«مطالب
منتشره در
ستون دیدگاه
ها، لزومآ
نظرات راه
کارگر را
انعکاس نمی
دهد »
بیانیۀ
جمعی از
فعالان چپ
موضع ما
در مقابل
انواع سرمایه
داری، جنگ افروزان
و انحرافات
مدافعانش،
ما
اعتقاد داریم
سرمایه داری
داخلی حاکم
تحت رهبری
جمهوری
اسلامی و هم
پیمانان
جهانی اش و
سرمایه داری
امپریالیستی
جهانی تحت رهبری
امریکا و
اقمار اش هر
دو جنگ افروز
و دشمنان طبقه
کارگر هستند،
باید با هر دو
طیف هم زمان
مبارزه کنیم،
طرفداران و
تبلیغ کنند
گان این دو
طیف را که به
طور
اپورتونیستی
و رویزیونیستی
در طبقه کارگر
نفوذ کرده
اند، و رفرمیست
ها که بر
مبنای ماهیت
وجودی شان
اصولا" در خدمت
انواع سرمایه
داری قرار
دارند، طبقه
کارگر را دو
تکه کرده و هر
کدام را به
زائده یکی از
طیف های
سرمایه داری
تبدیل می
کنند، که باید
افشا شوند.
اکنون
خاورمیانه
غرق در خون و
آتش جنگهای
میان جناح های
مختلف سرمایه داری
از سرمایه
داری های
داخلی گرفته
تا سرمایه
داری جهانی
امپریالیستی
و استبدادهای
گوناگون حاکم
بر آن میسوزد.
پس از
فرو ریختن
دیوار برلین
سرمایه داری
حاکم بر جهان
مانع بزرگی
ازسر راهش
برداشته شد و امکان
تقسیم مجدد
جهان باب میل
خود و جنگ
افروزی
بیشتری یافت، شروع
به باز پس
گیری
دستاوردهای
طبقه کارگر در
سرتا سر جهان
نمود که طی
مبارزه
طولانی و نفس
گیر طبقه
کارگر که با
چنگ و دندان
به دست آورده
بود، افزایش
سن
بازنشستگی،
انحلال دولتهای
رفاه، بیکاری
میلیونی،
قرار دادهای
موقت و ده ها
مورد دیگر ،
تحت تسلط طرح
های آزاد سازی
و جهانی سازی
اقتصاد و ... که
کماکان در تمام
دنیا ادامه
دارد.
جناح
های مختلف
نظام سرمایه
داری حاکم بر
جهان برای به
چنگ آوردن
بازارهای
جدید و چپاول
منابع و ذخایر
نفت وگاز
خاورمیانه
جنگهای نیابتی
به راه
انداخته و
حاکمان مستبد
سرمایه داری
های منطقه اعم
از ایران و
ترکیه و
عربستان و ... به
شکل مباشران، کارگزاران
منطقه ای و
شرکای سرمایه
داری جهانی و
هم به دلیل
داشتن منافع
مشترک طبقاتی
سرمایه داری
با
ریشه
و ماهیت
مشترک با هم و
جهت تقسیم سود
کسب شده ( ارزش
اضافی) بین جناح
های مختلف
سرمایه داری
جهانی
آتش بیاره
این معرکه
هستند و هر
کدام بر مبنای
تقسیمات و
تضاد های
مابین خود به
اردوی از جناح
سرمایه داری
جهانی پیوسته
مشغول غارت و
نابودی و دامن
زدن به جنگ
هستند.
حمله
به کشورهای
دیگر با شعار
بر پایی
دموکراسی هر
چند امروز رنگ
و آبرو باخته
و جای خود را به
مبارزه با تروریسم
و داعش و
بنیاد گرایی
اسلامی داده
است، که البته
همه آنها از
تولیدات
مشترک
خود سرمایه
داری جهانی و
سرمایه داری
های داخلی
هستند، اما
قربانیان این
حملات و اشغال
گریها هنوز،
طبقه کارگر و
زنان و کودکان
و مردم بی
دفاع بودند و
هستند، که با
اشکال مانند
سیل بی
خانمانی، سیل
آوارگان جنگی
، بیکاری های
میلیونی توده
ها و حاشیه
نشینی و عروج
فاشیزم، تخریب
محیط زیست،
بحران آب ،
خشکاندن
رودخانه ها ،
تالاب ها و
دریاچه ها ،
نابودی شهر ها
و جنگل ها خود
را نشان می
دهد.
گرچه
طبقه کارگر در
سرتاسر جهان
استثمار
میشود اما طبقه
کارگر
خاورمیانه و
جهان سوم به
جز استثمار در
آتش استبداد
داخلی نیز
میسوزد،
استبدادی که
دهه هاست
زندگی را بر
مردمان این
گوشه از جهان
به برزخی بی
انتها مبدل
کرده است.
عراق-
سوریه- یمن و
لیبی در آتش
جنگهای
نیابتی میسوزند
.این لیست را
پایانی نیست
مگر آنکه طبقه
کارگر جهانی
با متشکل شدن
در
انترناسیونال
تازه ای افسار
امپریالیسم و
دیکتاتورهای
حاکم بر این
کشورها (در
واقع کل
سرمایه داری
های داخلی و
جهانی ) را در
دست بگیرد.
آیا
کشور بعدی
ایران خواهد
بود؟
ایرانی که به
جز دوره
کوتاهی در
انقلاب
مشروطه آزادی
را تجربه نکرده
و با اپوزسیون
موجود چپ و
راست کنونی
نیز چشم انداز
روشنی برای
فردا موجود
نیست.
28
مرداد یاد آور
سرفصلی از نوع
دیگر استبداد
مورد علاقه
سرمایه جهانی
بود.
