چهارشنبه
سوری و
دشمنانش
بهنام
چنگائی
آری
روزگار بسیار ناگوار
و نفرت انگیزی
ست زیستن، زیستن
با این همه
سنگدلی،
آلودگی و
پلیدی در
دستگاه آخوندِ
با بصیرت. همه ما
دهه ها و آشکارا
با چشمان خود دیده
و می بینیم که هرروز
نان، روان، جان،
آزادی و زندگی
پریشان مان در
ماتم سرای 37
ساله ولائی چگونه
به یغمای
ریکارانه مذهبی
رفته و می رود.
پیشتر از همه خود
شیعیان، دچار
شبیخونِ باندها
و مافیاهای سپاه
و ولایت گشته و
بسیاری از
آنها به خاطر افشاگری
و یا مخالفت
عقیدتی با
خودکامگان جان
باخته اند.
مردم ما بیش
از همیشه
تاریخ ِشاهان
جابر، با پذیرش
حاکمیت مذهبی،
باورهای خرافی
و توصلِ کورکورانه
به وعده های"ملاها
و امیدِ خدا" با
دست خود هستی همگانی
را به کام آزمندی،
یکه تازی و
تاراج روحانیت
درنده کشانیدند.
عملا ده ها میلیون
از کارمزدان،
رانده شدگانِ
روستائی
حاشیه نشین در
کلان شهرها،
لایه های میانی
خانه خراب و اصولا
بیش از نیمی
از شهروندانِ کارگر،
بیکار و فرودست
مان با وجود برافراشتگی
علم و کتل "حکومت
الله" زندگانی
شان علنا به
زیر خط فقر مطلق
کشانیده شده و
موجودیت مادی
و معنوی آنها در
این دوران بی
آبرو و روسیاه،
بیش از همه ی گذشته
ها تحقیرشده
تر، زمینگیرتر،
بیدادرس تر،
بینواتر، تهیدست
تر، سرکوب شده
تر، اخلاق
اجتماعی آسیب
خورده تر و بسیاری
از قربانیان
نظام ریز تا
درشت دزد می
باید طبق قوانین
قضا و قساوت حد
اسلامی به
خاطر سرقت جهت
رفع گرسنگی قطع
دست و پا شوند و
یا به نام
مفسد، ملحد و
جانی به طناب دار
سپرده شده و یا
کثیری به دلیل
دادخواهی اسیر
و در سیاهچال های
استبداد گرفتار
باشند. چه زنان
و کودکان بی سرپرست
و بی پناهان بسیاری
در این روزهای
بازار گرم
قاچاقچیان دولتی
در سال نو فرزندان
شان بیمار، دستان
شان تنگ و ای
بسا خیلی ها
در گوشه ای
پرت و بی صدا
در حال جان
کندن می باشند
.
بی کم و
کاست بر سر
انسان کار و
زحمت، مردمان
نوعدوست، اندیشه
ورزان
فرهیخته و
آزادی خواهان مدافع
حقوق بشر پیگیر
ستم و فریب رژیم
می بارد. وه که براستی
در چه روزگاری
بی بنیاد،
سراسر آلوده
به فساد و مسخره
تا بیکران ناکجاآباد
گرفتار آمده و
اسیریم. همه تلخ
کامیم و اما همچنان
در دام
مذهبیان
هزاررنگ بردبار
و امیدواریم و
با چه خستگی جانی
و سرشکستگی
روانی و به
تاراج رفتگی غرور
زندگانی،
همچنان ناگزیریم
مصیبت ها و
بار تعفن هائی
رژیم سراپا
گندیده
ولائی، باندهای
له و علیه رهبر
و هزار دزدان داخلی
و حامیان
امپریالیست خارجی
اش را با این
همه کمبودها، ناراستی
ها، رنج
بیکاری ها،
درد نداری ها را
با سرافکندگی تاب
بیاوریم و به
دلیل گرانی های
کمرشکن حتی به
آرزوهای کوچک عیدی
گرفتن بچه هایمان
در سال نو،
شرمگینانه نه
بگوئیم و از
همه بدتر آنگاه
رژیم کلاش
بخواهد از ما فرصت
اندک شادی جشن
های نوروزی
مان را هم
بگیرد. نه این دیگر
محال است!
«
احمد خاتمی:
آتش بازی در
چهارشنبه
سوری حرام است
»
در نماز
جمعه هفته
گذشته تهران، که
توسط احمد
خاتمی در
مصلای تهران
برگزار شد، وی با
زبونی، ترس و
واهمه از
برگزاری گسترده
جشن چهارشنبه
سوری اعلام کرد
که «سنتهای خوب
نوروزی» مورد
تآیید شرعی
ست! اما
همزمان گفت: یادمان
باشد که شاد
بودن به معنای
شکستن خطوط
قرمز خدا
نیست. او سپس به مراسم
چهارشنبهسوری
در پایان سال
اشاره کرد و
گفت: ملت ما
ملت فرهیختهای است، از
منظر حقوقی
این چهارشنبه
سوری و آتشبازیهای
آن تجاوز به
حقوق دیگران
محسوب میشود
و از
منظر شرعی نیز
با توجه به
اینکه مومنان
را اذیت میکند،
حرام است!
