تزيينكاران
لباس
پراكندهترين
و بيحقوقترين
كارگران بخش
پوشاك و لباس
(۲)
هاله
صفرزاده
كانون
مدافعان حقوق
كارگر - اين
بخش دوم
گزارشي است كه
درمورد تزيين
كاران لباس
تهيه شده است.
اين مصاحبه
نشان مي دهد كه
چگونه در روند
كار نطفه هاي
آگاهي شكل مي
گيرد و اين كه
سختي كار از
سويي آنان را
وادار مي كند
كه براي بهتر
شدن وضعيت
زندگي و
دستمزدشان
تلاش كنند اما
همين سختي
كار، سد بلندي
است كه مانع از
حركت جمعي
آنان مي شود.
آنها با
افزايش آگاهي
درشرايط خاص
مي توانند حركت
مشتركي انجام
دهند، شايد
موفقيت هاي اندكي
هم داشته
باشند، ولي
پراكندگي،
عدم اجراي
قوانين موجود
و وجود تشكل
هاي
غيرمستقلي كه
عملكرد مناسبي
در دفاع از
حقوق آنان
نداشته اند،
تاثير منفي در
نگرش آنان
نسبت به حركات
دسته جمعي
دارد.
آنان
حمايت واقعي
را تنها در
وجود قوانين
مناسب نمي
دانند بلكه
براي ضمانت
هاي اجرايي
اهميت بسياري
قائلند .
ضمانت هائي كه
كارفرمايان
را مجبور كند
به اين قوانين
تن دهند. اما
اين ضمانت ها
چيزي جز حركت
دسته جمعي
وتشكل آنان
حول خواسته
هاي مشتركشان
نيست.
تزيينكاران
لباس
پراكندهترين
و بيحقوقترين
كارگران بخش
پوشاك و لباس
(۲)
هاله
صفرزاده
با دختر
جواني كه چند
سالي است كار
تزيين لباس
عروس را در
خانه انجام ميدهد
صحبتي داشتيم.
گرمي و محبت
او در همان
لحظات اول به
دل نشست.
خستگي چشمانش
با زيبايياش
در هم آميخته
بود. 27 ساله است
و فوق ديپلم
معماري دارد.
ابتدا از او
پرسيدم چرا در
رشته ي مرتبط
با تحصيلش كار
نميكند؟ گفت:
با دختر جواني
كه چند سالي
است كار تزيين
لباس عروس را
در خانه انجام
ميدهد صحبتي
داشتيم. گرمي
و محبت او در
همان لحظات
اول به دل
نشست. خستگي
چشمانش با
زيبايياش در
هم آميخته
بود. 27 ساله است
و فوق ديپلم
معماري دارد.
ابتدا از او
پرسيدم چرا در
رشته ي مرتبط
با تحصيلش كار
نميكند؟ گفت:
- خيلي دوست
دارم توي رشتهي
خودم كار كنم
ولي متاسفانه
با فوق ديپلم
نمي شود كاري
مناسب پيدا
كرد. بايد
درسم را تمام
كنم . هزينه اش
زياد است.
بايد خودم
هزينه ي تحصيلم
را فراهم كنم.
بعدش هم كه
ليسانس گرفتم
بايد يك سالي
مفت و مجاني
كارآموزي كنم
تا بتوانم
جايي در بازار
كار معماري
براي خودم دست
و پا كنم. يعني
بايد از زير
صفر شروع كنم.
با توجه به
وضعيت مالي كه
من و دختراني
مثل من دارند،
اين كار سخت
است. بايد كار
كنم پولي كنار
بگذارم تا
بتوانم درس
بخوانم يا
همين طور كج
دار و مريز
ادامه بدهم
ببينم به كجا
مي رسم.
- درآمدتان
مال خودتان
است؟
- بله. بجز خورد
و خوراك، بقيه
مخارجم به
عهده ي خودم
است. اگر هم
بتوانم كمك مي
كنم، مثلا چيزي
مي خرم براي
خانه و يا...
- از كارت بگو.
- من به عنوان
فروشنده وارد
كارلباس عروس
شدم. اما با
توجه به علاقه
و هنرم
توانستم كار
دست را سريع
ياد بگيرم و
از اين طريق
كار كنم. به عنوان
يك دختر جوان
دوست نداشتم
در محيط هايي
كار كنم كه
حرف و حديث
باشد، به اين
خاطر كار توي
خانه را
انتخاب كردم.
اولين
كارفرماي من
پسر جواني بود
كه روي من نيت
ديگري داشت.
آدم بدي نبود.
نيتش پاك بود
مي خواست بيايد
خاستگاري. اما
از نظر من OK نبود
مي توانستم در
باغ سبز نشان
دهم و ازش استفاده
كنم. اما ماسك
بداخلاقي زدم
مثل سگ رفتار
مي كردم، ولي
هميشه بهترين
كارها را
تحويل مي
دادم. فقط با
مزون او كار
مي كردم.
بهترين هنرم را
به خرج مي
دادم با
كمترين قيمت.
آن روزها بازار
كار عروس خيلي
داغ بود اما
طرح هاي موجود
در بازار
تكراري شده
بود من طرح
هاي جديد
داشتم .كار
برجسته مي
كردم كه مورد
استقبال قرار
گرفت. خيلي ها
آمدند دنبال
من. ولي من فقط
با اينها كار
مي كردم.