انقلاب
بهمن 57 که نهال
امیدی در دل
آزادی خواهان
کاشته بود با
دخالت امریکا
و آخوندها،
بازاری های
مرتجع،
لیبرال های
مومن و اسلامی
به سرقت رفت و
با رفراندوم
جمهوری
اسلامی
استبداد نوع
متفاوتی بر
ایران حاکم
کردند و با
"آری یا نه"
مردم را نیز
شریک این
جنایت کردند.
جنایتی که
جانیانش
همچون
خلخالیها
بودند و
یادآور این
نکته بود که
استبداد و
سرمایه داری
با هر عنوانی
مانند سرمایه
ملی یا سرمایه
داری داخلی (و
امروز کل
اشکال سرمایه
داری) لازمه ی
اجرای نقشه
های
امپریالیستی
است. زندان،
شکنجه، قتل عام
زندانیان
سیاسی، هشت
سال جنگ
خانمانسوز و ویرانی
دو کشور ایران
و عراق حاصل
این سرمایه داری
استبداد
اسلامی و
آخوندیست و
دیگر بخش های
سرمایه داری
شریک جرم این
حرکت بودند و
با بهانه
مبارزه ضد
امپریالیستی،
کشور را به نابودی
کشانده و از
این طریق، هم
انواع سرمایه
داری و
نیروهای
داخلی ان را
بر گرده مردم
سوار کردند و
هم با هزاران
بهانه باعث
ادامه جنایت
ها توسط
سرمایه داری
جهانی و
امپریالیست
ها شدند و با
این بهانه
منطقه را به
زرادخانه و
بشکه باروت
تبدیل کردند،
اکنون آنچنان
ناامنی در
منطقه بر اثر
تدام جنگ ها
ایجاد شده است
که مردم مطمئن
نیستند اقدام
به سرنگونی
جمهوری
اسلامی چه
نتیجه خواهد
داد. بنابراین
با تمامی این
اختلافات دست
هر دو بخش سرمایه
داری، در غارت
مردم در یک
کاسه بوده و
هردو شریک غیر
قابل تفکیک
یکدیگر هستند.
خاتمه
جنک هشت ساله
هرگز مرهمی بر
زخم های مردم
زخم خورده از
استبداد نشد
استبدادی که
تحت تسلط بخشی
از سرمایه
داری داخلی تنها هدفش
غارت بی رقیب
ایران و با
هدف و بهانه صدور "انقلاب"
اسلامی ونکبت
بود و ثروت و
سامان یک کشور
را به باد فنا
داد تا طبقه
کارگر گرسنه
تر از صد سال
قبل زیر سیطره
این نظام
همچنان به تولید
ثروت و نعمتی
بپردازد که
خود هرگز سهمی
از آن نداشته
و نخواهد
داشت.
آری
بیکاری
میلیونی80
درصد جمعیت
زیر خط فقر، شلاق
زدن کارگران،
جلوگیری از
متشکل شدن
کارگران و زحمتکشان
و جلو گیری از
تشکیل شدن
احزاب مستقل و
سر کوب شدید و
مداوم تشکل
های مستقل
موجود، اعتیاد
میلیونها
انسان، کلیه
فروشی، تن
فروشی زنان
متاهل و
دختران زیر 12
سال، فروش
دختران به
کشورهای عربی
منطقه توسط
باندهای قاچاق
سپاه
پاسداران، و
به تازگی نیز
راه اندازی شهرنوی
علم الهدی در
مشهد،
ترانزیت
قاچاق کالا و
مواد مخدر
توسط مافیای
سپاه
پاسداران و شرکا، دزدی و
غارت و چپاول
و اختلاسهای هزاران
میلیارد
دلاری،
گورخوابی و
کارتن خوابی و
حاشیه نشینی و
تخریب
محیط زیست و...
همه ثمره این
استبداد و
سرمایه داری
داخلی بخصوص
حاصل حاکمیت
اسلام و فشار
های سرمایه
داری جهانی
است.
رفقا و
فعالین
کارگری
بدانیم که بی
تفاوتی، قهرمان
پروری،
مبارزه فردی،
چهره شدن و
چهره سازی،
تحمیل رهبری
فردی به جای
رهبری
سازمانی،
پرورش کیش
شخصیتی و
فردگرایی که
حاصل
لیبرالیسم
بوده، تشکل
گریزی و دامن
زدن به تفرقه
و پراکندگی
همگی مضر به
حال طبقه و
سازماندهی
طبقاتی است.
در یک کلام
مبارزه بدون
تشکل و
سازماندهی و
یا تحت تسلط
سازمانهای
جدا از طبقه
نتیجه ای در
بر نخواهد
داشت، جز
اینکه در جلوی
چشمانمان در
بهترین حالت
استبداد
نوینی را
جایگزین
استبداد
اسلامی کنند،
یا طبق
گفته رفیق
شاهرخ از داخل
تاج عمامه در
اوردند و حالا
می خواهند از
داخل عمامه کراوات
آبی در اورند،
ما مبارزات
رفیق عزیزمان
شاهرخ زمانی
را در یک جمله
خلاصه شده از
او معنی
نمودیم "چاره
ما کارگران
وحدت و تشکیلات
است". فراموش
نکنیم که
شرایط عینی
جامعه ایران برای
سازماندهی
اعتراضات
گسترده حتی تا
قیام سراسری
آماده است
تنها کمبود
برای چنین دست
آوردی نبود
تشکیلات
انقلابی
سیاسی طبقه
کارگر و تشکل
های توده ای و
سراسری مستقل
کارگران که
پیوند
ارگانیک با هم
و با خود طبقه
و در درون
طبقه داشته
باشند، است.
امروز
دیگر کارد به
استخوان
رسیده است و
استبداد و
سرمایه داری
حاکم نه قابل
اصلاح است و نه
با میل خویش
قابل تغییر،
بنابرین
انقلاب دیگری
ضروری است.
