ریاست
خبرگان
و نبرد قطب های
رودرروی حاکمیت
اسلامی
ارژنگ
بامشاد
انتخاب
رئیس مجلس
خبرگان رهبری
در روز سه-شنبه
۱۹ اسفند ۱۳۹۳
برابر با ۱۰
مارس ۲۰۱۵
انجام گرفت.
در این
انتخابات که
در دو دور انجام
پذیرفت محمد
یزدی به ریاست
این مجلس انتخاب
شد. بر پایۀ گزارش
خبرگزاری تسنیم:«
انتخابات
ریاست مجلس
خبرگان، در دو
دور برگزار شد
که در دور
اول، آیات
محمد یزدی،
محمد مومن و
هاشمی
رفسنجانی
کاندیدا شدند.
البته آیتالله
هاشمی
شاهرودی نیز
کاندیدا شده
بودند که
نهایتا، از
کاندیداتوری
انصراف داد. در
دور نخست،
آیات محمد یزدی
و هاشمی
رفسنجانی با
کسب اکثریت
نسبی آرا به
دور دوم
انتخابات راه
یافته و آیتالله
مومن از کسب
اکثریت نسبی
باز ماند. در
دور دوم
انتخابات نیز
آیات محمد
یزدی و اکبر
هاشمی
رفسنجانی دو
کاندیدای
ریاست مجلس خبرگان
رهبری بودند
که در جریان
رایگیری،
نهایتاً آیت الله
محمد یزدی با
کسب ۴۷ رای
(اکثریت آرا)
رئیس مجلس
خبرگان شد.آیت
الله هاشمی
رفسنجانی نیز
با ۲۴ رای از
کسب اکثریت
آرا باز ماند. آیتالله
یزدی رئیس
جامعه مدرسین
حوزه علمیه قم
و نائب رئیس
پیشین مجلس
خبرگان رهبری
است. نتایج
نهایی شمارش
آرا در دور
نخست انتخابات
ریاست مجلس
خبرگان، آیتالله
محمد یزدی۳۵
رأی؛ آیتالله
هاشمی
رفسنجانی۲۵
رأی؛ آیتالله
مؤمن۱۳ رأی؛ آیتالله
شاهرودی،
انصراف؛ و نتیجه
دور دوم
انتخابات آرای
مأخوذه ۷۳ رأی؛آیتالله
یزدی۴۷ رأی؛آیتالله
هاشمی
رفسنجانی۲۴
رأی؛ آرای
باطله ۲ رأی؛».انتخاب
رئیس جدید
مجلس خبرگان
از آن رو
ضروری شده بود
که این مجلس
پس از مرگ
مهدوی کنی،
رئیس پیشین
مجلس خبرگان،
توسط هاشمی
شاهرودی
اداره می شد.
رئیس جدید
مجلس خبرگان محمد
یزدی ۸۳ ساله ،
متولد اصفهان ،
از چهرههای
محافظهکار
رژیم ، و دبیر
جامعه مدرسین
حوزه علمیه قم
است. او در
دورههای اول
و دوم مجلس
شورای اسلامی
نماینده بود.
محمد یزدی از
سال ۱۳۶۸ به
مدت ده سال ریاست
قوه قضاییه جمهوری
اسلامی را
برعهده داشت. او
همچنین از
اعضای هیئت
رئیسه مجلس
خبرگان بود و
سال ها یکی از
اعضای شورای
نگهبان چه در
زمان خمینی و
چه در زمان
خامنه ای بوده
است.
کاندیداتوری
هاشمی
رفسنجانی
برای ریاست مجلس
خبرگان و بدست
آوردن یک سوم
آرای این
مجلس، نشان از
عزم هاشمی
رفسنجانی
برای پیشبرد
خط و برنامه
خود دارد.
نکته بسیار
مهم آن است که
در این مجلس
به شدت گزین
شده، و علیرغم
سخنان بشدت
آشکار او در
باره وضعیت کشور
و شکست برنامه
های رهبر رژیم
بویژه در هشت
سال گذشته و
نظراتش مبنی
بر ضرورت
محدود کردن
زمان حکمرانی
ولی فقیه و
شورائی کردن
آن و ضروت
نظارت مجلس
خبرگان بر کار
رهبر رژیم، او
همچنان از
حمایت یک سوم
اعضای این
مجلس برخوردار
است. روشن است
کسانی که به
هاشمی رفسنجانی
رای داده اند،
این نظرات او
در مصاحبه اش
با روزنامه
جمهوری اسلامی
که در ۲۶ بهمن ۱۳۹۳وبسایت
شخصی اش به
چاپ رسیده است
را نیز دیده اند
زمانی که در
باره خبرگان و
رهبری رژیم می
گوید:[«
امّا اگر
اشکالی هست،
در عملکرد
خبرگان است. اگر
خبرگان به
وظیفه خودشان درست
عمل کنند، در
صورت نبودن یک
فرد مناسب حتماً
میتوانند
شورایی کنند.
