«باید تلاش
کرد مرکب را
به جای قطرات
خون حاکم کرد»
در
سوگ یاشار
کمال
متاسفیم!
یاشار کمال
درگذشت
قلب
نویسنده ی
پرآوازه
،یاشار کمال،
دیروز از حرکت
باز ایستاد.
شهرت و
محبوبیت او
خیلی زود با
انتشار "اینجه
ممد" از
مرزهای ترکیه
که زادگاهش
بود، فراتر
رفت و جهان گیر
شد.در ایران
نیز بیشتر
آثارش ترجمه
شده و دوست دارانی
بسیار دارد.
بی تردید
درگذشت او
ضایعه ای
ناگوار برای
دوستداران
ادبیاتش و نیز
آزادی خواهان
و
سانسورستیزان
در سراسر جهان
است. زیرا
یاشار کمال در
مقام نویسنده
آفرینشگرِ آثار
خلاق و زیبا،
و در مقام
انسان دخالتگرِ
پرشور و خستگی ناپذیرِ
حقوق انسانی و
آزادی بیان
بود. در طول
دهه ها
زندگی هرگز
نسبت به پلشتی ها و
کاستی های
جامعه و جهانی که
در آن می زیست
بی اعتنایی
نکرد و
"نویسنده
بودن" را
بهانه ی
فرار از
مسئولیت خویش
قرار نداد، به
همین دلیل
بارها محاکمه
و زندانی شد.
با این وجود
در دفاع از
حقوق مردم و
اعتراض نسبت
به ستمکاری های
حاکمان ترکیه
لحظه ای
تردید نکرد.
او بارها
اعلام کرده
بود ترجیح می دهد
زندانی باشد
تا پذیرای
سانسور و
خودسانسوری.
راز محبوبیت
وی در این
بوده و هست که
نسبت به هنرش
متعهد و نسبت
به جامعه اش مسئول
بود.
درگذشت
نویسنده ی
توانا یاشار
کمال را به
دوستدارانش
در سراسر جهان
تسلیت می گوییم.
از
فیسبوک کانون
نویسندگان
ایران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاشار کمال
که بود؟
یاشار کمال
علاوه بر این
که یک ادیب در سطح
بین المللی
بود، زوایای
پنهان دیگری
نیز داشت و آن
فعالیت های
سیاسی اش بود.
یاشار
کمال، پدر
کردتبار
ادبیات
ترکیه، سال 1923
در روستای
"کوکچدام" از
توابع
"عثمانیه" متولد
شد. وی اصلیتی
کرد داشت و
پدر و مادرش
به دلیل جنگ
جهانی اول از
منطقه وان
ترکیه مهاجرت
کرده و به
عثمانیه آمده
بودند. یاشار
در 5 سالگی شاهد
کشته شدن پدر
به دست افراد
ناشناس در مسجد
جامع شهر بود.
کودکی که در
یک خانواده
اصیل کُرد
متولد شده و
با فقر بزرگ
شد، به
پیشروترین و
به نام ترین
نویسنده و
ادیب ترکیه
تبدیل شد. یاشار
کمال نامی بود
که مرزهای ترکیه
را درنوردید و
با رمان
"اینچه ممد"
که در سال 1947
آغاز به نوشتن
آن کرده بود و
بعد از نیمه کاره
گذاشتن آن در
54-1953 آن را تمام
کرد؛ نام خود
را به تمام
جهانیان
شناساند.
زمانی که این
کتاب به 40 زبان
مختلف دنیا
ترجمه شد،
جهان به وجود
ادیبی برجسته
از دیار کُردستان
ترکیه پی برد.
علاوه بر رمان
اینچه ممد،
رمان "داستان
کودک" یاشار
کمال نیز در
سطح جهانی
شهرت یافت و
به زبان های
فرانسوی، انگلیسی،
ایتالیایی،
روسی،
رومانیایی و ...
ترجمه شد. پدر
ادبیات ترکیه
نامی شایسته
بر قامت این
ادیب جهانی
بود. یاشار
کمال اولین فردی
از کشور ترکیه
بود که موفق
به نامزدی
جایزه نوبل
ادبیات شد.
