اعتصاب
و ایجاد
نهادهای
کارگری دو
بازوی مهم جنبش
کارگری
بمناسبت
اعتصاب مهم
کارگران
پیمانکاری
پتروشیمی
محمد
ایرانی
چنانچه
انتظار میرفت
درخواستهای
صنفی کارگران
با حربه
اعتصاب
مهمترین عامل
حرکت جنبش کارگری
در این برهه
از مبارزه
بوده و در
صورتیکه
اتحاد کارگران
همه جانبه
باشد ، رژیم
نمیتواند
هیچگونه انگ
سیاسی به
کارگران
بچسباند تا
آنها را سرکوب
کند . اعتصاب
هزاران کارگر
پیمانکاریهای
مجتمعهای چند
پتروشیمی در
ماهشهر جریان
داشته و نهمین
روز خود را
بعد از دو
دوره
اعتصابات قبلی
سپری میکند ،
نشان از عزم
راسخ کارگرانی
دارد که متحدا
پیگیر خواسته
های خود حذف
پیمانکار و
بستن قرارداد
رسمی هستند .
ایجاد شرکتهای
پیمانکاری که
برای اجرای
سیاستهای خصوصی
سازی و کوچک
کردن دولت بعد
از پایان جنگ
آغاز شده بود
، موجب گردید
مسولان وقت
رژیم خود این
شرکتهای
پیمانکاری را
تاسیس کنند تا
بدون اینکه از
خود سرمایه ای
بگذارند به
سود سرشاری
برسند . بدین
ترتیب ابتدا
شرکتهایی توسط
مدیران وقت
پتروشیمی با
شرکت ظاهری
کارگران و
کارکنان یک
مجتمع ایجاد
شده و بدلیل
اینکه این
مدیران خود در
مجتمع دارای
مسولیت بودند ،
توانستند
یکسری از
کارهای کوچک
پیمانکاری را
از آن واحد
بگیرند .
بتدریج با
افزایش کارهای
دردست این
شرکتها به
مدیرانی تمام
وقت برای
پیشبرد کارها
نیاز پیدا شد
و لذا بعضی از مدیران
شاغل تصمیم
گرفتند که از
کار دولتی خارج
شده و بعنوان
مدیران رسمی
این شرکتها
مشغول بکار
گردند ، گرچه
همچنان
مدیران دولتی
دیگر در شرکت
پیمانکاری
تاسیس شده
سهام داشتند .
از طرف دیگر
با پایان جنگ
و گسترش پروژه
های نفت و گاز
و پتروشیمی
موجب گردید
مجددا پای
شرکتهای بزرگ
نفتی جهان به
ایران باز شود
تا سود سرشار
خود را چه از
جهت فروش
تکنولوژی و چه
از نظر فروش
قطعات و مواد
مصرفی ببرند .
اصولا جنگهای
امروزه که یا
بین کشورهای تحت
دیکتاتوری
جهان سومی که
بطور احمقانه
ای با یکدیگر
به رقابت
میپردازند ،
اتفاق میافتد
و یا یکطرف
جنگ یکی از
این کشورهای
عقب مانده
بوده و طرف
دیگر یکی از
قدرتهای بزرگ
امپریالیستی
است ، تا راهی
باشد که
بحرانهای کشورهای
بزرگ فروکش
کرده و یا به
تعویق افتند .
ولی نتیجه جنگ
تفاوتی
نمیکند چراکه
اسلحه فروخته
شده قبلی به
کشورهای عقب
مانده و یا
انبار شده در
کشورهای بزرگ
مصرف شده و
نیاز به تولید
اسلحه جدید
فراهم خواهد
شد و همچنین
در پایان جنگ
صنایع و منابع
تخریب شده
کشورهای کوچک
نیاز به
بازسازی و
گسترش خواهد
داشت که بازهم
شرکتهای بین
المللی بزرگ
آماده فروش تجهیزات
خود هستند . این
موارد موجب
گردید که
تعداد
شرکتهای
پیمانکاری
وابسته به مسولان
نظام نه تنها
در
پتروشیمیها
بلکه در شرکتهای
نفت و گاز هم
گسترش یافته و
بتدریج شرکتهایی
جدید تاسیس
گردیدند که
دیگر سهامی
برای کارکنان
مجتمع نیز
درنظر
نگرفتند ،
درحالیکه توانستند
کارهای
بزرگتری را از
وزارت نفت
بگیرند .
