Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۱ برابر با  ۰۵ مارس ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۱  برابر با ۰۵ مارس ۲۰۱۳
«بیا به باغچه برویم»

«بیا به باغچه برویم»

 

دیدار و گفتگوی

 «آک گون ایلهان» با

«مه لقا ملاح»:

 ترجمه اکرم خیرخواه

 

 

 

مدرسه فمینیستی: امروز، 15 اسفندماه روز درختکاری است، به همین مناسبت مطلب زیر را که در مجله اینترنتی "اکو سوسیالیست" ترکیه منتشر و توسط اکرم خیرخواه به فارسی برگردانده شده ، می خوانید. این مطلب را «آک گون ایلهان» از دیدار و گفتگویش با مه لقا ملاح  از زنان پیشرو حفاظت از محیط زیست ایران به نگارش درآورده است. مه لقا ملاح علاوه بر فعالیت های زیست محیطی، همراه با مادرش "خدیجه افضل وزیری" و مادربزرگش "بی بی خانم استر آبادی" که از پیشگامان عصر خود در زمینه آموزش زنان بودند، فعالیت هایی نیز در این زمینه داشته است.

 

مصاحبه گر" آک گون ایلهان" از فعالین بنام محیط زیست ترکیه است. او دارای مدرک دکترای جامعه شناسی با گرایش محیط زیست از دانشگاه بارسلون اسپانیاست و عمده فعالیتش در ارتباط با محیط زیست در ترکیه مربوط به حقوق آب هاست. در همین زمینه و با تشدید مسئله خشک شدن دریاچه اورمیه مقالات متعددی در این رابطه به زبان های ترکی و انگلیسی نوشته که در سایت های فعال مسائل زیست محیطی منتشر شده است.

 

آغاز فعالیت های زیست محیطی در ایران به سال های 1970 برمی گردد. با این حال تا سال 1990 فعالیت های مدنی بنابه دلایلی امکان پذیر نبوده و محیط زیست نیز به عنوان حرکتی اجتماعی روند دگرگونی خود را  در این مدت طی می کند. در همان سال ها مدیریت نادرست صنایع، گسترش بی رویه جمعیت، شهرسازی و جنگ ایران و عراق و مسائل توسعه ای دیگر از این قبیل، ابعاد بی چون چرایی به  مشکلات زیست محیطی می بخشد. با روی کار آمدن محمد خاتمی به عنوان ریس جمهور ایران ابتکارات مدنی شروع به رشد و قدرت گرفتن می کنند. اولین زن در ایران به عنوان معاون ریس جمهور و ریس سازمان محیط زیست شروع به فعالیت می کند. در این سرزمین زنان در ابعاد وسیعی به عنوان پیشگامان حفاظت از محیط زیست فعالیت داشته اند که در این میان بدون تردید مه لقا ملاح شناخته شده تر است.  به دیدار مه لقا ملاح موسس انجمن زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست که در سال 1990 تاسیس شده می رویم.

 

از کنار حوضی کوچک در وسط حیاط رد شده و در خانه را می زنیم. زنی با 150 سانتیمتر قد، لباسی به غایت ساده و  94 ساله اما شاد و زیبا در را به روی مان باز می کند. در تهران داغ و سوزان در آخرین روزهای اردیبهشت ماه با هندوانه و توت فرنگی های که همچون یخ خنک هستند صحبت مان را شروع می کنیم.

 

از خانم ملاح در مورد چگونگی آغاز فعالیت های زیست محیطی در ایران و نقش زنان در این حرکت می پرسم. آغاز علاقمندی وی به مسائل زیست محیطی به زمانی بازمی گردد که در سال 1970 در کتابخانه کار می کرد. وقتی کتاب های مربوط به آلودگی محیط زیست را می خواند سوال هایی در رابطه با  انسان و طبیعت و رابطه این دو با یکدیگر در ذهن او ایجاد می شوند. در همین زمان با سایر زنانی که در کتابخانه بودند مجالس بحث و گفتگوهای کوچکی در رابطه با محیط زیست شکل می گیرد.

 

با گذشت زمان حرکت زنان در رابطه با مسائل زیست محیطی وارد عرصه می شود. در حال حاضر مرکز این حرکت در تهران بوده و 14 شعبه در شهرهای مختلف دارد که اکثریت اعضای آن را زنان تشکیل می دهند.

