ارزیابی
مشترک
حزب
کمونیست
ایران
و
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران(راه
کارگر)
کشتار
و پاکسازی
قومی مردم غزه
از سوی دولت
آپارتاید
اسرائیل باید
متوقف شود!
اول -
در هفته ای
که گذشت
کشتار
بیرحمانه
مردم نوار غزه
در فلسطین
توسط دولت
جنایت
کار اسرائیل همچنان
ادامه یافت.
آمارها حاکی
از آن است که
تاکنون بیش از
ده هزار
فلسطینی جان باخته
اند که نزدیک
به چهار هزار
نفر آنان
کودکان هستند. دولت آمریکا
و متحدانش در
شرایطی که جهان
شاهد یک نسل
کشی بی سابقه
در غزه است، همچنان
به حمایت بی چون
و چرا از
حکومت دست راستی
بنیامین
نتانیاهو
ادامه می
دهند، برای
کشتار بیشتر
مردم بی دفاع فلسطین
تسلیحات کشتارجمعی
ارسال می
کنند، آتش بس
بشر دوستانه
را وتو می
کنند،
تظاهرات جنبش
های طرفدار صلح
را غیر قانونی
اعلام می
کنند، از قطع
آب، برق، غذا
و دارو برای
فلسطینی ها
حمایت می کنند
و همه این جنایت
های جنگی را تحت
عنوان "حق
دفاع از خود
دولت اسرائیل"
توجیه می نمایند.
در
چنین شرایط دشواری
مردم فلسطین
نه تنها توسط
یک دولت
اشغالگر به خاک
و خون کشیده
می شوند بلکه
هم زمان توسط
نیروهائی
نمایندگی می شوند
که یا تا بیخ و
بن فاسد بوده
و یا به مثابه
یک جریان مرتجع
اسلامی، خود
بخشی از
تراژدی حاکم
بر این مردم
هستند. درست
همین تراژدی
است که گاهی
به بهانه ای
برای فراموش
کردن حقانیت مقاومت
مردم فلسطین
در برابر رژیم
اشغالگر اسرائیل
تبدیل می شود. ما
همواره تاکید کرده
ایم که این
حقیقت که حماس
یک جریان ارتجاعی
است، این واقعیت
که دولت
خودگردان در
ساحل غربی رود
اردن یک دولت
فاسد است و يا نقش
جمهوری
اسلامی که مدافع
جریانات
ارتجاعی
مذهبی در منطقه
است و ظاهرآ
همه سیاست های
ارتجاعی خود
را به نام دفاع
از مردم
فلسطین به پیش
می برد، ذره
ای از حقانیت
مقاومت و
مبارزه
میلیونها تن
از اهالی
فلسطین جهت
بازگشت به
سرزمین هایشان
نمی کاهد،
همچنان که
تروریسم
دولتی
اسرائیل ذره
ای از اهمیت
این امر نمی کاهد
که نه تنها
یهودی ها،
بلکه وجدان
بشریت مترقی،
جنایت های
فاشیزم
هیتلری علیه
یهودی ها را
نباید از
ذهنیت تاریخی
خود پاک سازد.
دستگاه های
جاسوسی و
اطلاعاتی
اسرائیل برای
مقابله با
سازمان آزادیبخش
فلسطین که در
دوره ای جریانی
سکولار و با
نفوذ در میان
مردم فلسطین
بود، بر ایجاد
سازمان
اسلامی حماس چشم
پوشیدند و به
شیوه های
مختلف آنرا
پشتیبانی و
تقویت کردند
تا از این
طریق هم
سازمان
آزادیبخش
فلسطین و نیروهای
چپ و رادیکال
فعال در جنبش
فلسطین را
تضعیف کنند و
هم از
پشتیبانی و
همبستگی بین
المللی در
دفاع از مردم
فلسطین مشروعیت
زدایی کرده و
آن را از بین
ببرند. همان گونه
که آمریکا و
متحدانش در
کنفرانس گوادلوپ
در سال ۱۳۵۷
مقدمات قدرت
گیری جریان
اسلامی شیعه
تحت رهبری خمینی
را در ایران
فراهم کردند تا
مانع از یک
انقلاب پیشرو
برای برقراری
دمکراسی در
ایران شوند.
