نگاهی به سیاست
سرگردان و
متناقض هسته ای
رژیم اسلامی
یوسف
لنگرودی
پس
از گزارش
آژانس بین
المللی اتمی
که در آن برای
نخستین بار
ازاحتمال
وجود جنبه های
نظامی دریرنامه
هسته ای ایران
صحبت به میان
آمد، فشارهای
جهانی بررژیم
اسلامی در حال
افزایش است
ومخصوصا آمریکا
به تلاش های
خود برای
مهاربرنامه
های هسته ای
رژیم افزوده و
برخی از
مقامات عالیرتبه
نظامی آن
کشورکه"
افتخار"رهبری
نظامی آمریکا
برای پیش برد
پروژه شکست
خورده"خاورمیانه
بزرگ" را
برعهده داشته
اند ( پروژه ای
که خاورمیانه
را به آتش و
خون کشید )
حالا از لزوم
افزایش فشار بر
رژیم اسلامی
سخن به میان می
آورند. ژنرال
"دیوید
پترائوس"
فرمانده کل
آمریکا
درخاورمیانه
و آسیای مرکزی
اعلام داشته
که آمریکا بیش
از گذشته در "
مسیر فشار "
برای مقابله
با چالش اتمی
ایران
قرارگرفته و
برای آماده
سازی افکار
عمومی برای
حمله احتمالی
نظامی به تاسیسات
اتمی و نظامی
ایران چنین میگوید:"
هیچکس اکنون
نمی تواند بگوید
آمریکا
وسراسر جهان
فرصت کافی به
ایران برای حل
دیپلماتیک این
مسئله نداده
اند". دریا
سالار" مایک
مولن"ریس
ستاد مشترک
ارتش آمریکا بیش
از گذشته
برنامه هسته ای
رژیم اسلامی
را درجهت هدف
های نظامی ارزیابی
کرده و آن را
سبب افزایش بی
ثباتی در
خاورمیانه
دانسته است.
هر چند مقامات
نظامی آمریکا
هم زمان یادآور
می شوند که "
هرحمله ای هر
چند موثر، نمی
تواند قاطع
باشد " و اعمال
تحریم را در
حال حاضر
مناسب ترین
راه می دانند،
اما بحث
کاربرد نظامی
علیه تاسیسات
هسته ایران
دوباره بالا
گرفته است.
دررابطه
با تحریم
اقتصادی،
اکنون تلاش های
غرب برای تحریم
های شدیدترعلیه
ایران گسترش یافته
وروسیه نیز که
تا به حال با
گسترش تحریم
ها مخالفت
داشت، حالا در
صورتی که به
بحران انسانی
تبدیل
نشود،ظاهرا
موافقت خود
رااعلام کرده
وتلاش ها برای
بدست آوردن
موافقت چین نیز
شدت یافته
وقراراست
دراجلاس آتی
شورای امنیت
چهارمین
قطعنامه جهت
توقف فوری غنی
سازی اورانیوم
صادر شود و در
صورت عدم پذیرش
آن از سوی رژیم
اسلامی، تحریم
های بیشتری علیه
آن تصویب شود.
روشن
است تحریم هایی
که متوجه
اقتصاد کشور
باشد و مردم
را زیر ضرب
قرار دهد، عملی
است جنایت
کارانه که
عوارض آن برای
مردم کمتراز
تهاجم نظامی نیست.
تجربه عراق را
همه به یاد
دارند که
چگونه محاصره
اقتصادی بی
رحمانه توسط
همین قدرت های
جهانی، پس
ازجنگ بر سر
کویت، که قرار
بود ناجی مردم
رنج کشیده
عراق باشند و
دمکراسی را در
آن کشور بر پا
دارند، براثر
کمبود شدید
دارو و نیازهای
اولیه زندگی،
منجر به مرگ
حدود پانصد
هزار کودک بی
گناه طی یک
دوره ده ساله
گردید که باید
آن را درزمره
جنایت علیه
بشریت قرار
داد. اما عاملین
قتل عام
اقتصادی چون
در این جنگل
نظام حقوق بین
المللی هم در
صندلی متهم
نشسته اند وهم
در مقام قاضی
قراردارند،
به کسی حساب
پس نمی دهند و
جنایات بی
شرمانه خود را
در رده بزرگترین
افتخارات خود
می شمارند.
اگرمسلح
شدن جمهوری
اسلامی به
سلاح اتمی
باعث گسترش این
سلاح ها در
منطقه می شود
و مردم منطقه
وایران را در
معرض خطروجود
چنین سلاح ها یی
قرارمی دهد،
عوارض هولناک
حیات رژیم ولایت
فقیه برای
مردم ایران
کمتر از دست یافتن
آن به تکنولوژی
سلاح های
کشتار جمعی و
از جمله سلاح
اتمی نیست .