 

خانم ملاح که بارها و بارها در مورد محیط زیست رودروی دولت ایران قرار گرفته و با سایر زنان همفکرش، علیه امضای پروتکل کیوتو توسط دولت ایران اعتراض کرده است.

 

همچنین اعتراض به ساخت بزرگراه تهران به خزر که منابع جنگلی را مورد تهدید قرار می داد نیز از دیگر فعالیت های آنهاست. زیر سوال بردن فعالیت های دولت ایران که به طبیعت و انسان ضرر می رساند موجب محاکمه  او  شده و احکام شدیدی برایش صادر می شود. با وجود همه ی این ناملایمات، او قدرت گرفته و این مجادله را همچون لوکوموتیوی به پیش می راند!

 

زنان تربیت کنندگان جامعه

 

از دیدگاه خانم ملاح، زنان عنصر اصلی جامعه هستند. در ایران با توسعه فیزیکی مشکلات زیست محیطی عوامل اجتماعی مولد این مسائل نیز بیشتر مورد تاکید قرار می گیرند. او با در نظر گرفتن نقش زنان در جامعه که خالق- زاینده هستند می افزاید: «ما با کسانی مبارزه می کنیم که این مشکلات را به وجود آورده اند کسانی که زنان آنها را به دنیا آورده اند  و از این منظر از آنچه که در دنیا اتفاق می افتد باید زنان مورد سوال قرار گیرند!» با سوال "آیا ما می کنیم عزیزم؟" اعتراض را شروع کرده و اینگونه ادامه می دهد: «زنان تربیت کننده هستند و چگونگی ارتباط کودکانی که به دنیا می آورند با زنان است. کودک در ابتدا با زبان و دانسته های مادرش دنیای خیالی خود را می سازد. خانم ملاح نقش زنان در کنترل جمعیت (باروری) به تبع آن نقش کلیدی زن در جامعه را مورد توجه قرار می دهد. وقتی او از انفجار جمعیت و کمبود منابع جهانی در مقابل این افزایش جمعیت و نقش زنان در کنترل باروری، صحبت می کند جریان ممنوعیت سقط جنین در ترکیه بیشتر از قبل برایم معنادار می شود!

 

با صحبت های خانم ملاح  از نقش تربیت کننده و زاینده زنان، سومین نقش زنان "مدیریت " نیز شکل می یابد. برای فهم نقش مدیریتی زنان در خانواده مثال هایی می آورد از خورد و خوراک گرفته تا موبایل و هر آنچه که در رابطه با مصرف خانگی در دست زنان است را مورد تاکید قرار می دهد. حتی لباس مردان خانواده را نیز زنان می خرند!

 

با گفتن اینکه زنان این سه نقش را ایفا می کنند ادامه می دهد که آنها می توانند جامعه را دوباره خلق کنند. با در نظر گرفتن این نقش های سه گانه برای  زنان، مسئله محیط زیست و راه حل های کاربردی برای مبارزه با آنها نقش زنان در این مسئله واقعی تر و ملموس تر می شود. او داشتن محیط زیست سالم را در بازگشت به  سوی زنان می داند.

 

مصرف گرایی در ابتدا زنان را هدف قرار می دهد!

 

از خانم ملاح در مورد اینکه زنان در این مبارزه چه می توانند انجام دهند می پرسم. به نظر او زنان بیش از هر زمانی در چنگال "بیماری خرید کردن" اسیر شده اند. طرز فکری که کاپیتالیسم از مصرف  ایجاد کرده به طور اخص زنان را هدف قرار داده است. با این حرف او، خواسته و  ناخواسته زنان تهران با آرایش های غلیظ و لباس های زرق و برق دار در خیابان های تهران به یادم می آیند! اگر قسمت عظیم دلیل این رفتارها را در سیاست های محدودکننده حاکم در ایران بدانم به نظرم خانم ملاح حق به جانب است. با گفتن اینکه" کاپیتالیزیم این نقش مصرف گرا بودن را برای زنان ایجاد کرده   و در حالیکه  هزاران سال است که سازندگان جامعه و مدیران آن، زیر ضربه های آن سیستم قرار دارند تا زمانی که این مصرف گرایی ادامه یابد هم طبیعت و هم انسان ها به آلودگی و مصرف ادامه خواهند داد"، از جایش بلند شده به طرف کتابخانه اش می رود.