یاشار کمال
علاوه بر این
که یک ادیب در
سطح بین
المللی بود،
زوایای پنهان
دیگری نیز
داشت و آن
فعالیت های
سیاسی اش بود.
از 17 سالگی به
صورت فعال
وارد جریانات
سیاسی شده
بود. در سال 1962 به
حزب کارگران
ترکیه پیوست.
از لحاظ سیاسی
خواهان حکومت
کارگران بود. 8
سال در داخل
این حزب سیاسی
مبارزه خستگی
ناپذیر از خود
نشان داد و در
خصوص حل و فصل
مسئله کردهای
ترکیه نیز از
خود تلاش های
بسیاری نشان
داد.
معروفترین
سخن وی در
چارچوب روند
مذاکرات این
بود: «باید
تلاش کرد مرکب
را به جای
قطرات خون
حاکم کرد».
در
عرصه سیاسی،
اهمیت
فراوانی به
فرهنگ می داد.
معتقد بود
دنیا یک باغچه
ای با هزاران
گل فرهنگ است،
نبود یک گل در
این باغچه
عظیم، برای من،
یک یأس و
ناامیدی بزرگ
خواهد بود. به
همین دلیل با
انتقاد
فراوان از
امپریالیسم،
اعلام کرد به
دلیل این که
فرهنگ دشمن
فرهنگ شده است،
از سیاست
کناره گرفت.
پدر
ادبیات ترکیه
که از سال 1955 تا
سال 2013 میلادی موفق
به کسب 39 جایزه
با ارزش و
بسیار مهم از
جوامع بین
المللی و ادبی
جهان شده بود،
آخرین رمان
خود را تحت
عنوان "پرنده
ای با یک بال"
در سال 2013 منتشر
کرد. پدر
کردتبار
ادبیات ترکیه
در نهایت، 28
فوریه 2015 در
بیمارستان
دانشگاه
استانبول ترکیه
پس از 92 سال
زندگی پر بار،
در میان اندوه
همگان، چشم از
جهان فرو بست.
منبع:
CNNturk
ترجمه:
خبرگزاری
کردپرس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قلمی
ترکی که برای
حکایت از
کردها و ارمنیها
جسارت داشت
مهرداد
فرهمند
بیبیسی،
قاهره
پیش
از اورهان
پاموک، یاشار
کمال را
پرآوازهترین
نویسنده
معاصر ترکیه
بود
پیش
از آنکه نام
اورهان پاموک
بر سر زبانها
بیفتد، دهها
سال بود که
جهانیان،
یاشار کمال را
پرآوازهترین
نویسنده
معاصر ترکیه
میشناختند.
هر
دو نویسنده،
با اینکه دو
نسل مختلف
ادبیات ترکیه
را نمایندگی
میکنند و
معرف دو جنبه
متفاوت از
فرهنگ ترکیهاند،
منتقد ستمیاند
که از دید
آنان، جمهوری
ترکیه در حق
اقلیتهایش
روا داشته
است، با این
فرق که یاشار
کمال از دل
این «ستم» آمده
و در زمانی که
کسی را یارای
سخن گفتن از
آن نبود، دربارهاش
نوشته و هزینه
داده است.
خانوادهاش
از عشیره کرد
«لووان» بودند
که در دهههای
پرکشمکش میان
ارمنیان و
مسلمانان
حاکم، در نیمه
دوم قرن
نوزدهم، در
سرزمینهای
ارمنینشین
شرق دریاچه
وان سکنی
یافته و زمیندار
شده بودند.
پدرش
صادق،
برادرزاده
گلی خان، بزرگ
عشیره و مالک
روستای ارنس
بر کرانه
دریاچه بود.
در جنگ جهانی
اول، این
روستا زیر آتش
توپخانه روسها
قرار گرفت و و
اهالیاش
آواره شدند.
صادق،
مادرپیر و
برادر خواهرها
و خانوادههایشان
را با همسرش
نگار که سی
سالی از خودش
جوانتر بود
برداشت و راه
غرب را در پیش
گرفت.
