پراکندگی
غرب و عدم
تعادل قدرت
سیاسی آمریکا
بهنام
چنگائی
پس از پایان
یافتن فروریزی
بلوک چپ و به
دنبال آن تک
قطبی شدن فجیع
جهان و امکان
بی محابای سرقت
هر چه بیشتر از
مزد و به تبع
آن ضیق نانِ خانواده
ی کارگران،
مزدبگیران و
فرودستان و
تعمیق عریان تر
استبداد سرمایه
و دیکتاتورهایش
در سراسر جهان،
لاجرم در
اعماق جوامع
رنج و کار، ناامنی
کاملا تازه ای
زاده شد و همگام
و همزمان به
مرور در اقصی
نقاط گیتی، مبارزه
و مقاومتِ اجتناب
ناپذیرِ نیروهای
نان و کار و
آزادی را نیز،
با تفاوت هائی
در شکلِ بیان ضرورتا،
منطقا و الزاما
به میدان
واقعی زندگی
آورد و کاملا طبیعی
(اعتراض توده
ای و جهانی
متولد شد) و
خود را در
برابر دشمنانش
ذاتی اش یعنی
سرمایه و
پشتیبانانش نشاند
و زورمداران و
چپاوگران و
بنیادگرایان داخلی
و خارجی را
یکسر متحیر و
برای سرکوب این
جنبش جهانی
آنها را موقتا
متحد کرد.
در پی
سقوط اردوگاه
شرق، ما شاهد
آن بودیم که
چگونه آمپریالیسم
آمریکا و بلوک
کشورهای هم
پیمانانش در
ناتو با فرصت
طلائی که برای
هجوم سرمایه
گلوبال به
کشورهای شرق یافته
بودند، به
زودی چهره زشت
و جنگ افروزشان
نمایان گشت.
آمپریالیست
ها به سرکردگی
آمریکا می خواستند
در کوتاه ترین
زمان ممکن از
یکسو خیز بلند
به جانب اهداف
حساس جغرافیای
سیاسی مطلوب خود
برداشته و بتازند،
تا در اسرع
وقت مالک زمین
شوند؛ و از
سوی دیگر بحران
سرمایه و استراتژی
اقتصاد امپریالیستی
را با هم و هر چه
زودتر در قلب
کشورهای شرق
اروپایِ دشمن جاری،
تزریق، تعدیل
و به سرعت پیاده
و فعال کنند.
بدین
منظور ابتداء لازم
بود و به ویژه می
بایست دو دولِ
قدر نظامی آن:
یوگسلاوی و
روسیه را در
بهترین حالت
خنثی و شاید هم
همراه، و یا در
صورت سر پیچی،
به شکلی از
اشکال هر کدام
را دچار جنگ
داخلی، تجزیه و
ویرانی بسازند
و ساختند. بحران
ملی بجا مانده
از مارشال تیتو
در یوگسلاوی
این استعداد آسیب
پذیری و گشوده
نشده را در
درون ملت های
خود بجا داشت
و غرب از این
اهرم ملی
زنگزده به
بدترین نحو
ممکن بهترین سوء
استفاده ها را
بر علیه ملیت
های آن دیار بکار
برد و رسما در ۲۴
مارس ۱۹۹۹
ناتو با نقض
حاکمیت کشور
یوگسلاوی و
نقض حقوق بین
المللی
به
یوگسلاوی
(صربستان و
مونتهنگرو) به
بهانه مواظبت
از جمعیت
آلبانیائی حمله و کشور
را ویران کرد*! اما،
دسیسه های غرب
در روسیه موفق
و موثر نشد، ساختار
جدید راست پس
از یک بحران جدی
سیاسی،
اجتماعی،
اقتصادی و با
وجود عدم
تعادل های ساختاری
و توطئه های شیوع
قحطی و گرسنگی
کاذب که توسط
غربی ها ترویج
و تحریک می
شد، عملا
توانست از
کمند ویرانی و
اضمحلال مورد
دلخواه
آمریکا در رود
و در رفت و
امروز به
عنوان وزنه ای
در سیاست و اهرمی
در بازار به
جرگه ی دزدان
جهانی نان و
آزادی
کارگران خودی
و جهانی پیوسته
است؛ همانسان
که چین و همه
کشورهای
اروپای شرقی به
این گروه پیوسته
اند.