كارفرماي من
از يك مغازه ي
كوچك در طبقه
ي دوم يك
پاساژ كار خود
را آغاز كرد
با او نوعي
شريك شدم.
مغازه از او،
كار از من. ولي
در واقع من
فقط كارگر او
بودم. توي همان
سال اول
آنقدروضع
كارخوب بود كه
توانست بر
خيابان مغازه
اي بگيرد.
مغازه دارهاي
با سابقه كه
اصلا او را
آدم حساب نمي
كردند حاضر
شدند به
اومغازه
اجاره دهند.
خلاصه ظرف دو
سال آنقدر پول
درآورد كه
صاحب ماشين و
خانه شد
ازدواج كرد و
به همه جا
رسيد.
ولي خوب به
اين دليل كه
من با او
سرسنگين رفتار
مي كردم و
رفتاري
صميمانه
نداشتم، بعد
از اينكه تمام
تلاشش را كرد
كه به من
نزديك شود و
موفق نشد زهرش
را ريخت. ديگر
مرا تحت فشار
قرار مي داد.
پول كمتري مي
داد. دو دوتا
چهار تا مي
كرد.از طريق
دوستم در
مغازه ي ديگري
هم مشغول به
كار شدم. صاحب
كار جديد خيلي
مودب بود و موجه.
با او راحت تر
برخورد مي
كردم. او از
اين مساله
خيلي ناراحت
بود و مي گفت
با همه خوب
برخوردمي كني
اما با من
بداخلاق هستي.
در جوابش
گفتم: تو كار
مي خواي كار
خوب را داري
مي گيري،
سرموقع داري
مي گيري قيمت
مناسب هم كه
مي گيري. اين
بهترين چيزي
است كه از يك كارگر
مي خواهي.
ديگر رفتار
خوب مرا براي
چه مي خواهي؟
رفتارهاي
خودت را هم
ببين ...
كارهاي من
روي بورس بود.
آنها را با
كمك يكي از فروشنده
هايش كپي زد و
داد كس ديگري
برايش دوخت. 6
ماه اين
طورگذشت و من
نمي دانستم.
درآمد من بيشتر
از طريق اين
مغازه بود و
يواش يواش
خيلي كم شد. به
من مي گفت كه
بازار خوب
نيست. طرح ها
مال من بود،
حقش اين بود
كه هر سفارشي
كه بيايد مال
من باشد. كم كم
متوجه شدم كه
چه كار مي
كند، اما چون
اهل دعوا نيستم
برخورد خاصي
نكردم. خرده
حسابي داشتيم
حدود 300 يا 400
تومان كه 150
هزار تومانش
را هم نداد.
راحت گفت:" نمي
دهم حرف حسابت
چيست؟" به اين
ترتيب همكاري
من با او تمام شد.
اين هم شد آخر
و عاقبت كاري
كه من اينقدر
برايش زحمت
كشيده بودم.
صاحبكار
بعدي كه اول
خيلي موقر و
مودب جلو آمده
بود اما سرنخ
هايي مي داد
كه انگار
انتظاراتي
دارد. من هم كه
اهلش نبودم
اصلا به روي
خودم نمي
آوردم. به
همين دليل بعد
از مدتي صد تا
بهانه ديگر آمد
وسط كه ما نمي
توانيم با هم
كار كنيم.
آنقدر كه ديگر
حتا جواب سلام
مرا هم نمي
داد. از آنجا هم
كات شدم.
اما الان
كه توي كار
گير كرده اند
و تزيين كار قبلي،
كارهايش
يكنواخت شده و
فروششان كم
شده، دوباره
براي من پيغام
داده كه بيا
سه چهار تا
كار جديد
تحويل بگير.
اين از
مشكلاتي است
كه در اين كار
ما با آن روبرو
هستيم. همين
باعث مي شود
كه خسته شويم.
خودم را با 4
نفر ديگر
مقايسه مي كنم
كه با رفتارهاي
خيلي صميمانه
و نزديك شدن و
داشتن رابطه
با كارفرما،
با كمترين كار
و تجربه ،
بيشترين استفاده
را مي برند
اما من همه اش درجا
مي زنم. تازه
اينها وجه كار
ما را هم خراب مي
كنند. هر كس مي
شنود كه در
صنف لباس داري
كار مي كني
فكر ديگري مي
كنند.
- روزي چند
ساعت كار مي
كني؟
- بعضي روزها
كه كار هست شب
تا صبح هم كار
مي كنم. گاهي
اوقات در روز
فقط 4 ساعت
استراحت مي
كنم ولي
روزهايي هم
هست كه كار
نيست و كلا
بيكارم. الان
دوهفته اي است
كه كار ندارم.