راست می گویند
مردم ایران از
انقلابی دیگر
و نتیجه های
مشابه شکست آن
که نظام منحوس
اسلامی است،
هراس و واهمه
دارند. اما
امپریالیست
ها نیز از
انقلابی دیگر
در ایران می
ترسند چرا که
خوب میدانند
تنها طبقه
کارگر در
ایران قدرت و
ظرفیت یک
انقلاب را
دارد.
تا
دیروز
لیبرالهای
وطنی بودند و
امروز قوم پرستان
(انواع
ناسیونالیسم)
و مجاهدین و
برخی چپ هایی
که پا در مسیر
راست دارند، و
اقلام دیگر هم
هرچند که
آشکار نمی
گویند اما در
واقع به امید دخالت
خارجی و حمله
آمریکا به
ایران می
باشند آنهم
برای اینکه
این طیف ها در
نظام سرمایه
داری مقدس
اسلامی هیچ
جایگاهی برای
ابراز وجود نتوانستند
کسب کنند
(رقیب همه را
کنار زده)،
اما اکنون فکر
می کنند با
حمله امریکا به
عنوان رهبر
سرمایه داری
جهانی به
ایران یا بر
مسند قدرت
خواهند نشست و
یا در قدرت
شریک خواهند
شد. مثلا"
مانند احزاب
یا گروههای
کپی برابر اصل
شان که در
عراق و غیره
شریک حکومت،
غارت و جنایت
هستند و ادامه
دهنده استبداد
از نوع دیگرند
و خواهند بود.
اما
طبقه کارگر چه
میگوید و چه
میخواهد :
نه به
استبداد
داخلی ( نه به
کلیت جمهوری
اسلامی)، نه
به دخالت
خارجی ، نه به
کل سرمایه
داری.
بدون
شک طبقه کارگر
و زحمتکشان
تنها زمانی می
توانند به این
خواسته ها
برسند که خود
و همه مردم را
از چنگال
سرمایه داری
داخلی و
استبداد حاکم در
آن و همچنین
از شر شرکای
خارجی آنها
یعنی سرمایه
داری جهانی و
امپریالیست
نجات دهند. این
امر در زمانی
ممکن میشود
که رهبری
مبارزات
طبقاتی خود را
با سازماندهی
در تشکل های
توده ای و
سیاسی مستقل
درداخل و نیز
با ساختن
انترناسیونالیسم
در سطح جهانی
خود پیش ببرند.
مردم
ایران سرنوشت
خود را با
دستان خویش
رقم خواهند
زد، با دستان
پرتوان طبقه 50
میلیونی کارگر،
اما این امر
ممکن و میسر
نیست جز با
متشکل شدن
طبقه کارگر و
مبارزه بی
امان این
طبقه، طبقه ای
که با بدست
گیری قدرت
سیاسی و ارکان
آن نه تنها
خود بلکه کل
جامعه را از
قید و بند این
نظام قرون
وسطایی
اسلامی
سرمایه داری
آزاد خواهد
نمود. لازم به
یاد آوریست
اگر امروز
اندک آزادی و
نان بخور و
نمیر در
کشورهای
پیشرفته
سرمایه داری
به ظاهر موجود
است نه از خیر
سر سرمایه
داری و حاکمان
بر این نظام
بلکه در نتیجه
مبارزه دهها
ساله طبقه کارگر
این کشورها و
طبقه کارگر
جهانیست که بر
نظام سرمایه
داری تحمیل
کرده است.
باری
در ایران
احزاب چپ
موجود هرکدام
ساز گوش نوازی
میزنند که
تنها تداعی
کننده این مثل
معروف است
،"آواز دهل از
دور خوش است".
طیفی هنوز روسیه
را یک نظام
"سوسیالیستی"
یا کشوری که
"ضد امپریالیست"
است،
میپندارند (و
حتی برخی از این
طیف هنوز آن
را شوروی می
نامند) که رو
در روی امپریا
لیسم ایستاده
است. (اتحاد
جماهیر شوروی
علی رغم برخی
موارد مثبت
متاثر از وجود
آن، یک کشور
سوسیالیستی
نبوده چه رسد
به روسیه
امروز که یک
کشور سرمایه
داری و امپریالیستی
است و دومین
قدرت اتمی
جهان که
ارمغانی به جز
جنگ و بدبختی
برای مردم
خاورمیانه
نداشته و
نخواهد داشت
وسوریه امروز
نمونه بارز آن
است). سلاح های
هسته ای قطعاً
خطر دائمی
بالای سر مردم
جهان است که
هر لحظه می
تواند کل کره
خاکی را نابود
کند تنها راه
خلاص شدن از
شر سلاح های
اتمی و انواع
جنگ از جمله
جنگ اتمی بر
قراری
سوسیالیسم
است.
مجاهدین
خلق هم که در
نوع خود داعشی
است بی نظیر،
که اگر بر
مسند قدرت
بنشیند از هر
لحاظ روی
جمهوری
اسلامی را
سفید خواهد
کرد. البته
این امر در صورت
حمله نظامی
آمریکا به
ایران ممکن
است و برای
اثبات این
گفته کافی است
که به گفته ها
و نوشته های
مجاهدین و
سازمانشان
توجه کنید.
آنها هرگز نام
رسمی و کامل
جمهوری
اسلامی را
بکار نمی برند
به جمهوری
اسلامی می
گویند نظام
آخوندی،
حکومت ولایت
فقیه، رژیم
جنایت و ... دهها
اسم دیگر می
گویند ولی
هرگز کلمه
اسلامی را در
این حکومت
بکار نمی برند
و هرگز به آن جمهوری
اسلامی نمی
گویند،
اعتقاد دارند
که این جمهوری
اسلامی،
اسلام را
پیاده نکرده
است، بنابراین
نباید کلمه
اسلامی را
برای ان بکار برد
چراکه اسلام
آلوده می شود.
