Deprecated: Function utf8_encode() is deprecated in /mnt/web205/e0/39/5274439/htdocs/new/browsf.php on line 66 سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر)
Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲ برابر با  ۲۸ اکتبر ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲  برابر با ۲۸ اکتبر ۲۰۱۳
سندان ولایت و میخ مردم

سندان ولایت و توهم میخ اصلاحی

بهنام چنگائی

 

ما به دست ساده لوحی خود و یا بخشا خوشباوری پدر و مادرانمان، بدجوری در بند شده و اسیریم. اسیر، در قفس واپسگرائی، تنگ نظری و دور و تسلسل اسلام ناب خمینی و خامنه ای که در آن: پیوسته باور و خدا و جهان بینی ها همیشه یکی ست، مرام و مذهب و آئین های انسان ها یکی ست، راه و راهبان و راه یاب ها یکی ست، قانون و دولت و دستگاهِ گردانندهِ نظری امور هم یکی ست. پس: اختیار انسان بیرون از اراده ی اوست و تدبیرش، خام و آسیب پذیر! و در نتیجه نیاز به قیم، متولی و هدایتگر محض دارد؛ و آن خود یک خیر مطلق است! چرا که: ایده، سرنوشت، مقصود و مقصد نیز باید یکی باشد و عملا هم در این چند دهه چنین است و بنابرین: انسانِ نوعی و رهرو در این بادیه پیمائی جبری جز تسلیم و رضای مطلق، حق انتخاب نداشته و تغییر تقدیر هم لاجرم میسر نبوده و در آینده نیز متصور نیست.

 

و به همین خاطر همه ی اهرم، ابزار و عواید منقول و غیر منقول عمومی، درآمد چاه های نفت و همه توش و توان جانی و مالی و عقلی قفس نشینان، این بندگانِ نظام شریف شیعوی، اجبارا و باید در این راستا باشد. و قفس بان نیز به سهم شگرف خود، هوشیار و یک تنه در آن بالا بالاهای رنج و رهبری مراقب ایستاده و در راه اهداف والای اسلامی ـ الهی در حال نبرد و مقاومت با تاریکی، جهالت، فریبِ کفار و دشمنان خدا می باشد. تا مگر بندگان شیر خام خورده به سادگی و نادانی که فطری و انسانی ست، در چنگ گمراهی و بد نامی و ناکامی دشمنان اسلام گرفتار نشده و به همت و درایت ولی فقیهِ خود و حکومت آسمانی ِ او بر زمین، امت: دچار فساد و تباهی و عقوبت اخروی نگردیده و جای بهشت خود را در همین زمین تضمین کند! آیا شعایر، تعاریف و دعاوی تاکنونی این نظام کپکزده غیر از این ترادژی هولناک بوده است؟

 

 این مضحکه چندش آور 35 ساله، و سبک زندگی سردِ بیابانی، بی روح و اجباری، مشقت بار و تکراری و تحقیرِ سیستماتیک، توام است با خوره ی فقر، تنگدستی و تلخکامی به جان امتِ پاکباخته ی (عمدتا شیعه) و فرصت طلائی غارت و چپاول و کاخ نشینی برای مقربین دستگاه خدا پناه! ((در کشور ما تمامی دارائی ها و روابط اقتصادی، مصوبات اجتماعی و راهکارهای سیاسی و برنامه ریزی های فرهنگی و آموزشی و تصمیمات مهم ِحیاتی، تنها در دوایری پنهانی و زنجیره ای مخوف سپاه و بسیج و وابستگان مطیع و نوکیسه های لیبرال و رانتخوار، به شکل مخفی و محرمانه در بین چند باند داخلی و خارجی فربه و وابسته به رهبر و بیت سرسپرده اش می چرخد. این دستگاه مخوف هرگز به هیچ کس پاسخ گو نبوده و نیست؛ اجازه نظارت نمی دهد و گم شدگی، کم و کسری و سرقت های میلیاردی، بخش کوچکی از این درز در درج هنگفت حیف و میل ها و رسوائی های کلان است!)) "در این دیار اصطلاحا قرآن ریا، فریب و خیانت به انسان و حقوق بشر از رأس تا ذیل حکومت می کند." ((با این جو مسلط و فریبکاریِ دینمداران، پیوسته نقاط ضعف اجتماعی ِانسان تشدید گردیده و به رشد ناخود آگاهی عمیق بی اعتمادی در بین مردم و خانواده ها و زوج های جوان دامن زده و به تبع آن، نرخ متارکه ها بالاست و در ابعاد خانه خرابی های ناشی از عقده ها، یاس ها، دلمردگی ها، سرشکستگی ها، بیکاری و بیماری های روانی در یکسو، و همزمان اوج قدرت، رفاه و تمول و دارائی اندوزی سرشار عده ای انگشت شمار ثروتمندان ناگهانی و انگلی در سوی دیگر افزوده و دمار از روزگار مردم کار و زحمت و فرودست کشیده است.

