هدف
آمریکا در میان
دو قطب مذهبی
بهنام
چنگائی
جهان ناعادلانه
ی ما از صدقه
سر گردنکشان
یکه تاز
سرمایه و
فناتیک های
حامی او درهمریخته
تر، گمراه شده
تر و ناامن تر از
همیشه است و سیل
خروشان حق
خواهی ها، ناآرامی
ها و نبردهای
مردمی برای دریافت
سهم اندک هستی
هم جا را
گرفته است. منهای
یک اقلیت
ناچیز، اغلب
مسلمانان
بیدادرس،
بسان دیگر
همنوعان جهانی
شان حالا و پس
از پی بردن به
اهداف داعش ها
بهتر دشمنان
خود و یاران
آنانرا می
شناسند و اینک
شفاف تر می
دانند که توده
های کارمزد، لایه
های میانی و
پائینی
هیچگاه
پشتیبانی اقتصادی،
پناهگاهی
سیاسی و یا
پشتوانه ای
حقوق بشری در
این دنیای زر
و زور و تزویر
نداشته، ندارند
و تا بقای
ساختار جهانی سرمایه
سالار هرگز نیز
نخواهند داشت.
لااقل در
ایران و با وجود
حکومت شیعه، زندگی
خود شعیان پس
از 37 سال بیش از
پیش آسیب پذیرتر
و تنگدست تر شده
و اصولا قریب
به اتفاق آنها
همچون دیگر مسلمانان
منطقه تاب تحمل
این هستی پست،
سخت و رقت بار
خود را ندارند.
حیات پلید داعش
شیعه و سنی از
خون این
نیروهای پاکباخته،
سرخورده و بی
یاور ارتزاق
می کند.
ملل
مسلمان ما همچون
دیگر ملت های
سرکوب شده ی
سرمایه،
استبداد و
اختناق، دیریست
که آشکارا بیدار
شده اند و بارها
آگاهانه علیه سران
حکومت های ظالم
پیشین و کنونی
متحدانه رزمیده
و بخشا پیروز
شده اند؛ و یا علیه
عمال داخلی سرمایه
و عوامل خارجی
مصیبت های
موجود خود شجاعانه
طغیان کرده؛ به
اوج شورش رهائی
بخش رسیده و
شگفتا که بیشترین
شان نچندان
دورفریب
خورده، شکست
یافته و یا با دسیسه
های فرقه سازی
آمریکائی،
اسرائیلی، در
دام سرگشتگی
مذهبی دچار آمدند
و به دنبال ملاها
و معمم ها آمریکائی
ساخته رفتند و
ناگزیر از راه
نان و آزادی
خود فرسنگ ها دورافتادند،
مسموم فکری
شدند و نادان
و ناچار و
ناتوان زیر
بیرق دشمنی کور
به جنگ با
همنوعان خویش با
نام شیعه و
سنی رفتند و دریغا
بسیاری از این
گرسنگان و
ستمدیدگان در
این میادین توهم
و جهالت عقیدتی
از پا افتادند
و یا خیلی از آنها
همچنان از راه
همدردی مشترک بیگانه
مانده و به
سود رهبران
ریاکار مذاهب
هنوز همدردان بی
نان و نوای خود
را به خاطر مغایرت
ها و تخیل های
مذهبی بخون می
کشند.
هدف پیگیر
این مبارزه ی
خونین و آتشین
برای مردمان
کار و تنگدست در
منطقه، تنها به
خاطر حق نان و
آزادی بوده
است که چنین توسط
دکانداران مذهبی
دزیده شد؛ و
سپس به یاری
سرمایه
سالاران وابسته
کشورها گمراه
گردید؛ و همچنین
با ترفند و مطامع
امپریالیست
ها اینگونه با
تغییر مهره ها
یا تحریف شد و یا
نسل کشی تاکنونی
را به بارآورد
و یا همچون
بسیاری این
مبارزه ها سرکوب
و کنترل شدند
تا پای کوتاه
شده آمریکا و
یارانش را
دوباره به
خاورمیانه بکشانند!
