اعتراضات
کارگران
پتروشیمی های
ماهشهر و عسلویه
رضا
سپیدرودی
از
رویدادهای
مهم کارگری
هفته اخیر
اعتراضات
کارگران
پتروشیمی های
واگذار شده به
بخش خصوصی در
ماهشهر و
عسلویه بود.
این کارگران
نسبت به وضعیت
نامعلوم شغلی
خود معترض هستند.
دولت بر اساس
یک برنامه و مصوبه
پنهانی حدود
دو سال پیش
این کارگران
را که تعداد
آنها در
گزارشات
کارگری حدود
شش هزار نفر
اعلام شده به
بخش خصوصی
فروخت و زیر
عنوان خصوصی
سازی زیر
مجموعه "شرکت
هلدینگ خلیج فارس"
قرار داد. از
این طریق این
کارگران که تا
الان نظیر
بقیه کارکنان
شرکت نفت از امنیت
شغلی بهتر و
مزایای
استخدامی
برخوردار بودند،
این مزایا را
همراه با
امنیت نسبی
شغلی از دست
دادند.
کارگران
مجتمعهای
بندرامام،
بوعلی سینا،
تندگویان،
اروند و فجر
خوزستان
اعتصاب غذا
کردند و
زنجیره انسانی
تشکیل دادند.
قبل از این
اقدامات هم
بارها
درخواست بازگشت
به موقعیت
استخدامی
سابق اشان را
مطرح کرده
بودند، اما
وزارت نفت زیر
بار نرفت.
اعتراضات
کارگران تا
الان نتیجه
مثبت نگرفته
است.
اعتراضات
کارگران
پتروشیمی ها
که الان به شکل
وسیع تر و
رسمی تری
جریان پیدا
کرده از چند جهت
مهم هستند.
این
اعتراضات،
نمایش آشکار
سیاست های
توطئه گرانه
دولت دلال
مسلک روحانی
در برابر
موقعیت کار و
دستمزد و
مزایای کارگران
است. از همان
دو سال پیش به
شیوه پنهانی
طرح نابودی
امنیت شغلی
کارگران را از
طریق واگذاری
واحدهای آنها
به بخش خصوصی
بر اساس مصوبه
پنهانی شروع
کردند.
توجه به این
ذات توطئه
گرانه سیاست
دولت روحانی
در قبال کارگران
نه فقط برای
کارگران
پتروشیمی ها
که برای همه
کارگران در
تلاش آنها
برای داشتن
حداقلی از
امنیت شغلی و
دستمزد اهمیت
اساسی دارد.
همه ادعاها در
مورد این که
دولت نماینده
مصالح عمومی
است،
دروغ های
اشکار هستند.
فقط یک دشمن
آگاه طبقاتی
است که با
نقشه و برنامه
برای زدن
مزایای
استخدامی
کارگران
پتروشیمی ها مصوبه
دولتی رو
پنهان می کند.
چهره واقعی
دولت روحانی
همین است. این
دولت ماموریت
اصلی اش این
است که هزینه
سیاست های
جنایتکارانه
خامنه ای و
متحدان
امنیتی و
نظامی دستگاه
ولایی،
ماجراجویی
هایی منطقه ای
و غارت دارایی
های کشور را
از طریق
افزایش بهره
کشی از
کارگران، از
میان برداشتن
حداقل امنیت
شغلی نیروی
کار و
نپرداختن
حداقل
دستمزدها
تامین کند. بی
پناه تر از
کارگر در
جامعه پیدا
نکرده اند.
واقعیت
این است که
برای کارگران
پتروشیمی ها
الان هیچ راه
دیگری جز
اعتراض باقی
نمانده است.
کارگران اگر
نتوانند با
اعتراضات خود
دولت را وادار
به عقب نشینی
کنند، بسرعت
وارد دوره
تازه ای می
شوند که
همزمان با
نابودی امنیت
شغلی، همین
قدرت مقاومت
جمعی را هم از
دست می دهند.
تجربه
کارگران در
اعتراضات کارگری
نشان می دهد
که کارهایی که
کارفرما روی
آنها متمرکز
می شود قطع
ارتباط میان
کارگران، دادن
یک سری وعده
ها برای
پراکنده کردن
صفوف کارگران
معترض و ایجاد
تردید و تزلزل
در بین کارگران،
انداختن
حراست و
نیروهای
امنیتی به جان
فعالین کارگری
و تهدید و
ارعاب
کارگران است.