- درآمدت چطور
است؟
- وقتي كار
باشد و تو هم
فشرده كار كني
درآمدش هم خوب
است. البته
اگر دستمزدت
را به موقع
بگيري و مناسب
هم خرج كني
براي ماه هاي
بيكاري هم جواب
گو هست. ولي
اگر دوسه ماه
كه كار كردي ،
دو سه ماه بعد
دستمزدت را
بدهند آن هم خرد
خرد، ميخوري
به آن دوره ي
بيكاري ... در
واقع هميشه تو
بيپولي و
طلبكار. هيچ
وقت پولي توي
دستت نيست. گاهي
وقتها از
خودم ميپرسم
آيا معلومه كه
من دارم كار
مي كنم؟ هر چيزي
كه مي خواهم
بخرم، به خودم
مي گويم نه
آلان نبايد
برم سراغش،
چون الان پول
ندارم ....هميشه
طلبكارم. وقتي
هم پولم مي
آيد دستم
آنقدر خرد خرد
است كه هيچ
كاري باهاش
نمي شود كرد.
- نميشود پول
را موقع تحويل
بدهند؟
- چرا. ابتداي
كار از اين
قول وقرارها
مي گذاريم،
منتها عمل نمي
شود . ما كار را
از خانه مي
فرستيم. بعد
وقتي خودت مي
روي آنجا، مي
گويند الان
پول توي دخل
نيست بايد
مشتري بيايد و
...هفته اي يك
بار تسويه مي
كنيم. اسمش
اين است كه پول
بهت مي دهند.
هيچ وقت نديدم
پول را درست
بدهند. از
200هزار تومان 50
تومانش را مي
دهند وبقيه اش
مي ماند.
دستمزدم آنقدر
خرد خرد به
دستم مي آيد
كه عملا نمي
شود با آن
كاري كرد. يك
صاحب كار
داشتم كه وقتي
حساب به 400 يا 500
هزار تومان مي
رسيد چك مي
داد و يك هفته
اي هم پاس مي
شد. اين خوش
حساب ترين شان
بود. اما دفعه
آخر هم يك چك
سه ماهه داد
وخيلي اذيت
كرد.
- هيچ وقت نقد
كار نمي كنند؟
- وقتي
بخواهند نقد
كار كنند
مشكلات ديگري
با آنها داري.
خانمي بود توي
ميرداماد
مزون داشت. انتظار
ما اين است كه
خانم ها هواي
خانم ها را داشته
باشند ولي
وقتي به جايي
مي رسند وقتي
به دختر يا زن
تازه كاري مي
رسند مي
خواهند تلافي
تمام آنچه به
سرشان آمده در
آورند. چون
خودشان با
سختي بسيار
بالا آمده
اند. ولي اين
خانم سن
بالايي داشت
واز پادويي به
جايي نرسيده
بود، برخورد
خوبي با من داشت
و حساب وكتابش
خوب بود. ولي
خورد به مشكل
مالي و پول
مرا خرد خرد
داد. يك ضرر
ديگر هم در رابطه
يا اين خانم
كردم. حدود 400 هزار
تومان پولم
هيچ شد. صاحب
كار اولم از
اين خبر داشت
كه من با
ايشان كار مي
كنم. با او
تماس گرفته
بود كه:" تاپي
را كه فلاني 130
هزار تومان برات
مي زند من 90
هزار تومان
كار مي كنم".
خوب او مي توانست
با قيمت پايين
تر كار را
قبول كند، چون
همه چي را سري
مي خريد. سنگ
را كيلو كيلو
مي خريد. ولي
من بايد خرج
كار را تكي و
خرد خرد مي
خريدم در
نتيجه گران تر
برايم تمام مي
شد. در آخر من
مجبور شدم آن
كار را 100 هزار
تومان با او
حساب كنم. بعد
از مدتي كه
كار به كسادي
بازار خورد
اين خانم
نمايندگي
مارك شانل را
گرفت و شروع
كرد به وارد
كردن جنس از
تركيه.
ميدانيد
وقتي اينجوري
توي كار ضربه
مي خوري ديگر
دست و دلت به
كار نمي رود.
آن وقت ترجيح
مي دهي كه يك
كار روتين
داشته باشي
ولي آخر آن هم
همين است...
- گفتي يه دوره
ي بيكاري
داري. توي اين
دوره ي بيكاري
هيچ كاري
ديگري انجام
نمي دهي؟
- چرا اگر كاري
باشد انجام مي
دهم. مثلا سال
قبل مدتي با
روبان گل درست
مي كردم. براي
يك كارگاه
كفاشي. براي
هر گل 200 تومان
مي گرفتم.
- در روز چند تا
درست مي كردي؟
- 50 تا مي شد.
- چقدر وقت مي
گذاشتي؟
- تمام وقت
آزادم را مي
گذاشتم براي
روزي ده هزار
تومان. دختر
همسايه مان
اين كار را
چند روزي كرد
بعد ولش كرد.
به دوست پسرش
گفته بود و او
هم گفته بود
نمي خواهد اين
كار را بكني
من ماهي صد هزار
تومان بهت مي
دهم.
- بابت اينكه
وسايل و جنس
به شمامي دهند
از شما وديعه
هم مي گيرند؟
- نه بار اول
گفت خودت
روبان بگير و
اين جوري كار
را بزن. من هم
اين كار را
انجام دادم.
دفعه ي بعد
خودش روبان
خريد وآورد .
- دستمزد دفعه
ي اول را
نداد؟
- نه . برايم
روبان آورد.