آیا توانسته
اند؟ به باور
من نه! زیرا
گدازه های
آتشفشان آن
زیر خاکستر نیاز
مبرم نان و
آزادی ملت های
اسیر، که عمدتا
زیر خط فقر گرفتارهستند
همچنان
گداخته مانده
است. نه استبداد
بلند سیاسی، نه
بیداد سیاه و خونین
فرقه گرائی های
هولناک مذهبی و
نه ترفندهای بی
پایان امپریالیسم
آمریکا و
صهیونیسم
جنایتکار و
دیگران ، هرگز
قادر به خاموش
کردن آنها
نیستند و
نخواهند بود. آیا
طرحان جنگ های
مذهبی، مورد
هدف اقلیت
وحشت زده اقتصاد
نئولیبرال بحران
زده است یا
خواست خود دول
مذهبی دشمن می
باشد؟ و همچنین
آیا تنبلان و
مفتخور سران
مذاهب بخوبی
به این تراکم
تضادهای
طبقاتی پی نبرده
اند که تن به
جنگ مذاهب می
دهند؟ آیا پیآمد
تعمیق و توسعه
جنگ مذهبی می
تواند به بالابردن
تضمین امنیتی
و همزمان فروش
سلاح های
نظامی به سود
میلیتاریسم بانجامد؟
منافع
امپریالیسم
آمریکا و
اهداف او و
یارانش میان
دوقطب
ورشکسته
ضدمردمی ریاض
سنی و تهران
شیعی علنا
ناگواری های سختی
را به خود و نئولیبرالیسم،
طرح نو
استعماری آمریکائی
غربی و تهدیدهائی
علیه توطئه های
میلیتاریسم
جهانی برای
غارت و انقیاد
ملت های
برپاخاسته تحمیل
کرده است و بیشتر
ار این هم به
جهان غرب فشار
خواهد آورد. بی
گمان خیزش ها،
شورش ها و
انقلاب های
پیاپی در راه
هستند؛ که
شاید بسیاری
را غافلگیر
کند. چاره مردمان
ما و دیگر
ستمکشان له و
لورده شده
جهان اسلام نه
داشتن این و
یا آن مذهب
است؛ زیرا آزادی
عقیده در این
کشورها،
لااقل برای
اغلب مسلمانان
وجود دارد؛
اما نان و
آزادی موجود
نیست. پس همه ی
مسلمانان
منطقه می باید
برای کسب نان
و آزادی علیه
دزدان و
مستبدان داخلی
و جهانی
مبارزه مشترکی
سازمان دهند. آیا
این شهروندان
مسلمان ما از
دعاوی
دمکراسی پوچ آمریکائی
ـ غربی و
اسلام پناهی
های ریاکاران شیعی
سنی به شدت هنوز
مایوس و
سرخورده نمی
باشند؟ چرا
بهارعرب آنرا
شهادت داد.
همه این
نقشه ها و
فجایع ضدبشری
غربی ها بر
کول و جان
مسلمانان در
حالی ست که بحران
رقابت میان قطب
های مالی و نظامی
جهان و نبرد
علنی و پوشیده
شان علیه هم برای
نجات از شکست
بازار و
سرمایه
گلوبال غوغا
می کند و کم و
بیش تنش
ناسالم
اقتصاد "بازار
آزاد"، با چرخش
انگلی پول و
انباشت سود
ارزی، بدون
تولید مفید
صنعتی در اغلب
کشورهای صنعتی
غرب و منطقه ی
یورو به رشد بیکاری
ها و اخراج های
کارگری به شکل
بدخیم و چاره
ناپذیری اوج تازه
داده است؛ و دامنه
تضاد منافع گروه
های سرمایه داخلی
کشور، منطقه و
جهانی و وابسته
به ساختار نئولیبرالیسم
را در میان
همه این مدافعان
نئولیبرال و
به ویژه در
میان دول
مسلمانِ هموند
به آمریکا را
نیز علیه
همدیگر هرچه
بیشتر تشدید و
بالا برده است.
و در نتیجه به ابعاد
شکنندگی اعتماد
به سیاست غربی
و پایگاه اقتصاد
جهانی آنها در
کشورهای منطقه
بلاخیز ما بیش
از دیگر نقاط جهان
افزوده است. و
عملا نیز می
بینیم چندین
دهه است که آمپریالیسم
آمریکا و
یاران اش در
این کشورها دچار
سرخوردگی و الزاما
گریز ناگزیر
بوده اند. یکی
از علل طرح
جنگ قطب های
مذهبی
برگرفته از
سیاست سرخورده
آمریکا و ناتوانی
سران اعراب در
به تبعیت درآوردن
مسلمانان به
حفظ دیپلماسی
گذشته است که
حضور غربی ها
را در این
کشورها دیگر
به آسانی
برنمی تابد. برای
حضور مجدد
امپریالیسم
آمریکا در
منطقه،
شرایط
کنونی مهره
های داخلی او
چندان آسان و بی
دردسر نیست. خود
آمریکا هم می
داند که
مردمان این
کشورهای
بیدارشده اند.
و فرصت و نتیجه
ی ابتدائی بازگشت
امپریالیسم
آمریکا و
شرکایش به
منطقه ی حدودا
سوخته ی
خاورمیانه، تنها
می توانست با
نضج
بنیادگرائی،
تشدید جنگ
مذاهب و کشتار
گسترده آنها
توسط خود
مسلمانان
مهیا شود که
شده است و سرآخر
پختگی آش شله
قلمکار "شیعه
سنی" می باید در
کوره ی جنگ
مفتخورهای
مذهبی به سود
میلتاریسم و
حفظ حیات خود قطب
های مذهبی بانجامد،
تضمین و فراهم
شود که فاز آن دیریست
آغاز شده است.