 

در کنار همه مصیبت ها، فاجعه ی بازار قاچاق متنوع مواد مخدر است و دسترسی ساده و ارزان و رسوخ بیدادگونه ی مواد افیونی ویرانگر در سطح میلیونی و رواج عمیق و سرسام آور اعتیاد، فحشا، فساد، سرقت و جنایات گسترده و مترتب آن، که پیگیر و مستقیما متاثر از فضای خفقانی و بسته، با تحدید بی شرمانه و کامل آزادی های متدوال مدنی و فرهنگی و سرکوب لختِ جشن ها و شادمانی های ساده ی همگانی ست که رژیم ِگریه و روضه در همه حال بر آن بی وقفه بر دست می برد، و هر بار به نوعی متفاوت بر علیه نشاط گرائی دسیسه ای نو طراحی کرده و در سطح کشور آنرا تسری داده و مجالس عزا و ماتم را باز تولید می نماید. توطئه هائی که با برگماری نیروهای مزاحمت و کنترل خیابانی و حتی مراقبت های خصوصی در هر کوی و میدان با روح و جان مردم بازی کرده و به انجماد سرزندگی و شادی می انجامد. و جو پلیسی آشکار و پنهان همچنان در حال مانور و به ایجاد فضای ترس ها، تهدیدها، دستگیری ها، شکنجه ها، زندان ها و ترور مخالفان در کار است و موازی با همه بر پائی بساط شوی قطع اعضای بدن ، شلاق زنی در ملاء عام و گسترش اعدام های علنی و پوشیده برنامه ریزی شده در این ساختار دیانتی جزو ضرور، ذاتی و همیشگی آن می باشد.

 

اجحاف ِطاقت بُر تبعیض ها و تحقیر ها و نابرابری های جنسی، جنسیتی، حقوقی بین زن و مرد، شیعه و سنی، دیگر ادیان که جای خود دارد! و نبود نه فرصت اندکی شادی و نرمشِ جسم و روان، بلکه برای حتی حق بیان، تشکل، تحزب، اعتراض و ایستادگی متمدنانه و آرام نیز بنا به قانون همین دستگاه امکان پذیر نیست!؟مگر مشروط به تقبل نفس کشیدن مصلحتی بنا به مصالح عالی حکومت شیعوی، آنهم در میان این همه ستم ها و اصطکاک های تلخ با رژیم، کمبود ها و نارسائی های جسمی و روحی و روانی و درمانی که فقدان همگی بر محور میل ساختار ولایتِ خطا ناپذیر می گردد. کسی که: اراده مطلق او و مذهب اش همچنان بی کم و کاست حرف اول و آخر را می زند. او یگانه بیگانه ای میدان دار علیه اراده ی مردم کار و زحمت است که به سود خویش رژیم اش تا همینک چرخیده و مضار تمامیتگرائی اش بر علیه هستی 70 میلیون زنجیری هنوز و"هر آن" فاجعه می آفریند. ((آیا به راستی: این صبر ایوبِ مردم، برای خود رهبر، بیت آلوده و طیف های مخالف او و باند های قتال بسیجی و سپاهی و روحانی و بازاری متمایل به نظام او دچار یک اعجاز واقعی نیستند که سکان کشتی شکسته شان را تاکنون بدست دارند؟))

