دزدان
نان و دشمنان
آزادی
بهنام
چنگائی
آیا
جهان پاتیل آش
شله قملکار
امپریالیسم
آمریکا نیست
که در آن
ریخته و پخته
می شود هرچه را
او بگوید؟ این
یک ادعای
ایدئولوژیک و
گمان بدبینانه
نیست. با نگاه
به این ژرفای
فسادها، گستردگی
فقرها و چهره
های هولناک
خودکامگی شیعی
سنی
آمریکائی،
امیدواری
داشتن و دل
بستن به اصلاح
اوضاع چه در
سیاست داخلی و
منطقه ای و چه
در پهنه
دیپلماسی تک
قطبی جهانی
برای اپوزیسیون
رفرمیست و
دنباله رو
اصلاحات و
متمایل به
دولت دینی و
دیپلماسی
آمریکائی،
این نگرش و
گرایش تنها می
تواند زمینه ی
یک فریب دوباره
57 را فراهم کند
که در بهترین
حالت یک خوشبینی
ساده منشانه
برای سوزاندن
فرصتِ گذر از
کل حاکمیت
شیعی خواهد
بود. زیرا با
جاری و عادی
شدن این همه
خونریزی و نسل
کشی های
روزانه با نام
خدای این مذهب
و یا آن مذهب،
و دریافت پوشش
و پشتیبانی
دوپهلو از
سرکرده ی یکه
تاز، دیگر
تکرار نگارش
علت ها، بررسی
ریشه ها و
افشاگری
دزدان نان و
دشمنان آزادی
انسان در
ایران، منطقه
و جهان، چندان
چنگی به اندیشه
بیدار نمی زند
و بی هودگی
آن، نیاز به
کار دقیق و
تحقیقی هم
ندارد؛ مگر
تنها برای
الیت روشنفکر
سیاسی، تاریخ
نگاران و گاها
نیز نشان دادن
اوج و فرود
نموداری
تبهکاری ها و
نه بیش!
امروزه
بیش از هر
زمانی شایسته
است که تمرکز
کار روزنامه
نگاری، آگاهی
رسانی و
روشنگری به تشویق
همکاری ها روی
آورد و نه به
چرائی پراکندگی
های موجود
میان نیروهای
همسو ولی در
برابر هم! پس
از می تواند
پاسخ هائی نیز
به راهیابی
گذر از
چنددستگی
همدردان و همکاران
و همراهان
فردا به سهم
خود بیابد و
بدهد و به
ایجاد ظرفی
جهت تراکم
توان عملی
آنها، به سود
همبستگی
کارگری توده
ای یاری
رساند. آشوب
صرف
ایدئولوژیک و
آشفتگی مواضع
متناقض سیاسی
میان نیروهای
دمکرات،
مترقی و چپ را بی
رحمانه محکوم
کند. از
فروریزی باور
به ارزش ها و
میراث های
فرهنگ
انسانمدار که
این روزها
توسط سران
مذاهب، فضائی
حتی برای
تحریف ابتدائی
حقوق بشر
یافته است،
بهراسد و تا
بتواند بر
تشویق
همبستگی
انسانی،
طبقاتی،
فراملی و فرامذهبی
همه ملت های
هموند پای
بکوبد و استوار،
قلم اش فریاد
همبستگی های
اجتماعی باشد؛
تا بشود در
همه شهرها،
خیابان ها و
کارخانه ها
کارگران و
توده ها را
یکبار دیگر
برای دگرگونی
سیاست فردا به
میدان انقلاب
مردمی آورد و
به میدانیابی
مصاف کور سران
مذاهب شیعه و سنی
پایان داد؛
پای دخالت
امپریالیسم
آمریکا را در
تعین سیاستِ
فردای مستقل
خویش برید و
بر طرح های
پوشیده او با
ولایت فرتوت
لگام زد.
برای
چنان هدفی،
پرسش من از
کار روزنامه
نگاری این است
که چگونه میسر
می شود نوع
انسان را بیرون
از دوایر
دلبستگی ها و
وابستگی های
فردی، گروهی،
فرهنگی، ملی،
مذهبی، آرمانی
و آسمانی، که
داشتن شان حق
مسلم تک تک
آنهاست؛ می
تواند راهی را
تعریف و تبلیغ
کند که سنی،
شیعه، بهائی،
یهودی،
مسیحی،
ایزدی، علوی
صوفی و دیگر
عقاید و جهان
بینی های
موجود، همگی
بردبارانه و
به سود مصالح
زندگی بهتر و
منافع طبقاتی
در کنار هم
چنان بایستند
و در هم تنیده
شوند که بیش
از این در روز
روشن اینچنین
از شبیخون
دزدان نان و
تله دشمنان
آزادی و
استقلال
انسان نه لحظه
ای که برای
همیشه در امان
و بی زیان
بمانند؟
آنهم،((با
وجود این همه دسیسه
های استعماری
و استثماری،
هموندی ها و شدتگیری
های بحران
مالی و ناگزیر
طمع و طرح های
ویرانگر
نئولیبرالیسم،
میلیتاریسم،
آوانگاردیسم،
سکتاریسم،
ناسیونالیسم،
پگیدائیسم،
فناتیسم،
پانیسم،
شوینسم و پیوند
ذاتی ارتجاع
مذهبی با
امپریالیسم!؟))
تردید ندارد
که کاری سخت و
دشوار در
برابر
کارمزدان،
تهیدستان و
مبارزان
مترقی دمکرات
و نوعدوست ایستاده
است. جهان
ناآرام ما
آبستن
رویدادهای بسیاری
ست.