مردم ایران از
تحریم هایی
حمایت می کنند
که فقط متوجه
رهبرا ن،
مقامات،
نهادهای رژیم
اسلامی و
ارگان های
سرکوبگرونظامی
آن باشد وقبل
ازهر چیز به
مبارزات ضد
استبدادی
مردم ایران
برای سرنگونی
رژیم ولایت فقیه
یاری برساند.
چنین تحریم هایی
اساسا باید
توسط سازمان
های بین المللی
و تحت نظارت
نهادهای حقوق
بشری انجام گیرد
و متضمن عدم
دخالت در امور
ایران باشد و
بگذارند خود
مردم تکلیف شان
را با حکومت دیکتاتوری
روشن نمایند و
کارش را یکسره
کنند. دخالت دیگران
در امور ایران،
تنها رژیم را
تقویت خواهد
کرد و منجر به
سرکوب بیشتر
جنبش مردمی از
سوی حکومت
خواهد گردید.
مجهز بودن ویا
نبودن ایران
به سلاح هسته
ای قبل از هر
کس مربوط به
مردم ایران
است و دخالت
دولت های بیگانه
در این باره -
حال به هر
بهانه ای- نقض
استقلال کشور
است که اگر به
این نوع دخالت
ها پایان داده
نشود، حتی پس
از سقوط رژیم
نیز دیگربه
سادگی نمی
توان از آن
رهایی یافت.
بهترین راه
برای جلوگیری
از هسته ای
شدن رژیم قرون
وسطایی ولایت
فقیه، خلع ید
آن از قد رت سیاسی
است که باید
به دست صاحبان
اصلی قدرت یعنی
مردم ایران
انجام شود.
اما
در دعوای هسته
ای بین رژیم
وغرب ماجرا
ازچه قراراست
و چرا پایانی
برای آن دیده
نمی شود؟ دراینجا
تنها به این
اشاره می کنیم
که رژیم اسلامی
با امضای
معاهده "ان پی
تی" به عنوان
عضو سازمان
انرژی و اتمی
بین المللی،
تنها میخواهد
از حقوق
وامکاناتی که
به آن تعلق می
گیرد استفاده
کند ومتقابلا
خود را ملزم
به رعایت
تعهداتی که همین
پیمان برای
اعضا الزامی می
شمارد، نمی
داند و سیاست
ناروشن و مخفیانه
را دراین باره
دنبال می کند
و آن طور که پیداست
می خواهد هم
به دانش اتمی
و هم به
امکانات عملی
تهیه سلاح
هسته ای دست پیدا
کند تا هرزمانی
که مناسب می بیند
به تولید آن
اقدام نماید.
روشن است که
در این زمینه
مطلقا هیچ جای
خوشبینی و
اعتماد به رژیم
وجود ندارد.
همین طوردر این
جا،
بطورگذرا، فقط
به این موضوع
اشاره می کنیم
که سیاست غرب
و دیگر قدرت
های جهانی دراین
خصوص کاملا فریب
کارانه و
جانبدارانه
است و همه می
دانند که خود
این کشورها از
پیمان های بین
المللی ناظر
بر کاهش سلاح
های اتمی پیروی
نمی کنند وبا
گرد و خاک
برپا کردن و
جاروجنجال های
تبلیغاتی و
دروغین
درباره جهانی
عاری از سلاح
های هسته ای،
با یک دست
سلاح های قدیمی
را به نام
کاهش
زرادخانه
هسته ای از
رده خارج می
کنند و با دست
دیگر بمب های
اتمی مدرن و
هولناک تر تهیه
می کنند و
تعهدات خود را
آشکارا زیر پا
می گذارند و
همزمان در این
زمینه در حالی
که نسبت به
کشورهایی که
آنان را در
جرگه دوستان
ومتحدان خود می
شمارند، در
برابر بلند
پروازی های
هسته ای شان
چشم فرو می
بندند ومسقیم
و غیر مستقیم
به آنان یاری
می رسانند، در
برابر دولت های
غیر دوست
ومتخا صم تا
حد محاصره
اقتصادی ویران
گر وبه راه
انداختن جنگ پیش
می روند. روشن
است که صحبت
کردن درباره
سلاح های هسته
ای خوب وبد و
دمکراتیک و غیر
دمکراتیک
گمراه کننده و
بی پایه اساس
است و همه میدانند
که اولین بمب
های اتمی
استفاده شده
در تاریخ - در
جنگ جهانی دوم
- مهر" قوی ترین
دمکراسی"
جهان، یعنی ایالات
متحده آمریکا
رابر پیشانی
خود داشت.