شرکتهایی
همچون پیدمکو
، رامپکو ،
ایک ، پتروپارس
و سایر
شرکتهای
مشابه دیگر
توسط مدیران و
عناصر وابسته
به سران نظام
بازگشایی گردید
و کارهای بزرگ
را عهده دار
گردیدند ،
جالب اینکه
بسیاری از این
شرکتها با
سرمایه وزارت نفت
ایجاد گردید
تا با شرکتهای
خارجی اجازه شراکت
داشته باشند . ناگفته
نماند که تعدادی
شرکتهای
خصوصی نیز سود
سرشاری از این
جریان برده و
پای شرکتهای
غیر دولتی
ساختمانی و سایر
رشته ها نیز
که از کار با
سازمانهای
دولتی غیر از
وزارت نفت سود
بالایی
نمیبردند نیز
در این پروژه
ها باز گردید
و آنها نیز در
این بازار
مکاره از طریق
همکاری با
شرکتهای بزرگ
خارجی به
منافع بالایی
دست یافتند .
پایه
گذاری سیاست
نئولیبرالیستی
در کشورهای
دیگر جهان
همچون مکزیک ،
برزیل ،
آرژانتین و
غیره موجب
خصوصی سازی و
رشد صنایع آن
کشورها گردیده
و شرکتهای بین
المللی از
بابت انتقال
سرمایه های
خود و استفاده
از کارگر
ارزان و نبود
سازمانهای
کارگری
نیرومند و
حمایت
دولتهای بومی
سود سرشاری
بردند ، گرچه
بتدریج فاجعه ایجاد
شده و دیون
میلیاردی این
کشورها آشکار گردید
. البته جامعه
عقب مانده این
کشورها با افزایش
کارگران و
گسترش شهرهای
کشور تغییر شکل
داده و
اتحادیه های
نیرومند
کارگری ایجاد گردید
که وابسته به
سرمایه
گذاریهای
خارجی بود ،
درحالیکه اگر
شاید این
کشورها بطور
دموکراتیک
اداره میشدند
صنایع روبه
گسترش اتحادیه
های کارگری
دیگری را
بوجود
میآورده و جنبش
کارگری جهت
دیگری میگرفت
که تحلیل در
مورد آنها
طبعا برای
جنبش کارگری
ایران مفید خواهد
بود . باری
چنانچه گفته
شد شرکتهای پیمانکاری
مسولان
وابسته به
رژیم و مخصوصا
مافیای رفسنجانی
و موتلفه
همچون قارچ رو
به افزایش بود
و در دولتهای
بعدی نیز
ادامه داشت تا
مسولان اصلاح
طلب بخصوص
مجاهدین
انقلاب
اسلامی نیز از
این نمد بهره
بگیرند و لذا
لازمست
مختصری در
مورد این نوع
شرکتهای
پیمانکاری که
مسیر نئولیبرالیستی
را بصورت
تراژدی وار طی
نمودند ، گفته
شود . این سران
و مسولان نظام
که با گرفتن
کمیسیونهای
میلیون دلاری
از شرکتهای
خارجی منجر به
اخذ تکنولوژی
پایینتر و
تجهیزات کم
کیفیت تر نسبت
به پروژه های
کشورهای عربی
همجوار که
سران آنها هم
از کمیسیون
نمیگذشتند ، میشدند
حتی صادرات
وابسته به
صنایع نفتی
راهم از طریق
ایجاد
شرکتهای
پیمانکاری و
یا بازرگانی
در کنترل خود
داشتند .
برخلاف گسترشی
که در صنایع
نفتی جاری بود
، پایان جنگ
برای سایر
صنایع و معادن
چنین گسترشی
را بدنبال نداشته
و تعطیلی
بسیاری از
کارخانه ها و
کارگاههایی
که تولیدات
آنها چه ارزش
فراورده های
نفتی و
پتروشیمی را
نداشته و یا
بنوعی وابسته
به جنگ بود
موجب بیکاری
فراوان
کارگران گردید
. اما در سایر
بخشهای دولتی
همچون
شهرداریها ،
معادن
بزرگ و
پالایشگاههای
وابسته به
مواد معدنی ،
مخابرات ،
کشتی سازی ،
وزارت نیرو و
سایر ادارات
دولتی ،
راهسازی ،
کارهای
ساختمانی
بزرگ ، جاده
سازی و دیگر
صنایع بزرگ
غیر نفتی نیز
شرکتهای
پیمانکاری
ایجاد گردید و
در این راستا
قرارگاه خاتم
الانبیا نیز وارد
معرکه گردید
تا فرماندهان
سپاه نیز از
این قافله عقب
نمانند . تا
زمانیکه
پروژه ها رو به
گسترش بود ،
شرکتهای
پیمانکاری
نیز به تعداد
کارگران و
پیمانکاران
خود میافزود و
بدلیل کمبود
نیروی متخصص
کارگر و
کارمند و مهندس
شدت بکارگیری
از نیروهای
رسمی که در
مجمتعهای
پتروشیمی و
پالایشگاههای
نفتی و گازی
کار میکردند
را با حقوق و
مزایای
بالاتر
افزایش دادند
. در این پروسه
حتی کارهای
تعمیراتی ،
ساختمانی ،
انجام پروژه
ها و حتی بخشی
از کار پروسس
به نیروهای
شرکتهای
پیمانکاری
واگذار گردید
و این نیروها
در کنار
همکاران سابق
و رسمی خود
مشغول بکار
شدند که گاها
بدلیل اختلاف
حقوقی که پیش
آمده بود ،
کنکاشی نیز
بین دو نیرو
صورت میگرفت .
