نیروهای
آزاد ؛
معلمانی
بدون
شناسنامه
معلمی!
✍ نرگس ملک
زاده
نیروهای
آزاد مدارس
غیردولتی و
آموزشگاههای
آزاد
فارغالتحصیلان
جدید و علاقهمندان
حرفهی معلمی
و شاید کسانی
که هنوز امیدی
به جایگاه و
منزلت معلم در
جامعه را
دارند در نیمه
بهار هرسال
چشمانشان به
دنبال
بخشنامهای
تحت عنوان «
گزینش
نیروهای آزاد
مدارس غیردولتی
و آموزشگاههای
آزاد» میگردد.
بخشنامهای
که در آن
شرایط بهکارگیری
معلمان آزاد
در این مدارس
و موسسات بیانشده
است معلمان
این مدارس نیز
باید همانند
نیروهای رسمی
متعهد به
ضوابط عمومی
آموزشوپرورش
باشند و بررسی
شایستگیهای
اخلاقی آنها
بر عهده واحد
گزینش هر
مدیریت آموزشوپرورش
منطقه است.
هرساله
مدیران مدارس
موظف هستند
براساس ظرفیت
دانش آموزان
مدرسه (یک و
نیم برابر
ظرفیت ) نیروهای
مورد نیاز خود
را بعد از
عبور از کانال
گزینش و اخذ
تاییدیه
گزینش در
مدارس
غیردولتی بهکارگیرند.نیروهای
آزاد فرزند
خلف مدارس غیردولتی
معلمانی
هستند با
مدارک تحصیلی
تکمیلی و شاید
مهارتهای
حرفهای
معلمی که هنوز
باگذشت نزدیک
به سه دهه از تاسیس
این مدارس و
موسسات
جایگاهشان در
آموزشوپرورش
به رسمیت
شناختهنشده
است.
معلمانی
که پرداخت
حقوق و
مزایایشان به
عهده موسسان
است؛ کسانی که
باوجود
گذاشتن زمان و
توان تفاوت محسوسی
بین بحث حقوق
و بیمه آنها
با نیروهای
رسمی آموزشوپرورش
دیده میشود .
گلایه
همیشگی و بهحق
آنها نرخ حقالتدریس
پایینشان در
مقابل مدرک
تحصیلی و
مهارتشان
است که بارها
دیدهشده
موسسان در
پایان ماه
زمانی که مورد
پرداخت حقوق
میرسد در
کمال ناباوری
تعطیلات رسمی
و غیررسمی را
نیز کسر کرده
و مبلغ
دریافتی
ناچیزشان افتی
چنددرصدی را
خواهد داشت.
آنها
علاوه بر بحث
درآمدشان
دغدغهای
دیگر دارند به
نام بیمه؛ اگر
به لیست بیمه این
مدارس نگاهی
بیندازیم
خواهیم دید که
ساعت تدریس و
ساعت بیمهشدن
آنها از سوی
کارفرمایان
همخوانی
نخواهد داشت و
شاید اصلا
نامی از بعضی
از آنها در
لیست بیمه
مدارس وجود
نداشته باشد و
جایگزین آنها
فرزندان
اقوام و
آشنایانی است
که خود حق بیمه
را به موسسان
پرداخت میکنند.
باوجود
تداوم این دو
نارضایتی که
باوجود قانون
کار نمیتوان
از آن چشم
پوشید این
معلمان به
دنبال حق تضییعشده
دیگری نیز
هستند به نام
«هویت و
شناسنامه معلمی»
تمام اعتبار
آنها در
آموزشوپرورش
در برگی خلاصهشده
است به نام
«برگه گزینش»
که فقط اعتبارش
ورود به مدارس
غیردولتی و
مجوز تدریس
است و بهغیراز
آن هیچ مدرک
شناسایی دال
بر معلم بودن
خود ندارند.
در
مدارس
غیردولتی حق
این نیروها با
توجه به منزلت
آنها رعایت
نمیشود اما
آنها به علت
بقاء در
جایگاه حرفهای
خود و دور
نشدن از این
بازار کار
نامتعادل در
بسیاری از
مسائل سکوت میکنند
و این مهر
سکوت که بر
لبانشان زدهاند
تاییدی خواهد
بود بر ادامه
تضییع حق آنها
که شاید به
همین دلیل
باشد که کمتر
دیدهشدهاند
و در بین
سهمیههای
استخدامی
آموزشوپرورش
برای آنها
کمتر امتیازی
در نظر گرفتهشده
است.