جالب است
بدانیم که
مجاهدین می
خواهند
جمهوری دمکراتیک
اسلامی تشکیل
بدهند و برای
همین نمی خواهند
کلمه اسلام را
آلوده کنند.
آیا اسلام می
تواند
دمکراتیک
باشد؟ ما می
گوییم هرگز
چنین چیزی
دیده نشده و
امکان شدنش
نیز وجود
ندارد. از
مجاهدین
افغانی گرفته
تا داعش و از
ارتش آزاد
سوریه گرفته
تا بوکوحرام و
از جمهوری اسلامی
گرفته تا
اردوغان و از
ملی مذهبی های
مانند
بازرگان که
خدمت گذار
خمینی بودند
گرفته تا
اخوان
المسلم، و
دهها گروه
دیگر همگی در
انواع جنایات
و فریب کاری
شریک و دخیل
بودند و هستند.
حجابی که زنان
در سازمان
مجاهدین به
شکل سازمانی
بکار می برند
دلیل دیگری
است که این
سازمان
پتانسیل
جمهوری
اسلامی شدن را
در خود دارد و
اعمال و
وابستگی
مجاهدین خلق
به سرمایه
داری بخصوص
بخش
امپریالیست
ان نشان می
دهد که اینها
نیز با بقیه
گروههای
اسلامی تفاوتی
ندارند و می
خواهند با
اسلام یک بار
دیگر مردم را
فریب بدهند و
این موضوع را
دفاع آنها از
اسلام گرایان
و مخالفان اسد
که تحت رهبری
امریکا و
عربستان و
ترکیه و غیر
هستند کاملا"
نشان می دهد
که مجاهدین
داعش آینده
ایران هستند و
افکار و اعمال
درون سازمانی
انها نیز دقیقا"
همین را ثابت
می کند.
بهتر است
بدانیم این
مجاهدین صد در
صد با مجاهدین
قبل از انقلاب
57 تفاوت دارند
آنها مخالف
امپریالیسم
بودند و اینها
بخش تفکیک
ناپذیری از
نیروهای
امپریالیستی
شده اند.
طیف
دیگری از چپ
نیز با شعار
کارگر کارگری
ضدیت با
تشکیلات
سیاسی طبقاتی
را پیش می
برند و در
مقابل آنها
جریاناتی
هرچند زیر علم
کارگری خود را
نشان می دهند
اما کارگران
را زیر سلطه
قشرهای وابسته
به سرمایه
داری می برند
و با بهانه
های اجتماعی
کردن
کمونیسم،
طبقه کارگر را
زائده سرمایه
داری می کنند.
این جریانات
هم راه کاری
جز راه کار
سرمایه داری
جهانی ندارند
که یک سرمایه
داری ژیگول و
متمدن یا همان
سرمایه داری
"متعارف" است.
این ها نیز
برای اینکه
مورد توجه
سرمایه داری
جهانی قرار
بگیرند و چراغ
سبزی به آن
نشان بدهند هر
روز بیشتر از
قبل به راست
می روند و جای
انقلاب
سوسیالیستی و
کارگری "انقلاب
انسانی" و
"انقلاب
زنانه" می
گذارند و
وابستگی مالی
به سرمایه
داری را ایرادی
نمیدانند
بلکه می
خواهند در
همکاری با
راست ها و سبزها
و غیره،
کمونیسم را "
اجتماعی"
کنند، و برخی
ازآنها که
طبقه کارگر را
به شکل رسمی و
تئوریک از
رهبری انقلاب
کنار گذاشته و
رهبری انقلاب
را به کمونیست
های که هزاران
کیلومتر جدا
از کارگران
هستند و در آش
شعله قلم کاری
متشکل از جنبش
های اجتماعی
بورژوازی
قرار داده و
انحراف
کمونیزم
بورژوای را با
عنوان سنتر
نوین به طبقه
کارگر تحمیل
کرده اند به
خدمتگذاری
سرمایه می
پردازد، (سنتز
نوین حاصل
انتقال خط
تولید جهانی
از آمریکا و
اروپا به آسیا
است که در
خلاء وجود و
ضعف خط تولید
در آمریکا و
اروپا و
ناتوانی این
جریان از درک
انتقال
سرمایه و خط
تولید جهانی
دچار چنین
فلسفه بافی
انحرافی شده
اند.)
اما
جالبتر از همه
اینها طیفی
از چپ آبرو
باخته است که
با شعار وطن، وطن
از طبقه کارگر
میخواهد که در
مبارزه با
امپریالیسم
آمریکا و سیاهی
لشگر داعشی اش
در آغوش ولایت
فقیه و حکومت
اسلامی آرام
بگیرد و بسان
دختر بچه ای
ناز و شیرین
سر بر شانه
های مهربان
داعش اسلامی
شیعه حاکم بر
ایران بگذارد.
اینها ادامه
دهندگان و تازه
پیوستگان به
جریان حزب
توده و اکثریت
هستند که هر
روز با امضا
طومار جدیدی
بدون نام بردن
از جمهوری
اسلامی بطور
غیر مستقیم به
دفاع از
جمهوری
اسلامی می
پردازند.
