ ۱۹ آذر در
اعتراض به عدم
پاسخگویی
مسئولان در
ارتباط با
پرونده وی و
هم چنین عدم
موافقت با
مرخصی خود دست
به اعتصاب غذا
زده است. روح
الله مردانی
معلم/دانشجوی
زندانی در اوین
است که در ۲۸ بهمن ۹۶
در رابطه با
اعتراضات دی
ماه بازداشت و
به پنج سال
حبس محکوم شد
و در
اعتراض به حکم
ناعادلانه اش
اعتصاب
غذاهای
طولانی داشته
است. در مهرماه
سال جاری
محکومیت وی به
۲
سال تقلیل
یافت. روح
الله مردانی
از ۱۶ آذر در
اعتراض به
وضعیت
نامناسب
زندان و عدم رسیدگی
پزشکی دست به
اعتصاب غذا
زده است. زینب
جلالیان
زندانی سیاسی
کرد که در سال ۸۶ در
کرمانشاه
بازداشت و به
حبس ابد محکوم
شد، او به
همراه ۹ زن دیگر
که به اتهام
جرائم عادی در
زندان خوی بسر
می برند، از ۷
مرداد دست به
اعتصاب غذا
زدند. زندان
خوی در شرایط
بسیار اسف بار
و قرون وسطایی
اداره می شود.
نرگس محمدی فعال حقوق بشر محبوس در زندان اوین قبلاً
آمبولی ریه داشته و به شدت بیمار است و باید تحت نظر پزشکان متخصص در خارج از زندان باشد. آرش
صادقی زندانی
سیاسی محبوس
در زندان اوین
که به خاطر
اعتصاب
غذاهای
طولانی به شدت
ضعیف شده است.
او به تازگی
به علت ابتلا
به سرطان
استخوان(سارکوم)
از ناحیه بازو
تحت عمل جراحی
قرار گرفته و گفته
میشود که در
محل عمل دچار
عفونت شدید
شده است و جان
اش به شدت در
معرض خطر است
و نیاز فوری
به ادامه
درمان در
بیمارستانی
تخصصی بیرون
از زندان
دارد. ناصر
فهیمی زندانی
سیاسی ۴۲ ساله که
در بند ۸
اندرزگاه ۱۰ زندان
اوین محبوس
است و علی رغم
ابتلا به بیماری
قلبی و مراجعه
چندین باره به
بهداری زندان
و تاکید
پزشکان زندان
اوین مبنی بر
خطرناک بودن
نوع بیماری
قلبی وی و
نیاز اعزام به
مراکز درمانی
خارج از
زندان، هم چنان از اعزام وی
به بیمارستان
و دسترسی به
خدمات پزشکی
محروم مانده و
جان وی در خطر
است.
و ذکر چند نمونه
از وضعیت
نگران کننده
زندانیانی که
در این چرخه
خشونت دولتی
در بندند. از
جمله؛ عارف مغینمی
دبیر زبان
انگلیسی ساکن
روستای حجیه از
توابع
سوسنگرد که
مهر ماه در پی
حمله به رژه نیروهای
مسلح در اهواز
بازداشت شده و
تا اکنون
اطلاعی از
وضعیتش در
دسترس نیست. مریم آزاد، فعال حقوق زنان اهل شیراز که سهشنبه شب، سوم مهر هنگام سفر به ترکیه در فرودگاه تهران، بدون تفهیم اتهام دستگیر شده و نزدیک به هشتاد روز است که از وضعیت او خبری در دست نیست. لیلی خاتمی فعال حقوق کودکان که در مناطق زلزله زده کرمانشاه و مناطق محروم زاهدان برای کودکان برنامههای نمایشی، گروه درمانی و قصهخوانی برگزار میکرد و از ۱۹ آبان به اتهام "جاسوسی"
در زاهدان بازداشت شده است.
زندانی سیاسی حمید رضا امینی که زیر فشار شدید است و هم اکنون ممنوع التماس و ممنوع الملاقات شده و افسر نگهبان با گرفتن تخت وی را کف خواب کرده است. ارژنگ داوودی معلم و زندانی سیاسی در زندان مرکزی زاهدان بر اثر پرتاب از بلندی در قرنطینه زندان زاهدان از ناحیه دو پا دچار شکستگی شده و ممکن است تا آخر عمر قادر به راه رفتن نباشد و هم اکنون در حد بسیار محدودی با واکر قادر به حرکت است.
این زندانی سیاسی ۹ ماه محروم از خدمات پزشکی، هواخوری و غیره در قرنطینه زندان مرکزی زاهدان محبوس بوده است.
اگر بخواهیم تنها نام زندانیان سیاسی که هماکنون در زندان های رسمی و غیر رسمی سراسر ایران وضعیت نگران کننده ای دارند را نام ببریم، امکان آن در این بیانیه مقدور نیست و نیاز به تحقیقی جامع و ارایه گزارشی دقیق دارد. هدف ما تنها نور تابانیدن به وضعیت تعدادی انسان آزاده و شریف است که دغدغه ی دنیایی بهتر را در سر دارند و اغلب در یکی دو ماه گذاشته گرفتار سرکوب و خشونت سازمان یافته حکومت اسلامی شده اند.
ما مادران
پارک لاله
ایران، از
مردم شریف و
آزاده ایران و
تمامی فعالان
سیاسی و حقوق
بشری و نهادها
و سازمان های
بین المللی میخواهیم
که به حکومت
اسلامی ایران
فشار بیاوریم
که وضعیت
زندان ها و
زندانیان
مورد بررسی
جدی قرار گیرد
و گزارشی از
تعداد زندان ها
و تعداد زندانیان
و احکام آنها
و روشن شدن
وضعیت شان در
سراسر کشور به
مردم ایران
ارایه دهند.
نگذاریم
دوباره
وحیدهای دیگری
قربانی این
وضعیت ناگوار
شوند و این شرایط
ناعادلانه را
به فراموشی
بسپاریم، ما
نیز در این
باره مسئول
هستیم.
ما
مادران پارک
لاله، این
چرخه ی
آزادی کشی،
سرکوب، خشونت، بازداشت، شکنجه و قتل های دولتی
سازمان یافته در ایران و وضعیت
بحرانی زندان ها و زندانیان را به شدت
محکوم میکنیم و خواهان ۱)
آزادی تمام
زندانیان
سیاسی و
عقیدتی، ۲) لغو
کامل قانون
مجازات
اعدام، ۳) محاکمه
و مجازات
آمران و
عاملان تمام
جنایت های
صورت گرفته در
جمهوری
اسلامی در
دادگاه های
علنی و
عادلانه و
مردمی هستیم.
ما اعتقاد عمیق
داریم که این
خواسته ها با
اتحاد و
همبستگی و
مبارزات
پیگیر ما
دادخواهان به
دست خواهد آمد
و تردیدی نیست
که برای رسیدن
به این خواسته
ها باید برای
رسیدن به
آزادی بیان و
اندیشه، رفع
هرگونه
تبعیض، و
جدایی دین
ازحکومت نیز
تلاش کنیم،
زیرا علت اصلی
این بی عدالتی
ها را در
ساختار حکومت
و قوانین
آزادی ستیز و
تبعیض آمیز
حکومت اسلامی
می دانیم.
مادران
پارک لاله
ایران
۲۶ آذر ۱۳۹۷