ریزگردهای
خوزستان، ابزاری
برای تصفیه حساب
جناحی
مازیار
واحدی
مشکل
ریزگردها در
هیاهوی
دعواهای قدرت در
بین جناح های
حکومتی گم شد. رسانه
های رژیم هم
تمام وقت
اخبار این
دعواها،
افکار عمومی
را بمباران می
کنند. نزدیک
به یک ماه از
روزی که مجددا
و این دفعه در
سطحی بسیار
گسترده تر از
قبل، گرد و
غبار و ریزگردها
زندگی را برمردم
استان
خوزستان غیر
ممکن ساخته
اند، می گذرد.
یک ماه گذشت و
هنوز مسئولین
در پی یافتن
راه حل ادعائی
به وقت کشی
مشغولند. اما
امری که
تاکنون اتفاق
نیافتاده،
برداشتن باری
از دوش مردم
این سرزمین
سوخته است. در
حالی که مردم
خوزستان
کماکان گرد و
غبار می
بلعند، بالا
نشینان
ریزگردها و
فاجعه ای که
برسر مردم
جنوب خراب شده
را وسیله ای
برای تسویه
حسابهای
باندی و جناحی
خودشان کرده
اند. ریزگردها
به جنجالی در
میان آنها
تبدیل شده است. تازه پس
از بالا گرفتن
این جنجالها،
و رسانه ای
شدن خبرهای آن
است که مردم
فهمیده اند
آنها در پس
پرده چه کارها
که نمی کنند.
در واقع آنها
چون به خلوت
می روند آن
کار دیگر می
کنند.
سوال
این است آیا
ما می توانیم
به عنوان
مدافع محیط
زیست در مورد
آنچه که در
بین بالائی ها
می گذرد بی
تفاوت باشیم،
و تنها خود را
به این مشغول
کنیم که چند درصد
این آلودگی
منشاء داخلی
دارد و چند
درصد منشاء
خارجی؟ چه
میزان از این
ریزگردها به
دلیل
خشکسالیست و
چه میزان آن
به دلیل
عملکرد منابع
انسانی؟ یا اینکه
با چه میزانی
از این
ریزگردها
میشود مقابله
کرد و با چه
میزان از آنها
بایستی خود را
تطابق بدهیم؟
وقتی
کسانی که زمام
امور را بدست
دارند کاری
صورت نمی دهند
که هیچ، بلکه
خود دلیل
بسیاری از این
مشکلات هستند.
وقتی که آنها
هیچ توجهی به
آمار و ارقامی
که از سوی
کارشناسان
اعلام می شود،
ندارند. خیلی
ساده لوحی می
خواهد که سر
خود را تنها
با این حرفها
گرم کنیم.
حضور
نماینده ها با
ماسک در محوطه
مجلس چه دردی از
مشکلات مردم
خوزستان را حل
می کند،
هنگامیکه
همین مجلس
بودجه
پیشنهادی
برای مقابله
با ریزگردها
را تصویب نمی
کند. مردم
چگونه می توانند
به این
نماینده های قلابی
و رشوه بگیر
اعتماد کنند.
مگر اینکه بگویم
مردم خیلی ساده
لوحند. یا
مجمع تشخیص
مصلحت که
اعضای آن همان
کسانی (افرادی
مانند احمدی
نژاد) هستند که
به گفته صاحب
منصبان فعلی،
مسبب بسیاری از
مشکلات زیست
محیطی هستند،
چگونه می
تواند منافع
مردم را تشخیص
دهد. و از همه
مهمتر چگونه
می شود به
دولتی اعتماد
کرد که از سوی
رئیسش
(روحانی)، کسی
به عنوان عضو
شورای عالی
حفاظت محیط
زیست منصوب می
شود که هیچ
رحمی به جان
مردم نکرده
است. وی (مصطفی
پورمحمدی) یکی
از اعضای هئیت
سه نفره مرگی
بود که در سال شصت
و هفت هزاران
نفر از شجاع
ترین مردم
کشور را در
زندانها در
دادگاه هائی
چند دقیقه ای
به مرگ محکوم
کرد. کسی که
جان انسان برایش
ارزشی نداشت و
ندارد، معلوم
است نگاهش به
طبیعت و محیط
زیست چگونه
است.