در واقع پول
روبان دستمزد
من بود كه
پيشش بود. چون
هزينه ي روبان
با من بود.
- يعني هر گل
روباني با خود
روبانش 200
تومان. يعني
اين 200 تومان
همه اش دستمزد
نيست؟
- درسته. مي گفت
كارمان زياد
است. ما روزي
صد تا گل هم
نياز داريم.
حساب كنيد مي
شود روزي بيست
هزار تومان.
هفته اي 140هزار
تومان كه 20
هزار تومان هزينه
ي روبان را
اگر كم كني،
مي شود 120 هزار
تومان و در
ماه مي شود
حدود 480 هزار
تومان. همين
طوري كه فكر
كني درآمد بدي
نيست كه با
كار توي خونه
داشته باشي.
ولي اگر پولش
به موقع
پرداخت بشه.
زمان پرداخت ديدم
نه از آن آدم
هايي است كه
مي خواهد براي
دادن پول بازي
دربياورد. از
اين 500 هزار
تومان، 50 يا 100
هزار تومان مي
دهد مابقي اش
مي رود شش ماه
ديگر.
متاسفانه
بيگاري است
ديگه.
- سيستم
كارلباس عروس
چگونه است؟
- مشتري لباس
را از روي
ژورنال
انتخاب مي كند
خياط مي دوزد
و مي دهد دست
من. من بايد از
روي ژورنال
طرح ِدست دوزي
ها را طراحي
كنم و بدوزم.
گاهي هم طرح
ها ابداع خودم
است. به
شگردها و لم
هايي در كار
دست مي زنم كه
كار قشنگ تر
شود. يعني هم
طراحي كار با
من است و هم
خودم كار را
مي دوزم. كار
طراحي از من
خيلي انرژي مي
برد. سخت است.
اما وقتي ديدم
كه طرح ها مال
من است ولي
سفارشش را به
كس ديگري مي
دهند و سوء استفاده
مي كنند ترجيح
دادم كار
ژورنالي
انجام دهم كه
انقدر اعصابم
خورد نشود.
اما كار
ژورنالي آخرش
بيگاري است.
اگر باهاشان
راه بيايي،
دلشان مي آيد
پولت را بدهند
وگرنه، نه!!
- وقتي طراحي
كار با خودت
است چقدر مي
گيري؟
- متفاوت است
از ده هزار
تومان تا 200
هزار تومان براي
لباسي كه همه كارش
با من باشد و
كار دست داشته
باشد، آن هم كار
دست زياد.
- مثلا براي يك
كار 200 هزار
توماني چقدر
وقت مي گذاري؟
- خيلي زياد .
دو هفته كامل
كه فقط وقت
براي دستشويي
رفتن داشته
باشي و
استراحت و
خواب وخوراك.
بدون تعطيلي.
بنشيني و تكيه
بدهي نخ وسوزن
را به دست
بگيري گردن
پايين روي كار
خم شوي و يك
نفس كار كني.
بعضي كارها
حرير است خيلي
سخت است. سوزن
و نخ را نمي
تواني خيلي
بكشي دردسرش
زياد است . ولي
بعضي پارچه ها
كه كلفت تر
است، راحت تر
است. بعضي
اوقات كار دو
رنگ است مثلا
سنگ نقره اي يا
خامه را بايد
با هم كار كني كه
كار را سخت تر
مي كند. يك
لباس خيلي
پركاررا تزئين
كردم كه طرح
خيلي هم معروف
است. روي حرير
حاشيه دورتا
دور بالاتنه و
تكه هاي بزرگ
گل روي دامن.
دو رنگ هم
بايد كار مي
كردم. 150هزار
تومان طي كرده
بود ولي آخر
سر 100هزار
تومان داد. در
اوج بازار كار
يك هفته شبانه
روز كار كرده
بودم وكمترين
ميزان خواب را
داشتم. دو
هفته كار را
در يك هفته
فشرده كرده بودم.
- چطوري مي
تواني اين كار
سخت را ادامه
بدهي؟
- خودم هم نمي
دانم! چشمهايم
خيلي ضعيف شده
است با وجود
اين كه سعي مي
كنم سلامت
خودم را حفظ كنم
ولي مشكلات
ديگري هم برايم
پيش مي آيد.
همين كه زياد
مي نشينيم
پوست پاهايم
جوش زده دكتر
گفته كه نبايد
زياد بنشينم،
ولي مگر مي
شود. من اگر
بخواهم براي
چشمم دكتر
بروم و ويزيت
بدهم و عينك
بگيرم دو
برابر پولي را
كه در آوردم
بايد خرج كنم.
چقدر بايد پول
بدهم؟ اما با
توجه به بازار
كاري كه براي
ما خانم ها
وجود دارد
ترجيح مي دهم
كه توي خونه
بنشينم و كار
كنم و حرف اين
و آن را نشنوم،
حرف پسرها را .
در محيط كار
درمورد
دختراي به سن
و سال من هم،
كه همه انتظار
دارند دختر در
بيست سالگي
شوهر كرده
باشد، فكر مي
كنند ترشيده
است و تصور مي
كنند كه هر پيشنهادي
را روي هوا مي
زند. سختي هاي
كار در خانه
را بهتر تحمل
مي كنم تا اين
حرف و حديث ها
را.