جالب اینکه
کارگران و
کارمندان این
نوع شرکتهای
پیمانکاری از
وسائل نقلیه ،
ناهار خوری و
حتی
آپارتمانها و
خانه های
مشابه
کارکنان رسمی
استفاده
میکردند ،
درحالیکه
روسای
شرکتهای
پیمانکاری
بدون صرف
هزینه ای چند
برابر حقوق
آنها را بابت
خصوصی سازی
ظاهری
مجتمعهای
دولتی دریافت
میکردند .
زمانیکه اثر
تحریمهای
پروژه ها توسط
غرب آشکار
گردید و الویت
نظام به پروژه
های انرژی هسته
ای و مشابه
تبدیل گردید و
دخالت در
کشورهای منطقه
از طریق تجهیز
نظامی که با
آمدن دولت اصولگرا
افزایش یافت ،
رکود پروژه
های وزارت نفت
نیز آغاز و با
بیکاری
میلیونی
کارگران
همراه گردید .
طبیعی بود
که این عدم
پرداختهای
دولت به پیمانکارانی
که برای پروژه
ها و مجتمعها
کار میکردند ،
موجب بیکاری
هزاران کارگر
و کارمندی میشود
که در استخدام
پیمانکاریها
بودند و نتیجه
آن بیکاری خیل
کارکنانی بود
که ماهها حقوق
خود را دریافت
نکرده بودند و
این برای
کارگران و
کارکنان
پیمانکاری
غیر از وزارت
نفت فاجعه
بارتر بود .
ورود سپاه به
کل اقتصاد
ایران که تنها
فرماندهانی
غیرمتخصصی
داشت که بدلیل
قدرت یافتن و
رانت اقتصادی
صاحب پروژه ها
و منابع ملی و
صنایع بزرگ
گردیدند ،
درحالیکه
قرارگاه خاتم
تنها از ماشین
آلاتی سود
میبرد که تنها
برای جاده
سازی و کارهای
ساختمانی
مفید بودند .
بنابراین
سپاه نیز با
توجه به
امکانات به
تاسیس صدها
شرکت دلال و
بازرگانی و
پیمانکاری در
داخل و خارج
کشور افزود و
خود از طریق
این شرکتها میلیاردها
دلار پروژه و
کارهای
ساختمانی را
که بدون انجام
مناقصه گرفته
بود به
پیمانکاریهای
دیگر واگذار
کرده و دنبال
خرید
تکنولوژی و
ماشین آلات ،
کمسیون خرید و
گرفتن
نمایندگیهای
شرکتهای
خارجی پرداخت
. زمانیکه
تحریمها با ورود
سپاه بیشتر
گردید بیکاری
بیشتری ببار
آورد ، گرچه
شرکتهای روسی
و چینی بی
کیفیت و بی تکنولوژی
جایگزین
شرکتهای غربی
گردیده و هزینه
های سرسام آور
بدون پیشرفت
موثری ادامه یافت
، بی جهت نبود
که مثلا
عسلویه
بعنوان بزرگترین
قطب اقتصادی
کشور خالی از
کارکنانی گردید
که تا چند سال
قبل هزاران
کارگر و نیروی
متخصص را در
خود جای داده
بود . واردات
بی رویه از
چین و غیره
توسط سپاه و
سران نظام ،
گرانی غیرقابل
کنترل و رو
بافزایش ،
پرداخت
یارانه ها ،
فسادهای چند
هزار
میلیاردی
رانتی که تنها
یک نمونه آن
رو شد ،
تعطیلی
کارخانه های
تولیدی به
دلیل سود جویی
و عدم واردات
مواد اولیه و
قطعات ، هزینه
هاییکه جهت
انرژی هسته ای
و ایجاد بحران
در منطقه
میگردید و
دلایل دیگر
منجر به
بیکاری
میلیونی
کارگران در
بخش دولتی ،
پیمانکاران
وابسته به
دولت و بخش
خصوصی گردید .
