بحران
در شبه جزیره
کره
بهروز
نظری
بحران
در شبه جزیره
کره مناقشه
هستهای بین
جمهوری
اسلامی و
ایالات متحده
را تا حد
زیادی تحت
الشعاع قرار
داده است. در
چند روز گذشته
تهدیدات کره
شمالی و تلاشهای
دیپلماتیک و
تهدیدهای
متقابل
ایالات متحده
برای تعدیل
این بحران
مسئله ایران
را به رده دوم
"نگرانیهای
جامعه جهانی"
رانده است.
رسانههای
تجاری در
ایالات متحده
با حرارت
همیشگی خود
کره شمالی را
به خاندان کیم
تقلیل داده و
بار دیگر با
دیوانه، وحشی
و شیطان
خواندن یک
رهبر خارجی
دیگر تلاش
کرده اند
حمایت افکار
عمومی را در
راستای سیاستهای
خارجی
ایالات متحده
و متحدانش جلب
کنند. بار
دیگر کشوری که
به خط قرمز
ترسیم شده از
سوی ایالات متحده
اعتنا چندانی
نمیکند غیر
منطقی خوانده میشود
و حرکات آن
خطری برای صلح
و آرامش. گفته شده
که انزوای هر
چه بیشتر
کمترین
تنبیهی است که
کره شمالی
میتواند
انتظار داشته
باشد. دیگر
گزینه ها، و
از جمله گزینه
نظامی،
همچنان بر روی
میز باقی
مانده اند.
بحران
کره اما بیش
از هر چیز
دیگری
دیوانگی روابط
بینالمللی
موجود را به معرض
نمایش گذشته است.
تناقضات،
دوگانگی، و
زورگویی سیستمی
که ایالات
متحده در راس
آن قرار دارد،
و همچنین کاهش
قدرت چانه زنی
ایالات
متحده،
دقیقاً
آنچیزی است که
این بحران
منعکس میکند.
تا آنجا که به
بحث رهبران
دیوانه، وحشی
و شیطان و
خطرات آنان
برمیگردد،
خوب میدانیم که
ایالات متحده
سابقه طولانی
در به قدرت
رساندن و
حمایت از آنان
دارد. همین
منطق در مورد
رهبرانی که
خطر جدی برای
مردم شان
و صلح بحساب
آمده و میآیند
صدق میکند.
دقیقاً همین
نزدیکی و
حمایت مقامات
و
سیاستگزاران
ایالات متحده به
چنین رهبران
دیوانهای
بود که در
مواردی به کسب
جایزه صلح
نوبل برای
آنان نیز منجر
شده است. از
شیلی و دیگر
کشورهای
آمریکای
لاتین گرفته
تا آفریقای
جنوبی، از
ایران و
اسرائیل
گرفته تا عراق
و افغانستان،
و از ویتنام
گرفته تا کره،
رد پای خونین
سیاست خارجی
ایالات متحده
را میتوان به
وضوح دید.
درست بهمان
اندازه که
تمرکز بر
شخصیت
"آهنین"
مارگارت تاچر
بعنوان لعابی
برای پوشاندن
تاچریسم و
عواقب
دهشتناک آن
صورت میگیرد،
دیوانه
خواندن کیم
جونگ اون نیز
حربهای است
برای پوشاندن
واقعیتهای
بزرگتر.
پرداختن به
شخصیتها و
تیترهای
جنجالی رسانهها
شاید در جلب
توجه افکار
عمومی کارساز
باشند، اما
فاقد ارزش
تحلیلی هستند.
آنچه
که در تبلیغات
مستمر و
شناخته شده
ایالات متحده
غایب است این
حقیقت است که
ایالات متحده
و کره جنوبی
مانور نظامی
مشترکی
برگزار کردند
که بیش از یک
ماه طول کشید.
در این مانور،
یا "بازی جنگ"
بمب افکنهای
نامرئی که
قادر به حمل
سلاحهای
هستهای
هستند نیز
بکار گرفته
شدند. تهدید
کره شمالی در
وحله اول
واکنشی بود به
مانوری که
مقامات آمریکایی
و کره جنوبی
با صراحت "جنگ
پیشگیرانه"
نامیده اند.
بقول جاناتان
استیل،
خبرنگار
روزنامه
انگلیسی
گاردین، اگر
تهدید کره
شمالی برای
پرتاب موشک
بسمت پایگاههای
ایالات متحده
غیر قابل تحمل
است، چگونه
است که تهدید
ایالات متحده
برای بمباران
ایران تحمل
میشود؟
فریبکاری و
دیوانگی روابط
بین المللی
موجود را میتوان
با توجه به
واقعیت های
دیگری که از
سوی رسانههای
غربی نادیده
گرفته شدند،
بیشتر دریافت.
از جنگ جهانی
دوم به این
طرف بیش از
۹۰۰۰ موشک
پرتاب شده
اند. سهم کره
شمالی در این
میان ۴ موشک
بوده است. در
همین مدت بیش
از ۲۰۰۰ مورد
آزمایش بمب
اتمی ثبت شده
است. تنها ۳
مورد از این
آزمایشها
توسط کره
شمالی صورت
گرفته اند. در
این مدت تنها
کشوری که به جرم
پرتاب موشک و
آزمایشهای
اتمی مورد
تحریم قرار
گرفته کره
شمالی است.
سال گذشته
شورای امنیت
سازمان ملل
تحریمهای
جدیدی را علیه
کره شمالی به
تصویب رساند.