- در كار تزيين
لباس مردها هم
كار مي كنند؟
- نه در كار دست
نه. ولي در برش
و خياطي چرا .
- خانم هاي
افغاني چطور؟
- شنيدم جديدا
وارد بازار
كار ما شده
اند .اما من
نديدمشان.خانمي
هست كه توي
كار ما يكي از
بزرگان كار
دست است. 5شنبه
به 5 شنبه با
شوهرش مي آيد .
بيشتر مزون
دارها با او
كار مي كنند.
چون با شوهرش
مي آيد مزون
دارها پولش را
بهتر مي دهند.
همراهي شوهرش
به او قدرت
مانور مي دهد.
تازه گران تر
از ما هم مي
گيرد. مثلا
كاري را كه من
150هزار تومان
گرفته بودم او
180 هزار تومان
گرفته بود. با
تعداد زيادي
از خانم هاي
افغاني كار مي
كند. در حقيقت
پخش كننده ي
كار دست است.
كار دست را مي
گيرد. يكي دو
نفر طراح دارد
و كار سنگ
دوزي را هم كه
خانم هاي افغاني
برايش مي
زنند. مزوندارها
راضي اند با
او كار كنند و
با ما كار نكنند.
با اين كه همه
مزوندارها
متفوق
القولند كه
كارهاي من
تميزتر از ايشان
است. ولي چون
من خواسته شان
را اجابت نمي
كنم ترجيح مي
دهند گران تر
به او بدهند
ولي به من كار
ندهند.
- چند نفر را مي
شناسي كه مثل
خودت كار مي
كنند؟
- 4 يا 5 نفر.
خيلي از كساني
كه مي شناسم
ديگر كار نمي
كنند. چون
آنها مثل من
نياز به كار
نداشتند. بعضي
هم براي تهيه
جهيزيه شان
كار مي كردند
و بعد هم كار
را كنار
گذاشتند.
خانمي هم بود
كه توي خونه
حوصله اش از
بيكاري سر
رفته بود، مي
آمد كار مي
گرفت.
- اگر همه ي
كساني كه كار
شما را مي
كنند با هم باشند
و تصميم هاي
جمعي با هم
بگيرند، آيا
نمي شود شرايط
كار را تغيير
داد؟
- چرا ولي اين
كار را نمي
كنند. توي كار
ما رقابت است.
ما صنف نداريم
كه اگر يك نفر
يك كار را مي زند
و كارفرما
شروع كند روي
قيمت آن كار بازي
درآورد
بيايند
مراجعه كنند
به صنف و آنجا روي
كار قيمت
بزنند و
كارفرما
متعهد شود كه
آن را بدهد. ما
همچو چيزي را
نداريم. من
خانمي را مي
شناسم كه اگر
كاري را من مي
زنم 20 تومان او
مي آيد 15 هزار
تومان مي گيرد
كه كار را
حتما خودش بگيرد.
مخصوصا خانم
هايي كه از
جاهاي خيلي
پايين مثل
ورامين مي
آيند و يا خانم
هاي افغاني كه
براي اينكه
بتوانند كار را
بگيرند
حاضرند با
كمترين قيمت
كار راانجام دهند
. حتا اگر اهل
رابطه هم
نيستند ولي
اينطوري كار
را مي گيرند.
خب مسلم است
كارفرما هم يكي
مثل او را
ببيند به نفعش
است كه كار را
به او بدهد.
يكي از دلايلي
كه صنف نداريم
اين است .
- يعني فكر
ميكني اين
رقابت باعث مي
شود كه شما يك
صنف نداشته
باشيد؟
- يكي رقابت
است و يكي
ديگر اينكه
كساني كه اين كار
را انجام
ميدهد از
اقشار بسيار
ضعيفي هستند.
تقريبا زنان و
دختراني كه هر
كاري از دستشان
برنمي آيد،
نمي توانند از
خانه خارج
بشوند و به
پول هم خيلي
نياز دارند.
درنتيجه ...
- دركار شما چه
كساني صنف
دارند؟
- صنف پوشاك،
صنف خياط ها
- اين صنف ها
چطوري تشكيل
شده اند؟
- كساني مي
روند دنبال
صنف. حالا فرض
كنيد صنف هم
تشكيل شد.
مساله اين است
كه به ما بهاي
زيادي نمي
دهند.
كارفرماي
اصلي ما مغازه
دارها هستند
كه مردند و
كاردست زن ها
هم بيشتر زن
هستند و مغازه
دار حاضر نيست
زنها را به
حساب بياورد.
ولي قشر
خياطها مرد
هستند. توشون
زن هم هست ولي
مردها بيشتر
از پس هم برمي
آيند.
نوع كار هم
مهم است. من يك
خانمي خياطي
را مي شناختم
در همين مزوني
كه كار مي
كردم. هر وقت
دلش مي خواست
مي آمد. كار
را دير مي
رساند. بدقولي
مي كرد. بدقولي
او را بايد
ماجبران مي
كرديم. اگر
كارفرما بهش
فشار مي آورد
قهر مي كرد و
مي رفت. دو روز
پيداش نمي شد
و صاحبكار از
ترس اين كه
كارش نماند مي
رفت منت او را
مي كشيد و
باهاش راه مي آمد.