اعتصابات و
اعتراضات کارگران
واحدهای ذکر
شده برای
گرفتن حقوق
عقب افتاده که
گاهی به بیش
از یکسال
رسیده و در
سایتها منعکس
است ، همچنان
بجایی نرسیده
است و این اوضاع
کارگرانیست
که درآمد
میلیونها نفر
آنها بسیار
کمتر از حداقل
خط فقر است .
درحال حاضر بسیاری
از شرکتهای
پیمانکاری که
برای معادن و صنایع
دولتی فعال
هستند ، یا
برای وزارت
خانه هایی
همچون نیرو ،
صنایع و معادن
، مخابرات و
غیره کار
میکنند و یا
شرکتهای
خدماتی هستند
که کارگران را
به شهرداریها
و سازمانهای دولتی
اجاره میدهند
، قادر به
پرداخت حقوق
کارکنان خود
بدلیل عدم
پرداخت هزینه
ها توسط دولت
، نمیباشند و
این فاجعه
همچنان در حال
افزایش است .
در مورد
شرکتهای
پیمانکاری
مربوط به
وزارت نفت که
شامل
مجتمعهای
پتروشیمی و پالایشگاههای
گاز و نفت
میباشند ،
بدلیل اهمیت
کار آنها
حقوقها
همچنان
پرداخت
میگردند ، منتها
حقوق و مزایای
کارگران و
کارمندان
اینگونه
شرکتها دیگر
مانند شرایط
قبل نبوده و
امکان اخراج
توسط
پیمانکاران
نیز آنها را
تهدید میکند .
در نتیجه
شرکتهای
پیمانکاری که
برای کوچک شدن
ظاهری دولت
صورت گرفته
بود ، درعوض منجر
به استخدام
خیل کارکنان
بسیاری در
اینگونه
واحدها توسط
پیمانکاریها
گردید که
بمراتب بیشتر
از کارکنان
سابقی هستند
که در مجتمعها
و
پالایشگاهها
کار میکردند .
بی دلیل نیست
که خواسته
هزاران کارگر
پیمانکاری
وابسته به
وزارت نفت ،
حذف
پیمانکاران
نفر فروش که
در حقیقت تنها
دلالی فروش
کارگر و سایر
نیروهای مورد
نیاز را انجام
میدهند ، بوده
و به رسمیت درآمدن
استخدام رسمی
آنها الویت
اول خواسته ها
است . در
سالهای گذشته
کارخانه های
بزرگ دولتی و
وابسته به
بنیادها و
روحانیون که بیشتر
آنها بدلیل
خصوصی سازی و
بدون بررسی
اقتصادی به
افراد و
وابستگان
نظام که ناتوان
از مدیریت
درست بودند ،
واگذار
گردیدند و
صاحبان جدید
نیز با فروش
محصولات و
مواد و قطعات
و ماشین آلات
موجود برای
فروش زمین
کارخانه که
ارزش یافته
بود ، آغاز به
کم کردن نیروی
کار بطرق
مختلف
گردیدند . با
توجه به اینکه
بسیاری از
کارگران
باسابقه
اینگونه
کارخانه ها
بتدریج با
حداقل سنوات
بازنشسته شده
و در نتیجه تعداد
کارگران
کمتری با
سابقه کار
کمتر ، اگر گفته
نشود با سابقه
مبارزاتی
کمتر باقیماندند
که دیگر امکان
رویارویی با
کارفرمای جدید
را نداشتند ،
این چنین بود
که صنایع
پوشاک ، کفش و
بطور کلی
نساجی از صنعت
کشور حذف گردید
و واردات
بیرویه اجناس
بنجل چینی نیز
اینکار را
تسریع نمود .