طیفی
هم که بوی کباب
آمریکایی
شامه ی تیز و
حساس اش را به
نوازش آورده
گویا دیگر امیدی
به مبارزه
طبقه کارگر
ندارد و قوم
گرایی (ناسیونالیسم)
را جایگزین
مناسبی برای
این دوره از
مبارزه یافته
است، و با
بهانه امضا
مشترک تحریم
انتخابات
تلاش دارد غیر
مستقیم در
مقابل برادران
ناسیونالیسم
خود اعلام
ندامت کند و
به اصلیت خود
برگردد تا در
کنار آنها در
آینده بتواند
جایی برای خود
دست و پاکند. این
طیف اما هنوز
این کار را
نیز با شک و
تردید و پنهان
کاری مخصوص
سانتریست ها
انجام می دهد و
حزب سنجاق شده
به خود را هم
با خود به سمت
طرح های ضد
کارگری می
کشاند هرچند
که اندکی
غرغری هم می
کنند اما
سابقه کل این
جریان طی سی
سال گذشته
نشان داده که
همیشه جهت حرکتش
به سوی سرمایه
جهانی بوده و
اصلیت خودش (ناسیونالیسم)
و ضد کارگری
بوده است که
هر از چند
گاهی با شتاب
بیشتری جهش می
کند و انشعابی
راست تر از
قبل ارائه می
دهد.
ما در
برهه ای از
زمان و در
نقطه ای از
جهان زندگی
میکنیم که
شاید هر صد
سال یک بار
میتوان شاهد
آن بود یعنی
دوره تقیسم
مجدد جهان یا
بهتر است بگوییم
این بار بطور
خاص تقیسم
مجدد خاور
میانه.
امروز
وظیفه خطیری
برعهده
فعالین و
پیشروان کارگری
است، وظیفه
سازماندهی یک
طبقه، چرا که
سازماندهی
طبقه کارگر و
کسب قدرت
سیاسی تنها
آلترناتیو
موجود در
برابر رژیم
اسلامی سرمایه
و امپریالیسم
جهانی است. ما
به عنوان یک
طبقه
همانگونه که
خالق ثروت و
نعمت هستیم
قادر به تقیسم
این نعمت و
ثروت و اداره
جامعه نیز هستیم
و این چیزی
است که فعالین
و پیشروان کارگری
باید در ذهن
طبقه کارگر حک
نمایند،
خواهید
پرسید در صورت
دخالت خارجی و
امپریالیستها،
و در مقابل
خشونت
سیستماتیک
سرمایه داری
علیه کارگران
و زحمتکشان و
کل مردم که هر
روز بیشتر از
قبل و با
اشکال
گوناگون
اعمال می شود،
چه خواهیم
کرد؟ همان
کاری را
خواهیم کرد که
بلشویک ها در
جنگ جهانی اول
کردند، باید انقلاب
کرد، تنها
انقلاب
سوسیالیستی
است که هرگونه
خشونت حاصل از
نظام مختلف
سرمایه داری و
مناسبات
سرمایه داری
را می تواند
محو و نابود
کند و این
تنها جنگی است
که برای طبقه
کارگر قابل
قبول است که
در جهت
سرنگونی همه
جناح های
سرمایه داری
باشد. ما
بعنوان
کارگران انقلابی
و کمونیست ها
وظیفه عاجل
خود می دانیم هر گونه
جنگی که توسط
یکی یا همه طرفین
قدرت های
سرمایه داری
شروع یا دامن
زده می شود را
به جنگ طبقاتی
تبدیل کرده و
از درون این
نبرد، انقلاب
، سرنگونی
حاکمیت
سرمایه داری ،
تسخیر قدرت و
بر قرای حکومت
کارگری باسمت
گیری
سوسیالیسم را
عملی کنیم.
این
یعنی در صف
مستقل طبقاتی
خود باشیم
درست همان
گونه که
کارگران و
زحمتکشان تحت
رهبری بلشویک
همزمان علیه
سرمایه داری
داخلی و
سرمایه داری
جهانی در جنگ
جهانی اول
مبارزه کردند.
ما نیز مانند
کارگران
انقلابی و
بلشویک ها در 1917
که برای صلح و
برای نابودی
خشونت و برای
بر قراری
سوسیالیسم
مبارزه و
انقلاب کردند
، مبارزه
خواهیم کرد ،
و یا کاری
خواهیم کرد که
ارتش سرخ در
برابر
فاشیستهای
نازی در جنگ
دوم جهانی کرد
و یا کاری که
مردم ویتنام
در مقابل حمله
دشمن کردند.
ما باید یک
چیز را فراموش
نکنیم که حتی
اگر ما تسلیم
هم بشویم
بازهم سرمایه
داری جهانی و
داخلی دست از
جنگ بر نخواهند
داشت، برای
اثبات این
گفته کافیست
وضعیت عراق،
سوریه،
افغانستان و
لیبی و ...را به
عنوان سند و
نمونه های
انکار
ناپذیری مورد
توجه قرار بدهیم،
اما اگر متشکل
شویم آنوقت
سرمایه داری
از ترس انقلاب
تن به صلح
خواهد داد و
اگر هم تن به
صلح ندهد
ادامۀ جنگ با
توجه به متشکل
بودن طبقه
کارگر طبق
اسناد انکار
ناپذیر تاریخی
به انقلاب ختم
خواهد شد.
متشکل شدن طبقه
کارگریعنی پا
به میدان
گذاشتن ارتش 50
میلیونی در
ایران و ارتش
دو و نیم
میلیاردی در
جهان است که
هم ماشین
سرکوب و
استبداد داخلی
را درهم می
کوبد و هم
امپریالیست
ها را از هرگونه
دخالت نظامی و
غیره بر حذر
میدارد. بدون
شک اگر طبقه
کارگر ایران
به شکل طبقه
مستقل متشکل
شود آنوقت
طبقه کارگر
جهانی از هر
جهت به حمایت
از طبقه کارگر
ایران به پا
خواهد خواست و
این موضوع در
جهان ده ها
بار خود را
نشان داده و
ثابت شده است.
یکی از آنها
زمانی بود که
فرانسه و
آمریکا،
ویتنام را
مورد حمله
قرار داده
بودند ولی
کارگران
کشورهای مختلف
از بار کردن
سلاح به کشتی
ها در بندرهای
اروپایی
سرباز زدند و
در تمامی
شهرهای جهان
اعتراضات
گسترده ای راه
انداختند و....
