آب، همه آرزوهامان
را دارد می
برد
شام غریبان شیراز
✍🏻محمد
علی زحمتکش
فعال
صنفی فارس , شیراز
خیلی
های آنان که
از بلوار هفت
تن داشتند به
سمت دروازه
قران می
رفتند, همه
شیشه های
ماشین را بالا
کشیده بودند.
تعدادی به
سفارش بچه ها, موسیقی
شادی هم
گذاشته بودند و
داشتند برای
همیشه یا برای
بازدید از
جایی, شهر
شیراز را ترک
می کردند.
از پیچ
آخری سیل آباد
که رد می شوی,
دروازه قرآن
جلو رویت
نمایان می
شود. بلوار
بزرگی که سالها
پیش, رود خانه
ای بود , که
شاهرگ ورود و
خروج شیراز می
شد.
انروزها
ما به آنجا, تنگ
قرآن می
گفتیم.
جمع
خوشحال و
خندان
خانواده ها
داشتند, خاطرات
شیرین گردش در
شیراز را مرور
می کردند که
ماشین
خانواده از
جلو دروازه
قران که در
سمت چپ قرار
داشت, عبور
کرد و
قیامت
صغرا آغاز
گردید.
چیزی
کمتر از صدم
های ثانیه نشد
که ورق برگشت, حجم
آب باران داشت
بیش از حد
تصور زیاد
میشد. قبل از
آنکه بشود
بهترین تصمیم
را گرفت.
فرمان ماشین
به دست سیلاب
می افتد. حالا
فشار آب در
صدم های
ثانیه, ماشین
ها را مثل پر
کاه, جابجا می
کرد. این
ماشین به آن
یکی می خورد و
آن یکی سوار
بر وسیله
نقلیه دیگری,
همه هم
بی اعتنا به
میهمانان
عزیزی که
داخلش, نشسته
اند.
دروازه
قرآنی که
سالها تا از
زیرش رد می
شدیم و گنبد
شاهچراغ را در
سومین شهر حرم
اهلبیتش می
دیدیم, سه تا
صلوات می
فرستادیم.
بناگهان
تبدیل به
اژدهایی شده
بود که داشت
ماشین ها را
توی سر هم می
کوبید تا هر
که در داخلش هست.
شیشه
عمرش شکسته
شود. !!!!
وقتی
به محل حادثه
رسیدم,
یکساعتی از
وقوع سیل
گذشته بود.
قیامتی
بود و صحنه ای
چون محشر
تعدادی
مشغول جدا
کردن ماشین ها
با جرثقیل از یکدیگر
بودند. تعدادی
همین کار را
با تراکتور انجام
می دادند.
تعدادی هم که
هیچ وسیله
نداشتند دسته
جمعی به مرتب
کردن ماشین ها
و جستجوی داخل
آنها برای یافتن
هموطنان,
مشغول بودند.
یکی وقتی
داشتم سپر یک
پراید را بزور
داخل ماشین جا
می دادم گفت :
لطفا
داخل ماشین و
زیر صندلی ها
را نگاه کن,
شاید کودکی یا
نوزادی داخل
ماشین و زیر
صندلی ها باشد.
یکی
خوابیده بود
داخل جوی آب و
داشت زیر پل
ها را نگاه می
کرد.
شاید
کسی آنزیر گیر
کرده باشد.
راستش
دلم نمی
خواست, اما
مامور نیروی
انتظامی اشاره
کرد که کمکش
کنیم. داشتند
تعدادی از
اجساد را که
در کاور
خوابیده
بودند داخل
قسمت بار وانت
می گذاشتند
تلخی کمک, عرق
سردی را به تن
آدم می نشاند
که آرزو می
کردی کاش خودت
هم با سیل
رفته بودی,
اما
این حجم اندوه
را, منتقل نمی
کردی
امشب
شب بدی برای
مردم شیراز
هست, شبی به
تلخی همان شام
غریبانی که,
بر منبرها
فریاد می
زنند.
تلخی
این شام
غریبان اندوه,
از آنجا بیشتر
می شود که,
بیشتر این
حوادث اندوه بار,
قابل پیشگیری
هست. سیل را
نمی شود تشخیص
داد,
سیل
شعور و فهم
ندارد که به
خاطرات کودکی
که دیشب
میهمان شیراز
بوده و امشب
در سردخانه یک
بیمارستان,
منتظر دفن است
فکر کند. اما
انسانها که
شعور دارند!!!
آنچه
امروز بر سر
شیراز آمد.
گناه
سیل و سیلاب
نبود.
معتبر
ترین سندی بود
که نشان داد
در فارس بیشتر
از آنکه باید
به سیلاب و
بفکر مدیریت
بحران آن بود.
باید
به سونامی
بحران مدیریت
اندیشید. همان
سونامی که چهل
سال است یا در
دست
اصولگراها
بوده, یا در
پشت بی لیاقتی
اصلاح طلبان,
خودش را پنهان
کرده است.
اما
همیشه, به دفن
منافع مردم
منجر شده است.
امشب
برای مردم
شیراز, در
ابراز همدردی
با مردم شریف
آسیب دیده, شب
بسیار, پر
اندوهی هست.