گروه دیگری از
کارگران نیز مواجه
به عدم پرداخت
ماهها حقوق
خود گردیدند و
در نتیجه
مبارزات صنفی
کارگران نیز
بدلیل تعطیلی
بسیاری از
واحدها ابعاد
دیگری گرفت ،
هرچند نبود
نهادهای
کارگری به
عملی نشدن بیشتر
خواسته ها
منجر گردید . درحالیکه
کارگران
پیمانکاریهای
صنایع و معادن
و خدماتی از
گروه کارگران
محدودی تشکیل
میگردد که
قادر نیستند
حتی با
اعتراضات و
اعتصابات
حقوق عقب
افتاده خود را
دریافت
نمایند ، کارگران
پیمانکاریهای
مجمتعهای
پتروشیمی و
پالایشگاهها
از صدها و
هزاران کارگر
استفاده میکنند
که خود نیروی
عظیمی بوده و
اهمیت کار آنها
نیز موجب
میگردد که
اعتراضات و
اعتصابات آنها
خاص باشد . در
سالهای گذشته
اعتراضات و
اعتصابات
کارگری
متعددی در
اینگونه
شرکتهای پیمانکاری
اتفاق افتاده
که نمونه های
پتروشیمی
تبریز ،
پالایشگاه
تهران و
مجتمعهای
مستقر در
ماهشهر از آن
جمله بوده و
اعتصابات
کارگران
پیمانکار
پتروشیمی
بندر امام که
گاها اعتصابات
کارگران
پیمانکاری
سایر
پتروشیمی های منطقه
را با خود
همراه کرده ،
مهمترین آنها
بشمار میرود .
بی جهت نیست
که مسولین این
مجتمعها ،
مسولین وزارت
نفت ، مسولین
منطقه از فرماندار
و استاندار ،
مسولان
امنیتی و حتی
سران دولت و
رژیم از این
اعتصابات
هراسان گشته
اند و راه
چاره ای برای
حل مشکل
نمیابند .
قولها و قرارهائیکه
مسولین به
کارگران
پیمانکاریها در
ماهشهر و
تبریز و تهران
و سایر مناطق
داده اند
تابحال عملی
نشده و اگر در
منطقه ای
پیمانکاری را
حذف و قرارداد
کارگرانی را
رسمی نمایند ،
همچون دومینو
باید در مناطق
دیگر نیز عمل
نمایند . از
طرف دیگر
کارگران
زحمتکش اینگونه
پیمانکاریها
بدلیل مهارت و
تخصص بسیار
هشیار بوده و
کاملا حول
خواسته صنفی
رسمی شدن متحد
گشته اند و
شعارهایی که
در مورد قول
مسولین
میدهند ،
کاملا این
آگاهی را
میرساند که تا
خواسته آنها
تحقق نیابد ،
به مبارزه ادامه
میدهند .
کمااینکه
اعتصابات
مکرر کارگران
در ماهشهر و
تبریز و تهران
به کمترین
دستگیریهای
کارگران
انجامیده و
حتی بعضی از
مسولین این
شهرها نیز به
درست بودن
خواسته کارگران
تن داده اند ،
حتی دستگیری
سه کارگر فعال
در ماهشهر
ساعاتی دوام
نیاورد و آنها
آزاد گشته و
مسولین
امنیتی فعلا
درمانده شده
اند . تیزهوشی
که این
کارگران در
این حرکت
انجام داده بدلیل
روشن بودن
خواسته ،
معرفی نکردن
نماینده از
طرف خود
میباشد که
همیشه چه
اعتصاب موفق
باشد و چه
نباشد با
اخراج و
زندانی شدن نمایندگان
منجر میگردد ،
چنانچه این
موضوع برای
نمایندگان دو
سندیکای
مستقل
اتوبوسرانی شرکت
واحد تهران و
مجتمع هفت تپه
افتاد .