اگر
ترور و قتلعام
ها، شرایط
خفقانی،
بیکاری میلیونی
و گرسنگی
انفجاری در
ایران، منطقه
و جهان، نه
بیشتر از این،
تنها چنین
بماند که تاکنون
بر مردم و ملت
های جهان
چپاوشده رفته
است و می رود؛
آنگاه
بردباری مصیبت
ها برای توده
های مذهبی
خوشبین،
رودررو و به
جان هم
انداخته شده
توسط سران
مذهبی، آمریکا
و رژیم
صهیونیست و
دست بوسان
آنها در
منطقه، بیش از
این چندان کار
ساده ای
نخواهد بود.
به باور من
ایران یکی از
مستعدترین
نیروهای گذار از
استبداد
مذهبی به سوی
سیاست چندقطبی
طبقاتی،
برابری های
حقوق بشری و
آزادی های معمول
در جوامع
بورژوا
دمکراتیک ـ
سکولار در میان همه
کشورهای
مسلمان می
باشد؛ چه بخواهیم
و یا نه جهان
ما در حال
دگرگونی
ناگزیری هاست.
این
روند تکامل
جهانی، و نضج
آن با رویداد
هولناک 11
سپتامبر گره
خورد؛ با هر
تحریک و تشویق
جنگ و ترکش
کوچک و کلان و
فراوان
کشتارهای
میلیونی،
دخالت، اشغال
و ویرانی
کشورها توسط ماشین
نظامی آمریکا
و ناتو و
اِعمال جنایت
های بی شمار
ضدبشری آنها
در در اقصی
نقاط جهان از
جمله دخالت
نظامی در
بالکان
یوگسلاوی، افغانستان،
عراق، لیبی،
سوریه،
پاکستان، سرکوب
خیزش و انقلاب
مردمی
بهارعرب
و...همگی نشانه
های درماندگی
سیاست آمریکا
و یاران او از
توان هدایت
مسالمت
جویانه زندگی
به مسیر فردای
بهتر و انسانی
بوده و هست.
آیا طرح های
جنایتکارانه
آمریکا و
یارانش در
توطئه ی
اوکراین،
برای تجزیه و
تسخیر روسیه و
اوهام جهان
گشایانه او و
ناتو، عناصر و
عوامل جنون
آسای این
دگرگونی
تدریجی ولی
کلان پیشارو
نمی باشند؟
به
پایه ریزی،
سازماندهی و
پشتیبانی
هدفمند آمریکا
و غرب از
بنیادگرائی
سیاسی علیه
نیروهای
کمونیست، چپ،
مترقی و مردمی
توجه کنیم که چگونه
اینک به تشدید
تروریسم و
تشویق آنها به
جنگ قدرت
دیرینه و سازش
ناپذیر سران
فرقه های مذهبی
در خاورمیانه
ی
دیکتاتورپرور
فراروئیده
است؛ و هم
اینک ببینیم
دامنه این
مالیخولیائی
برنامه ریزی
شده ی آمریکا
در منطقه، چه
سان این نفرت
کور مذهبی و
غیرستیز،
میان خود مسلمانان
به صدها بمب
واقعی در میان
ملت های گرسنه
و ستمکش سنی و
شیعی بی دادرس
انجامیده و به
تبع آن، فضای
فیلم های
هالیوودی و
ماجراجوئی
های(007 سران
مذاهب) را همه
جا مهیا ساخته
و به اکران
برده است. این
هنرپیشه های
مغرور با
تاکتیک ها و
سیاست های
مردمگریز و
خشونتگرا و
اراده ورزِ
خود، بالای
آسمان نشسته و
مخالفان و
موافقان
سرسپرده شان
هم دیگر را می خورند
و درند و می
کشند، و دست
به نقد و فعلا
توانسته اند
سوریه و عراق
و جنوب و شمال
آفریقا را به
جهنمی سوزان و
مرگبار
برسانند.