امنیت
شغلی نیروهای
آزاد همیشه
مورد تهدید
بوده است و
هیچکدام از
آنها به سال
تحصیلی بعد با
چشم اطمینان
نگاه نمیکنند،
در نحوه
پرداخت
حقوقشان نیز
هیچ وحدت رویه
و اشل خاصی
وجود ندارد و
این امکان
وجود دارد که
یک فرد در دو
مدرسه یا دو
معلم با شرایط
مشابه در یک
واحد آموزشی
دریافتیهای
متفاوتی را
تجربه کنند
زیرا هر مدرسه
با توجه به
شرایط خود نرخ
حقالتدریس
را مشخص میکند
و عدم تدوین
دستورالعملهای
یکسانسازی
حقوق و مزایا
معلمین
غیرانتفاعی
سراسر کشور
خود نشان بیتوجهی
به نیروهای
آزاد در آموزشوپرورش
است. درصورتیکه
چند سالی است
که تعین نرخ
شهریه مدارس
ارتباط
مستقیمی با
نیروی انسانی
و عواملی مثل
میزان حقالزحمه
دبیر،بیمه
همکاران و...
دارد اما بهره
نیروهای آزاد
از افزایش نرخ
شهریهها
بسیار ناچیز
است؛ شاید
بتوان گفت به
نام آنها و
به کام موسسان
آنها است.
در
بخش کیفیت و
توانمندیسازی
معلمان در
مدارس
غیردولتی نیز
همیشه بحث
برگزاری دورههای
ضمن خدمت و یا
بدو خدمت مورد
تاکید مسئولین
بوده است که
در این زمینه
نیز بار مالی
این دورهها
به دوش خود
معلمان است و
شاید بر اساس
بخشنامههای
ارسالی سهمی
برای موسسان
در نظر گرفتهشده
است اما آنها
در این مورد
نیز شانه خالی
کرده و هزینه
را بر عهده
معلم میگذارند
.با توجه به
تمام معایب
برشمرده شده
بالا، هنوز
هستند افرادی
که این روزها
برای رسیدن به
این جایگاه
متزلزل لحظهشماری
میکنند و
امیدی در
ناامیدی حضور
در آموزشوپرورش
را به انتظار
نشستهاند
معلمانی که
امنیت شغلی آنها
حتی از سوی
دانشآموزان
نیز مورد
تهدید قرار میگیرد
اما بازهم
تلاششان برای
راه یافتن به
این چرخه،
کاسته نمیشود.
به
این امید روزی
این معلمان
بدون
شناسنامه نیز
جایگاهی
متناسب با
منزلت انسانی
و حرفهای خود
در آموزشوپر
ورش
کسب کنند که
آن نیز نگاهی
از بالا را میطلبد
که معلم ،
معلم است یا
حکمی در دست
با ردیف
استخدامی یا
برگهای با یک
شماره گزینش!
روزنامهی
همدلی
------------------------------------------
ضرورت
حمایت وزارت
آموزش و پرورش
از نیروهای آزاد
آموزشی
✍ سحر
درویشی،
نیروی
آزاد آموزشی
تقریباً
از زمانی که
مدارس
غیردولتی در
کشور مشغول به
فعالیت شدهاند،
بحثی نیز در
این میان مطرح
شده و آن هم وضعیت
آموزگاران
شاغل در این
مدارس است.
این افراد ۲
گروه هستند،
گروه اول
نیروهای
بازنشسته آموزش
و پرورش و
گروه دوم،
نیروهای جوان
و تازه کار که
وابسته به هیچ
نهادی نیستند
و همان
نیروهای آزاد
آموزش و پرورش
محسوب میشوند.
افراد
بازنشسته
شاغل در مدارس
غیردولتی از نظر
بیمه و حقوق
وضعیتی مشخص
دارند، چرا که
حقوق
بازنشستگی و
بیمه خود را
دریافت میکنند
و از طرف
مدیریت مدرسه
نیز حق الزحمهای
مناسب با جایگاهشان
دریافت میدارند،
اما این حاشیه
امنیت برای
نیروهای آزاد
با توجه به
توانمندیهایشان
وجود ندارد.