چون قانون
شوراشدن هم باز
است. شاید در
آینده بدون
شورا نتوانند
کار درستی
انجام بدهند.
البته این کار
تا حدودی به مردم
هم بر میگردد،
چون اگر مردم
نمایندگان
خود را درست
انتخاب کنند،
میتوان
امیدوار بود»
یا «همین را که
الان شما مثال
زدید، یعنی
رهبری ده سال
باشد، رای
نیاورد. خود
آیتالله
خامنهای از
کسانی بود که
به من گفتند: «
من احساس خفقان
میکنم که
انسان بخواهد
برای همیشه
بماند و مردم هم
هیچ چارهای
نداشته
باشند.» مخالف
بودند و خیلیها
هم مخالف
بودند و بحث
کردیم. اما
موقت بودن
زمان رهبری
رای نیاورد.
در جمعی رای
نیاورد که
نخبههای آن
روز بودند و
امام آنها را
انتخاب کرده بودند
که این کار را
بکنند.» و
همچنین «اگر
به قوانین
خبرگان عمل
کنیم، هیچ
مشکلی نداریم
و بنبستی در
کار نیست.
خبرگان
قانونی گذراندند
که هر یک
سازمانهای
زیر نظر رهبری
که از آنها
خواسته شده
باید در هر
اجلاس گزارش
بدهند و ده
سوال از آنها
بشود و جواب
بدهند. رهبری
هم اشکالی به
آن نگرفتند.
بعدها دعوت
کردیم که
بیایند. مثلاً
گفتیم که رئیس
سازمان
صداوسیما
بیاید. بعد از
مدتی گفتند که
ما نمیآییم.
به همه گفتیم
که بیایند که
هیچ کدام نیامدند.
در آخر یک
مورد آسان
پیدا کردیم و
گفتیم که رئیس
شورای سیاستگذاری
ائمه جمعه
بیاید. در
ابتدا همه
خوشحال میشدند،
اما وقتی موعد
میشد، نمیآمدند.
رئیس شورای
ائمه جمعه هم
نیامد. خودم رئیس
مجمع بودم و
رفتم گزارش
مجمع را دادم
و گفتم که
سوالات خود را
مطرح کنند تا
قانون اجرا
شود. وقتی که
اجرا شد، به
آیتالله
طبسی که قبلاً
خوشحال شده
بود و میگفت
که ما هم میآییم
و گزارش میدهیم،
گفتیم که دفعه
بعد شما
بیایید. ایشان
هم خواست
بیاید که یک
دفعه گفت: «من
نمیآیم و راضی
نیستم.» رهبری
هم گفته بودند
هرکسی که خودش
داوطلب باشد،
میتواند
بیاید.»] . اگر
نام و موقعیت
افراد رآی
دهنده آشکار
شود، دقیق تر
می توان
دریافت که چه
بخشی از
دستگاه روحانیت،
با ارزیابی
های هاشمی
رفسنجانی در باره
وضعیت رژیم و
ضرورت چاره
جوئی برای
نجات آن همراهی
می کنند.
هاشمی
رفسنجانی در
سخنان چند روز
قبل از اجلاس
مجلس خبرگان
گفته بود که
اگر افراد
ناصالح
کاندیدا
شوند، برای
ریاست مجلس
کاندیدا
خواهد شد.
اشاره او به
کاندیداتوری افرادی
همچون مصباح
یزدی و محمد
یزدی بود. کاندیداتوری
او برای ریاست
مجلس خبرگان
رهبری که با
کناره گیری
هاشمی
شاهرودی
همراه بود،
عملآ زمینه را
برای سنجش نقش
و نفوذ او در
ساختار قدرت
فراهم آورد.
دو دور رای
گیری نشان داد
که او نمی
تواند بیش از
یک سوم آرای
اعضای مجلس
خبرگان کنونی
را بدست آورد.