با نابودی
اتحاد جماهیر
شوروی آشکارا دست
اندازی،
دخالت پوشیده
و پنهان نظامی
غرب و جنگ های
آمریکا و به
خصوص توسط
نئوکان ها در
اغلب کشورهای آمریکای
لاتین، آفریقا،
مخصوصا شمال آفریقا،
آسیا و از همه
مهم تر و
عمدتر طرح و
برنامه های معطوف
به ایجاد و تصرف
خاورمیانه ی
بزرگ جهت مقابله
با اهداف
استراتژیک
همکاری های
شانگهای و
بریکس و حکومت
مستقل بر
شیرهای نفت و
انرژی منطقه، پیوسته
گام برداشته و
ده ها دام
داشته است
که ابعاد،
اهداف و عواقب
دراز مدت این منویات
جاهطلبانه
آمریکا و دول غرب
امروزه دیگر از
دید کسی پنهان
نیست و تلاش ها
و تهدید های نظامی
آنان به
سرکردگی
ژندارم قدیم و
جدیدِ جهان
آمریکا در
مقابل
متمردین و
مخالفان هنوز
هم به اشکال
متنوع در هر
کجا که سازی
مخالف زده
شود، بی گمان اقدام
قهری همچنان
ادامه داشته و
دارد؛ که طرح
حمله نظامی آمریکا
به سوریه و
حکومت بشار
اسد
جنایتکارف
قطعا بخشی از
همین چشم
انداز بلند بوده
است که
پیشترها شامل
یوگسلاوی،
افغانستان،
عراق، لیبی
و...شده و خواهد
شد. زیرا
اینجا دعوا بر
سر رهبری جهان
توسط
آمریکاست.
پس از
فروپاشی بلوک
به اصطلاح
سوسیالیستی و روند
ویرانی سریع و
تباهی امید
بشریت محروم، نئولیبرالیست
های پیروز و سرمایه
وحشی گلوبال شان
عنان بریدند و
با چنان سرعت
و رشدِ جسارت
در شدت دهی به بهره
کشی و سرکوب
مطالبات صنفی کارگران
و مزدبگیران بر
دامنه ی بیکاری،
تحقیر و تحمیل
امیال خود به ملت
های جهان
بیشتر و بیشتر
افزوند و
آمریکا، این
سمبول چپاولگری
توسط درندگی
ساختار
سرمایه داری
نئولیبرال، در
اغلب مناطق عقب
مانده و یا
استبداد زده چهره
حق بجانب و هجومی
تر بخود گرفت
و مشی ضد
آمریکائی را
بیش از پیش تقویت
و در میان ملت
های زیر
استبداد و ستم
سرمایه عملا بالا
برد و مصادف
با آن
اعتراضات ملت
ها و ( دادخواهی
نان و کار نیز
جهانی) شد. روندی
که از قلب
آفریقا تا
اعماق خود
آمریکا سرمایه
هار را به
چالش جدی کشید
و هنوز می کشد،
و آمریکا می
خواهد به هر ترتیب
که شده این جنبش
جهانی حق
طلبانه را خفه
و بسود خود
مدیریت کند.
آیا آمریکا در
این شرایط پا
در گلی چنین
توانی را دارد؟
بحران مالی جهان
و پراکندگی
توان غرب و
نبود تعادل
قدرت سیاسی در
خود آمریکا می
گویند: که نه،
نمی تواند.
نه نمی
تواند، زیرا
در برابرش کار
و بیکاری و
فقر ایستاده و
حق حیات
ناگزیر می
رزمد. به
موازات این مبارزات
کارگری و توده
ای (نبود نان و
آرامش) در اغلب
مناطق حساس
جهان و از
جمله در
کشورهای صاحب
انرژی، شرایط
را به سوی شورش
علیه سرسپردگان
آمریکائی بیش
از پیش کشانده
و به ضرر
آمریکا و غرب انجامیده
و بر ابعاد بحران
سرمایه در این
مناطق اثر غیر
قابل اصلاح و
جبرانی
گذاشته است و
آمپریالیست
ها دچار فاز
جدیدی از
مبارزات برای
حق نان و کار و
آزادی شده اند
که دامنه ی آن
هنوز چندان مشهود
نیست. فازی که
متاثر از
دیالکتیک کار
و سرمایه بوده
و رابطه ی آن
دو نیز، جز از
طریق آنتاگونیسم،
حل ناشدنی ست.
این امر واقعی
را تاریخ و
اقتصاد سیاسی
بارها گفته و
هنوز به صراحت
می گوید.
حفظ
رفاه
قدرتمداران آمریکا
و غرب و دول
حامی و تولیدات
میلیتاریستی
آنها وابسته
به حیات و بقای
جنگ های پیگیر
رنگین بوده و
می باشد و
آنها مشوق این
خشونت ها و
قتلعام های
فراوان بوده و
هستند. ((مادر انواع
مجاهدین و
طالبان ها و
طیف القاعده
ها و
بنیادگرائی های
وحشی و قتال
اسلام سیاسی آمریکاست.))
او بود که به
یاری بلوک غرب
بنیادگرائی
اسلامی را بسود
همگی طیف های راست
چپاولگر در
سطح جهان بیش
از پیش به میل خود
سیقل داد و در
برابر
برابریخواهان
آزاده قرار
داد و به حمایت
همه جانبه از
جریان های
وحشی
بنیادگرائی
سلفی و شیعه،
به تشویق فرقه
ها و ایجاد
نفاق و جنگ
های ملی و
مذهبی هر یک
آنان دامن زد
و به اختلافات
ملی، مذهبی و تاریخی
این کشورها به
سود تحکیم پای
خود در ربودن
سرمایه های همان
کشورها و ملت
ها رقم زد تا
مگر به امیال
جهانخوارانه
ی خود جامه ی
عمل بپوشانند
و تا حدودی
نیز در ابتداء
پوشاندند. اما
اینک فضا مکر
و دعوای
دمکراسی به
فضای بیداری و
اعتراضی
ِدیگری کشیده
شده است که
تنفس حیاتی در
آن مناطق برای
مطامع آمریکا مشکل
شده و می باشد.