چون خياط خوب
را هر جايي
نمي توانند
پيدا كنند.
اما هم تعداد
كاردست زن ها
بيشتر از خياط
هاست و هم
اينكه خياط
خوب كم است.
اگه يك كار ِدست
خراب شود،
ميتوان با
اضافه كردن
چند تا سنگ و
پولك آن را
درست كرد ولي
اگرخياطي
نباشه هيچ
كاري دوخته
نمي شه كه به
كار ِدست زن
برسه، يا اگه
خياط ماهر
نباشه و لباس
رو خراب بدوزد
هيچ كاري نمي
شود كرد. واسه
ي همين مشكل
ما بيشتراست.
- يعني اين كه
بيشتر تزيين
كاران زن
هستند واز طبقات
پايين هستند و
تعدادشان
زياد است باعث
مي شود كه
رقابت
شديدتري بين
آنها وجود
داشته باشد و
نتوانند در يك
صنف جمع شوند.
- حتا اگه صنف
داشته باشيم
ولي صنفمون
كاري نمي تونه
بكنه؟
- چرا نمي تونه
؟
- ببينيد فرض
كنيد صنف هم
داريم و با يك
آدم سر حساب
وكتاب من به
مشكل برمي
خورم. مي روم
به صنفم
مراجعه مي
كنم. به من چي
مي گن. مي گن
برو خانم
لباستو بيار
ما قيمت
بگذاريم. كار
شناسي كنيم.
اين كه چه
افرادي در آن
صنف هستند كه
مي خواهد كار
را كارشناسي كنند
،خودش خيلي
مهم است.
كساني كه وارد
صنف مي شوند
از ابرقدرت
هاي صنف
عروسند. هميشه
نفع خودشان و
همكارانشان
را بيشتر مي
خواهند. حالا
قرض كنيد
بيايند وكار
من را كارشناسي
هم بكنند،
قيمت خوبي هم
بگذارند. حالا
چه كسي او را
مجبور مي كند
كه پول منو
بدهد؟
- صنف خياط ها
را چه كسي
زورشان مي كند
كه از خياط ها
دفاع كنند؟
- هيچ كس.
نهايتا
بتواني شكايت
كني. دنبال
شكايتت بدوي..
نتيجه اي هم
نخواهد داشت.
از صنف كسايي
مثل ما
استفاده ي
زيادي نمي
برند. چرا
مغازه دارها
توي صنف پوشاك
دارند
استفاده اش را
مي برند. اگر
بين خودشان
مشكلي پيدا
كنند مغازه
دارها دور هم
جمع مي شوند و
جمعي كاري
انجام مي
دهند. مثلا
يكي از مغازه
دارهاي معتبر
كه خودش رييس
صنف پوشاك است
با يكي از
خانم ها مشكل
پيدا كرده بود..
طرح هاي او را
به ساير مغازه
ها داده بود. همه
راجمع كرد و
گفت كه هيچ كس
حق ندارد به
اين خانم
مغازه اجاره
بدهد. يك سالي
اين خانم اين
در و آن در زد
تا بتواند
مغازه اي
بگيرد ولي موفق
نشد.
بعد هم
مغازه دارهاي
صنف پوشاك
پروانه كسب
دارند،
درحالي كه به
خاطر پروانه
كسب شان ليست
شان مشخص است.
ولي ما توي
خونه كار مي
كنيم.
- پس توي خونه
كار كردن هم
دليل ديگري
است براي اينكه
مانع مي شود
براي اين كه
صنفي داشته
باشد.
- درسته از اين
جنبه مانع
پيشرفت كار مي
شود، ولي از
يك طرف ديگر
خوبه. چرا كه
توي اين جامعه
كساني كه
پروانه كسب
دارند بايد
ماليات بدهند
و اين طوري ما
ماليات نمي
دهيم.
مامور
ماليات كه نمي
آيد نگاه كند
كه من چقدر كار
مي كنم. چقدر
بيكاري دارم
چقدر در مي
اورم، بايد
مالياتم را
بدهم. پولي كه
من درمي آورم آنقدر
زياد نيست كه
زندگي ام را
بچرخاند واي
به حال اينكه
بخواهم
ماليات هم
بدهم. فرض
بگيريد كه به
هر مغازه داري
ده بيست نفر
مراجعه كند
براي گرفتن
كار تزيين
لباس عروس. من
آنها را نمي
شناسم. حداكثر
من ده بيست
نفر آدم را
بشناسم. كه خيلي
سال است كه
كار مي كنند.
خيلي از مغازه
ها با كساني
كار مي كنند
كه ما اصلا آنها
را نمي شناسيم
و نمي توانيم
هم ديگر را
پيدا كنيم تا
دور هم جمع
بشويم
وبخواهيم
كاري جمعي
انجام دهيم.
اگر ما
بخواهيم روي
مغازه دارها
فشار بياوريم
مغازه دارها
ترجيح مي دهند
با ما كار
نكنند و بروند
با كساني
ديگري كار
كنند.