پس
از یک سال و
نیم سرگردانی
به کرانهای
دیگر در یکی
دیگر از
سرزمینهای
باستانی
ارمنیان
رسیدند، به
کیلیکیه، دشتی
با دو رودخانه
به قدمت
افسانههای
یونان باستان
که شریان
حیاتش بودند.
قبائل ترک که
از شرق رسیدند
تا وارث
پادشاهی
ارمنیان
شوند، به یاد
شریانهای
حیات سرزمینی
که از آن آمده
بودند، این دو
رود را هم
جیحان و سیحان
(جیحون و
سیحون) نامیدند.
صادق
و نگار و
همراهان بر
کرانه جیحان،
در یکی از نه
دهکده عشیره
ترکمان بوزدوغان
(شاهین
خاکستری)
اسکان یافته،
تنها کردهای
روستایی به
نام حمیده
شدند.
بوزدوغانها
هم خودشان
پنجاه سالی
پیشتر به زور
در این دره
اسکان داده و
تخته قاپو شده
بودند. جمهوری
ترکیه که پایههایش
محکم شد، نام
دهکده را به
مناسبت کوه
همجوارش
گوکچه، به
گوکچه دام تغییر
دادند و بر
همه اهالی ده،
نام خانوادگی
گوکچه لی (اهل
گوکچه)
نهادند.
در
همان سال
تاسیس جمهوری
ترکیه هم بود
که فرزند صادق
و نگار در این
ده به دنیا
آمد و کمال
نام گرفت.
کمال گوکجه لی
را حدود سه
دهه بعد، مردم
ترکیه به نام
مستعارش،
یاشار کمال
شناختند.
پاموک
و کمال منتقد
ستمیاند که
از دید آنان،
جمهوری ترکیه
در حق اقلیتهایش
روا داشته ،آثار
یاشار کمال
یکسره بر این
پیشینه
خانوادگی و بر
سرزمین
زادگاهش پایه
گذاشته شده و
در جایجای
آن، ارمنیهایی
هستند که در
آن سالها،
خانمان رها
کردند و
رفتند. یاشار
کمال از خانهها
و باغها و
زمینهای
ارمنیان
نوشته که غصب
شدند.
در
به یاد ماندنیترین
اثرش اینجه
ممد مینویسد:
«اگر جنگ
استقلال نمیشد،
هیچ کس حتی
فکر تصاحب یک
وجب از این
خاک را نمیکرد.
بخش بزرگی از
این خاک مال
سلطان
عبدالحمید،
مالکها و عربهایی
است که به آنها
مصری میگویند،
بخشی هم مال
ارمنیها
(اشاره به
معاهده
کوتاهیه که در
آن، سلطان عثمانی
پس از جنگ با
محمد علی
پاشا، خدیو
مصر، کیلیکه
را به او
واگذار کرد)».
در
همین اینجه
ممد از آن
دهقان ارمنی
مینویسد که
زمین زراعیاش
را به دوست
ترکمانش میسپارد
و میگوید: «داداش،
اگر برگشتم
زمینم را به
من پس میدهی
و اگر
برنگشتم، مال
تو، مثل شیر
مادرت حلالت
باشد».
در
کتاب دیگرش،
جنایت در
بازار
آهنگران، با بیانی
عریانتر از
کوچاندن
ارمنیان مینویسد
که «آن مردمان
نیک، سوار آن
اسبهای زیبا
شدند و رفتند»
و از غصب
اموال و
املاکشان و
«آنهایی که از
چادر درآمدند
و صاحبخانه
شدند».
از
کردهایی مینویسد
که در خانههای
بر جای مانده
از ارمنیان،
در محلههایی
که رو به
ویرانی
گذاشته بود
ساکن شدند. خودش
هم در یکی از
همین خانهها
به دنیا آمد،
تنها خانهای
در ده که در آن
به زبان کردی
صحبت میشد. خودش
میگوید: «ترک
و کرد در صلح و
صفا و
برادرانه با
هم زندگی میکردند.
در خانه کردی
حرف میزدم و
در ده، ترکی.
"یک روز هم
خودم را غریبه
و جدامانده و
متفاوت با
دیگران حس
نکردم. من با
فرهنگ ترکمان
اعتلا پیدا میکردم
و دوستانم هم
از من ترانههای
کردی یاد میگرفتند."
