مادری دیگر از مادران عاشق خاوران، از میان ما رفت!
منصوره بهکیش
با درود و اندوهی عمیق و در ناباوری، با خبر شدم که مادر عشرت اخوت، همسر علی اخوت مقدم، جمعه نهم آذر ۱۳۹۷، از میان ما رفتند.
حسین اخوت مقدم، پسر این مادر و پدر شجاع و از اعضای سازمان پیکار، در یکم
اسفند ۱۳۶۱ اعدام شد و او را در گورستان خاوران به خاک سپرده اند، همسر حسین، نوشین نفیسی است که زمان دستگیری حامله بود و دخترش را در زندان به دنیا آورد.
در آن سالهای سیاه آغاز دهه ی شصت که سرکوب و حمله و بازداشت های گسترده حکومت به فعالان سیاسی شدت گرفته بود، ماموران در تعقیب حسین بودند که پدر او را به گروگان میگیرند و ایشان را در یک سلول انفرادی در بند ۲۰۹ اوین زندانی می کنند.
هم چنین مادر حسین را بازداشت و آنگونه که به یاد میآورم، نزدیک به دو سال در زندان اوین در حبس نگاه می
دارند.
چندین بار در این باره از مادر پرسیدم و خلاصهای از آنچه بر سرش آورده بودند را گفته بود، ولی متأسفانه
اکنون دقیق به یاد نمیآورم و ایشان نیز کمتر از روایت های دردناک و مقاومتهای خود می گفت و امیدوارم خود
خانواده یا دوستانی که دقیق میدانند، از آنچه بر سر این خانواده آورده اند و هم چنین از مقاومتهای آنها بنویسند.
چیزی که بیش از همه مادر را به وجد می آورد، حضور چشمه، یادگار پسر و عروس اش بود و با چه افتخاری از او و موفقیت هایش میگفت و برای من نیز بسیار لذت بخش و دلچسب بود.
همسر حسین نوشین نفیسی است. مادر نوشین، خانم بتول اخوت، در اسفند سال گذشته در اصفهان فوت کرده اند. ایشان نیز یکی از مادرانی هستند که حکومت زخم های بسیاری بر تن و جان شان زده است. پسر ایشان به نام سعید نفیسی از هواداران سازمان مجاهدین خلق، در ۱۸ شهریور ۱۳۶۱ اعدام شد و همسر وی فهیمه اخوت در هنگام دستگیری سیانور خورد و کشته شد.
عروس دیگرشان عزت طباییان از
اعضای سازمان
پیکار نیز در ۱۷ دی ماه ۱۳۶۰ اعدام شد.
متأسفانه من این مادر و
خانوادهشان را ندیدم و نمیشناسم. یاد
آنهایی که
رفتند، زنده و گرامی باد.
مادر اخوتی که من میشناسم، همان مادر مهربان و دوستداشتنی است که سالها همدیگر را در خاوران میدیدیم و همیشه
لبخند به لب
داشت و جمعه نهم آذر ۹۷ از میان ما رفت.
چقدر این رفتن ها تلخ و دردناک است و نمی توان باور کرد که این
مادر جسور و
پیگیر هم دیگر در میان ما نیست. او که در هر وضعیتی، خودش را به خاوران می رساند.
اغلب به تنهایی و با عوض کردن چندین ماشین به خاوران می آمد و در بازگشت ما خانواده ها ایشان را یا در مسیر یا تا به خانه همراهی می کردیم.
از یکی دو سال پیش که عملی سخت را پشت سر گذاشت و کمی ناتوان شده بود، یکی از خانوادهها ایشان را به خاوران می آورد و باز می گرداند.
این زن عاشق و صبور و پر
توان با آن
جثه ظریف و
تحمل چادری
سیاه حتی در
تابستان و
زمستان،
همیشه در
خاوران حاضر بود
و با لبخند و صدای مهربان اش، همه را به سوی خود جلب میکرد و همواره ایستاده روی پاهای خود راه میرفت و از هیچکس توقعی نداشت و اگر کسی
هم به وی کمک می کرد، با چه
تواضعی تشکر
میکرد که
شرمنده و
شیفته اش می
شدیم.
متأسفانه ماه گذشته مادر به زمین میخورد و تنها
در آبان نمیتواند به خاوران برود و میتوانم حدس بزنم که چقدر حسرت
خورده که نتوانسته به خاوران برود، ولی جمعه گذشته، دوم آذرماه با عصا به خاوران میرود و تصویر این زن مقاوم گویای ایستادگی و عشق والای او به حفظ خاوران است. ولی چه شد که یک هفته بعد، یعنی در روز جمعه نهم آذر ما را گذاشت و رفت، هنوز نمیدانم و نمیتوانم
باور کنم.
این غم بزرگ را
از صمیم قلب
به خانواده
محترم او و به
تمامی مادران
و خانوادههای
خاوران و
دوستان و
یاران اش تسلیت میگویم و شریک و همدرد غم شان هستم.
خانواده مادر اعلام کردهاند که یک شنبه ۱۱ آذر از ساعت ۱۴/۳۰ تا ۱۶، مراسمی را به یاد
مادرشان در مسجد النبی واقع در هفت حوض نارمک تهران برگزار میکنند و این شعر را در متن اعلامیه نوشته اند:
درد عشق و
انتظار، دارم زان شب یادگار
در آن شب سرد پاییزی، آهنگ سفر می کردی
از رهگذری محنت خیز، دیدم که گذر می کردی
درد عشق و
انتظار، دارم زان شب یادگار
لالالالالالالا لالالالالالالا
تو رفتی و
دلم غمین شد، قرین آه آتشین شد
از آن شبی که برنگشتی
جهان که شادی آفرین بود، به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که برنگشتی.
وای، چه زخم هایی که این جنایت کاران بر تن و جان ما زده اند و باز هم می زنند و هر روز با رفتن هر کدام از این عزیزان، دوباره و دوباره زخم ما عمیقتر و خون ریزی آن بیشتر می شود.
ایستگاه آخر، جایی نیست جز نقطه ای از گلزار خاوران که مادر اخوت ما در آن جا می نشست و آن محل را به یاد پسر نازنین اش حسین، با دستان خود می آراست و گل هایی کوچک بر آن می گذاشت و با او راز و نیاز می کرد.
از آن محل عکس زیبایی داشتم، ولی متاسفانه نیافتم. آن ایستگاه جایی است کمی بالاتر، سمت چپ از محلی که نهال کوچکی به یاد خواهرم زهرا کاشتهام و عاقبت تصویری از ایستگاه حسین در میان گلهای زرد وحشی در خاوران یافتم.
هر که در جمعه های اول هر ماه گذرش به خاوران افتاد، در این ایستگاه، به یاد مادر عشرت و
حسین اخوت گلی بگذارد.
از خانوادههای خاوران و
دوستان عزیز و گرامی تقاضا دارم که این مادر عاشق و خانواده وی را تنها نگذاریم و در کنارشان باشیم.
متأسفانه جسم من آنجا نیست که در کنارشان باشم و دلداری شان دهم و
بگویم که من نیز داغدار رفتن این مادر مهربان هستم، ولی قلب ام آنجاست.
یاد و نام مادر عشرت اخوت
دادخواه و پسر
مبارزش، همواره با ما زنده و ماندگار است.
منصوره بهکیش
۱۰ آذر ۱۳۹۷