به این دیوانه،
دیگر حرام شناسانِ
نوعی و رهبر
پاکشان باید
گفت که کارگران،
زنان، جوانان،
دانشجویان، همه
ملت های تبعیض
زده، توده های
سرکوب شده،
ویلان و گرسنه
ی ایران دیگر
آگاهند که
آنها با همین دست
و زبان های دراز
خاتمی ها، با
همین نیرنگ
های مذهبی ها و
دقیقا از منظر
همین حقوق اسلامی
ملائی و "خط
قرمز خدا" بود
که گول خورد و
بدین سان آسان
نان، کار،
آزادی، دار و ندار
زندگی شان به دست
یک مشت مفتخور،
دینمدار و
تبهکار افتاد
و موجودیت اخلاقی
آرمانی مردمانش
در ژرفای همین
روزگار نامردمی
ها، نامرادی
ها، سرخوردگی
ها، فسادها، گمراهی
ها و
پاکباختگی ها توسط
تاریک
اندیشان و
شادی ستیزان به
چنین خواری،
زاری، عزا،
نوحه و شیون های
بی انتها به
اعماق نابودی پرتاب
شد؛ فرهنگ رنگین
و زیبایش در
دامن جهالت و
تنگ چشمی روحانیتِ
نابکار ویران
شد؛ شور و
شعور فرهیختگانش
کشت و کشتار شد؛
ثروت اش غارت
و آینده اش در
دام ملایان جاه
طلب بدین سان
گرفتار جبر و
جور و جفای بی
پایان شد.
خمینی،
خامنه ای، ملاها
و مکلا ها با نام
خدا و هر حیله
و خدعه ای که شد
توانستند در
همان آغاز هستی
مالی، وجدان
پاک، توان پویا
و اراده ی
آزاد و اداره
ی مستقل این
ملت های رنگین
فرهنگ و تبعیض
زده شیعی را تسحیر
و تسخیر کرده
و دارائی های
شان را یکجا بالا
بکشند و کشیدند.
آنها اما، با
همه ی دسیسه
ها و توطئه های
رسوای مذهبی
شان، تاکنون
نتوانسته اند جشن
و سرور و پایکوبی
و گرمای
دلنشین همنشینی
ها و میهمانی
های مردمی و
سراسری چهارشنبه
سوری، پیشواز بهار،
فرخندگی عید و
نوروز را از
ما بدزدند؛ چرخش
و گردش و گره
زدن امیدِ
تازه ی عاشقان
به سبزه زارِ نوبهار
را در دل های
جوان وپُربار
خاموش کنند؛ و
نمی توانند رویش،
پویش، سرایش و
جوشش دوباری
انسان با دشت
و دمنِ سبز و
رنگین سیزده
بدر را، در
این زمستان
بلند استبدادی
از ملت های
زنده دل ما بگیرند
و هرگز و هیچگاه
نیز نخواهند
توانست.
با
وجود فشردگی زیر
رنج محرومیت ها،
گستردگی خشونت
ها، روزمرگی
اعدام ها، داغداری
هزارها، ژرفای
فقرها، ستم
عریان به
کارگرها،
کولاک کمرشکن مصیبت
های امر و نهی
مذهبی ها، ناروشنی
نتایج مذاکره
ها، رشد ضایعه
تحریم ها و سرآخر
گرانی های
بدکردار،
نباید اما برابر
این پاسداران گریه،
جهل و حماقت زانوی
غم بغل زد و آرام
گرفت. برخیزیم
و بساط غم و
مرثیه ملائی را
دور بریزیم و
هیزم آتش
چهارشنبه
سوری را فراهم
و مهیا کنیم. همه
با هم و دست در
دست هم و با
شور و شادی
علیه اندوه و
زاری
بپاخیزیم و بخندیم
و شادی کنیم و
برقصیم و آتش
بازی کنیم و به
یاری هم امیدهای
تازه
بیافرینیم که
دشمنان
چهارشنبه
سوری از
هیاهو، شادی
وشادکامی ما ناخرسنداند،
از شرار دست
ها، از شیفتگی
جان ها و از شیدائی
سرودهای جانفزای
مان در این
سال نوی پا به
زا هراسناک
اند و از جشن
های پیشواز
بهار ما آشکارا
می ترسند و از راز
فردای خیزش
توده ای در دل همین
جشن ها آگاهند
و در خود می
لرزند.
بهنام
چنگائی 24
اسفند 1393