تنش های شدید
در میان جناح
های
قدرت
ارژنگ
بامشاد
"ساده لوح"
یا "خائن"
خواندن هاشمی
رفسنجانی از
سوی علی خامنه
ای، حادثۀ
ساده ای در
دنیای سیاست
ایران نیست.
خامنه ای در
واکنش به
توتیت " دنیای
فردا، دنیای
گفتمان ها است
نه موشک ها" که
از قول
هاشمی
نوشته
و متعلق به
هفت سال پیش بود، در
جمع مداحان
بیت در یازده
فروردین ماه ۱۳۹۵
گفت: «اگر این
حرف از روی
ناآگاهی گفته
شده باشد یک مسئله
است اما اگر
از روی آگاهی
باشد، خیانت
است». به دنبال
این سخنان تند
که چراغ سبزی
برای حملات
سازمان یافته
به علی اکبر
هاشمی
رفسنجانی و
طرفدارانش
بود، موج
تهدیدها و
سخنان درشت
علیه او آغاز شد.
فرماندهان
سپاه، سرنوشت
حسین علی
منتظری یادآوری
کردند. شایعه
تعطیل شدن
تمامی حساب های
او در شبکه
های اجتماعی
پخش شد و عده
ای هم توصیه
"شیرفهم"
کردن او را به
میان آوردند.
حملات
تند، بیسابقه
و مستقیم رهبر
رژیم به معمار
ائتلاف
دولتی، تنها
نشانه حاد شدن
نبرد قدرت در
میان
قدرتمداران
حاکم بر کشور
نیست. علی خامنه
ای حملات تندی
نیز به برجام
کرده و مضرات آن
را را بر
شمرده است و
حتی بر خلاف
عرف دیپلماتیک
این نارضایتی
خود را در
حضور نخست
وزیر ایتالیا
نیز بیان
داشته است.
حملاتی که
پاسخ هاشمی
رفسنجانی را
نیز در پی داشت
که در
دیدار گروه
مشاوران
طراحی موزه
دفاع مقدس استان
خوزستان گفت: « امام عزیز
با همان منطقی
که قطعنامه را
پذیرفت، بر
پایبندی
ایران به اصول
آن تأکید
کردند.». حملات
تند رهبر رژیم
به
برجام، هم
زمان با اعلام
سال جدید به
نام «اقتصاد
مقاومتی؛
اقدام و عمل»،
بیانگر
سیاستی است که
قصد دارد دست
و پای دولت را
در زمینه
اقتصادی
ببندد و نقش
سپاه و دیگر
نهادهای
نزدیک به بیت
در اقصاد کشور
را همچنان پر
قدرت نگه
دارد. حملات خامنه
ای به سیاست
تعامل دولت
روحانی نیز
یکی دیگر از
عرصه های جنگ
قدرت است. این
حملات زمانی
شدت می گیرد
که سناریوی
حذف طرفداران
دولت در
انتخابات
هفتم اسفندماه،
با شکست
مفتضحانه ای
روبرو شد و
دستگاه ولایت،
سیلی محکمی از
سوی مردم
دریافت کرد.
همین سیلی، خشم
رهبر و
نزدیکانش را
برافروخته
است.
انزوای شدید
دستگاه ولایت
و نیروهای
نظامی و
امنیتی تحت
امرش در فضای
عمومی ،
نگرانی از
واکنش های تند
در جامعه، در
کنار شورش
گسترده کاست
حکومتی و بخش
عمده ای از
نیروهای درون
قدرت علیه
دستگاه
ولایت،
آنها را به
اتخاذ راه های
سرکوبگرانه و
استفاده از مشت
آهنین کشانده
است. به نظر می
رسد که فضای
سیاست ایران،
روزهای داغی
پیش رو دارد. برای
اجرای این
سیاست، در هم
شکستن مقاومت
نیروهای درون
ساخت قدرت از
اهمیت بالائی
برخوردار است
و ریشه حملات
تند به شخص
هاشمی رفسنجانی
به عنوان
معمار شورش
بخشی از کاست
حکومتی ، از
همین جا ناشی
می شود.
برنامۀ
حذف هاشمی
رفسنجانی و
اطرافیانش و
یک پارچه کردن
قدرت برای
اجرای سیاست مشت
آهنین در
برابر مردم،
کار ساده ای
نیست. از یاد
نبریم که نه
علی خامنه ای
، روح الله
خمینی است؛ نه
هاشمی
رفسنجانی،
حسین علی
منتظری و نه
حسن روحانی،
ابوالحسن بنی
صدر است و مهم
تر از همه،
فضای جامعۀ
امروز ایران،
فضای اواسط و
اواخر دهۀ شصت
نیست. فضائی
که محمدرضا
کائینی،
یادداشت نویس
روزنامه جوان
وابسته به
سپاه پاسداران
در پاسخ به
نامه مهدی
کروبی پیرامون
"دوران طلائی
امام " می
نویسد: « امروز
نظام جمهوری
اسلامی شما را
به همان دوران
بازگردانده و
تنها چشمه
كوچكی از نحوه
مواجهه با
شوریدگان بر
نظام در آن
دوران را، به
شما نشان داده
است... باز خدا
پدر این «سید
را بیامرزد كه
نجیبانه تنها
شما را «نانجیب»
می خواند، اگر
در آن دوران طلایی
می بودید، با
چند كلمه
فرمان همه تان
را آویزان می
کردند.». در
کنار همه این
تفاوت ها،
نباید از یاد
برد که سیاست
دولت آمریکا و
دولت های
اروپائی، حمایت
آشکار
از ائتلاف
تحت رهبری
هاشمی رفسنجانی
است که دیگر
حتی در بیان
آن نیز آداب دیپلماتیک
را رعایت نمی
کنند. تا جائی محمد
صرفی یادداشت
روز نویس کیهان
در پنجشنبه ۲۶
فروردين ۱۳۹۵ تحت
عنوان «طعم
برجام و طمع
آمریکایی» می
نویسد: «نکته
بعدی و بسیار
مهم، موضوع
چتر حمایتی
آمریکا بر سر
یک جریان خاص
در کشور است.
