"
"اسلام
سیاسی خوب " و "
اسلام سیاسی
بد
" !
سعید
صارمی
حماس
ارتجاعی است و
جمهوری
اسلامی
جنایتکار. این
نکته را همان
اول گفتم تا
بهانه را از
دست بهانه
گیرها گرفته
باشم. اینجا
این را هم
اشاره میکنم
که جمهوری
اسلامی به
اعتقاد شخصی
خودم هرگز
اصلاح نمی
شود. با ذکر
این مقدمه میخواهم
به موضوع غزه
و موضعگیری
بخشی از اپوزیسیون
که ادعای چپ
هم دارند
بپردازم.
ابتدا
به چند فاکتور
اساسی
میپردازم.
هنگامی که در
سال ۱۹۴۸ آتش
جنگ در فلسطین
شعله کشید ،
حماس وجود
خارجی نداشت.
در سال ۱۹۶۷
نیز از وجود
حماس خبری نبود.
حتی در جریان
جنگهای جنوب
بیروت در سال
۱۹۸۱ نیز چیزی
بنام حماس
وجود خارجی
نداشت. اما در
تمام این
سالها هم جنگ
بود و هم اشغال.
هم تحقیر بود
و هم تحریم. و
هرگز پدیدهای
بنام جنگ دو
دولت در
فلسطین
موضوعیتی
نداشته است.
تازه حدود دو
دهه از تشکیل
دولت فلسطین
به ریاست یاسر
عرفات میگذرد.
آن هم در
جریان پروسه
صلحی که
بخاطر کار
شکنیهای
حکومت
اسرائیل هرگز
بوقوع نپیوست!
پس هرگز صلحی
رخ نداده که
جنگی آغاز
شود. همیشه
پروسه کشتار
بوده و آغاز
گفتگوی صلح ،
و دبه دروردن
طرف صهیونیستی
که بطرز شگفت
انگیزی حمایت
جهان امپریالیستی
را با خود
دارد. و این
دور تسلسل تا
کنون ادامه
داشته است.
اینروزها
دوباره غزه در
خون نشسته
است. تا کنون
بیش هزار زن و
کودک زیر
بمباران
وحشیانه
حکومت کثیف و
جنایتکار
اسرائیل کشته
شده اند. یعنی
همان حکومتی
که روزگاری به
تعبیر منصور
حکمت ، بزرگترین
دموکراسی
خاور میانه
بوده و به
تعبیر
مریدانش
همچنان
بزرگترین
دموکراسی
خاورمیانه
است! بزرگترین
دموکراسی
خاورمیانه
این روزها با
بمب فسفری،
قطع آب و برق ،
تحریم راههای
زمینی و
دریایی ،
جهنمی زمینی
را برای
قربانیان
تاریکترین
زندان هان
ساخته اند.
زندانی به
تاریکی شب، و
به بلندای
ابدیت!
صهیونیسم
جنایت میکند
، و بخشی از
اپوزیسیون که
ریشه در ایران
تریبونال
دارد، دو طرف
را محکوم میکند!
اینها چشم خود
را بر واقعیت
اسرائیل بسته
اند. حماس را
بهانه میکنند.
رادیکالیسمشان
غلظت زیادی
دارد. اما این
رادیکالیسم
شانه به شانه راستترین
و وحشیترین
جناحهای
امپریالیستی
میزند! تو
گویی وقتی که
مطالب
رادیکالشان ر
میخوانیم در
حقیقت
داریم مقاله
تایمز لندن را
میخوانیم.
نوبرش را
آورده اند. دو
طرف را محکوم
میکنند.
واقعیت
این است که
میتوان خیلی
راحت گفت که
حماس
ارتجاعی است
که باور دارم
هست، و کشتار
غزه را محکوم
کنیم. اما
اینکه این
کشتار کثیف را
جنگ دو دولت
بدانیم ، به
شوخی بیشتر
شبیه هست تا
واقعیت! وزن و
اعتبار حماس در
سطح
دیپلماتیک ،
حتی در سطح یک
شهرداری هم نیست!