به
صورت مکرر
مباحثی در
خصوص
ساماندهی
وضعیت نیروهای
آزاد مطرح شده
که به مرور
فراموش شده است.
یک
آموزگار، چه
نیروی آزاد و
چه رسمی باشد،
در حد توانش
برای آموزش
کودکان این
کشور قدم برمی
دارد. همه با
کودکانی رو به
رو هستیم که
تشنه یادگیریاند.
مطمئناً یک
نیروی آزاد در
ارائه درسها
و تفهیم مطالب
پا به پای
آموزگاران
استخدامی حتی
با انگیزه
بیشتر در حال
فعالیت است و
در این زمینه
از هیچ تلاشی
دریغ نمیکند.
چرا که میداند
با قبول حرفه
معلمی، در
برابر جامعه و
فرهنگ آن
مسئول است.
او
با همه وجود
میکوشد طرح
درسی بر گزیند
که اهداف
آموزشی را سریعتر
و بهتر محقق
سازد و با
ارائه
بازخوردهای مناسب
به
دانش?آموزان،
سعی دارد
یادگیری
پایدارتری را
شکل دهد و
استعدادها
را بشکوفاند و
حتی با ترغیب
دانش آموزان
به شرکت در
جشنوارهها و
مسابقات
علمی، رتبه و
مقامی نیز به
آموزشگاه و
شهرستان خود
هدیه کند. حال
این تلاش و کوشش
او چگونه پاسخ
داده میشود؟
از
آن سوی، در
مدارس
غیردولتی اغلب
اوقات
انتظارات
مدیران و
والدین از
معلمان بسیار
بالاست.
والدین به جهت
هزینهای که
میپردازند و
مدیریت بنا به
تعهدی که داده
است، و این
معلم است که
در هر شرایط
باید پاسخگو
باشد.
رو
به رو شدن با
مشکلات
تحصیلی و
تربیتی دانش آموزان
و رفع آنها،
توجیه اولیا و
راضی کردن
آنان در قبال
فعالیتها و
گهگاه پاسخ به
سئوالها و
ایرادهای بی
اساس که ناشی
از عدم آگاهی
است، به علاوه
جلب نظر
مدیریت
آموزشگاه ،
شرایطی را
فراهم میآورند
که تحمل
ناپذیر میشوند
و ادامه تدریس
را دشوار میسازند.
در
صورت بروز
هرگونه
نارضایتی،
عذر آموزگار
آزاد – بدون
آنکه فرصت
دفاعی بیابد –
به راحتی
خواسته میشود
و کسی هم نمیپذیرد
این شهریه
کلانی که از
دانش آموزان
گرفته میشود،
توقعات کاذبی
را ساخته است
و مسیر حرکت این
مدارس را
سامان میدهد.
بنابراین
نظر معلمان بی
اهمیت میشود
و حرمت و
اعتبار آنان
از میان میرود.
در
نشستهای
اداری و گروههای
آموزشی بارها
این مسایل
عنوان شده است
که چرا حمایتی
از جانب وزارت
آموزش و پرورش
از این نیروها
وجود ندارد، و
متعاقباً
پاسخ شنیده شده
است که چون
مدارس
غیردولتی تحت
نظر بخش خصوصی
است، ما مسئول
نیستیم! یا در
رابطه با کم و
کیف میزان
حقوق و بیمه
چنین میشنویم
که شما باید
در این رابطه
با مدیر و موسس
مدرسه صحبت
کنید، تا هر
دو طرف راضی
باشند!
اصلاً
شایسته
جایگاه معلم
نیست که
ماهیانه حقوقی
معادل ۱۵۰ تا
۲۵۰ هزار
تومان (کمتر
یا بیشتر)
دریافت کند و
تازه مجبور
باشد با این
حقوق حق بیمه
خود را نیز
بپردازد، به
این دلیل که
در اکثر مدارس
غیرانتفاعی
خبری از بیمه
نیست و بعضی
از آنها نیز
فقط بیمه ۱۵
روزه را میپردازند.