آیا
همگی این
پدیدهای پلید
ضد حقوق بشری
استثماری،
خودگامگی های
زمینی و
آسمانی و
جاهطلبی
ساختارهای
حکومت فردی و
فرقه ای
نمایانگر سرآغاز
فصلی پیچیده،
ناگوار، سخت و
تاریک برای
بشریت نیست؟ و
خصوصا و
همزمان فرصت
ایده آلی برای
رهائی
جویندگان نان
از فقر مزمن و
به دست آوری
آزادی در جهت
استقلال از
این موج های بلند
فریب و فساد
نیست؟ مسلما
که هست! رویداد
های هراسناک
اخیر می
خواهند راه و
راهیابی
تجربی انسان
را بهتر تعریف
کنند و به
چگونگی یافتن
و ساختن
راهکارهای
اراده ی مردمی
در تکوین
فردائی دیگر
یاری رسانند؛
گرسنگی و زور موجود
را برای نوع
بشر و آیندگان
به همت خود مردم
کار و تهیدست
کنار نهند. ما
چاره ای
نداریم جز به
همراه نیروی
دگرگونی و
برای دگرگونی
های اجتماعی
طبقاتی باشیم.
چراکه از یکسو
استعداد
هولناک و
ضدبشری
سرمایه ی بی
وطن، در راه
بلعیدن ارزش
افزوده و
انباشت آن، و
از سوی دیگر
جنگ مذاهب و
بهره وری از
ساده لوحی مسلمانان
همدرد ما،
دقیقا همان
طبل تهدید
آشکار و
فراملی برای
بیداری همه
ملت هاست، که
امکان آسیب
خوردن و یا به
نابودی کشیدن
هستی شان در
قمار جنگ
مذاهب تاکنون
به تاراج رفته
است.
ترورهای
11 سپتامبر و
شارلی ابدوها
در دل دو قدر
نظامی، پیامی
رسا برای ما و
آنها داشت و
آن اینکه همه
ی ما در برابر
جهل و خشونت
کور آسیب پذیر
هستیم و به
تبع آن منادی همبستگی
ملت ها،
برابریخواهی
ها و صلح جوئی
فراملی و
جهانشمول
برای همه
انسان ها به
همراه خود
داشت و شد در
حالیکه اینک
در پی پیدایش
داعش دوم،
بوحرام و
دیگران ابعاد
شنیع و ضد
بشری و به
اصطلاح
کافرکشی شان
در سوریه، عراق،
نیجریه، یمن
و... هر روز
بالاتر رفته و
تربیت، تجهیز
و لجستیک
نیروهای تازه
نفس برای آنان
توسط رژیم های
مرتجع ترکیه،
عربستان، قطر،
ایران و تائید
پنهانی و
آشکار آمریکا
در پشت پرده
دیپلماسی
پوشیده، عملا
دامنه ی ترور
و هسته های
نوپای آن شاخه
های را بیشتر
تقویت کرده
است.
مگر نه
اینکه در این
بازی دو سر
مرگبارِ جنگ مذاهب،
بازنده همیشه
توده های
مسلمان و غیر
مسلمان
همدردان ما
بوده و می
باشند که نمی
باید از
پشتیبانی و
همبستگی با
آنان لحظه ای
دریغ کرد؛
همچنانکه
بانیان
بنیادگرائی،
طراحان ترور،
آمران نسل کشی
ها و خودکامگان
حاکم نباید از
دید ما غافل
بمانند؛ سران
مذاهبی که
مادر این
قتلعام ها
هستند، هرگز
حساب خونین
آنانرا به پای
مردم بیچاره
نباید بست و
مرز قربانی،
رهبران
تروریست و
جانیان ذاتی
آنها را در هم
آمیخت. ما
همچون همیشه
در کنار همه
ملت ها، مذاهب
و مصیبت های
دردناک آنها
ایستاده و دست
همدردی،
دوستی و همراهی
به سویشان
دراز می کنیم
و همزمان هر
توطئه نژادپرستی،
اسلام ستیزی،
راسیسیم،
فاشیسم،
پگیدائیسم و
یا ایجاد
دشمنی میان
توده ها و ملت
های رنگین
فرهنگ را به
دلیل و بهانه
که داشته
باشند رسما
محکوم می
کنیم. ما همه
مسیحیان،
مسلمانان،
یهودیان،
هندوها،
بودائیان و
دیگر باورهای
موجود انسانی
همه ملت های
جهان را جزو 99%
های خودی و در
برابر هجوم 1% های خشونتجو
می دانیم.
دزدان نان،
قوانین بهره
کشی انسان از
انسان بوده و
هست؛ و دشمنان
آزادی، سنت و
قواعد من
درآوردی سران
ادیان و مذاهبی
ست که اراده
آزاد و اندیشه
ورز فرد معتقد
را جز بر
تبعیت کر و
کور هیچگاه
برنمی تابد و
همراه ساختار
سرمایه سالار
از انسان جز
برده نمی سازد
و بیشترش را
هم نمی پذیرد.
بهنام
چنگائی 30 دی 1393