نه سفارتخانه
دارد و نه
کرسی
نمایندگی. نه
مرز آبی دارد
و نه زمینی و
نه هوایی! نه
ارتش دارد و
نه حکومت! هیچ
چیزی ندارد.
لولویی است که
اسرائیلیها
ساخته اند تا
کشتار خود را
توجیه کنند.
این که این
کشتار را جنگ
بین دو دولت
بنامیم، یعنی
کاستن از
واقعیت. یعنی
دسته گٔل دادن
به اسرائیل.
یعنی باید
برویم بگردیم
ببینیم کی
جنگ را شروع
کرده! معنی
این کلام این
است که این
جنگ قدمتی ۶۶
ساله ندارد!
یعنی بر کشتار
۶۶ ساله ماله
بکشیم! و
جنایات قبلی
را و دستهایی
که تا مرفق به
خون مردم
فلسطین آلوده
است ، بشوییم.
حماس البته
ارتجاعی است،
اما این کشتار
است و نه جنگ ،
و قدمتی ۶۶
ساله دارد.
صورت مساله را
تقلیل ندهید.
حال از
شما آقای عباس
منصوران
گرامی، آقای
حمید تقوایی،
آقای توکل که
این کشتار را
جنگ بین دو
دولت ارتجاعی
مینامید و
بقول خودتان
چون حماس را
نماینده اسلام
سیاسی و به
همین دلیل هم
میدانید حاضر
نیستید این مقوله
را کشتار و
نسل کسی و
قتل عام
بنامید، و ای
شمایی که در
برج عاج
مبارزه با
اسلام سیاسی
ایستاده اید،
وای شمایی که
تاج سر مبارزه
و نوک پیکان
مبارژ بر علیه
اسلام سیاسی
هستید ،
چرا هنگامی
که در جریان
ایران
تریبونال ،
قضات این دادگاه
پرونده را به
ابتدا به
دادگاههای
جمهوری
اسلامی و سپس
به کنفرانس
کشورهای
اسلامی ارجاع
دادند
صدایتان در
نیامد؟ براستی
شما که اینقدر
در مقابل
اسلام سیاسی
رادیکال
هستید، چرا
اسلام سیاسی
ملک عبدالله ازارتان
نداد؟ شاید هم
اسلام سیاسی
از نوع ملک عبدالله
و شیخ نشینهای
عرب حوزه خلیج
فارس ، چون از
سوی قضات دست
راستی ایران
تریبونال
پیشنهاد شده
بود، در طبقه
بندی اسلام
خوب قرار دارد!
این هم
حکم ایران
تریبونال، که
با وجود این
حکم شرم آور ،
همگی آن را
یک پیروزی
بزرگ نامیدید!
دیوان
توصیه می کند
که:
۱) جمهوری
اسلامی ایران
به عنوان مرجع
اولیه که
بیشترین
مسئولیت را به
عهده دارد به
این جنایات
رسیدگی کرده و
مرتکبین متهم
شده را به دست
عدالت بسپارد.
۲) همان
طور که
گزارشگر ویژه
سازمان ملل
توصیه کرده
است، شورای
حقوق بشر
سازمان ملل
متحد کمیسیون
تحقیق برای
رسیدگی به این
جنایات تشکیل دهد.
۳) سازمان
همکاری
اسلامی به
کمیسیون
مستقل دائمی
حقوق بشر خود
ماموریت دهد
که این موارد
نقض حقوق بشر
را به عنوان
“اولویت حقوق
بشری” به
رسیمت شناخته
و “بررسی و
مطالعه کند.
۴) کشورها
به طور
انفرادی به
تعهدات خود در
قبال حقوق بین
الملل عمل
کنند، از جمله
با اعمال صلاحیت
حقوقی بین
المللی برای
مرتکبین
جرائم به طور فردی
و مسئول شمردن
آن ها برای
ارتکاب جنایت
علیه بشریت.
۵) جامعه
مدنی از یافته
های این دیوان
به طور کامل
حمایت و به
ثمر رسیدن آن
ها را پی گیری
کند.
سعید
صارمی جمعه ۱۰
مرداد ۱۳۹۳