(گفتگو با
روزنامه
رادیکال، ۲۵
ژوئیه ۲۰۰۹).
وقتی
وارد حرفه
خبرنگاری شد،
اولین
ماموریتش،
سفری سه ماهه
به شرق و
مناطق
کردنشین بود و
برای اولین
بار روستای
پدریاش را
دید. در آن سه
ماه سلسله
گزارشهایی
در روزنامه
جمهوریت نوشت
با عنوان «در
شرق چیزهایی
باورنکردنی
دیدم».
این
گزارشها نام
یاشار کمال را
به عنوان
روزنامه
نگاری توانمند
پرآوازه ساخت
و راه را برای
چاپ داستانهایش
و ثبت نامش به
عنوان بزرگترین
نویسنده
معاصر ترکیه
باز کرد.
در
مارس ۱۹۹۱ که
شخصیتی جهانی
شده بود،
مقالهای
چهار صفحهای
با عنوان
کارزار دروغ
در مجله
آلمانی اشپیگل
به چاپ رساند
و در آن به
تندی به حکومت
ترکیه تاخت و
متهمش کرد که
به کردها ستم
میکند و
«حقیرترین و
زشتترین جنگ
دنیا» را علیه
این مردم به
راه انداخته
است.
چهار
سال بعد در
ترکیه کتابی
با عنوان
ترکیه و آزادی
اندیشه منتشر
شد که مجموعه
مقالاتی از شماری
از نویسندگان
این کشور بود
و ترجمه مقاله
یاشار کمال در
اشپیگل، این
بار تحت عنوان
ستمت بیش باد
همراه با
مقالهای
دیگر از او با
مضمونی مشابه
و عنوان آسمان
سیاه بر فراز
ترکیه در آن
درج شده بود.
انتشار
این دو مقاله
برای او
مجازات بیست
ماه حبس را به
همراه داشت که
با درخواست
تجدیدنظر و
شکایت او به
دادگاه حقوق
بشر اروپا،
سرانجام پس از
دو سال
دادرسی، این
مجازات به حبس
تعلیقی تبدیل
شد.
عبدالله
اوجالان،
رویکرد یاشار
کمال را به
«مسئله کرد»
رومانتیک
توصیف میکرد
موضعگیری
او در قبال
مسئله کرد در
این مقالهها،
آن هم در
روزگاری که
کمتر کسی جرأت
ورود به این
وادی خطرناک
را به خود میداد،
در کنار تحسین
و تشویقها،
مخالفت
بسیاری از
روشنفکران
ترکیه را نیز
برانگیخت. از
او انتقاد شد
که در مقالههایش،
پ.ک.ک را
نماینده همه
مردم کرد
قلمداد کرده و
مقابله دولت
با چریکهای
جدائی طلب کرد
را جنگ دولت
با مردم کرد
توصیف کرده
است.
این
در حالی بود
که حتی
عبدالله
اوجالان، رهبر
پ.ک.ک هم یاشار
کمال را جدی
نمیگرفت و
رویکرد او به
«مسئله کرد» را
رومانتیک
توصیف میکرد.
از
دید اوجالان،
اعتراض یاشار
کمال «اصالت
انقلابی»
نداشت بلکه
صرفا به علاقه
رومانتیک و خیالپردازانه
او به هر آن
کسی بر میگشت
که با دیگران
متفاوت باشد و
عصیان کند (کتاب
مسئله کرد با
اوجلان و
بورکای،
نوشته اورال
چالشلار، چاپ
۱۹۹۳ ترکیه).
یاشار کمال
از کودکی
شیفته این
عصیانگران بود،
شیفته
«اشقیا»،
یاغیانی که
دشمنان مال و
اموال خوانین
محلی بودند.
این اشقیا
برای او دادرس
مظلومان و
نماد مبارزه
با ستم
فرادستان بر فرودستان
بودند.
شاهکارش
اینجه ممد نیز
حکایت یکی از
همین اشقیا
بود.