در صورت
سکوت و متفرق
بودن طبقه
کارگر، هم
استبداد و
سرمایه داری
داخلی و هم
امپریالیستها
و سرمایه
جهانی بر طبل
جنگ و خونریزی
خواهند کوبید
و طبقه کارگر
ایران نیز
همانند طبقه
کارگر لیبی و
عراق و سوریه
و یمن بر تلّی
از خاکستر خواهد
نشست و اعضای
این طبقه به
گوشت دم توپ
تبدیل خواهند
شد. حال با این
اوصاف و با توجه
به پراکندگی و
متشکل نبودن
طبقه کارگر چه
خواهیم کرد؟
حال که احزاب
چپ موجود حتی
برای صدور یک
بیانیه باهم
به توافق
نمیرسند چه
رسد به هدایت
و همراهی
متشکل با طبقه
کارگر، لذا در
یکچنین
شرایطی چه
باید کرد؟
بنظر ما مواضع
روشن و صریح
فعالین و
پیشروان
کارگری سرآغاز
فصل تازه ای
از مبارزه
طبقه کارگر
خواهد شد.
قبل از
هر چیزی باید
دانست که
فعالین
کارگری متعلق
به هیچ حزبی
بخصوصی
نیستند، بلکه
باید حزب
انقلابی خود
را با همت خود
بسازند.
فعالین کارگری
متعلق به طبقه
کارگر می باشند.
جمع و تقسیم
فعالین
کارگری از
جانب احزاب چپ
موجود هیچ
کمکی به متشکل
شدن و مبارزه
طبقه کارگر
نکرده و
نخواهد کرد.
بلکه بر عکس
باعث ایجاد
تفرقه و تشکل
گریزی طبقه
کارگر تا کنون
شده و خواهد
شد. فعالین
کارگری در
تلاشی بی امان
در راه رهایی
طبقه کارگر
همراه همه
کارگران در
روند کسب
همبستگی
طبقاتی شان نه
تنها طبقه خود
بلکه تمام
اقشار جامعه
را از قید و
بند این نظام
قرون وسطایی
سرمایه داری
رها خواهند
نمود.
امروز
که سرمایه
داری حاکم بر
جهان بر طبل
جنگ میکوبد
فعالین
کارگری موضعی
شفاف و روشن
دارند طبقه
کارگر ایران
قطعاً خونی
برای اهدا به
جنگهای شما
ندارد و مخالف
هرگونه دخالت
خارجی و نظامی
وحکومت
جمهوری اسلامی
سرمایه داری
است. کارگران
وطنی ندارند
که خود را به
کشتن بدهند تا
سرمایه داخلی
و حکومتش
جمهوری
اسلامی به
بهانه حفظ وطن
و غیره کارگران
را به جنگ
بکشاند.
فعالین کارگری
در مبارزه با
امپریالیسم،
سیاهی لشگر و
گوشت دم توپ
سرمایه داری
قرون وسطایی
حاکم بر ایران
و دفاع از
اسلام نخواهد
شد، چراکه خود
این نظام،
ثمره ای از
طرح های
امپریالیسم
برای کشیدن
کمربند سبز
است و در
دشمنی با طبقه
کارگر درست
شده است. طبقه
کارگر ایران
بخشی از طبقه
کارگر
جهانیست و در
مسیر مبارزه
همراه و
همسنگر هم
طبقه ایهای
خود در سراسر
جهان است.
همانگونه
که سرمایه
داری یک سیستم
جهانی است و
سرمایه داری
مرز و محدوده
نمیشناسد
طبقه کارگر هم
یک طبقه جهانی
است و هیچ مرز
و محدودیتی
برای خود
قاِیل نیست.
طبقه کارگر
مرعوب قوم و
قبیله و زبان
و ملیت و مذهب
نمی شود و با
این موارد
(قوم و قبیله و
زبان و ملیت و
مذهب) نمیتوانند
و نباید اجازه
داد که در
صفوف طبقه کارگر
تفرقه ایجاد
کنند. زنده
باد
انترناسیونالیسم
کارگری.
هیچ کس
به اندازه
طبقه کارگر پی
گیر حقوق برحق
ملتها نیست و
حق تعین
سرنوشت به
معنای واقعی
کلمه فقط و
فقط با به
قدرت رسیدن
طبقه کارگر
میسر خواهد
شد، این را
طبقه کارگر در
تاریخ
مبارزات خود
عملا" ثابت
کرده است، چرا
که طبقه کارگر
هیچ نفعی در استثمار
هیچ ملتی
ندارد، تنها
زمانی یک مکان
میتواند وطن
کارگران
محسوب گردد که
کارگران
حکومت خود را
در آنجا
برقرار کرده
باشند که و
طبعا آنجا وطن
تمامی
انسانها و
ملیت ها با
تمامی آزادی و
برابری خواهد
بود و طبقه
کارگر تنها
برای چنین
وطنی مبارزه
می کند و
خواهد کرد. با
صراحت می
گوییم دست
ناسیونالیسم
از سر طبقه
کارگر کوتاه،
طبقه کارگر
آمال و آرزویی
جز برپایی
نظامی عاری از
ستم و استثمار
انسان از
انسان ندارد و
این آرزو دست
یافتنی است.
احزاب
چپ اگر مدعی
مبارزه برای
منافع طبقه کارگر
می باشند اول
باید بپذیرند
که عضوی از
طبقه هستند و
نه رهبر و
رییس قبیله، و
حق ندارند با
بهانه های
مختلف و در
پشت درهای
بسته
به عنوان
نماینده طبقه
کارگر یا
نماینده هرکس
دیگر دست به
مذاکره و سازش
با
ناسیونالیسم،
سرمایه
داخلی،
سرمایه داری جهانی
، امپریالیست
ها، گروهها و
احزاب راست ونهادها
و محافل و
لابی های
مدافع سرمایه
داری بزنند.