طبیعت
مبارزه
کارگران با
سایر اقشار
متفاوت است ؛
اگر
دانشجویان
برای حقوق
صنفی و یا
آزادیهای
سیاسی مبارزه
میکنند ، اگر
زنان برای تبعیض
جنسیتی و حقوق
برابر با
مردان با
حکومت در
میافتند ، اگر
اقوام و مذاهب
در پی
برابری
حقوقی خود
هستند ، و
اگرهای دیگر
که همه مورد
تایید بوده و
لازمه یک
جامعه
دموکراتیک میباشند
، با
توجه به اینکه
همه خواسته های
نامبرده سایر
اقشار نیز
بخشی از
مشکلات درون طبقه
کارگر بشمار
میروند معهذا
مبارزات صنفی کارگران
ابتدا باید
برای بقا و
تامین معاش و
حقوق صنفی
آنها صورت
گیرد . اگر
نسبت درک
آزادی برای
افراد اقشار
دیگر متفاوت
بوده و لذا
خواسته های
سیاسی آنها
نیز برای
متحقق شدن متفاوتند
، جدا از کم و
بیش بودن حقوق
کارگران ،
آنها دارای
حقوق صنفی
مشترکی هستند
که میبایست با
یکدیگر بدست
آورند و
اینجاست که
نهادهای
مستقل کارگری
اهمیت والایی
مییابند . اگر
اعتراض و
اعتصاب تنها
راه کارگران
برای پیگیری
خواسته های
آنهاست ،
اتحاد
کارگران در نهادها
و سندیکاهای
مستقل خود
تنها راهیست
که کارفرمایان
را وادار به
اجرای آن
خواسته ها مینماید
. با وجود
تلفات و
خسارات
سنگینی که نمایندگان
کارگران در
مبارزات
متحمل
میگردند ،
بازهم نیاز به
نمایندگان
پرتوانی که
نشان از
همبستگی
کارگران آن
واحد
است ، دارند
که در مذاکره
با
کارفرمایان و
دولت که همیشه
در کشورهای
دیکتاتوری
بزرگترین
کارفرماست ،
موفق به گرفتن
خواسته ها
گردیده و
حرکتشان موجب ادامه
مبارزات
کارگران
گردند . درست
است که تیزهوشی
کارگران
پیمانکاریها
در عدم معرفی
نماینده و
درنتیجه عدم
دستگیری
فعالان
گردیده ، ولی
مشخص است که
کارگران
آگاهی هستند
که توانسته
اند مبارزه را
برای هدف روشن
تداوم بخشند و
بالاخره روشن
است که در
صورت داشتن
سندیکای مستقل
زودتر به
هدفشان نائل
میگردند . این
کارگران آگاه
برای مسولان
امنیتی رژیم
نیز شناخته
شده اند ، اما
اتحاد
کارگران و
اعتقاد آنها
به هدف رسمی
شدن که به
بقای آنها
برای زندگی
بستگی پیدا
کرده است ،
مانعی جدی
برای هرگونه
عکس العمل از
طرف مسولان
است و
تازمانیکه
این اتحاد و
شناخت ادامه
دارد ، هیچ
خطری کارگران
فعال را حتی
در آینده
تهدید نمیکند
. بنابراین
اعتصاب و نهاد
مستقل کارگری
همچون دو
بازوی
نیرومند
کارگری هستند
که آنها را در
مبارزات خود
بر علیه
کارفرمایان و
دولت پیروز
میگردانند .
درست است که
تابحال
نمایندگان
کارگران
دستگیر و
اخراج و
زندانی شدند و
از نظر مخارج
زندگی و وکیل
در مضیقه
میباشند ، ولی
آیا کارگران
توانسته اند
نیروی آن نمایندگان
را که تحرک
وسیعی را در
میان کارگران ایجاد
کرده فراموش
کنند ، مگر
مبارزات
کارگران و
جنبش کارگری
چیزی جز
همپیوستگی
کارگران در
نهادهای
مستقل آنها
بوده است !
زمانیکه کارگران
شرکت واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
در بیانیه
پیوست اصلاح
قانون کار ضد
کارگری را به
نقد میکشند ،
جز آثار
مبارزه
سندیکای مستقل
آنها دیده
میشود ؟ لازم
بیادآوری است
که مخالفت با
قانون کار نیز
موضوعی قابل
مطالعه برای
به حرکت
دراوردن
کارگران
میباشد ،
چراکه مسولان
دولت درهر
مقطعی تلاش
نموده اند تا
با تصویب
یکسری از
اصلاحات بر
قانون ضد
کارگری ،
زمینه را برای
قانونی تلقی
کردن اخراج
کارگران ،
رواج بیشتر
قراردادهای
موقت و سفید
امضا و عدم
پرداخت بیمه و
سنوات
بازنشتگی و
بیمه بیکاری
کارگران
ایجاد نمایند
. اصلاحات
قانون کار
اخیر چنان ضد
کارگریست که
حتی صدای مسولان
خانه زرد
کارگری و سایر
مقامات را درآورده
است و لذا
پیگیری عدم
تصویب
اصلاحات قانون
کار برای
آندسته از
کارگرانیکه
منتظر بازنشستگی
و بیمه بیکاری
هستند ، اهمیت
بالایی دارد . مساله
سرکوب
کارگران و
سندیکای مستقل
زمانی برای
کارفرمایان و
دولت عملیست که
تعداد محدودی
و بصورت جدا
ازهم باشند ،
درحالیکه اگر
تعداد
سندیکاهای
مستقل افزایش
یافته و خواسته
ها همزمان
درخواست
گردند ، امکان
سرکوب به
حداقل خواهد
رسید .