جرم کره شمالی
پرتاب موشک
بود. پرتاب
موشک از سوی
کره جنوبی در
سال جاری
میلادی با هیچ
واکنش، تحریم
و تهدیدی
مواجه نشد.
آزمایشها و
مانورهای
نظامی کره
جنوبی نه تنها
باعث نگرانی
جامعه جهانی
نشده بلکه
ایالات متحده
در اکتبر ۲۰۱۲
با استثنا
قائل شدن برای
کره جنوبی به
این کشور اجازه
داد تا ذخایر
موشکهای
بالیستیک خود
را گسترش داده
و موشکهایی
را تولید کند
که توانایی
هدف قرار دادن
کًل کره شمالی
را دارند.
در
کنار این
"وسواس"
جامعه جهانی
در تعریف صلح
و آرامش باید
به نقش ایالات
متحده در شبه
جزیره کره
نیز اشاره
کرد. بنا به
گفته کورتیس
لمی، یکی از
فرماندهان
نیروی هوایی
ایالات متحده
در جنگ کره،
بیست درصد از
جمعیت کره در
جریان این جنگ
جان باختند.
چنین قتل عامی
حتی از قتل
عامی که
نازیها در
لهستان و یا
اتحاد شوروی
سازمان دادند
بزرگتر است.
در جریان حمله
تروریستی به
ایالات متحده
در ۱۱ سپتامبر
۲۰۰۱ بیش از
سه هزار نفر
به قتل
رسیدند. این
جنایت بهانهای
شد برای اشغال
و به خاک و خون
کشیدن افغانستان
و عراق.
تعداد قربانیان
بمبارانهای
ایالات متحده
در هر روز از
جنگ کره در
سالهای ۵۰ تا
۵۳ میلادی
معادل
قربانیان
یازده سپتامبر
بود. این جنگ
۱۱۰۰ روز طول
کشید. زخم کره بمراتب
عمیقتر و
دهشتناک تر از
زخم ۱۱ سپتامبر
است اما در
جامعه جهانی
مورد نظر و
هدایت ایالات
متحده بعضی کشورها
از دیگران
برابرترند و
درد آنها از
دیگران
بزرگتر.
تردیدی
نباید داشت که
رجز خوانیهای
رهبران و
رسانههای
کره شمالی و
تهدیدات آنان
از یکطرف، و
فاجعهای که
رهبران آن بر
مردم این کشور
تحمیل کرده و
میکنند، هم در
پاشیدن نفت بر
آتش این بحران
و هم بر
کارایی
تبلیغات
ایالات متحده
و متحدانش کمک
میکنند. اما،
نقش ایالات
متحده در
تثبیت
دیکتاتوری در
شبه جزیره
کره، تجزیه
آن، و
میلیتاریزه
کردن آن نیز
بهمان اندازه
غیر قابل
انکار است. در
عین حال نباید
فراموش کرد که
حتی کره جنوبی
نیز تهدیدات همسایه
خود را اصلا
جدی نگرفته
است. کره
شمالی، بر
خلاف رجز
خوانی رهبران
آن، توانایی
و امکان اجرای
تهدیدات خود
را ندارند.
چنین تهدیداتی
اما دو هدف را
دنبال میکنند.
اولا، مقامات
کره شمالی
تلاش میکنند
تا از این
طریق ایالات
متحده را به
پای میز
مذاکره
بکشانند و از
بار سنگین تحریمها
بکاهند. هدف
دیگر آنها
تثبیت موقعیت
خود بعنوان یک
قدرت هستهای
و برسمیت
شناختن آن از
سوی ایالات
متحده است.
کره
شمالی با گذشتن
از پل و مرز
انرژی صلح
آمیز و وارد
شدن به حوزه
تولید سلاحهای
هستهای در
موقعیت بهتری
برای معامله
با ایالات متحده
قرار گرفته
است. دیوانگی
سیستم موجود
دقیقاً و بیش
از هر عرصه دیگری
در همین جا
مشهود است. پس
از تجربه عراق
دولت های
دیگر به این
نتیجه رسیده
اند که تنها
راه مقابله با
میلیتاریسم
ایالات متحده
دستیابی به
سلاحهای
هستهای است.
"جنگ
پیشگیرانه"
ایالات متحده
به تلاشهای
"پیشگیرانه"
کشورهای
دیگر نیز
افزوده است.
ادامه چنین
بحرانی به
تضعیف قدرت
دیپلماتیک
ایالات متحده
منجر شده و
خواهد شد.
اتکا ایالات
متحده به چین
برای پایین
کشیدن فتیله
این بحران از
این جهت گویا
است. راه حل
منطقی چنین
بحرانی
سیاست خلع
سلاح هستهای
است. اما
ایالات متحده
حاضر به پذیرش
چنین
سناریویی
نیست. پیشنهاد
چین برای غیر
هستهای کردن
شبه جزیره
کره نیز بعید
است پذیرفته
شود. اگر قرار
است کره به
منطقهای
عاری از سلاحهای
هستهای
تبدیل شود،
چرا
خاورمیانه،
آسیا ، آمریکای
شمالی و
اروپا نه؟ تا
زمانی که
دولت هایی
هستند که
دستیابی به
سلاح هسته ای
را تنها راه
مقابله با
تهدید و
اشغال، و
ابزاری برای
چانه زنی
تلقی
میکنند، این
بحران ادامه
خواهد داشت.
نقش ایالات
متحده در
تولید و
بازتولید
چنین بحرانی
بی همتا است.
۲۶ فروردین
۱۳۹۲ / ۱۵
آوریل ۲۰۱۳