 

یک قرن زندگی و ارزیابی از 20 هزار سال! "دنیا و خودمان را نابود می کنیم"

 

درحالی که او کتابی را در دستش ورق می زند با حس کنجکاوی روزنامه نگارانه  درباره بزرگترین تغییری که در حدود  یک قرن زندگیش دیده می پرسم. با گفتن اینکه "در یک صد سال گذشته نابودی  طبیعت بسیار سریع و عظیم شروع شد" صحبتش را آغاز می کند.  سلاخان طبیعت که در کنار آن انسان ها را نیز می کشند هنوز به قدر کافی رابطه بین این دو را نمی دانند. 60 درصد وجود انسان از آب و بقیه از خاک و هوا و دیگر مواد تشکیل شده. یعنی ما از آب، خاک و هوا به وجود آمده ایم! وقتی این ها را کثیف و آلوده می کنیم، در واقع خودمان را نیز آلوده کرده و نابود می کنیم. نمود عینی تخریب دنیا، تغییرات جهانی آب و هواست.

 

او می گوید: این مساله به تمام جهان ضربه می زند  و این به هم ریختگی مدوام محیط زیست به امری عادی تبدیل شده که عینا به چشم دیده می شود. می پرسم چرا اینگونه شد؟ چرا انسان ها جایی را که در آن زندگی می کنند تا این حد را آلوده کردند؟

 

ما فراموش کرده ایم!

 

جواب سوالم "فراموش کردیم" است و ساکت می شود! سکوتش به درازا می کشد. می اندیشم که چه چیز را فراموش کردیم؟ از کتاب مولانا که در دستش است این کلمات را تک تک می خواند: انسان ابتدا به صورت موجودی بدون هستی ظهور کرد. سپس زندگی نباتی یافت و سال ها و سال ها او در میان گیاهان همچون گیاه زیست بدون اینکه خبری از زندگی بدون هستی سابقش داشته باشد. از گیاه به حیوان تبدیل شد در حالیکه از زندگی گیاهی اش چیزی به خاطر نمی آورد.  بعدها خدا او را از حالت حیوانی به انسان مبدل کرد. از ذهن و فکر سابقش هیچ خاطره ای در ذهن او نبود همه را فراموش کرده بود. زمان می برد تا به این حرف هایی که بیش از هفتصد سال پیش گفته شده اند واکنش نشان دهم.  سپس همچون خاطره ای در ذهنم می گویم: آری فراموش کردیم. آری فراموش کردیم از کجا آمده ایم و از چه وجود یافتن مان را نیز. حیوانات، گیاهان، آب، خاک و هوا را فراموش کردیم انگار که نه ما و نه آنها قسمت هایی از وجود یکدیگر هستیم. فراموش کردیم خوارکی هایی که می خوریم، آبی که می نوشیم، هوایی که تنفس می کنیم از کجا آمده اند. سیاره ای که در آن زندگی می کنیم را فراموش کردیم انگار که بدون آن نیز می توانیم زندگی کنیم.

 

"بیا به باغچه برویم" این را می گوید و از جایش بلند می شود. از زیر درختان انگور می گذریم و کنار سبزی هایی که کاشته می رویم. از هوا و آب و خاک صحبت می کنیم. زمان در حال گذر و اتمام است برای وداع خم می شوم و گونه اش را می بوسم. او که انتظار این کار را نداشت کمی تعجب می کند. زنی را که پس از سال ها مولانا را در خاطرم زنده کرد در آغوش می گیرم. خانه خانم ملاح را که ترک می کنیم با حسی کشف گونه با خود زمزمه می کنم: "به یاد می آورم". به محض بازگشت به خانه دو کار باید انجام دهم: یادآوری آنچه فراموش کرده ایم به دیگران و نوشتن این گفتگو.

مدرسه فمينيستي‏ در ‏در تاریخ ‏دوشنبه, مارس 4, 2013‏ و ساعت ‏23:46‏ ·‏

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©