دولت
هائی که به
بهانه وجود
جریان اسلامی
حماس در نوار
غزه چشمان خود
را بر وحشیگری
رژیم تا دندان
مسلح و
شوونیست
اسرائیل می
بندند، شریک
این جنایت
تاریخی علیه
ملت فلسطین
هستند. مردم
آزاده و شریف
فلسطینی و
اسرائیلی هیچ گونه
خصومت ریشه
دار با همدیگر
ندارند. دشمنی
موجود در میان
این مردم از
سوی دست راستی
های مرتجع و
افراطی در هر
دو سو دامن
زده می شود.
شهروندان
فلسطین و
اسرائیل تنها
با قرار گرفتن
در کنار مردم
شریف و آزادیخواه
منطقه می توانند
از زیر سلطه
دولت مذهبی و
نیروهای ارتجاعی
بیرون آمده و با
بهره مندی از
حق تعیین سرنوشت
خود، در
همزیستی مسالمت
آمیز با همدیگر
کار و زندگی
کنند.
دوم - دولت
رئیسی تصمیم گرفته
است در نیمه
دوم سال جاری
حقوق نیروهای
انتظامی، ارتش،
پاسداران و ارگان
های وابسته به
آن ها را
افزایش دهد.
این در حالی
است که وقتی
که "شورای عالی
کار" حداقل دستمزد
کارگران را چهار
مرتبه زیر خط
فقر برای سال
۱۴۰۲ به تصویب
رساند،
فریبکارانه
به کارگران
وعده دادند که
چنانچه در
نیمه دوم سال
حقوق
کارمندان و
نظامیان افزایش
یابد به همان
نسبت حداقل دستمزد
کارگران را
نیز افزایش دهند.
اکنون كه تورم
مطابق
برآوردهای رسمی
در مقایسه با
تصویب حداقل دستمزد
برای سال ۱۴۰۲
به بیش از ۵۰درصد
افزایش یافته
است، نه تنها
بحثی از
افزایش دستمزد
کارگران در
کارنیست، بلکه
بنا به
کلاهبرداری رایج
در مورد ماه های
نیمه دوم سال
که ۳۰ روز
هستند،
کارفرمایان
در این نیمه
دوم سال عملا
دستمزد
کارگران را به میزان
یک روز در ماه
کاهش می دهند.
مسئله
دستمزد در
ایران نیزمانند
هر جای دیگر
در نظام
سرمایه داری
مضمون اساسی کشمکش
بین دو طبقه
اصلی جامعه،
سرمایه داران
و صاحبان صنایع
و دولت به
عنوان
خریداران نیروی
کار است.
کارفرمایان و
دولت نماینده
آنها با تکیه
بر وجود ارتش
عظیم بیکاران
می کوشند تا
دستمزد
کارگران را تا
سرحد امکان پایین
بیاورند و
دفاع از هر چه سودآورتر
شدن سرمایه های
خود را حق بی چون
و چرای خود می
دانند.
کارگران هم حق
خود می دانند که
در برابر عرضه
نیروی کارشان دستمزدی
را مطالبه
کنند که با
توجه به نرخ
تورم واقعی در
جامعه و ملزومات
تأمین یک زندگی
انسانی در قرن
بیست و یکم بتوانند
زندگی خود و
خانواده شان
را تأمین نمایند.
رژیم جمهوری
اسلامی با زور
قانون و با
تکیه بر نیروی
سرکوب، این
تعارض را به
نفع سرمایه
داران حل کرده
است. زیرا
بدون تشکل های
مستقل کارگری،
کارگران نمی توانند
اراده طبقاتی
خود در تعیین حداقل
دستمزدها را
به سرمایه
داران و دولت
حامی آن ها
تحمیل کنند.
دستمزد
متناسب با
تأمین یک زندگی
انسانی، یک
مطالبه محوری
طبقه کارگر ایران
است. ضمانت
تحقق این
مطالبه در گرو
مبارزه یک پارچه
و متحدانه و
سراسری است.
این مبارزات
متحدانه و
سراسری
کارگران است
که طبقه
سرمایه دار و
رژیم جمهوری
اسلامی را از
تعرض به کار، زندگی
و معیشت
کارگران به
عقب می راند و
فضای مبارزه
جویی علیه وضع
موجود را در
کل جامعه
تقویت می کند.