آنچه
اوجلان عیب
یاشار کمال میداند،
در واقع هنر
او بود، هنر
جان بخشیدن به
جغرافیایی که
در آن بزرگ
شده بود، بال
و پردادن به
شخصیتها و
قهرمان ساختن
از «اشقیا» و
ساختن افسانهای
جهانی از یاغی
گمنامی به نام
اینجه ممد.
28
فوریه 2015 - 09
اسفند 1393
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2015/02/150228_u14_yasar_kemal_obituary
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاشار
کمال،
نویسندهای
که کردی
اندیشید،
ترکی نوشت و
جهانی شد
شپوئل
عباسی
روز ۲۸ام
فوریه۲۰۱۵ یا نهم
اسفندماه
۱۳۹۳، کانالهای
تلویزیونی
ترکیه، در
حالی برنامههای
عادی خود را
قطع و به خبر
درگذشت یاشار
کمال
پرداختند، که
آنسوتر، آقای
ثریا اُوندر، نماینده
ترک زبان حزب
کردی صلح و
دموکراسی در مجلس،
پیام عبدالله
اوجالان،
رهبر دربند حزب
کارگران
کردستان،
خطاب به
چریکهای این
سازمان را
قرائت کرد که
از آنان
خواست، سلاحهایشان
را به نشان
احترام به
صلح، زمین
بگذارند.
گویی
جریان رو به
جلو تاریخ،
مهرههای
بازی سیاست در
سرزمین
آناتولی را
باز چینی میکند.
سالها
پیش،عبدالله
اوجالان،
رهبر زندانی
حزب کارگران
کردستان،
نگرش یاشار
کمال به مساله
کرد در ترکیه
را خیالی و
دور از واقعیت
دانسته و از
وی انتقاد
کرده بود. اما
این رهبر
سمبولیک کردها
در ترکیه، در
روز درگذشت
یاشار کمال،
گام در مسیری
نهاد که خالق `
اینجه ممد `،
سالها پیش، آن
را پیش بینی
کرده بود.
طغیان
علیه
اربابان،
قهرمانان بر
خواسته از تودههای
مردم، روایت
حال و روز
دهقانان و
مکانی چون
کوهستان، شناسههای
مشخص نوشتههای
یاشار کمال
بودند که
بازخوردشان،
تولید هراس
ذهنی،
درمیان
حاکمان ترک در
ترکیه بود.
اما
یاشار کامل که
بود و از چه
گفت که مردمان
شرق را شیفته
خود کرد. سال
۱۹۲۳ همزمان
با تاسیس
جمهوری ترکیه در
روستای
گوکچه لی
کودکی به
دنیا آمد که
نامش را کمال
گوکچه لی
گذاشتند. یعنی
کمالی که اهل
کوگچه لی است.
شاید آن فضای
فقر و تنگدستی
که خانواده
کمال با آن
دست و پنجه
نرم کرد،
نخستین
کلاسهای
اندیشیدن
برای وی بود. تضادهایی
که در دوران
کودکی دید و
حس کرد، نخستین
جرقههای
تولید فکری شد
که بعدها در
فضای سخت و
امنیتی
ترکیه، در
قالب خیال و
رمان نگاشت.
آنطور
که خود گفته
بود، نخستین
دغدغهای که
از دوران
کودکی، ذهنش
را به چالش
کشیده، مساله
زبان گفتاری بود
که تا سال
۲۰۰۰ در
ترکیه، چالش
بزرگ ملیتهای
مختلف ساکن ترکیه
با حکومت این
کشور بود.
اینگونه بود
که کمال گوکچه
لی، مسئولیت
نگارش دردها،
احساس و آلام
مردمان
آنتولی را بر
عهده گرفت تا
نخستین کسی
باشد که با
داستانهایش،
سیستم حکومتی
را نه با
سیاست، بلکه
با قلمش به
چالش بکشد.
کمال
گوکچه لی، قبل
از آنکه،
محصول فکری و
احساسی خویش
را در قالب
رمان بنگارد،
در روزنامه
جمهوریت قلم
زد. مطالبش،
بنیان جسارت
نوشتن در ترکیه
آن روزگاران
را پایه ریزی
کرد تا جایی
که نویسنده،
هنرمند و دوست
قدیمی اش،
عابدین دینو،
لقب یاشار
کمال را برای
وی برگزید.
