یاد
دکتر تقی
افشانی نقده
گرامی باد
علیرضا
افشانی نقده
گرامی
داشت سالگرد
مرگ تقی تداعی
بحش یاد و خاطره
زنان و مردان
سترگی است که
امروز بر پهنه
سینه تاریخ
سرزمینیمان
حک شده اند .
جان شیفتگانی
که با پایداری
و ایستادگی
خود ، حرکت و
بودن را برای
ما زمزمه میکنند
. یادشان
گرامی باد .
نوشته زیر
حاصل جمعبندی
خاطره جمعی از
دوستان است که
ما را بر آن
داشت در این
بهمن ماه یادی
کنیم از تقی و
یارانش .
اصغرایزدی
همرزم تقی و
عضو سابق س چ ف
خ ، ضمن غم و
اندوه از مرگ
تقی به سالهای
دانشجویی و شکل
گیری هسته های
اولیه گروه
سیاسی، که در
سالهای بعد در
پایه گذاری و
شکل دادن به
جنبش چریکی
ایران ، که
تقی در آن نقش
آفرین بود
اشاره میکند و
میگوید ، تقی
از همان آغاز
و همراه
اسداالله
مفتاحی
مسولیت یکی از
شاخه های
تبریز گروه
پویان ،
احمدزاده و
مفتاحی را به
عهده میگیرد .
تقی شکنجه شد
و سالهای
طولانی و تا
آخرین روزهای
منتهی به قیام
بهمن در
زندانهای
مختلف به حبس
کشیده شد. تقی از
جمله 2 - 3 نفری
است که از
کادر های
اولیه سازمان
چ ف خ زنده
ماند و شاید
تنها کسی بود
که می توانست
که چالشهای
فکری را که در
گروه در
سالهای 48 - 49 از
ضرورت تشکیل
حزب به مبارزه
مساحانه
چرخید ، بازگو
کند . صلاحیت آنرا
داشت که در
باره چالش
فکری ، که خود
سهمی در آن
داشت سخن گوید
. شاید تقی از
اولین کسانی در
میان چریکهای
فدایی در
زندان بود ،
که از حدود
تابستان 51
نسبت به درستی
مشی چریکی به
تردید افتاد و
با فاصله
گرفتن از مسولیت
رهبری
تشکیلات چریک
های فدایی در
همان تابستان
51 در زندان قصر
با احساس
مسولیت با
تردیدهای خود
کنار آمد . بر
اندوه و غم من
این افزوده
میشود که
هیچگاه این
فرصت برای من
فراهم نشد تا
پرسشهایم را
در باره
چالشهای و
چرخشهای فکری
آنزمان با او
در میان
بگذارم - یاد
پایدارش
گرامی باد .
اکبر
معصوم بیگی می
نویسد ،
تقی
از لحاظ فکری
در ترازوی
بالا قرار
داشت و تا
مدتها / تا پس
از نقد و رد
مشی مسلحانه /
از جمله معدود
کسانی بود که
رهبری فکری
یاران چریک را
بر عهده داشت .
در
گفتگوی
نوارهای بین
تقی شهرام و
بخشی از س چ ف ،
شهرام چندین
بار از افشانی
نام می برد و
به شناخت
بالای سیاسی
او در رابطه
با جنبش اشاره
میکند . توضیح
اینکه اظهار
نظرها و
انتشار بعضی
مطالبی در
سایتها ، که
تقی شهرام تحت
تاثیر تقی افشانی
به مسیر تغییر
ایدئولوژی
چرخیده است ،
فشارهای
روانی زیادی
را به تقی
وارد میکرد .
در سال 68 جزوه
ای در ضمیمه ی
روزنامه همشهری
در رابطه با
تغییر
ایدئولوژی
سازمان مجاهدین
خلق در نقده
پخش میشود و
به دوستی و
نزدیکی تقی
شهرام با شخصی
به نام افشانی
تاکید زیادی
میکرد . بعد از
انتشار اعدام
تقی شهرام به
دیدن تقی رفتم
و تقی را تا
آنزمان آنقدر
پریشان و
آشفته ندیده
بودم . از
زبانش پرید که
خیلی توصیه
کردم که از
ایران خارج
شود ، حرفم را
گوش نکرد .
سوم
فروردین 50 از
تقی جدا شدم و
دیگر او را
ندیدم تا بعد
از آزادی از
زندان . از
آخرین نفراتی
بود که از
زندان آزاد شد
. شاید بتوان
گفت تنها زندانی
سیاسی در
مقطعی از
تاریخ ایران .