سوم- روزیازدهم
آبان(۲نوامبر)،
روز «پایان
دادن به
مصونیت
عاملان جرم و
جنایت علیه
روزنامه نگاران»
نام گرفته است.
نامگذاری
این روز،
اعلام
همبستگی با
خبرنگارانی
است که برای
بازنمایی حقیقت
و ارائه
اطلاعات درست
میکوشند و
صاحبان
سرمایه و قدرت
میخواهند به
هر طریقی آنان
را به سکوت وادار
کنند. به طور
میانگین، هر ۵
روز یک
خبرنگار در
جهان کشته میشود.
در
سراسر جهان
هزاران
روزنامه نگار
فقط به دلیل
انجام وظیفه
حرفه ای خود با
مخاطرات،
آزارها و
تهدیدها و حتی
مرگ مواجهاند. سازمان
ملل متحد میگوید
که جنایت علیه
خبرنگاران و
فعالان رسانهای
در سال گذشته
نسبت به دو
سال قبل دستکم
۴۲ درصد رشد
داشته است. این
در حالی است
که میزان
مواردی که در
دادگاه بررسی
قضایی شده و
به شناسایی
عاملان منجر
گشته، از سال ۲۰۱۳ تا
کنون تنها ۲ درصد
پیشرفت را
نشان میدهد.
یونسکو می گوید
که در بهترین
حالت تنها ۶ درصد
جنایتها
علیه
خبرنگاران در
دادگاه تا
مراحل نهایی و
اقامه جرم
علیه مجرمان
پیگیری میشود.
مخاطرات،
آزارها و
تهدیدهای
مذکوربه طور
مستقیم بیشتر
توسط دولت های
سرمایه داری با
حکومت های
علنا مستبد
نظیر جمهوری
اسلامی، انجام
میگیرد. ایران
به زندان
روزنامه
نگاران شهرت
یافته و خود
رژیم اسلامیِ
حاکم در میان ۱۸۰
کشور در رده ۱۷۸
قرار گرفته
است.
بر
اساس گزارش
سازمان "گزارشگران
بدون مرز" از
زمان
سرکارآمدن حکومت اسلامی
در ایران تا
سال ۱۳۹۸، دستکم ۸۶۰
روزنامه
نگار درایران روانه زندان
شده اند. در
جریان خیزش
انقلابی ژینا
موج دستگیریها
چندین برابر
افزایش یافت.
بهطوری که
طبق گزارش "فدراسیون
جهانی
روزنامهنگاران"
در فاصله یک
ماه دستکم ۲۵ خبرنگار
در ایران بازداشت
شدند. نمونه
تراژیک سرکوب
روزنامه
نگاران را می
توان در
دستگیری و
محکوم کردن نیلوفر
حامدی،
خبرنگار
روزنامه شرق،
و الهه محمدی
خبرنگار
روزنامه هممیهن
دید که مجموعا
به ۲۵ سال زندان
محکوم شده اند
و ۱۵ سال آن
قابل اجراست.
این دو
خبرنگار شجاع
با گزارش کشته
شدن ژینا امینی
در بیمارستان
کسری و همچنین
گزارش خاکسپاری
با شکوه وی در
سقز، قتل
حکومتی او را
رسانه ای کرده
و در شروع انقلاب
ژینا نقش بازی
کردند.
تراژیک ترین
نمونه جنایت
علیه روزنامه نگاران
را در جنگ کنونی
دولت اسرائیل
علیه مردم
فلسطین و بویژه
در غزه
شاهدیم. "سازمان
گزارشگران
بدون مرز"
اعلام کرده
است که تاکنون۳۴
خبرنگار در
جریان حمله
اسرائیل به
غزه کشته شدهاند.