در نهایت نیز
طبقه کارگر
ایران برای احقاق
حقوق خود و
برای رهایی
خود و جامعه
اش چاره ای جز
انقلاب یعنی
به دست گیری
قدرت
سیاسی(سرنگونی
سرمایه داری و
تسخیر قدرت و
برقراری
حکومت کارگری)
ندارد، در غیر
اینصورت و در
بهترین حالت
فقط ابزار دست
دولتهاست و
زائده جناح ها
و احزاب
سرمایه داری و
خرده بورژوای
خواهد بود.
قابل
توجه است که
تغییرات
بسیار عمیق به
شکل پوست
اندازی در
نظام سرمایه
داری جهانی در
حال وقوع و
تکوین است که
عبارت است از
غروب خورشید
سرمایه داری
جهانی با
مرکزیت اروپا
و امریکا آنهم
به رهبری
امریکا، و
طلوع خورشید
سرمایه داری
جهانی با
مرکزیت آسیا
به رهبری چین
است. این غروب
و طلوع متناسب
با هم با
انتقال
سرمایه ،
بخصوص انتقال
خط تولید و به
دنبال ان
انتقال قدرت و
سیاست و محلی
شدن سرمایه
انتقال یافته
به یک مناقشه
شدید جهانی تبدیل
شده است که
شکل جدیدی از
تقسیم جهان را
پیش می برد و
به شکل یک
زایمان پر درد
مرگ یک طیف
امپریالیستی
و زایش طیف
جدید را نشان
می دهد که
(جریان
انحرافی سنتز
نوین بخشی از
حاصل این
انتقال است).
در مقابل روند
انتقال( انتقال
سرمایه و خط
تولید ،
امریکا تلاش
می کند ، از
انتقال قدرت
حاصل از
سرمایه و دیگر
بخش های آن با
جنگ جلو گیری
کند و یا حداقل
این انتقال را
هرچه کُند تر
بکند. این شکل
از تقسیم جهان
نیز در نهایت
یا به فاشیسم
ختم خواهد شد
یا به انقلاب
ختم می شود و
یونیزه شدن
نبرد طبقاتی و
صف بندی ها
هرروز بیشتر
از قبل لازم و
ملزوم هم می
شود. لازم به
ذکر است که ما
کارگران باید
از انحرافی که
طی صد سال
گذشته با
روکرد
انحرافی تز ضد
امپریالیستی
که باعث شده و
می شود
اپورتونیست
ها و رویزیونیست
ها و
رفرمیستها
طبقه کارگر را
گرفتار تفرقه
کرده و بخشی
از آن را به
زائده سرمایه
داری داخلی یا
ملی تبدیل
کنند، باید با
دقت نقد و
افشا کنیم.
حزب توده و به
دنبال آن
اکثریت و طیف
های دیگری به
بهانه مبارزه
با امپریالیسم
درواقع خدمت
گذار سرمایه
داری داخلی و
در نهایت نیز
خدمت گذار
جمهوری
اسلامی جنایت
کار شده اند و
عوامل آنها در
داخل و بیرون
همچنان در حال
فریب کارگران
به سود جمهوری
اسلامی هستند.
درست در نقطه
مقابل انها نیز
طیف دیگری از
اپورتونیست
ها و
رویزیونیست هستند
که در دامن
سرمایه داری
جهانی طبقه
کارگر را دچار
تفرقه می
کنند. برای
مقابله با این
دو طیف
انحرافی مواد
زیر را به
عنوان جمع بند
اصول
مبارزاتی خود
ارایه می
کنیم:
ماده 1 -
نظام حاکم
برجهان
امروز،
مناسبات سرمایه
داری است که
نوع حکومتی آن
در بعد جهانی
سرمایه داری
امپریالیستی،
دارای بلوک
های مختلف امپریالیستی
و در بُعد
داخلی انواع
سرمایه داری
داخلی با
درجات مختلف
وابستگی به
یکی از بلوک
های
امپریالیستی
متحد شده در
صفوف مقابل هم
هستند. تمامی
حکومت های
سرمایه داری
باهم پیوند
های اساسی،
ریشه ای و
ناگسستنی داشته
و در پیش برد
استثمار
طبقاتی مکمل
یکدیگرند. نوع
حاکمیت
امپریالیستی
در نظام سرمایه
داری ضمن
اینکه اوج
ددمنشی،
پوسیدگی و
انحصاری
سرمایه است،
در اساس و
ماهیتا" حاصل
منطقی و طبیعی
روند رشد کمی
و کیفی سرمایه
داری های ملی
و داخلی بوده
که ماهیتا"
نعل به نعل بر
روی
پایه های
اصلی مناسبات
نظام سرمایه داری
استوار میباشند
و تفکیک آن دو
از هم حاصل
تحلیل های غلط
بوده و طبق
اسناد تاریخی
جنبش کارگری،
کمونیستی و
انقلابات،
باعث رواج روش
و سبک کار
سازش طبقاتی و
ایجاد
انحرافاتی در
جنبش کارگری،
کمونیستی و
اهداف
سوسیالیستی
از دو سو می
شوند.
ماده 2 –
برای کسب
پیروزی در
اهداف طبقه
کارگر، اعمال
منافع اکثریت
اهالی جامعه و
هموار کردن
مسیر پیروزی
انقلاب
کارگری، حرکت
به سوی سوسیالیسم
و برقراری
جامعه
کمونیستی،
طبقه کارگر و
انقلابیون در
گام نخست باید
با ماهیت و
بدنبال آن با
تمامی اشکال
حاکمیت
سرمایه داری
بطور همه
جانبه و
همزمان مبارزه
کنند. علی رغم
وجود
اختلافات
جناحی میان دوطیف
حکومت سرمایه
داری، مبارزه
با نوع امپریالیستی
بدون مبارزه
همزمان با
سرمایه داری
داخلی و
بالعکس غیر
ممکن بوده، و
بارها در سطح
داخلی و جهانی
باعث تبدیل
شدن نیروها و
تشکل های
کارگری به
زائده یکی از
انواع حکومت های
سرمایه داری شده است
و در صورت
ادامه تحلیل
های غلط طبعا
جریانات
انحرافی
تداوم خواهد
یافت.