 

وآنگهی تجربه های بی دلیل خونین و تلاش های پیگیر و مسالمت جویانه فراوان، بردبارهای 35 ساله ی کمر شکن و اعتراض های گسترده و عمدتا متمدنانه ی تاکنونی طبقه کارگر و زحمتکش، زنان و جوانان، طیف های اقشار میانی تحصیلکرده و فرهنگی و سرخورده و به ویژه بخش رنگین و لایه های زیرین دست و به شدت لهیده شدگان بیکار و پائین ماندگانِ آن و همچنین وجود دردناک بیش از 35% فرودستان زیر خط فقر و به شدت استثمار گشته و بی پناه مانده با این درآمد عظیم نفت به همه ی ما نشان می دهد که: مجموعه روند این شیوه های بیان خواسته ها و مطالبه های صنفی، حقیقی ـ حقوقی ـ اقتصادی و لاجرم سیاسی شده آنها، هیچگاه برای تعدیل اوضاع موثر نبوده و منشأ بیداری حتی اخلاقی رهبر و سرانش نشده است و تمام مبارزات اجتماعی و طبقاتی خونبار تاکنونی به منزله ی تنها توهم نفوذ میخی بوده است بر سندان نرمش ناپذیر نظام ولایت! ساده اگاری و خوشبینی ای میخی که هر بار شکسته و عملا  آن شیوه رهبر و روسای دولت هایش را تقویت کرده و بر هیچدام از باندهای مخوف سیاسی و اقتصادی و قضائی و قانونگذار و نظامی و مافیائی سپاه و دستگاه روحانیت و ساختار بورکراتیک دینی و رانتخواران نفتی و حامیان جهانی اش کارگر نیافتاده و برای مردم کشور ما نیر تصور دگرگونی و یا استحاله تاکنون مظهر هیچ امیدی و دست آویزی لازم و اندک در جهت تأمین منافع ربوده شده و حق ِحیات و استرداد شان از غاصبان مثمر ثمر به واقع نبوده است! آیا اغراق کرده ام و چنین نیست؟

 

به باور من، تاکنون هیچ یک از نیروها مخالف و عناصر واخورده، مستقل و متعهد در داخل به دقت، جرأت و عریانی (محمد نوری زاد) خلافت خامنه ای و کل دستگاه فاسدش را به باد تحقیرِ مبانی الهی، رسوائی ِآرمانی و نقدِ اخلاقی حکومت دینی نکشیده و دعاوی ریامند رهبر و نظامش را بدان سان که وی برجسته زیر پرتو روشنگری بی اعتبار ساخته، افشا نکرده است. بنابرین شاید به نظر آید که من با همه اختصار و سعی که داشته ام بیش از گفته های وی به عنوان عابدِ آگاه و دیر نشین در محفل رهبر نقد تازه ای نباشد که همه بازگو شده است؟! اما، اگر تفاوتی در توضیح و تفسیر من باشد که هست، همانا عدم توهم من به تمامیت ساختار، خود رهبر، دولت دینی، قانون اساسی و اساسا تاکید مطلق به جدائی دین از دولت و طرد و کنار نهادن منطقی دین رسمی کشور با توجه به رنگارنگی ِ وجود ادیان، جهان بینی ها و شاخه های مستقل است که باید به دلیل آزادی وجدان و اختیاری بودن آن، روزی هر چه زودتر دین رسمی از صحنه ی عقیدتی کشور با احترام کامل به شعیان از پایگاه فرهنگی کشور به بیرون نهاده شود؛ امری که لزومش مورد نظر نوری زاد نیست. و همینطور تفسیر طبقاتی دین و علل پیدایش و تحکیم این فاکت و فاجعه ی بدخیم تاریخی، پس از سقوط نظام پهلوی و همچنین البته چگونگی راه گذر از کلیت حاکمیت را بارها بازگو کرده ام! محورهائی که به ندرت و قطعا به عمد مورد توجه آقای نوری زاد قرار نگرفته و یا نمی گیرد!؟