زمانیکه
با آغاز سال
تحصیلی
انتظار
فراوان میرود
که دانشجویان
پرچم مبارزات
دموکراتیک را
بدست گیرند ،
جنبش کارگری
حرکت عظیم خود
را با اعتصاب
بیش از ۶۵۰۰
کارگر
پیمانکاریهای
مجتمع های
پتروشیمی بندر
ماهشهر آغاز
نمود تا نشان
دهد که بازهم
همچون سال ۵۷
اعتصابات
کارگری
میتواند راس
سایر جنبشها قرار
گیرد . اما نه
رژیم آنقدر
متزلزل است که
تنها با این
حرکت کارگری و
یا جنبش
دانشجویی فرو
ریزد و نه این
کارگران پیمانکاری
قادر خواهند
بود که
بتنهایی به
پیروزی نهایی
برسند ، هرچند
بتوانند در
این مرحله به
بخشی از
خواسته های
خود دست یابند
و یا حتی در
گرفتن خواسته
اصلی خود شکست
خورند . باید توجه
داشت که
مدیران
مجتمعها ،
مسولان منطقه
و سران در
زمانیکه
اتحاد
کارگران همه
جانبه است سر
فرود آورده و
وعده های
فراوان میدهند
، کما اینکه
ماهها قبل نیز
به کارگران
پیمانکاری
ماهشهر و
تهران و تبریز
نیز قول رسمی
شدن را داده
ولی عمل نکرده
اند و گاها
حتی پس از اینکه
تعدادی از
قراردادها را
رسمی نمودهبه
اتحاد آنها
ضربه زدند از
رسمی نمودن
سایرین سرباز
زده و گاها
کارگران فعال
را نیز اخراج
و یا زندانی
مینمایند .
البته درگیری
جناحهای
اصولگرای
حکومت با
یکدیگر ،
بحران اقتصادی
، جنگ
تبلیغاتی
برای
انتخابات ،
افشای فسادهای
یکدیگر ، جنبش
کشورهای
منطقه ، به بن
بست رسیدن
ایجاد بحران ،
مشکلات بودجه
برای پرداخت
یارانه و
موارد دیگر
موجب
اختلافات عمیقی
گشته که جنبش
کارگری و سایر
جنبشها میتوانند
استفاده
نمایند ،
هرچند در تمام
۳۲ سال گذاشته
زمانیکه
ماهیت نظام
بخطر افتاد از
هیچ سرکوبی
کوتاهی
نکردند .
داشتن سندیکا
و نهاد مستقل
کارگری به
تداوم مبارزه
و رسیدن به خواسته
های بیشتر کمک
کرده و
کارگران را
نسبت به نیروی
خود آگاه
میکند که
چگونه قادر
خواهند بود تا
انتها در
مقابل
کارفرما و
دولت ایستادگی
نمایند و
سرانجام
تعداد زیاد
سندیکا در کشور
منجر به
نیرویی عظیم
در جنبش
کارگری
میگردد که
قادر خواهند
بود بصورت
کلان در مقابل
کارفرما و
دولت مقابله
کنند .
در این
مرحه برای
آنکه این حرکت
کارگران پیمانکاریهای
پتروشیمی ها
به پیروزی
برسند ، اتحاد
و اعتصاب
سراسری
کارگران رسمی
واحدهای مختلف
خود پتروشیمی
ها ، کارگران
فعال ، فعالین
کارگری و
گروههای چپ که
مدعی رهبری
پرولتاریا
هستند ، یک
ضرورت
حیاتیست . بر
گروههای چپ چه
آنهایی که خارج
کشورند و چه
بخشی از
هواداران
آنها که داخل
هستند ، لازم
است که به این
مبارزه صنفی
کارگران
پیمانکاری
مجتمعهای چند
پتروشیمی در منطقه
ماهشهر بصورت
تبلیغات
گروهی خود
ننگریسته و
آنرا برای
هواداران خود
با شعارهای سیاسی
خود از
محور اصلی
خارج ننمایند
و احیانا موجب
نگردند با
تبلیغ در
سایتها و یا دادن
بیانیه ها و
یا پخش
اعلامیه در
این واحدها ،
این اعتصاب را
به خود بسته و
در نتیجه
انگیزه ای به
مسولان برای
سرکوب
کارگران
بدهند . اتفاقا
برای یکبار هم
که شده این
گروهها قبول
کنند که عامل
اصلی حرکت خود
جوش کارگران
به توسط
کارگران آگاه
آنها بوده و
این گروهها که
بیشترشان در
کشورهای خارج
بسر میبرند ،
دور از این
حرکت میباشند
و لذا اگر
عمیقا به جنبش
کارگری
اعتقاد دارند
با انتشار
هرچه بیشتر
اخبار واقعی
این حرکت بدون
تلفیق با شعار
و ایدئولوژی
خود به مبارزه
کمک نمایند .