- پس جدا بودن
شما ها باعث
مي شود كه
نتوانيد كار
جمعي انحام
دهيد. يكي از
مضرات كار در
خانه اين است
كه آدم نمي
تواند
همكاران خودش
رابشناسد
وقوانيني كه
وجود دارد
مانعي ديگر
است مثل ماليات
هاي سنگين
وشرايط سخت
براي دادن
مجوز كسب و...
- من با ماليات
دادن مخالف
نيستم. به
نظرمن ماليات
گرفتن خوب هم
هست به شرطي
كه در مقابل
مالياتي كه مي
دهم چي دريافت
مي كنم؟ مادر
من سال هاي
سال خياطي
كرد. توي تمام
اين توليدي ها
كار كرد. تا
خرج زندگي مون
را بچرخاند
ولي بيمه
ندارد. بيست و
چند سال است
كه كار مي كند
ولي بيمه
نيست. چون
بيشتر توليدي
ها كارگر زن
مي گيرند به
اين شرط كه
بيمه نكنند.
اگر ما صنف
داشته باشيم
ديگر شناخته
شده ايم . اگر
بخواهيم
برويم با
مغازه داري
كار كنيم قطعا
آن مغازه
داربايد من را
بيمه كندو
مغازه دار
ترجيح مي دهد
اصلا اين كار
را نكند.
ترجيح مي دهد
برود سراغ
كساني كه
شناخته شده
نيستند مثل آن
افغاني ها و ...
همان طور كه
تمام اين
سالها اين گونه
بوده است. من
بيايم پروانه
كسب بدهم
ماليات بدهم.
كه مرا بيمه
كنند. شرايط
بيمه شان كه
خوب نيست.
مزايايي كه
براي ما
ندارند ولي
ماليات را مي
خواهند
بگيرند. وقتي
اين چيزها را
مي بينم و
حساب مي كنم
مي بينم كه
اينطور كار
كردن بد نيست.
شما اول
بياييد بقيه
چيزها را درست
بكنيد وقتي
كارها روي
روال افتاد كه
توانستيد
همان لحظه ي
اول مرا بيمه
كنيد و مرا
تحت پوشش
بدهيد من
ماليات هم
ميدهم.
- فكر مي كني چه
شرايطي بايد
فراهم باشد كه
صنفي تشكيل
شود كه از
حقوق شما دفاع
كند ونگذارد
كه اين طوري
حق شما ضايع
شود.
- واقعا نمي
دونم. ما قشري
هستيم كه اين
وسط له شده
ايم. خودم را
در نظر مي
گيرم آن زماني
كه اوج شادي و
نشاط اين
چيزهاي
جوانان است،
آن زماني كه
بايد دنبال
ازدواج واين
طور چيزها باشم
بايد دنبال
اين بودم كه
كار كنم پول
درآرم. درسم
را كج دار و
مريز بخوانم.
اگر واقعا
جامعه مي
خواست به
امثال ما كمك
كند، وضع
مادرم اين
نبود. مادرم
بيست سال كار
كرد. پدرم
اعتياد داشت. 6
ساله كه پاكه .
مادرم از يك
سالگي من كار
كرده بود. توي
اين مدت هم
براي حل
مشكلاتش به هر
نهادي مراجعه
كرد ازمجلس
گرفته تا بقيه
جاها كه
بتواند وامي
بگيرد يا بتونه
بيمه بشود.
همه مي گفتند
چون شوهر شما
در قيد حيات
است و سرپرست
خانواده ي
شماست نمي
توانيد بيمه
شويد.
- چه ربطي
دارد؟
- مامان من كار
اداري نداشت.
هيچ مغازه
داري هم اورا
بيمه نكرده
بود. يادم مي
آيد صبح ها كه
هنوز هوا
تاريك بود مي
رفت سركار و
شبها هم تاريك
بود كه
برميگشت. دو
تا برادرم
كوچكتر بودند.
من خيلي
مشكلات داشتم.
هميشه سعي مي
كرد سرش را پايين
بياندازد
كارش را بكند
بيشترين كار
را بكند و
كمترين
دستمزد را
بگيرد تا هميشه
كار داشته
باشد. نجابتش
را حفظ كند.
تمام اين
مشكلات را
كشيده ايم.
الان كه مادر
من اين همه
كار كرده
ومشكل داره ،
كمردرد دارد و
هزار بيماري
ديگر، يك
دفترچه بيمه
هم ندارد.
تازه اومدن كه
خانم هاي خانه
دار را تحت
پوشش بيمه
قرار مي دهند.
آن هم چه بيمه
اي ! كاش بيمه ي
كامل بود. فرض
كنيد آزمايشي
كه بخواهيد
بدهيد و چكاب
كامل كه بدون
دفترچه مي شود
200 هزار تومان
با اين دفترچه
مي شود 150 هزار
تومان. اگر هم
بخواهد
بازنشسته شود
بايد باز 20 يا 30
سالي بگذرد تا
بتواند حقوق
بازنشستگي
بگيرد.
كي از من و
امثال مادر من
حمايت مي كند.
آيا قانوني
هست؟ قوانين
هميشه نقص
دارند.
بزرگترين
مشكل ما اين
است كه زن در
اين جا هيچ
ارزشي ندارد.