کارفرما از
حمایت کامل
دولت و حاکمیت
هم در اقدامات
ضد کارگری اش
برخوردار می
باشد. همونطور
که تجربه
اعتراضات
کارگری نشان
می دهد ممکن
است طرح های
ضد کارگری
کارفرما تا
رسیدن به
نتیجه طول بکشد،
اما آنها
معمولا طرح
های خود را تا
رسیدن به
نتیجه ادامه
می دهند. و
عموما دولت و
کارفرماها
هستند که
سیاست خود را
پیش می برند و
کارگران را
وادار به
پذیرش این
سیاستها می
کنند.
در
واقع ساده
انگاری محض
خواهد بود اگر
فکر کنیم یک
چند وقت اگر
کارگران
پتروشیمی ها
اعتراض کنند،
کارفرما و
دولت عقب نشینی
می کنند و
مطالبه
کارگری رو می
پذیرند. موضوع
این است که ما
با یک جنگ
دامنه دار
روبرو هستیم
که در آن همه
ابزارها دست
دولت و کارفرمایان
بخش خصوصی
است. تنها
ابزاری که
کارگران در
اختیار دارند
اراده جمعی
آنها برای
پیگیری وضعیت
استخدامی است.
اعتراضات
فعلی اگر
نخواهد به
سرنوشت
اعتراضات
معدنچیان
بافق تبدیل
شود که
کارگران را با
وعده و وعید
پراکنده
کردند و هیچ
کدام از خواست
های آنها را
هم تامین
نکردند و بعد
از تمام شدن
اعتراضات،
سازمانگران
اعتراضات را
هم تحت پیگیرد
قرار دادند،
چاره ای ندارد
جز این که بر
بی اعتمادی
مطلق به
کارفرمایان،
دولت و کل
حاکمیت و وعده
های آنها تکیه
کند. واقعا
مهم است که
مطالبه مشروع
صنفی کارگران
به عنوان
مطالبه ای
مورد توجه
قرار بگیرد که
یک دوره
طولانی
مبارزه و اعتراض
مستمر نیاز
داشته باشد.
در این صورت
تامین همین
سطح فعلی از
هماهنگی
کارگران معترض
میان
پتروشیمی ها
نیازمند
تشکیل اتحادیه
کارکنان
پتروشیمی
هاست. کارگران
واقعا احتیاج
دارند که
اراده جمعی
خود را به شکل
مستقل سازمان
بدهند. در
واقع وزارت
نفت هم مثل
وزارت خانه
های دیگر و کل
دولت روحانی
فقط وقتی ممکن
است در برابر
مطالبه برحق
کارگران سر خم
کند که با
نیروی مصم،
پیگیر،
سازمان یافته
و آشنا به
حقوق و مزایای
قانوی اش
روبرو باشند،
وگرنه دلیلی
ندارد که به
خواست
کارگران توجه کنند.
اعتراضات
کارگری در
پتروشیمی ها
نقش حامیان جنبش
کارگری را هم
دوباره مطرح
می کند. این نقش
نمی تواند
صرفا در اطلاع
رسانی از
اعتراضات که
آن هم غالبا
کپی برداری از
رسانه های
رسمی و حکومتی
است، فرو
کاسته شود.
نمی شود دست
روی دست گذاشت
و جدال
نابرابر
کارگران
پتروشیمی ها
با رژیمی
توطئه گر و ضد
کارگر و بشدت
تشکل ستیز را
به تماشا
نشست. تلاش
برای ارتباط
با این
کارگران و
متقاعد کردن آنها
به اهمیت
حیاتی ایجاد
تشکل مستقل
صنفی برای
پیگیری
مطالبات شون،
کمک به تدوین
و فهرست این
مطالبات و
فعالیت در
مسیر جذب
حمایت اتحادیه
ها و تشکل های
کارگری
کشورهای دیگر
از اعتراضات
این کارگران
جزو وظایف
اساسی همه حامیان
جنبش کارگری و
فعالان
کارگری هست.