بنابر این نفس
وجود سلاح های
هسته ای تهدیدی
است علیه صلح،
بشریت و کره
خاکی.
اما
چرا رژیم
اسلامی سال
هاست خود را
درگیر مسئله
هسته ای کرده
وبا درپیش
گرفتن سیاست
هسته ای
سرگردان و
متناقض، قد رت
های بزرگ را
در مقابل خود
قرار داده و
همسایگانش
رااز خود دور
می نماید و
کشور را در
معرض تحریم
اقتصادی و خطر
جنگ قرار می
دهد؟ آیا همه
این ها تنها
برای آن است
که به یک قدرت
اتمی منطقه ای
تبدیل شود تا
با ترساندن حریفانش
سیاست های خود
را با دست
بازتری پیش
ببرد و یا
توان باز
دارندگی خود
را افزایش
دهد؟ حقیقت این
است که مشکل
رژیم ولایت فقیه
فراترازاین
حرف ها ست.
درواقع این رژیم
دراین عرصه
گرفتار تناقض
ذاتی خود است
ونه فقط در
ماجرای هسته ای
بلکه جنگ،
بحران حکومتی
و سیاست خارجی،
این حکومت نمی
تواند بحران
های بزرگ - و
گاها کوچک - را
مانند یک دولت
متعارف، به
شکل متعارف،
پشت سر بگذارد
وتا کار به
جاهای باریک
کشیده نشود و
به خوردن جام
زهر نیانجامد،
از موضع خود
کوتاه نخواهد
آمد. مثلا در
همین بحران
حکومتی - که
همزاد رژیم
بوده و به همین
خاطر هرگز از
آن رهایی نیافته
-اختلافات به
سرعت به میان
جامعه کشیده می
شود و جواب
خود را در
اعتراضات خیابانی
می گیرد و یا
در عرصه سیاست
خارجی هر جایی
که پا گذاشته
(مثلا در
لبنان، عراق،یمن...)
دیگر هیچ
فرمول و راه
حل معمولی برای
خلاصی از آن
نمی توان یافت
ویا در مورد
روابط با آمریکا،
رژیم هرگز
قادر نخواهد
بود که با آن
مناسبات عادی
برقرار کند چه
در غیراین
صورت، دیگر آن
جمهوری اسلامی
که همه می
شناسند
نخواهد بود.
البته همه اینها
به این خاطر نیست
که رژیم اسلامی
نمی خواهد
مانند یک
حکومت عادی
رفتار کند ودر
پشت میز
مذاکره وارد
سازش و بده
بستان با دیگران
شود، برعکس،
رژیم میل دارد
و می خواهد که
همه این
معضلات را یکی
پس از دیگری
حل کرده و پشت
سر بگذارد.
مثلا برای حل
همین بحران
اتمی، جمهوری
اسلامی مایل
است تا درازای
دریافت امتیازات
قابل توجهی (
برای نمونه
ورود به
سازمان تجارت
جهانی وسرمایه
گذاری خارجی
در کشور و
مخصوصا در
حوزه گاز و
نفت که حکومت
به همه این ها
نیاز حیاتی
دارد) یک طوری
با شرایط آن
ها کنار بیاید.
اما رژیمی که
متناقص متولد
شده و در تمامی
این سال ها به
طورعلاج ناپذیری
گرفتارش بوده
و گمان می رود
حتی پس از
مرگش از آن
رهایی نخواهد یافت
( واحتمالا د نیای
مردگان را نیز
به آشوب خواهد
کشاند) ، نمی
تواند برای حل
معضلات و
مشکلاتی که به
آن اشاره شد،
سیاستی
متعارف در پیش
گیرد. یک بار
خامنه ای در
دوره ریاست
جمهوری خاتمی
که برای حل
بحران هسته ای
تحت فشار
قرارگرفته
بود،صراحتا
گفته بود که مشکل
ما تنها
برسرمسئله
هسته ای نیست
واگر در این
زمینه شرایط
آن ها را بپذیریم
و با آن ها به
توافق برسیم،
آنگاه بجای
آن، مسائل و
اختلافات جدیدی
به میان کشیده
خواهد شد که
ما بر سرآن ها
به هیج وجه نمی
توانیم کوتاه
بیاییم. (نقل
به مضمون). به
همین دلیل در
ماجرای هسته ای
تا کاربه جای
باریکی کشیده
نشود و این رژیم
در لبه پرتگاه
قرار نگیرد،
ازموضع خود پایین
نخواهد آمد.
اما این مردم
ایران هستند
که رژیم رابه
لب پرتگاه
خواهند کشاند
و سرانجام آن
را ساقط
خواهند کرد..