خاورمیانه ای
که طلاتم امروزی
اش رسما محصول
ترفند سرکردگی
امپریالیسم
آمریکا و همبستگانش
برای بازگشت
دوباره به آغوش
خاورمیانه ی
به اصطلاح
"بزرگ"آتی است.
امپریالیسم
آمریکا و
دوستداران او
آگاهانه و
دقیقا می
دانند که بقای
رژیم های
تعدیل شده ی
مذهبی و جنگ
سرکردگی
عقیدتی آنها
چه کمک شتیانی
به حفظ نظام
های ضدمردمی
می کند.
آمریکا و اسرائیل
تا همینک
تردید نداشته
اند که وجود
ساختاری مردمی
و مستقل منافع
هردو را به
زیر خواهد
کشید. در
اخبار
خواندیم که
نتانیاهو
قرار است اگر
لازم افتد در
جبهه ی سنی ها
علیه جبهه
شیعی ها
بایستد و این
چندان دور از
حقیقت نیست.
زیرا حفظ
منافع گروهی
این قطب های
قدرت، ایجاب
می کند که با
دشمن دیروز،
امروز همگام
شود و تابع
پرنسیب های
خشک و دگم ها
نماند؛ حتی
اگر بر علیه
دعاوی تئودور
هرتسل بنیان
گذار صهیونیسم
باشد؛ ناچارست
روزی در صف
دشمن بایستد!
بنا بر
این همه صف
بندی دوسویه کنونی،
عوامل درگیری
احتمالی این
دو قطب و مسببان
جنگ میانِ
مذاهب آغاز
شده را باید یکجا
و بشدت محکوم
کرد. جنگی که
به سود مبارزه
مردمی کشورهای
مسلمان نیست و
می تواند
دامنه ی
هولناکی در کل
جهان اسلام به
بار بیاورد.
تردید ندارد
که امپریایسم
آمریکا و
همراهانش نیز
با گسترش آن
به دلیل عدم
ثبات سرمایه ی
نفتی و مالی و
ارزی مخالفت
دارند؛ اما اگر
بتوانند سعی
خواهند کرد که
هر دو قطب سنی
و شیعه را با زنجیر
محکم در دست
سیاست و
اقتصاد خود
مرید، مطیع و در
بهترین حالت همچون
دور بلند 1400
ساله علیه
دیگری پرخاشگر
نگهدارند و نه
بیشتر! همزمان
می دانیم که
طیف بزرگی از
مردمان کشورهای
وابسته عرب به
غرب و مخصوصا
به آمریکا، همینک
موضع شازش
ناپذیر
ضدامپریالیستی
دارند و ناآرامند
و خیزش توده
ای علیه سران
دست نشانده در
این کشورها از
جمله عربستان
و اردن رشد یافته
است.
اما اگر
به جای "جنگ
مذاهب" خواست
نان و آزادی
پهنا، ژرفا و سرآخر
درک نبرد
طبقاتی بیابد
و اراده
کارگری و اداره
ی مترقی و
توده ای این
ملت ها هدایتگر
آن شود و به آن
سمت و سوی
ضدامپریالیستی
واقعی دهد
مسلما آنگاه به
مردمان مستقل منطقه
فرصت خواهد داد
که قیام خود علیه
مستبدان سیاسی
و مذهبی منطقه
را مقتدرانه
تحمیل کنند. و در
چنان حالتی سران
مذاهب جاهطلب ناجارند
برای حفط و تحکیم
موجودیت خود آشکارتر
از همیشه دست
یاری و همکاری
و همبستگی خویش
به آمریکا را
درازتر کرده و
چهره ی شفافی به
خواست خود بدهند
و با آنها به
ادامه ی نسل
کشی های تاکنونی
و احتمالا گسترده
تر آتی به میل منافع
فرقه ی خود و به
سود
میلیتاریسم
ضدبشری، از
یکسو علیه مردم
خود و از دیگر
سوی علیه قطب
مدعی مخالف تا
پای ویرانی
دوسویه بجگنند.
و کشورهای
مدعی و هم
پیمان دو سو
نیز، می
توانند برای
این و یا آن به
جان هم بافتند
و اگر خواستند
همدیگر را تار
و مار کرده و
زمینگیر کنند.
در آنصورت
اِعمال اراده خشونت
بار علیه
مبارزه مردمی و
اداره ی
کشورهای
مسلمان توسط
آمریکا برای
مدت ها بسیار
ساده تر از
پیش میسر خواهد
شد؛ هدفی هراسناکی
که شاید آمریکا
هم اکنون میان
این دوقطب
وحشی آنرا تعقیب
می کند.
بهنام
چنگائی 10
فروردین 1394