 

زیرا: کانونِ حرکت، چرخش، توجه و نقدِ رویه ی نظام ولایت تمامیتگرا از دید آقای محمد نوری زاد همیشه مبتنی بر تأئید اصول پایه و فروع دین اسلام و البته شیعوی آن است که ایشان نیز همچون آقای موسوی و بسیاری دیگر از رفرمیست های اصلاح جو و حتی سکولارهای به اصطلاح روشنفکر دینی، و بخش بزرگی از آنها هیچگاه تردیدی بر حقانیت نظام ولایت فقیه، دینِ دولتی و قانون اساسی آن روا نداشته است و یا شکی و ظنی به ضرورت جدائی دین از دولت اندیشه شان راه نبرده است. و همچنین، نوری زاد و اکثریت رنگین همفکران آنها هرگز ریشه تصادمات و تعارضات اجتماعی ـ طبقاتی رژیم در را نه در ذات مناسبات اقتصاد سرمایه دارانه و بهره کشانه انسان از انسان که در این نظام و اقتصاد اسلامی غوغا می کند و دین و سرمایه در این بساط ولائی با هم تنیده شده و مورد توافق و حمایت کامل همه ی آنهاست. او هرگز این تضاد و تناقض منافع انسان ها را در نظام استثماری ندیده است؛ و با چنان برداشتی هرگز نخواهد دید. او، تنها به شیوه اراده گرائی رهبر و به برخوردهای نا صواب او ایراد دارد که به تراژدی رقت انگیز کنونی فراروئیده، بیشتر از همه انتقادی می کند؛ و به شکل تلویحی، تبیهی و آرمانی، خامنه ای را دعوت به بازگشت به اصول پایه ی و رجوع به منش های انبیائی ـ اولیائی که اساس باور اوست می خواند، قطعا پیش از آنکه دیر شود، می بایست با توصیه های او رهبر گمراه به تزکیه و طهارت نفس جاهطلب پرداخته و دوباره به مبانی دینی رجعت نماید، تا این بازگشت به خود به اصلاح کل دستگاه فراروید و وفاق مهیا شده و به زدودن تعارضات اجتماعی بین مردم و رژیم بینجامد.

 

که گوئی: آقای (نوری زاد) به نام مراسل حق، وظیفه شناس و بی طرف در عصر بیداد و بیداری دینی ست، و او نه محصولی آسمانی و انبیاگونه بلکه، فقط فردی مومن و متعهد است که او دیری دست در سفره ی خوا آلود رهبر داشته است و چندی ست که از تظلم مفرط به جان آمده و از ستم بیزار شده و وطیفه وجدانی دارد تا خامنه ای رهبر را که از راه بدور شده با پند و اندرز خود هدایت و به راه پیامبران و امامان بکشاند. دلیل این ادعاها نیز به زعم وی انزجار علنی مردم و ویرانی کشوری ست که دچار مصیبت (رژیم غیر دینی) شده و (حاکمیت شیطانی) را به شدت تجربه کرده و عواقب طبیعی این بیگانگی با خدا را او می بیند و فریاد بر می آورد. بدین وسیله او و همراهان پرده نشین اش رهبری را دوباره دعوت به حق و راه صواب و نعمت ثواب می کند. گوشزد ها و تنقیدهائی که ایشان تاکنون به عنوان یک مسلمان طرف دار تلفیق دین و دولت، بارها از رهبرِ آلوده به فساد و دست در کشتار کرده و می کند، که این خود به تنهائی بسیار شجاعانه و گرانقدر شرافتمندانه است که وی حقایق را بازتاب داده، روشنگری کرده و احتمالا در آینده هم خواهد نمود.