به واقع چه
كسي مي تواند
به سوال اين
دختر جوان
پاسخ دهد؟
***
در خيابان
هاي مناطق
پايين شهر كه
گشتي بزني در
و ديوار پر
است از آگهي
هاي دست نوشته
اي درمورد كار
منجوق دوزي
درمنزل. كاري
كه معمولا
زنان مهاجر
افغاني انجام
مي دهند.
افغاني
بود. سي ساله
به نظر مي
رسيد. همسرش
به افغانستان
برگشته بود و
منتظر بود چند
ماه ديگر
برگردد. تمام
بار زندگي بر
دوش خودش بود.
نگران دختر 15
ساله اش بود.
مي گفت افسردگي
گرفته. همه اش
توي خودش است
و با همه
پرخاشگري مي
كند. دختراز
اين كه مهاجر
است ، از اين
كه مملكتش
آنقدر امن
نيست كه
بتواند
درآنجا درس بخواند
ناراحت بود.
از اين همه
فقري كه دچارش
بود عذاب مي
كشيد و كسي
نبود پاسخي به
سوالش بدهد كه
چرا بايد
امثال او و
خانواده اش
اين همه
بدبختي
بكشند؟ در
مدرسه به كسي
نگفته بود كه
افغاني است.
از هر دري حرف
مي زد. مي گفت
با مادرش
مدتها روي
لباس ها منجوق
دوزي مي كرده
است. چندماهي
مي شد كه اين
كار را كنار
گذاشته بودند.
- ديگر از ديدن
هر چه لباس و
منجوق است
حالم به هم مي
خورد. مادرم
كه اين چيزها
را مي بيند
ديگر ديوانه
مي شود.
- چرا؟
- كار خيلي
سختي است.
مدتهاي
طولاني اين
كار را مي
كرديم. من هم
به او كمك مي
كردم. نمي
توانستم كاري
انجام ندهم.
براي تامين
مخارج زندگي
پول لازم
داشتيم.
- در روز چند
ساعت كار مي
كرديد؟
- خيلي... نمي دانم.
شايد ده دوازه
ساعت.
- چقدر دستمزد
مي گرفتيد؟
- براي هر بلوز
كه تمام قست
جلوي آن را
منجوق دوزي مي
كرديم 150 تومان.
- چقدر؟ صدو
پنجاه تا تك
توماني؟
- بله. اوايل 150
تومان مي
گرفتيم. بعد
همه ي خانم هايي
كه كار مي
گرفتند
اعتراض كردند
و گفتند كه ما
با اين دستمزد
كار نمي كنيم.
صاحب كار هم
مجبور شد 200
تومان بابت هر
بلوز بدهد.
- براي هر كدام
چقدر وقت مي
گذاشتيد؟
- دو سه ساعت.
حساب كنيد
براي اينكه
بتوانيم 50هزار
تومان داشته
باشيم، بايد
چند تا از اين
بلوزها را مي
دوختيم. تازه
كلي هم بايد
صبر مي كرديم
تا دستمان به
پول برسد.
- از كجا كار مي
گرفتيد؟
- درهمسايگي
مان خانم پيري
بود كه مي رفت
از توليدي ها
كار مي گرفت
وبين همسايه
ها پخش مي كرد. يك
بار بابت حدود
200 تا كار كه با
كمك همسايه ها
و فاميل ها
دوخته بوديم،
هيچ پولي
نگرفتيم. مي گفت
وقتي كار را
براي صاحب
توليدي برده
قبول نكرده
است. گفته
بايدهمه را
بشكافيد. چون
طرح را آن طور
كه من گفته ام
نزده ايد. نمي
شود كه منجوق
ها را شكافت .
لباس ها خراب
مي شود. در
نتيجه پولي به
او نداده بود.
طفلكي آن روز
كلي گريه كرد.
گفت ازهمه ي
شما شرمنده ام.
صاحب توليدي
آنقدر با او
بدرفتاري
كرده و بهش
توهين كرده
بود كه اشكش را
جلوي همه ي
كارگرهاش
درآورده بود.
خلاصه
تصميم گرفتيم
كه ديگر اين
كار را ادامه ندهيم.
- جاي ديگري
كار نمي كني؟
- چرا چند وقتي
است كه روزهاي
تعطيل ، زماني
كه درس ندارم
به خانه ي يكي
از همسايه ها
مي روم. توليدي
دارد. درز مچ
پيراهن
مردانه را چرخ
مي كنم.
- چقدر مي
گيري؟
- هنوز معلوم
نيست بابت هر
درز چقدر
بدهد. بايد يكي
دوماهي كار
كنم تا پول
بدهد. تمام
وقت كه كار
نمي كنم.
خداخدا مي كنم
پدرم زودتر
برگردد. دلم
مي خواهد درس
بخوانم. براي
خودم كسي بشوم
براي مملكتم كاري
انجام دهم.
دوست دارم
عمران بخوانم.
مي دانيد با
اين همه خرابي
كه در كشورم
هست مهندس عمران
خيلي به درد
مي خورد.
چشمانش
برق مي زند
هنگامي كه از
آرزوهايش در مورد
درس خواندن
ومهندس شدن
حرف مي زد؟ و
انديشيدم كه
چقدر امكان
دارد دختري
مانند او
بتواند به
آرزويش برسد؟