شکست هاشمی رفسنجانی
نشان داد که
اگر چه او در
عرصه رسانه های
گروهی و در
میان طیف
هواداران
دولت و اصلاح
طلبان و
مخالفان درون
حکومتی رهبر
رژیم از نفوذ
مؤثری
برخوردار
است، اما در
ساختار قدرت، از
وزن و نفوذ
لازم برای
تاثیرگذاری
محروم است. با
این همه، بدست
آوردن یک سوم
آراء خبرگان
کنونی با توجه
به نظرات
روشنش، از
اهمیت ویژه ای
برخوردار است.
روشن
است که آرای
بالای محمد
یزدی، بدون
حمایت ها و
اشاره های
مستقیم بیت
رهبری امکان
ناپذیر بوده
است. قطعآ در
پشت پرده این
انتخابات،
بسیاری از
پیام ها ،
تهدیدها و
دستورات بیت
رهبری و نهادهای
اطلاعاتی و
امنیتی نظام
در جریان بوده
است. از این رو پیروزی
محمد یزدی در
رقابت با
هاشمی
رفسنجانی،
نشان از
مقاومت بخشی
از دستگاه
روحانیت سنتی
و دستگاه
رهبری نظام در
برابر تلاش
هاشمی
رفسنجانی و
ائتلاف
پیرامون او
برای پیشروی
های بیشتر
است. بحث
انتخاب رئیس
مجلس خبرگان و
همچنین تدارک
برای
انتخابات اعضای
مجلس خبرگان
در سال آتی،
از زمان علنی
شدن شایعه بیماری
علی خامنه ای
به شدت بالا
گرفته است. با
پیروزی
ائتلاف
پیرامون
هاشمی
رفسنجانی در
انتخابات
ریاست
جمهوری، او
تلاش تازه ای
را آغاز کرده
تا در ساختار
قدرت، نفوذ
گذشته اش را
بازیابد.
نفوذی که پس
از شورش
ضداستبدادی
مردم در اعتراض
به تقلبات
انتخاباتی
سال ۸۸ و عدم
همراهی او با
مواضع
سکانداران
اصلی قدرت،
روز به روز
کاهش یافته
بود. حتی
زمانی بحث بر
سر آن بود که
پست ریاست
مجمع تشخیص
مصلحت نظام را
نیز از دست
بدهد. اما تلاش
او برای شرکت
در انتخابات
ریاست جمهوری
که با رد
صلاحیتش از
سوی شورای
نگهبان همراه
بود و حمایت
آشکارش از حسن
روحانی، نقش
او را در سیاست
جاری کشور روز
به روز برجسته
ترساخت. مواضع
اخیر او در
زمینه های
گوناگون،
نشان از
اختلاف
نظرهای جدی اش
با رهبر رژیم
دارد. این
اختلاف
دیدگاه از دید
سکانداران
اصلی قدرت دور
نمانده است.
درست بر متن
چنین شرایطی
است که
کاندیداتوری هاشمی
رفسنجانی را
باید مورد
ارزیابی قرار
داد. این
کاندیداتوری،
هر چند تنها
توانست یک سوم
از اعضای مجلس
خبرگان رهبری
را با او
همراه کند،
اما نشان از
آغاز یک نبرد
جدی در ساختار
قدرت حکومتی
جمهوری اسلامی
دارد. نبردی
که خود را در
سیاست خارجی و
بویژه مذاکرات
هسته ای، نحوه
سامان دهی به
اقتصاد کشور و
بحث فساد
نهادینه شده
در نظام اسلامی و بحث
مربوط به
تغییرات ضروری
در دستگاه
ولایت فقیه و
ساختار قدرت
بخوبی و به شکلی
روزانه نشان
می دهد.
شکست
هاشمی
رفسنجانی در
انتخابات
ریاست مجلس
خبرگان، نشان
داد که مجلس
کنونی خبرگان
رهبری که
اعضای آن از
سوی شورای
نگهبان منصوب
رهبر رژیم
غربال شده
اند، به ولی
نعمت خود
وفادارند.
روشن است که بدون
حمایت آشکار
بیت رهبری از
کاندیداتوری محمد
یزدی ، او نمی
توانست آرای
نزدیک به
دوسوم اعضای
این مجلس را
بدست آورد. با
چنین وضعیتی،
انتخابات
مجلس خبرگان
دوره پنجم که
در سال آینده
برگزار
می شود از
اهمیت ویژه ای
برخوردار
خواهد بود.