نمونه دیگر، جولیان
آسانژ
بنیانگذار
وبگاه "ویکی
لیکس" است که
به دلیل افشای
جنایت های
جنگی آمریکا در
حمله به عراق،
سال ها در حصر
به سر می برد. نمونه
های بسیاری از
این قبیل را
در نظام
نابرابر، جنگ
طلب و فاسد
سرمایه داری
حاکم بر جهان
می توان یافت. در
چنین شرایطی
نمی توان از نهاد
های بین
المللی موجود
که بر مبنای
نظام جهانی
حاکم
ساختاربندی
شده اند
انتظار بهبود
داشت برای آن که
جانیان را به
پای میزعدالت
بکشانند. این
بهبود و
حسابررسی فقط
با مبارزه
علیه ریشه های
مصیبت مورد
اشاره و حاکم
شدن نظامی در
جهان عملی
خواهد شد که
بنیادهای آن
بر انحصار،
سود و سرمایه
پی ریزی نشده
باشد.
چهارم- جمهوری
اسلامی پس از
مدت ها مخفی
نگهداشتن جان باختن
آرمیتا
گراوند، بالاخره
در ششم آبان(۲۸اکتبر)
خبر مرگ او را
از طریق خبرگزاری
دولتی ایرنا
منتشر ساخت.
آرمیتا ۱۷ ساله،
روز9 مهر،
توسط یک حجاب بان
در ایستگاه
متروی شهدا در
تهران به شدت
هل داده شد، در
نتیجه فشار دو
دست زن حجاب
بان تعادل خود
را از دست
داد، سرش به
میله آهنی واگن
اصابت کرد و نقش
بر زمین شد.
شهرداری
در روز دهم
مهر از ترس
واکنش مردم
تمام حجاب
بانان را از
متروها جمع
کرد. پخش اطلاعات
نادرست و
تناقض گوئی،
به مقامات و
رسانه های دولتی
سپرده شد. ماموران
سرکوبگراطلاعات
رژیم، آرمیتا
را به بیمارستان
فجر نیروی
هوائی برده و محوطه
بیمارستان را
توسط لباس
شخصی ها
محاصره کردند
تا هیچ اطلاعاتی
به بیرون درز
نکند. آنها
حتی اجازه
ندادند شهین
احمدی، مادر
آرمیتا به
دیدار آرمیتای
به کُما رفته
برود و وقتی
با اعتراض او
مواجه شدند،
دستگیرش
کردند.
ماموران روز
دهم مهر
خبرنگار
روزنامه
دولتی شرق را
هم دستگیر کردند
که قصد تهیه
خبر از حادثه
را داشت.
علیرغم این ها،
خبرنگاران
مردمی
بلافاصله خبر
را در شبکه های
اجتماعی
وسیعا منتشر
نمودند. آنها
دروغ های رژیم
مبنی بر ضعف
آرمیتا و
بیهوشی ناشی
از آنرا بر
ملا کردند.
سران
جمهوری
اسلامی که
برای مدتها
اجازه پخش خبر
جان باختن آرمیتا
گراوند را
نداده بودند
در روز تشدید
حملات
جنایتکارانه
ارتش ضد بشری
اسرائیل علیه
مردم غزه، این
اجازه را صادر
کردند. آن ها
امیدوار
بودند که از
پی مجموعه این
اقدامات
فریبکارانه و
درز قطره چکانی
اطلاعات، انقلاب
“زن، زندگی،
آزادی” بار
دیگر زبانه
نکشد. اما به
محض پخش خبر جان
باختن آرمیتا
نام او به
ترند نخست
شبکه های
اجتماعی
تبدیل شد.
بسیاری از
شخصیت های
سرشناس در
خارج و انسان
های شجاع و
موثر در داخل
کشور علیه
روایت های
جعلی رژیم و
در همدردی با بهمن
گراوند و شهین
احمدی،
والدین
آرمیتا، سخن گفتند.
علیرغم تهدید وبازداشت
ده ها نفر،
مردم بسیاری
در مراسم
خاکسپاری او
شرکت کردند و علیه
حکومت فاسد و
جنایتکار
اسلامی شعار
دادند. این
واقعیت ها
نشان می دهد
که خیزش
انقلابی
ژینا،
مطالبات رادیکال
و پیشرو آن و
نفرت مردم از
حکومت اسلامی همچنان
زنده است و ادامه
دارد.
سرنگون باد
رژیم
جمهوریاسلامی
پیروز باد
انقلاب مردم
ایران
زنده باد
آزادی،
دمکراسی و
سوسیالیسم
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران(راه
کارگر)
حزب
کمونیست ایران
دوشنبه
۱۵ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۰۶
نوامبر ۲۰۲۳