این جریان به
شدت در اقلیت
قرار داشته و
بدون تنفس
مصنوعی و
دوپینگ
خارجی، قادر
به ادامه حیات
نیست.
آمریکاییها
مزورانه این
جریان را "میانهرو"
مینامند. به
فرموده رهبر
معظم انقلاب،
میانهرو از
منظر آنان "کسانی
هستند که در
مقابل
بیگانگان،
تسلیم و سازشپذیرتر
هستند".» بی جهت
نیست اگر علی
خامنه ای در
جمع مداحان
بیت که بخشی
از آن ها می
توانند همچون
شعبان بی مخ
های اوایل دهه
سی و چهل
باشند، سخن از
ساده لوحی و
خیانت هاشمی
رفسنجانی به
میان می آورد،
اما هاشمی رفسنجانی
در جمع رئیس، معاونان
و مدیران مرکز
تحقیقات
استراتژیک
مجمع تشخیص
مصلحت نظام،
بدون اشاره به
غلتیدن رهبر
رژیم به سوی
یک جناح
حکومتی، همه را
به وحدت و همدلی
فرامی خواند و
می گوید: «عقلای
قوم بنشینند و
صحبت کنند تا
کشور دچار اختلافات
کینه توزانه
نشود. در بعد
جهانی نیز
نباید
بگذاریم دنیا
در همبستگی
داخلی و صداقت
ایران در
مواضع اصولی
خود تردید کند».
روشن است که
این پیشنهاد
هاشمی، فصل
الخطاب بودن
رهبر را به
زیر سئوال می
برد و پای
عقلای قوم به
میان می کشد.
اگر
سیاست هاشمی
رفسنجانی، جا
خالی دادن در
برابر حملات
رهبر رژیم ،
تلاش برای
ایجاد جبهه ایی
از منتقدان
خودی دستگاه
ولایت برای
کنترل اوضاع و
نجات جمهوری اسلامی
از خطر شورش
های بزرگ توده
ای است، بخشی
از منتقدان
خودی سیاست
دیگری پیشه
کرده اند.
نامۀ تند و
سرراست مهدی
کروبی که علنآ
ولایت فقیه را
« حاکمیت
مستبد »
می خواند و یا
نامه سید
مصطفی تاج
زاده که او را
رهبر جناح
بازنده رژیم
می داند یا
سخنان علی
مطهری، با هدف
خنثی کردن
تعرضات رسانه
ای جناح رقیب
صورت می گیرد.
جبهۀ شورشیان
خودی علیه
ولایت فقیه،
قصد ندارد تا
بازی را به
راحتی واگذار
کند. آنها از
سرنوشت
جمهوری
اسلامی
نگرانند. بحران
اقصادی و
عوارض آن را
مشاهده می
کنند. بی آینده
گی جوانان را
می بینند؛
شکست های حکومت
در تمامی عرصه
ها را مشاهده
می کنند و از عواقب
آن نگرانند. بی جهت
نیست که هاشمی
رفسنجانی می
گوید: « نا
امیدی مردم در
جامعه برای
نظام، خوب
نیست.»
روشن
است که دو
گرایش عمده
درون حاکمیت
برای حفظ نظام
غیردمکراتیک
جمهوری
اسلامی ،
سیاست ها و
برنامه های
متفاوتی
دارند. این
اختلاف
دیدگاه را در تمامی
دوره های
گذشته دیده
ایم. در "دوران
سازندگی"، در "دولت
اصلاحات"، در
دولت "پاک
دستان" و حالا
در "دولت
اعتدال"، شاهد
دو سیاست
هستیم.
یک
گرایش تلاش
دارد به شیوه
فاشیستی
اوضاع را تحت
کنترل داشته
باشد.
گرایشی که حسین
شمسیان یادداشت
روزنویس
کیهان در چهارشنبه
۱۲ اسفند
۱۳۹۴ تحت
عنوان « دون
کیشوتها در
نبرد با آسیاب
بادی!» برای
مقابله با مخالفان
درون حکومتی
می نویسد:« میدان
نبرد، نه
صندوق رأی که
کف کارخانهها
و مزارع است،
همان جا که
زحمتکشترین
مردم کشور با
هزار امید و آرزو
به آنجا میروند
و هر روز چراغ
یکی دیگر از
آنها خاموش میشود».