تقی در
تبریز و در
درون هسته های
تشکیلاتی نقدی
بر جزوه های
پویان و احمد
زاده می نویسد
و به سازمان
در رابطه با
عملیات
مسلحانه
هشدار میدهد .
میگوید در
تبریز نتیجه
ای بدست نیامد
. 4 نفر از تهران
برای ادامه
بحث به جمع
یاران تبریز
می پیوندند .
میگوید قانع
نشدم و ادامه
بحث را بی فایده
دیدم . شرایط
طوری بود که
راه بر گشت
وجود نداشت .
جدای از آن به
چالش دیگر با
سازمان می نشیند
و طی گزارشی
از شرایط روحی
و روانی بعضی
از دوستان ،
آنها را در
سطح عضویت در
سازمان نمی
داند . با
تاکید بر
دشواری راه ،
توصیه های در
واگذاری
مسولیتهای
های سازمانی
ارائه میدهد .
بقول خودش
زیاد جدی
گرفته نمیشود
.
قرارش
لو می رود .
پایداری و
مقاومتش در
زیر شکنجه
برای سازمان و
دوستانش روشن
است . قرارهای
سازمانی را
خاکستر میکند
. بعد از آزادی
سراغ دکتر
اورانوس
پورحسن را از ایشان
گرفتم و گفت
قرار
سازمانیش را
لو ندادم و از
آنجا رفته و
دیگر هیچ خبری
از ایشان ندارم
و بعد ها
معلوم شد که
از ایران خارج
شده بود . در
حمله به
کلانتری 5
تبریز پزشک
تیم و همراه
بهروز دهقانی
در خانه تیمی
مستقر بود .
بهروز بیش از 8
روز زنده نمی
ماند و در زیر
شکنجه کشته
میشود .
میگوید ساواک
قریب به یقین
رسیده بود که
عضو همراه
بهروز در آن
خانه تیمی من
باید بوده
باشم ، اما
زیر بارش
نرفتم . میگفت
اگر آن جرم در
پرونده من ثبت
میشد ، در ردیف
اعدامی ها
قرار میگرفتم
. هیچوقت از
مقاومت و
زندانش حرفی
به میان
نیاورد تا بر
ضعف دیگران
صحه بگذارد .
میگفت اگر
کارها در
بیرون درست
پیش رود بازجو
زیاد موفق
نیست . دوستی
میگفت موضوعی
را فاش کرده
بودم که سبب
شد تقی زیاد
شکنجه بشود . میگوید
تحریم و
بایکوت افراد
درآنزمانها
در زندانها
وحشتناک بود و
تصور روبرو
شدن با تقی برایم
خیلی سخت بود .
تقی به جمعمان
وارد شد و با
منهم به همان
گرمی دیگران
دیدار کرد
وخلوتی ساختم
تا از دلش در
آورم . میگوید
جواب تقی مرا با
دنیای دیگر
آشنا کرد . تقی
میگوید ، این
ما هستیم باید
از خود انتقاد
کنیم که وزن
یارانمان را
خوب نسنجیدیم
و آنها را
فراتر از
توانشان در
نظر گرفتیم .
یاران
، پس از طی
مراحل سخت
بازجویی و
تحمل شکنجه
های وحشتناک ،
اسیر در زندان
اوین . ضربات سنگین
متحمل شده اند
. عده ای از
یاران دیگر در
قید حیات
نیستند .
بسیاری از
ذهنیات بیرون
فروریخته و
آزمون دیگر
باید جست . هم
اکنون تقی و
یارانش در
انتظار
میدانهای تیر
. تقی مدعی که
علیرغم میل
خود به سازمان
پیوسته و حالا
سربلند در تقابل
با دشمن . در آن
فضای سنگین
زندان اوین بین
او و مسعود
احمدزاده و
عباس مفتاحی
چه گذشت ، یک
کلمه بزبان
نیاورد .
خیلی
ها سکوت او را
بر چالشهای
گذشته سازمان
را ، ناروا در
حق جنبش
قلمداد
میکنند . تقی
یک منطق بیشتر
نداشت ، هر
ادعای و هر
گفتاری بر گذشته
ای که بر ما
گدشت ، در
غیاب آن
عزیزان مشروعیتی
نخواهد داشت .
بعد ها که
خاطره نویسی ها
و داستان سازی
ها رواج پیدا
کردند و هرکس
بدون شاهد و
سند خود را
قهرمان
داستانهایش
نمود و یکطرفه
در پیش قاضی
نشست ، انتخاب
و تصمیم تقی
قابل تامل است
.