ساده
لوح نباشیم،
دولتها به طور
عموم، و در جمهوری
اسلامی به شکل
اخص خودش
سرپوشی هستند
برای اینکه
منافع اقلیت
حاکم را بجای
منافع اکثریت
مردم جا بزنند.
سدسازی های
سالهای گذشته هنوز
فراموش نشده
اند. هر روز در
بوق و کرنا می
کردند که ما
داریم سد
افتتاح می
کنیم. کشور در
حال پیشرفت است
و از این
خزعبلات. حالا
آن سیاست به
جائی رسیده که
دو سوم تالاب
های کشور
خشکیده اند.
از سه میلیون
متر مربع این
تالابها تنها
یک میلیون متر
مربع باقی مانده
است. چه کسی می
داند چه برسر
مردمی که در حاشیه
این تالاب ها
زندگی می کردند،
آمده است.
پروژه های
اتمی هم به
همین ترتیب!
چقدر پروژه های
اتمی را بر سر
مردم زدند که
بیائید و
ببینید
پیشرفت علمی
ما چگونه است.
پروژه ای که
حتی اگر مجانی
هم می دادند
نبایستی قبول
می کردیم. از
آن پیشرفت
علمی ادعائی
چه چیزی نصیب
مردم شد؟
این
موارد مهم
هستند از این
زاویه که
اینجا و آنجا
می شنویم برای
حل مشکلات
زیست محیطی
بایستی وفاقی
ملی بین مردم
و دولت بوجود
بیاید. آگاهان
جنبش زیست
محیطی بدرستی
با این ایده و
نظر صف بندی
دارند. مسافران
کاروان چه
وفاقی می توانند
با دزدان
سرگردنه ای که
راه را بر
کاروان بسته
اند، داشته
باشند. یا
تسلیم می شوند
و مال خود
رامی دهند و
صدایشان هم در
نمی آید. یا
اینکه سعی میکنند
با آنها مقابله
کنند. مردم
خوزستان راه
دوم را انتخاب
کردند. آنها
اعتراض کردند.
اعتراضی
که برحق هم
است. و ایکاش
که مردم مناطق
دیگر کشور هم
از این اعتراض
حمایت بیشتری
کنند. مردم
مناطق دیگر
نباید فراموش
کنند که تنها
مردم خوزستان
نیستد که مشکل
دارند و یا
تنها
ریزگردها نیستند
که مشکلند.
همه مناطق
کشورمان با
فاجعه زیست
محیطی دست و
پنجه نرم می
کنند. دیروز
ارومیه و
سیستان،
امروز خوزستان
و ایلام. تا
فردا نوبت کدام
منطقه باشد.
مردم
خوزستان کار
درستی کردند.
خود را اسیر
هیاهوی
بالائی ها
نکردند. با
خواست مشخص به
خیابان آمدند.
این تنها راه
چاره است.
آنها حق
داشتند و حق دارند
که از
استاندار
خوزستان حساب
پس بگیرند. و
وقتی هم که وی
از پاسخگوئی
طفره می رود او
را دروغگو
خطاب کنند.
این حداقل
کاری بود کی
می شد انجام
داد.
اگر
مردم خوزستان
را، الان و
زمانی که از
مسئولین حساب
پس می خواهند
تنها
بگذاریم، دیر
نیست آن روزی
که در منطقه
ای دیگر با
همین مشکل،
اما به شکلی
دیگر تنها بمانیم.
به قول برتولت
برشت: صورت
حسابت را خودت
جمع بزن. این
توئی که باید
بپردازی. روی
هر رقمی انگشت
بذار و بپرس
این برای
چیست؟
جمعه ۱ اسفند
۱۳۹۳ برابر با
۲۰ فوريه ۲۰۱۵