ماده 3 -
با توجه به
اینکه انقلاب
آتی سوسیالیستی
است، و منافع
سرمایه داری
امپریالیستی
و داخلی با
هزاران رشته
های نا گسستنی
و متقابل
اقتصادی ،
سیاسی ، نظامی
و فرهنگی در
هم تنیده شده
و لازمه
اجتناب
ناپذیر جهانی
شدن هستند،
تنها راه
رهایی کل
بشریت، در مبارزه
متحدانه و
انقلابی طبقه
کارگر و
تشکیلات کمونیستی
آن با همراهی
تمامی اهالی
استثمار
شونده جامعه،
تحت رهبری
سازمانهای
طبقاتی
کارگران که
باید در صف
مستقل
طبقاتی، با ماهیت
و کلیه اشکال
حکومتی نظام
سرمایه داری
داخلی و جهانی
بطور همزمان
مبارزه کنند،
نهفته است.
ماده 4 –
چگونه
کارگران دچار
تفرقه و به
زائده جناح
های مختلف
سرمایه داری
تبدیل می
شوند؟ قرار
گرفتن در شکاف
اختلافات
شکلی جناحها و
صف بندی های
بلوک های
امپریالیستی
مختلف سرمایه
داری و شریک
کردن گرایشات
بورژوازی و
خورده
بورژوازی
آنهم با عنوان
جنبش های مختلف
اجتماعی یا با
بهانه مبارزه
ضد امپریالیستی،
در رهبری
مبارزات
انقلابی با
طبقه کارگر
باعث می شود
یا در دفاع از
انواع سرمایه
داری داخلی
ضمن انحراف از
مبارزه
طبقاتی در صف
سرمایه داری
داخلی و
ارتجاعی و
سازش طبقاتی
قرار بگیریم،
یا مخالفت یک
جانبه با
سرمایه داری و
حکومت
ارتجاعی آن در
داخل در صف
دفاع از سرمایه
داری
امپریالیستی،
ضمن انحراف از
مبارزه
طبقاتی و
اعمال سازش
طبقاتی از
زاویه مقابل
به زائده
سرمایه داری
جهانی تبدیل
شویم.
ماده 5 -
به دلیل امکان
پذیر نبودن
تقسیم جهان بدون
یارگیری،
هرکدام
ازامپریالیست
ها ناگزیرند
همراه اقمار
خود به شکل
بلوک های
مختلف امپریالیستی
در مقابل بقیه
صف بندی کنند.
این صف بندی
ها اگرچه از
زاویه
اختلافات
جناحی و شکلی
حاکمیت های
مختلف نظام
سرمایه داری
جهت تقسیم
مجدد جهان در
دوره های
مختلف با
اشکال مختلف
با هم متفاوت
هستند اما در
ماهیت سرمایه
داری نقطه به
نقطه بر هم
منطبق می باشند
و مانند
یکدیگر عمل می
کنند. اکنون
دو بلوک عمده
که هر کدام
برای خود
اقماری دارند
غارت، جنگ و
جنایات را بر
توده ها تحمیل
کرده، دامن
زده و پیش می
برند. طبقه
کارگر مبارزه
و پیروزی بر
چنین دشمنانی
را تنها از
طریق سازماندهی
مبارزات توسط
حزب انقلابی و
تشکل های توده
ای و سراسری
طبقاتی خود که
باهم دارای
پیوند های
ارگانیک
باشند و در
سطح جهانی پیوند
انترناسیونالیستی
را بر قرار
کرده باشند،
می تواند عملی
کند.
سه
طیف امضا
کنندگان
1- جمعی از
فعالین
کارگری و
معلمی داخل (با
توجه به موارد
حفظ
امنیت رفقای
داخل از نوشتن
نام آنها خود
داری می شود)
2- نام
برخی امضا
کنندگان داخل(
با نام های
مستعار) :
البرز
ولی زاده،
فریده جعفری،
بهرام دبیری، م.
اخگر، ع.علی
نژاد،، حیدر
عمواوغلی، ا.
سیدی، ح.
مولائی، امید
حق وردی، حسین
حمیدی، مهرداد
شمس رودی (
محمد جراحی)،
علی قیطانی،
اکبر بی تاب،
بابک خرمدین،
ح آهنگر، س.
علی نژاد ( سالوادور)
و ...
3-
نام امضا
کنندگان خارج
از ایران :
هاشم
محمد نژاد،
محمد اشرفی،
غلامرضا
غلامحسینی،
ناصر احمدی،
هومن اشرفی،
شجاع ابراهیمی،
علی پیچگاه،
جمشید
جمشیدی،
سیامک مویدزاده،
سیامک قبادی ،
حمید اکرمی
موسوی و ...
30
مرداد 1396
رفقا
و جریاناتی که
چنین موضعی را
قبول دارند می
توانند رسما"
و رو به عموم
اعلام حمایت
کنند و به ما
نیز اطلاع بدهند
تا به لیست
امضا کنندگان
اضافه نماییم.
همچنین
لازم به توضیح
است ، که رفیق
محمد جراحی با
نام مستعار
خود این موضع
گیری را امضا
کرده بود که
پس از جان
باختن او لازم
می دانیم اسم
حقیقی او را
در لیست
بنویسیم.
باز
تکثیر از :
کمیته
حمایت از
آرمانهای
شاهرخ زمانی
22
مهر 1396