آثار
آسیبهای
وارده از
زندان و شکنجه
ها بوضوع در
وجود تقی
آشکار بود .
نیم انسان هم
نبود . دستهایش
می لرزید و
سیگار پشت
سیگار . در
نشستی با
دوستان پیامش را
رساند . گفت
فعالیت سیاسی
در کشورهای
جهان سومی
بسیار طاقت
فرسا و هزینه
سنگین دارد .
بخصوص که این
قدرتمندان
تازه بدوران
رسیده ، درنده
تر از قبلی
ظاهر خواهند
شد . این
مبارزه زنان و
مردان بزرگی
را می طلبد که
روحیه آهنین و
اعصاب
پولادین
داشته باشند .
من ناتوان از
یک زندگی عادی
، چه رسد به
دشواری های مبارزات
سیاسی . بعد ها
که در
رویدادهای
سازمانهای
سیاسی و
سرنوشت
بسیاری از
مبارزان بعد از
انقلاب تاملی
میکردم ، نشان
از آن میداد
که تقی
دیالکتینک و
قانونمندی
مبارزات سیاسی
را خوب فهمیده
بود . با وجود
این ، در آن
شرایط که خسته
هم به نظر می
رسید ، تقی
بود و انبوه جوانان
مشتاق . به هر
سوالی یک
لبخند ویژه
داشت و چه با
حوصله جواب
میداد . دکتر
تاثیر مبارزه
مسلحانه در
جامعه ؟ جوابش
کوتاه بود ،
یک چنین جنبشی
با پشتوانه ای
از مقاومت و
پایداری و
انسانهای
فداکارش ،
شایسته هر نوع
تاثیرگذاریست
، اما با
شرایط پیش
آمده در جامعه
و خروج از آن
خانه های تیمی
و سازماندهی
فعالینهای
علنی و نیمه
علنی این دو
سازمان را با
بحرانی ترین
دوران خود
روبرو خواهد
کرد . اینجاست
که جای خالی
آن عزیزان را
آرزو خواهیم
کرد . نشستهای
با دوستان
نزدیکی هم داشتیم
. گفت به هیچکس
نمی گویم چکار
بکند ، ولی
کسانی که راه
مبارزه را
انتخاب
میکنند باید آنرا
خیلی جدی
بگیرند .
مبارزه نگاه
مستقیم به پیش
و دیدن دشمن
نیست ، بلکه
در کنار آن
ارزشهای
سازمانی و
روابط حاکم بر
جمع هم از
اولویتهاست .
یک مبارز
سرنوشت خیلی
ها را با
زندگی
مبارزاتی خود
پیوند میدهد و
باید مسولیتها
درک شود . حفظ و
امنیت اعضا را
فراتر از هر
عملیات و حرکت
سیاسی
میدانست .
تاکید میکرد که
قدر و ارزش
نیروها را
باید دانست و
آنها را نباید
براحتی هدر
کرد . میگفت در
روابط درست و
دموکراتیک
سازمانیست که
کارایی ها و
پایداریها
خود را نشان
مندهد . از
مقاومت دوستان
چریک و حماسه
های که ساخته
اند بیشتر سوال
بود . جواب
میداد که
مقاومت در زیر
شکنجه یک پدیده
ذهنی و خیالی
نیست که دستور
سازمانی اجرا
شود . کولبارش
باید از همان
آغاز مبارزه و
در کنار یاران
و روابط
سازمانی بار
شود . دوام و
بقای سازمان و
تشکل اصل است
، پس چاشهای
درونی نباید
به مراحل
آنتاگونیستی
بکشد . ازهیچ
انسان زنده ای
برای خودتان
قهرمان نسازید
و هیچ انسان
شایسته با
خصلتهای
انسانی و انقلابی
میل به قهرمان
شدن ندارد . در فضاهای
سیاسی مسموم
است که
قهرمانان
قلابی قلچماق
های خود را
سازمان
میدهند .
قهرمانان ما
کسانی هستند
که امروز در
میان ما
نیستند . وحید
افراخته را
مثال زد . گفت
وحید چریک
جسور و توانایی
بود . در
بسیاری از
عملیاتها
شرکت کرده بود
. وظایف محوله
ها را با
شجاعت پیش
برده بود .
وحید را ساواک
به زانو در
نیاورد . وحید
زمانی شکست و
خرد شد ، که
ماموریت
دادند به
دوستی شلیک
کند ، که تا
دیروز فدایی
هم بودند . جا
دارد
ازاشتیاق همه
دوستان که
یادی از تقی
شود و در
یادآوریهای
آن دوران
همراهمان بودند
، تشکر کنیم