اینگونه بود
که تعریف جدید
هویت کمال
گوکچه لی، به
یاشار کمال،
بر روی جلد
رمانهایش آمد
تا نسل
طغیانگر و
معترض به
سیستم حکومتی
ترکیه، دلشان
به حضورش گرم
باشد.
محصول
رهائی فکر و
احساس یاشار
کمال و حس
همذات پنداری
وی با مردمان
زیر یوغ مانده
در ترکیه،
بیست رمان از
جمله، اینجه
ممد، زمین آهن
است و آسمان
مس، گیاه بی
زوال، جنایت
بازار آهنگران،
اربابان
آکچاساز،
درخت انار روی
تپه و سه گانه
قصه جزیره بود
علاوه
بر رمان وی ده
ها مجموعه
داستان دیگر
از جمله "سه
افسانه
آناتولی،
افسانه کوه
آگری، افسانه
هزار گاور نر،
چوکوروا
سوزان، کلید چوکورووا"
را نیز به رشته
تحریر در آورد
که به ده ها
زبان دنیا ترجمه
شدند.
اینجه
ممد، که یاشار
کمال را به
شهرت جهانی
رساند،
داستان جوانی
روستایی است
که به قول
سیستم
حکومتی،
طغیان میکند
و دهقانان و
رعیت را علیه
اربابان
میشوراند.
بسیاری از
نظامیان در
ترکیه یکصدا
خواهان ممنوعیت
چاپ رمانهای
یاشار کمال
بودند، چون بر
این باور
بودند که
جوانان کرد
متاثر از
تفکرات وی، به
حزب کارگران
کردستان میپیوندند،
اما وی این
اظهارات را
ناشی از ضعف
حکومت عنوان
کرد تا جایی
که به خاطر
دفاع از حقوق
اقلیتها و
آزادی بیان،
در سال ۱۹۹۵
به جدایی طلبی
متهم و به
بیست ماه
زندان محکوم
شد. فشارهای
بین المللی بر
سیستم قضایی
ترکیه، سبب لغو
حکم شد. یاشار
کمال پیشتر در
سال ۱۹۵۰، به
دلیل انتقاد
از نوع رفتار
با اقلیتها
در ترکیه،
مدتی را در
زندان سپری
کرده بود.
اینجه
ممد،
بارزترین اثر
یاشار کمال،
نامزد جایزه
نوبل شد اما
این جایزه در
سال ۲۰۰۶، به
رمان نویس نسل
دوم ترکیه، اورهان
پاموک رسید.
یاشار کمال
رمانهایش را
در قالب ذهن
مردمان نگاشت
اما اورهان
پاموک، از تکرار
شدن یاشار
کامل در خویش
دوری جست و
تجربه و احساس
شخصیاش را
نگاشت تا دو
قالب نگارش
فکر فردی و جمعی،
در رمان،
ادبیات
داستانی
ترکیه را در
جهان
نمایندگی کند.
یاشار
کمال، در
کودکی چشم
راست خود را
از دست داد،
اما تا لحظه
مرگ، دیدن
پیرامون با یک
چشم، از وسعت
نگاهش نکاست.
در همان کودکی،
با دیدن صحنه
کشته شدن پدرش
در مسجد، دچار
لکنت گفتاری
شد، اما آنجا که
راحت نگفت،
آسان نوشت.
نوشتاری که
جوایز سینه دل
دوکا (۱۹۸۲)،
لژیون دونور
(۱۹۸۴) و جایزه
صلح ناشران
آلمان (۱۹۹۷)
را برای وی به
همراه داشت.
قلب
خالق
قهرمانان
رهائی بخش
داستانهای
شرق، و یاغیان
شکست ناپذیری
چون اینجه ممد،
روز ۲۸ فوریه
۲۰۱۵
یا ۹ اسفند
۱۳۹۳از تپیدن
باز ایستاد،
تا خیال، آرزو
و رمان در سوگ
نبودنش سیاه
پوش شوند.
دوشنبه,
۱۱ اسفند ۱۳۹۳
| ۲ مارس ۲۰۱۵ |
ایران ۱۳:۱۹
http://ir.voanews.com/content/article/2663583.html
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