بر گروههای
فعال کارگری
از کمیته
هماهنگی ،
کانون مدافعان
، کمیته
پیگیری ،
اتحادیه آزاد
کارگران ،
جمعی از
کارگران
ایران خودرو ،
فعالین کارگران
مکانیک و
جوشکار ،
اصناف مختلف و
سایرین که در
داخل کشور
بوده و تلاش
فراوان برای
ایجاد
نهادهای
کارگری دارند
نیز ضروریست
که اختلافات
خود را که
بیشتر از طرف
افرادی از خود
که به
ایدئولوژی
بیشتر از نیاز
و واقعیت جنبش
کارگری اهمیت
میدهند ،
سرچشمه
میگیرد ، کنار
گذاشته و ضمن
انتشار اخبار
واقعی تلاش
کنند واحدهای
دیگری که در
آن فعالند به
حرکت درآورند
تا مسولان
بطور گسترده
درگیر جنبش بزرگتر
کارگری
گردیده و
نیروی خود را
متمرکز برای
سرکوب
کارگران
پیمانکاری
ماهشهر نکنند
. بر فعالین و
اعضای
سندیکای واحد
و هفت تپه نیز ضروری
است که در
برهه فعلی
نیروی بیشتری
را برای به
حرکت درآوردن
کارگران
واحدهای خود
حول قانون کار
و دیگر مسائل
صنفی خود بکار
گیرند و این
چنین سندیکای
مستقل خود را
احیا نمایند .
بر کارگران
کارخانه های
بزرگ همچون
ایران خودرو و
سایر اتومبیل
سازان ،
پالایشگاههای
وابسته به
معادن ، وزارت
نیرو ،
شهرداریها ،
مخابرات و
سایرین نیز
ضروری است که
برای حقوق
صنفی خود و
ایجاد
نهادهای
مستقل کارگری
مبارزه را
آغاز کنند تا
فشار همه
جانبهای به
دولت وارد آید
. و بالاخره بر
کارگران رسمی
کلیه مجتمع
های پتروشیمی
و
پالایشگاههای
نفت و گاز همه
شهرهای کشور
ضروریست که در
حال حاضر برای
خواسته های
صنفی خود که
کم نیز نیستند
و تایید
مبارزه
کارگران
پیمانکاری
پتروشیمی
بندر امام
مبارزات
مشترک راه
بیاندازند و
از مبارزات
کارگران
پیمانکاری
حمایت نمایند
، چرا که خاطر
توقف واههدحت
نفتی ، گازی و
پتروشیمی
موضوعی نیست
که دولت راحت
بگذارد و چاره
ای ندارد که
با خواسته ها
موافقت نماید و
لذا پیروزی
بدست میآید .
طبیعی است که
کارگران رسمی
پتروشیمیها و
پالایشگاههای
نفت و گاز اگر
امروزه به این
اعتصابات
همکاران خود
بپیوندند ،
امید خواهند
داشت که به
خواسته های خود
نیز رسیده و
پیروزی نصیب
همه خواهد
گردید ، درست
است که آنها
رسمی هستند و
این مشکل
آنها
نیست ولی با
مشکلات
اقتصادی و سیاسی
که دولت
گرفتار آنست ،
دیر یا زود
سراغ محدودیت
برای آنها نیز
خواهد آمد و
عدم پرداخت حقوق
به آنها نیز
صورت خواهد گرفت ،
هرچند تصویب
اصلاحیه
قانون کار در
دست گریبان آنها
و همه کارگران
را خواهد گرفت
. بنابراین چاره
کار کارگران
در این مرحله
اتحاد بخشهای
عمده فعال
صنعتی کشور با
تکیه بر دو
بازوی
سندیکای مستقل
و اعتصاب
میباشد .
زندانیان
کارگر و
فعالین
کارگری آزاد
باید گردند
پیش بسوی
اعتصابات و
ایجاد
نهادهای
کارگری مستقل
محمد
ایرانی
۱۲ مهر ۱۳۹۰ ، ۴
اکتبر ۲۰۱۱