و یا محمد علی
جعفری
فرمانده
سپاه، نهم
فرودرین ماه ۱۳۹۵
در یادواره
سردار املاکی
در گیلان می
گوید: « راه
نجات کشور در
اسلامی شدن
همه بخش ها و
عمل به قوانین
انقلاب است،
یعنی حرکت
تدریجی به سمت
ارزش های
انقلاب و
بزرگترین
ارزش و
بالاترین هدف
ما، عدالت
اجتماعی است
که این عدالت
به هیچ وجه با
نظام سرمایه
داری که در
غرب حاکم است و
برخی در کشور
آن را دنبال
می کنند، محقق
نمی شود ». این
گرایش آشکارا
فاشیستی که
برنامه های
"ناسیونال
سوسیالیست "
ها را سرلوحه
عمل خود قرار
داده است تلاش
دارد با شعار
"عدالت
اجتماعی" و
"مستضعف
پناهی" نیروی
جوشان اعماق
جامعه را با
خود همراه
سازد و برای
در هم شکستن
مقاومت توده
های کار و
زحمت و انحراف
مبارزه آنها
برنامه ریزی
کند و زیر
شعار "استکبارستیزی"
هر نوع تعامل
با جهان را
تخطئه کند.
فراموش نکنیم
که مدعیان
دروغین عدالت
اجتماعی ،
اقتصاد ایران
را به ویرانی
کامل کشانده اند؛
محیط زیست را
نابود کرده
اند و زندگی
را بر مردم
حرام ساخته
اند و بر ثروت
های خود، خانواده
و اطرافیان و
وابستگانشان
افزوده اند.
گرایش
دیگر بر سیاست
های نئولیبرالیستی
تکیه می کند. نگاهی
به
برنامه های
دولت روحانی
در عرصه های
گوناگون نشان
می دهد که این
دولت و ائتلاف
حامی آن اساسآ
راه حل مشکلات
کشور را در
پیاده کردن
سیاست های
نئولیبرالیستی
می دانند که
در تمامی جهان
تجربه های
ویرانگری از
خود به جای
گذاشته است.
با این حال
برای تحقق این
سیاست و راه
اندازی
اقتصاد،
سیاست تعامل
با جهان و
همزیستی
مسالمت آمیز با
کشورهای
همسایه از
اصلی ترین
شاخص های سیاست
این جناح است.
آنها به این
نتیجه رسیده
اند که برای
جلوگیری از
فروپاشی نظام
اسلامی، راه
اندازی
اقتصاد
ورشکسته و
ایجاد فضای امن
برای سرمایه
های داخلی و
خارجی از
ضروریت های
مقطع کنونی
است. روشن است
که این سیاست
هم بر بهره
کشی لجام
گسیخته از
نیروی کار و
زحمت استوار
خواهد بود. به دیگر
سخن هیچکدام
از جناح های
حکومتی ،
دغدغۀ زندگی و
سرنوشت مردم
را ندارند. مردم
برای آنها
سیاهی لشگرند
برای حفظ
توازن قدرت در
میان بالائی
ها. بی جهت
نیست که مردم
را تنها در
مواقع
برگزاری انتخابات
ها و برای
انداختن رای
به صندوق ها
می خواهد نه
برای دخالت در
سیاست و بدست
گرفتن سرنوشت
خود. سرکوب
خشن هر نوع
تشکل مردمی و
هر نوع سامان
یابی توده ای،
چه در میان
کارگران و
معلمان و
پرستاران، چه
در میان
مدافعان محیط
زیست و چه در
میان اهل ادب
و هنر و موسیقی
، با هدف دور
نگهداشتن
مردم از تصمیم
گیری و تصمیم
سازی صورت می
گیرد. مردم
سامان یافته و
متشکل، باب
طبع
قدرتمندان از
هر دو جناح
نیستند. مردم
بی شکل و گله
وار و رای دهنده
مطلوب آنهاست.
دخالت و حضور
مردم وقتی به
نفع این جناح
یا آن جناح
نباشد، نه
تنها مورد حمایت
هیچکدام از
جناح ها و
باندها نیست
بلکه به شدت
سرکوب خواهد
شد. این را در
تمامی دوره های
حاکمیت
جمهوری
اسلامی دیده
ایم. از این
روست که امید
بستن به این
جناح یا آن
جناح، روان
شدن به دنبال
سراب بجای آب
است. مردم باید
با استفاده از
فضای موجود
درگیری های
میان بالائی
راه مستقل خود
را در پیش
گیرند. اکنون
که تنش در
میان بالائی
ها بالا گرفته
، فرصت های
گوناگونی
برای بهره
برداری جنبش
مردمی فراهم
می شود. این
فرصت ها را
برای پیشروی
نباید از دست
داد. جنبش
مستقل مردم می
تواند از این
فرصت ها
استفاده کند.
شنبه
۲۸ فروردين
۱۳۹۵ برابر با
۱۶ آوريل ۲۰۱۶