 

اما، من ضمن تأئید نقدهای درست و افشاگری های صادقانه وی از جنایات رهبر، کل باندها و مافیای دستگاه حکومتی، بر خلاف شیوه نگرش ایشان فکر می کنم. زیرا که: این رژیم اسلامی از طریق اهرم دین سوار کول مردم شد و ساختار مطلق مذهب شیعه صاحب چنان قدرت و گنجینه های فراوانی مکنت است که هیچگاه چشم از آنها نخواهد پوشید. 35 سال است که بدون کمترین نظارت خود گز می کنند و می برند و می دوزند و به سود منافع و اراده مردمان مزدبگیر و زحمتکش قدمی برنداشته و به سمت اراده افقی هرگز نخواهند گرائید و تحت هیچ شرایطی اصلاح پذیر نیستند و با حمایت مستقیمی که سرمایه داری داخلی و جهانی از رژیم می کند، رژیم دینی و(خامنه ای ها) در این زنجیره ی فرسوده پس از شاه برای منافع سرمایه ی نئولیبرال بهترین مهره ها بوده و هستند و فعلا روحانی به کار گمارده شده است. این نقاط پایه و بررسی زوایا و نکات مهم فوق مواضع و گره های صریحی می باشند که در ادبیات اعتراضی وی هرگز موضوعیت طرح و ضرورت نگرش علمی و عینی و عملی ندارند و پیوسته از قلم دینی و بیان نفاذ ایشان دور می افتند. به رو، وجدان انسانی او بیدار است و این شایسته ی ارجگزاری من است!

 

اما چاره کار و هدف اراده ی مستقل ما چیست؟ توهم میخ بر سندان ولایت توسط روحانی ها؟ آیا، حالا هم ما ناگزیر نیستیم که دوباره و به دست توانای خویش این قفس فرسوده را که خود ساختیم با پیکار و همبستگی طبقاتی ـ توده ای بگشائیم، خود را رها سازیم و آینده را از لوث وجود این تبهکاران شکمباره، دلگانِ دین پناه و آدمخوارانِ بی وجدان آزاد سازیم؟ آری این تنها راه باقی مانده ی ماست. نگاهی کوتاه به پرونده سه ماهه ی اعدام های روحانی و تصویب تصاحب قرزندخواندگان در این دوره سیاه برای ما کافی ست. پس: در هیچ حالتی، هیچ رهبری و هیچ حکومتی دینی با چنین جاه و جلالِ کلانی، اگر قاطی نکرده و یا مجبور نباشد، برابر منافع اش به سود توده های کار و زحمت و مزدبگیران نمی ایستاد. ساده لوحی کافی ست! چطور ممکن است این باندهای قدرت و ثروت تحکیم پایه های خود را ندید بگیرند؟ نه این متصور نیست! و در هیچگاه زمان هرگز آنها آنرا فراموش نمی کنند، و می دانند که آنان سروران این سرزمین سوخته اند! و بیرون از مواضع زیر بنائی خود نمی چرخند، و مدام در حال مانور و تثبیت اوضاع و استواری پایه های شان به ترفندهای لازم می باشند. چه با رهبر و یا بدون او حکومت دینی نمی تواند مدافع منویات جامعه ی رنگین ما باشد که سهمی از قدرت و ثروت او را بخواهد! چنین رژیمی تنها و تنها نگاه به حفظ هویت مطلق، قدرتِ مستقل و اراده ی آزاد خود می کند. همین و بس!

 

بهنام چنگائی سوم آبان 1392  

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©