چون شدت تالم
آرزوهایی که
امشب دفن
گردید, آنقدر
بزرگ و عظیم
است که همه
درخت ها اگر
قلم, شوند.و
همه سیلابها
مرکب, شدت بغض
را, نخواهند
توانست نوشت.
بلاشک
سیل و طوفان و
زلزله, از
عواملی غیر
قابل پیش بینی
هستند و همه
جا با خسارت
هایی همراه
هست. اما آنچه
که امروز در
تنگ قران
شیراز و نقاط
مختلف شهر,
همراه با
خسارت جبران
ناپذیر بر شهر
حافظ و سعدی
رفت. همه و همه
نشان از
مدیریتی بود
که نه در سطح
استان, که در
سطح کشوری,
بیشتر به
سونامی عدم
مدیریت بر می
گردد,
نه به
سیل در سیل
آباد شیراز
یا
به سانچی در
اقیانوس آرام
یا
در تن پر درد
پلاسکو
یا
در برخورد
قطارها
آی
باران
لطفا
آهسته تر ببار
آب, همه
آرزوهامان
را دارد می
برد.
................................................
سالی که
نکوست از
بهارش پیداست!
صلاح
الدین سرخی
کنشگر
صنفی معلمان
کردستان
درحالی
که ما
ایرانیان
مشغول خواندن دعای
(یا
مقلب القلوب و
الابصار و... )
بودیم بسان
سال های
پیش و این
اعتقادات ما
را برآن می
دارد که طبق
آموزه های
دینی هر کاری
را با توسل و
پناه بردن به
خدای یکتا
آغاز کنیم.
"ای
نام تو بهترین
سرآغاز
بی نام
تو نامه کی
کنم باز"
اما
متاسفانه در
آستانەی سال
نو یک بار
دیگر سیل
ویرانگر و بی
رحم اگرچه در
چند نقطه از
کشور خساراتی
مالی و جانی
به باور آورد
اما کام تمام
مردم
سرزمینمان را
تلخ نمود.
این در
حالیست که
هنوز داغ
زلزله چند وقت
پیش بر دلمان
مانده بود و
اشک هایمان با
دیدن چادرها و
کانکس های
غیراستاندارد
و به درد
نخور، جاری.
تلخ تر
و جانکاه تر
از این خشم
طبیعت که گویی
حق هم دارد
چرا که به قول
شاعر " هرچه
کنی به خود
کنی / گر همه
نیک و بد کنی
آنچه
که ما با
طبیعت می کنیم
نابخشودنی ست!
اداره
ی مملکت تنها
با تعهد آن هم
از نوع کاذبش!
میسر نیست.
متاسفانه با
تکیه زدن
افراد نالایق و غیر متخصص
بر مسند های
حساس تصمیم
گیری و اجرایی
مشخص است
نتایج، این
مصیبت ها خواهد
بود."
اظهار
نظرهای بعضا
مغرضانه که
این وقایع
قابل پیشگیری
را انتقام
الهی می
نامند، است!
البته
شاید راست هم
بگویند !
انتقام
الهی باشد چرا
که بیشتر ما
با سکوت خود
و عدم مطالبه گری به حق
باعث جولان
نابکاران و
نابخردان بر
پست های حساس
مدیریتی و
تصمیم گیری
شده ایم و
هرگز از خود
نپرسیده ایم
فلسفه زندگی
ما چیست؟
آیا
تنها خوردن،
آشامیدن و
خوابیدن است؟!
امیدوارم
مسئوولین و
دست اندکاران
بحران به جای تفاهم نامه ها و عقد قراردادها با حوزه های علمیه برای کاهش بلایای طبیعی، با وجدان خود تفاهم نامه امضا کنند
و اگر خود را
لایق و متخصص
در امری می
بینند در پستی
که هستند خدمت
کنند، درغیر
اینصورت واگذار
نمایند.
این
کار عار نیست
چرا که در
بسیاری از
کشورها در
چنین مواقعی
مسئولان به
راحتی کنار می
روند و استعفا
می دهند.
اینجانب
یک بار دیگر
این ضایعۀ بزرگ
را به ملت فهیم
ایران و حادثه
دیدگان تسلیت عرض
می کنم و از
خداوند بزرگ
می خواهم هرچه
زودتر این
حادثه تلخ را
از دل آسیب
دیدگان
بزداید و با
لطف و کرم
خویش شادی و
نشاط را به خانواده
های داغدار
بازگرداند!
همچنین برای قربانیان
طلب مغفرت و
آمرزش می
نمایم!
از
مردم فهیم و دست
و دل باز
میهنم هم
انتظار بذل
محبت به آسیب دیدگان
دارم
هرجا
هستند با
اعطای کمک های
بشردوستانه
این رسالت و
وظیفه ملی خود
را به بهترین
نحو ممکن انجام
دهند.
بنی
آدم اعضای یک
پیکرند
که
در آفرینش زیک
گوهرند
و...
صلاح
الدین سرخی /
کنشگر صنفی
معلمان
کردستان
..................................................................