در
شهرستانها
نیروهای آزاد
از وضعیت شغلی
مناسبی برخوردار
نیستند. با یک
حساب سر
انگشتی ساده
میتوان حدس
زد که هزینه
بیمه به همراه
سایر هزینهها
از جمله هزینه
رفت و آمد
شهری، عملا
پولی را برای
معلمان آزاد
باقی نمیگذارند
تا صرف رفع
نیازهای
اساسیشان
شود.
پیشنهاد
میشود از سوی
وزارت محترم
آموزش و پرورش
سیاستهایی
اتخاذ شود تا
نظارتی مستمر
بر حق و حقوق نیروهای
آزاد آموزشی
صورت گیرد،
چرا که ما نیز
در آموزش فرزندان
این کشور سهیم
هستیم.
--------------------------------------------
معلمانی
که بانام
نیروی آزاد
استخدام شدهاند
✍صدیقه پاک
ضمیر، معلم
من
به معلم بودن
خود افتخار می
کنم. من رسمی
نیستم. نمی
دانم نظام
هماهنگ چیست. نمی
دانم رتبه
بندی معلمان
یعنی چه. من
هیچ رتبه ای ندارم
در این چرخه آموزش. من
نمی دانم فیش
حقوقی و کاهش
و افزایش
مقرری چیست ،
من نمی دانم
بیمه
طلایی چیست . من
نمی دانم
برنامه
کلاسی ستونی
و غیر ستونی
چیست.هرچه که
مدیر برایم
بست، سر به
زیر باید قبول
کنم.من نمی
دانم اضافه
کاری داشتن
یعنی چه و
بیست و چهار
ساعت موظفی
یعنی چه. وای
از آن تعطیلات
ناگهانی وسط
ماه که از
حقوق هم کم می
شود. من همه هفته ام
را از این
مدرسه به آن
مدرسه می روم
و می آیم و
ساعت های
زندگی ام
اینگونه پر می
شود با ستون
های صبر و
حسرت. کسی مرا
و بودنم را ، زحماتم
را، عشقم به
معلمی را به
رسمیت نمی
شناسد. مرا
ثروت و
اندوخته ی
کشور به حساب
نمی آورند، من
را رکن تعلیم
تربیت نمی
دانند . روزهای
نخست معلمی ام
از ذهنم دور
نمی شود.چه گام
های مرددی
داشتم به سمت
کلاس،بچه ها
که گفتند
ساکت! خانم
معلم آمد، قند
در دلم آب شد،
اما اندوه از
جانم برآمد و
آن تردید
لعنتی
سربرآورد که
مگر من معلمم!
آموزش و پرورش
که مرا در
شمارش معلمان
خود به حساب
نیاورده!!! .
ولی
حالا با
استواری قدم
بر می دارم و
سربلند می
گویم معلمم.
من هم کودکان
کشورم را
آموزش می
دهم.من هم
معلمم هرچند به
شمارش نمی
آیم. من می
دانم که آموزش
رایگان حق تک
تک کودکان
کشورم
است و
استخدام هم حق
همه
معلمان
آزاد.من یک
نیروی آزادم که
می دانم معلم
بودن برای من
افتخار است.
با همه
سختی ها و
نداشتن
هایش،با
تابستان های
بدون حقوق و
بیمه اش ،با
کاهش حقوق های
بدون دلیل،با
اول مهرهای
بدون
قرارداد،با
روزهای بیکاری
پس از تعدیل نیرو در
مدرسه،با
حسرت های
روزهای پایان
سال،با
دلتنگی های
روزهای بدون
دانش آموز، با
بی قراری های
خرداد، با پرداخت
های نامنظم
حقوق، با همه نداشتن هایش
با همه
بیگاری
هایش…..، معلم
بودن، برای من
یک افتخار
است.من یک
معلم زن هستم
که
امروز، هفدهم
اردیبهشت ماه
هزار و سیصد و
نود و چهار، تمام
خستگی سالیان
دراز کار بدون
مزد از
دوشم برداشته
شد با دیدن
همکاران همدل
و متحد، با
دیدن زنان
معلم و فعال.
من
به معلم بودنم
و زن بودنم
افتخار می کنم
http://bit.ly/2mkeVo5
---------------------------------------------