محافظه کاران
اصولگرا و بخش
های بشدت
ارتجاعی
ترشان از جمله
احمد جنتی،
بارها اعلام
کرده اند که
اجازه
نخواهند داد طرفداران
ائتلاف
پیرامون
هاشمی
رفسنجانی در مجلس
خبرگان از
نیروی
تاثیرگذاری
برخودار باشند.
آنها به خوبی
می دانند که
مجلس خبرگان آتی،
به احتمال
خیلی زیاد،
مجلسی خواهد
بود که رهبر
آینده رژیم را
انتخاب خواهد
کرد. هرچند محافظه
کاران
اصولگرا در
نهادهای قدرت
و جریانات پشت
پرده نقش اصلی
و کلیدی
دارند، اما زمانی
که مباحث به
خیابان ها و
به میان مردم
کشیده شود، از
قدرت
تاثیرگذاری
پائین تری
برخوردار
خواهند بود.
از این روست
که انتخابات
سال آتی مجلس
خبرگان و مجلس
شورای
اسلامی، مرکز
رویاروئی دو
جریان اصلی در
ساختار قدرت جمهوری
اسلامی خواهد
بود.
پیروزی
قاطع محمد
یزدی که یکی
از محافظه
کارترین
آخوندهای
حکومتی است،
نشان می دهد
که دستگاه
ولایت و بخشی
از دستگاه
روحانیت سنتی
که سال ها از
سوی بیت رهبری
و امکانات
مالی آن تغذیه
شده و عملآ در
مجموعۀ نهاد
های زیر نظر
رهبری ادغام
شده، ، برای
حفظ سکان قدرت
در جمهوری
اسلامی تردید
به خود راه
نمی دهد و
اجازه نخواهد
داد فضا برای
تاثیرگذاری
مردم در
تحولات
ساختار قدرت باز
شود. محافظه
کاران
اصولگرا که
نتایج
انتخابات
ریاست جمهوری
سال ۱۳۹۲ را
تجربه کرده
اند، اکنون به
تدریج
نیروهای
پراکنده خود را
جمع کرده و ضد
حملات
سازمانیافتۀ
خود را گسترش
خواهند داد.
انتخاب محمد
یزدی این پیام
روشن و آشکار
را در خود
دارد که
سکانداران
اصلی قدرت، برای
حفظ موقعیت
شان، در
شرایطی که
مجبورند در
برابر قدرت
های جهانی از
خود "نرمش
قهرمانانه "
نشان دهند، در
مقابله با
مردم از هیچ
تلاشی
فروگذار
نخواهند کرد و
هم اکنون
شمشیر را از
رو بسته اند.
از این رو
باید در روزها
و ماه های آتی
شاهد حدت گیری
نبردی باشیم
که در میان
قطب های قدرت
برای نجات
نظام اسلامی
در پیش گرفته
می شود. اکنون
بیش از پیش
روشن می شود
که راه هاشمی
رفسنجانی و راه
علی خامنه ای،
راهی همسو
نیست. دو
دیدگاه و دو
روش برای حفظ نظام
اسلامی در
برابر هم
ایستاده اند.
نبرد این دو
گرایش روز به
روز حدت خواهد
گرفت. ائتلاف
پیرامون
هاشمی که اکنون
قوه مجریه را
در دست دارد
در برابر
دستگاه ولایت
که بخش قاطع
نهادهای قدرت
را قبضه کرده
است، برای
نجات جمهوری
اسلامی از
فروپاشی،
نسخۀ واحدی
ندارند. علنی
شدن این دو
شیوه و
راهبردهای
متفاوت آنها،
فرصت هائی
ایجاد می کند
که جنبش مردمی
می تواند با
هوشیاری از آنها
استفاده کرده
و راه پیشروی و سامان
دهی به قدرت
خود را
هموارتر سازد.
بخش های مختلف
جنبش مردمی،
می توانند و
باید با
استفاده از این
فرصت ها ، هم
بر همگرائی
خود
بیافزایند و
هم برای
مقابله با
تعرضات
سکانداران
اصلی قدرت،
ستون های
مقاومت توده
ای ایجاد
کنند.
سه-شنبه
۱۹ اسفند ۱۳۹۳
برابر با ۱۰
مارس ۲۰۱۵