اما، بی
مبالغه اینگونه
است سرشت آمریکا،
و هم از آن
طریق بود و می
باشد که ماهیت
آنسوی پوشیده،
ولی واقعی ترِ
استثمارگرش در
دید جهانیان و
خود ملت
آمریکا با
جنبش 99 % هویدا
شد و چهره و
دست تبهکار خود
را در چشم
انداز سرخورده
کارگران و
مزدبگیران از
سوسیالیزم
شکست خورده، در
سطح جهان کار وا
کرد و لو داد و
به خوبی به نمایش
گذاشت. پس از 1989 همه
آمپریالیست
ها و در راس
شان آمریکا
خواسته و می
خواهند با
تبختر و نخوت،
مزدبگیران
جهان را با
درستی بهره
کشی انسان از
انسان مجاب و وا
دارند و
بگویند که
نسبت به بلوک
شرق سابق و نیات
فروریخته ی
آنها ارجحیت و
ارشدیت داشته
و دارند! در
حالیکه جهانیانِ
کار و زحمت به
روشنی به این نمایش
مضحک سرمایه خندیدند
و می خندند و هیچگاه
به آنها حق
نمی دهند و
چنین نیز درست
است و باید باشد.
امروزه زندگی
واقعی بازی
کارتونی گربه
و موش نیست و
همه مردمان
آگاه و مبارز می
دانند که آمریکا
و دول غرب دست
در دست همه
طیف های ادیان
و فرقه های
اسلامی دارند
و بیشترین
یاری را به
آمریکا و غرب
کرده و از سوی
آنان یاری شده
است. و لاجرم
هر دو لازم و
ملزوم هم و در
نتیجه مزاحم
حرکت تاریخ و رفاه
و آرامش بشریت
مسالمتجو می
باشند. وظیفه
ی همیشگی همه ما
نیروهای
مبارزه و
برابریخواه
دمکرات، چپ و
کمونیست این
است که متحد و
مشترک علیه
آنها و اتحاد
شوم شان همه
جا و در هر
فرصت روشنگری
و افشاگری
کنیم، همان
کار شگرفی که ادوارد
اسنودن شجاع کرد.
((افشاگری او
نشان داد که حتی
غربی ها با هم و
در کنار هم و در
عین صلح و
دوستی، یک جنگ
پوشیده تمام
عیار برای
منافع سیاسی و
اقتصادی شان
با هم دارند و
آمریکا از
طریق شنود و
تعقیب روابط
سیاسی سران
کشورها، مراقب
اعمال و افکار
دشمنان غربی
اش در قلب ناتو
و یا در دفتر
کار انگلا
مرکل و...است،
تا روزی
غافلگیر
هیچکدام نشود!
و این بد بینی
یک واقعیت
چندش آور است.
بهنام
چنگائی 21
شهریور 1392
* به نقل
از ویکیپدیا: در ۲۴
مارس ۱۹۹۹
ناتو با نقض
حاکمیت کشور
یوگسلاوی و
نقض حقوق بین
المللی
به
یوگسلاوی
(صربستان و
مونتهنگرو)
به بهانه
مواظبت از
جمعیت آلبانیایی حمله کرد.
آن حمله ۷۸ روز
طول کشید. در
واقع ناتو
صربستان را به
سبب عدم
همکاری
با ناتو،
تمایل به حفظ
استقلال خود و
آنکه نخواست
رهبر
میلوشویچ را عوض کند
بشدت تنبیه میکرد.
ظرفیت
اقتصادی ۱۹
کشور جهان که
در حمله علیه یوگسلاوی
شرکت کردند، ۶۷۹ بار
بیشتر از
یوگسلاوی بود.
ناتو کلّ
سرزمین کشور را مورد
حملات قرار
داد. ۱۲۰۰
هواپیما از
جمله ۸۵۰
جنگی ۳۵ هزار
پرواز
هوپیمایی
کرده است.
نیروی هوایی
ناتو ۲۳۰۰
حمله هوایی به
۹۹۵ آماج کرد.
در نتیجه
این حمله ۲۰۰۰
غیرنظامی
کشته و
تقریباٌ ۷۰۰۰ نفر (۰۳
درصد کودک) مجروح
شدند. ضرر
اقتصادی
یوگسلاوی ۲۰۰
میلیارد دلار
بود در
این حمله ناتو
کارخانجات
صنایع
پتروشیمی را
نیز هدف حملات
خود قرار
داد.
به گفته وزیر
بهداشت وقت
صربستان
"لپوساوا
میلیچویچ "کارخانجات
پتروشیمی ما
را حتی هیتلر
بمباران نکرد.
ولی ناتو
به
راحتی این کار
را میکند و رودخانهها
منهدم میکند،
هوا را مسموم میکند و
مردم و
کشورمان را میکشد"