در
سوگ پرستوهای
خونین بال دشت
برچی کابل
افغانستان
تسلیت!
یاشار
جاوید
هنوز
داغ « جان پدر
کجاستی» بر دل
ها تازه بود
که در
افغانستان
ویران شده
جنایت هولناک
دیگری را رقم
زدند. کشتار
فجیع دانش
آموزان دختر
هزاره مدرسه «
سیدالشهدا» در
دشت برچی کابل
در روز ۱۸
اردیبهشت را
می گویم.
جنایتی
هولناک به نام
دین و برای
امتداد
سیطرۀ
تباهی و سیاهی
در سرزمین
دردمند بی
دوای
افغانستان. انتخابی
دقیق و هدفمند
از سوی
کوردلان:
مدرسه و
دختران.
اقدام
تروریستی
خونین با
ماشین بمب
گذاری شده
هنگام خروج
دختران از
مدرسه که دست
کم ۸۵ دختر
دانش آموز را
به کام مرگ
فرستاد و۱۴۷ دختر
دانش آموز
و معلم را نیز
زخمی کرد. و تازه «
شکریه فرزند
عبدالله» حتی
نه در بین کشته
شدگان است و
نه در میان
مجروحان. جنایتکاران
قسیالقلب
طالبان شکریه
را چنان پودر
کرده اند که بغیر
از کتاب و
دفتر خونین و
پاره پاره شده
اش آثاری از
وی نیافته
اند.
روزنامه «هشت
صبح» (کابل) به نقل از یکی از حاضران
در صحنه
انفجار می نویسد: «... بسرعت به
محل حادثه که
یکی از اقوام
نزدیکم در آن
درس می خواند
رفتم، صحنههایی
دیدم که دل
سنگ را هم خون
می کند، هر
گوشه ای جنازه
ای افتاده بود
و یکی بالای
سر او می
گریست. پیرمردی
را دیدم که
اشک از لابلای
ریش های سفیدش
فرو می چکید و
می گفت خط
دخترم را
شناختم اما
نمی توانم
خودش را پیدا
کنم. آنجا
محشر غوغا
بود، عین
محشر، تا چشم
کار میکرد،
چشمه خون بود
و دخترانی که
در خون خود می غلطیدند. چطور می توان
این صحنه ها
را دید و به
زندگی عادی
بازگشت؟»
پر کشیدن
این همه
پرستوهای
خونین بال دشت
برچی که به
امید ساختن
آیندهای
روشن فارغ از
جنگ و تباهی
راهی مدرسه
شده بودند
داغی است
جانسوز و
فراموش نشدنی. ابعاد
قساوت و شناعت
چنان عظیم است
که شرح آن در
قالب کلمات
ممکن نیست.
اما نمیشود
قلبی در وجودت
بتپد و از این
همه جنایت و مظلومیت
ننویسی و
تسلیت نگوئی.
نمیشود
انسان باشی
ولی شریک غم و
اندوه بی
پایان همدردان
در کشور
همسایه نباشی.
چه میتوان
نامید آنهائی
را که دختران
دانش آموز را با
بیرحمی و
سبعیت تمام در
مدرسه سلاخی
کردند؟ چه میتوان
گفت در بارۀ
سیاه دلان
متحجری که به
نام رهنمون به
بهشت در دنیای
دیگر جهنم
هولناکی در
روی زمین درست
کرده اند؟ چه
میتوان گفت
از شب پرستانی
که دشمن
روشنائی اند؛ از
زشت رویانی که
دشمن آئینه
اند؟ چگونه
میتوان آلام
و درد و رنج و
اندوه و ماتم
بی پایان پدر
و مادر این
نوگلان پرپر
شده را توصیف
کرد؟ گناه
اینها چه بود
که در
افغانستان (یا
ایران) به
دنیا آمدهاند
که چنین خونین
پیش از بالیدن
با تمام آرزوهایشان
در خاک سرد
دفن شدند؟ ننگ
و مرگ بر آن نظام
و سیستمی که
این جبر
جغرافیا را
تحمیل کرده
است. بی دلیل
نیست که
کاربری در
شبکه اجتماعی
توئیتر دردمندانه
نوشت : «دختر
باشی، فقیر
باشی، مسلمان
باشی، شیعه باشی،
اهل
افغانستان
باشی، نام
مدرسه ات
سیدالشهدا
باشد دیگر
پرکشیدنت
صدای کسی را
در نمی آورد و
شمعی برایت
روشن نمی شود
وهشتگی برایت
ترند نمیشود
و سازمانی
برایت بیانیه
نمیدهد و جایی
برایت دو
دقیقه سکوت
نمیکنند و...»
این
درد را کجا
باید فریاد
کرد؟ تا کی
باید این ترانه
محزون شرح حال
دل دردمند
برادران و خواهران
افغان مان
باشد؟
سرزمین
من خسته خسته
از جفایی
سرزمین من بی
سرود و بی
صدایی
سرزمین من
دردمندِ بی
دوایی
سرزمین
من
افغانستان
بیش از چهار
دهه است که
خونین و ویران
روی آرامش به
خود ندیده
است. از زمان
اشغال کشور توسط
نیروهای
اشغالگر
شوروی سابق تا
کنون، صفیر
گلوله ها و
انفجار بمب و
قتل و کشتار و
ویرانی اتفاق
روزمره این
سرزمین نفرین
شده است. و هر
روز زخمی تازه
بر پیکر این
سرزمین ماتم
زده وارد می
شود. در این
خاورمیانه
بلازده چه
سرنوشتی رقم
زدهاند که
همه جا غرق
آتش و خون
است؟ فلسطین،
یمن، سوریه،
عراق،
افغانستان،
ایران که داس
مرگ هر روزه
زندگی ها را
درو می کند.
بازیگران اصلی
این روزگار
سیاه برای
مردم منطقه
هنوز در صحنه
اند و از خون
سیراب نشده
اند. هنوز
جنون جنایتکاران
حاکم در جهان
نکبت بار و
پرادبار
سرمایه داری
مرگ می آفریند
و نابود می
کند. در این
روزهای
خونبار یاد
جان لنون فقید
گرامی باد که
نیم قرن پیش
(سال ۱۹۷۱)
شاهکاری
ماندگار
سروده و
خوانده بود؛
همان رؤیای
انسانی را که
تصور کردنش
سخت نیست:
تصور
کن کشوری نیست
تصورش
سخت نیست
نه
دلیلی برای
کشتن نه برای
مُردن
همچنین
مذهبی هم نیست
تصور
کن که همه
مردم
در
صلح زندگی میکنند
ما
که جهنم
جمهوری
اسلامی را
تجربه کردهایم
(و می کنیم) که
در آن زنان
باردار را
اعدام می
کنند؛ به
دختران
زندانی پیش از
اعدام تجاوز میکنند
تا باکره به
بهشت نروند؛
زن مرده را به
دار میکشند
تا حکم اسلامی
شان را اجرا
کرده باشند؛ به
روی دختران و
زنان اسید می
پاشند و
معترضان به
این جنایت را
زندانی می
کنند و... بخوبی
میدانیم سلف
همه
جنایتکاران
داعشی،
طالبانی، القاعده
ای و سلفی با
آن توحش مذهبی
شان خود همین
حکومت اسلامی
است. نظام
فقاهتی مرگ
آفرینی که
برای بقای خود
حاضر است روی
شط خون
شهروندانش
پارو بزند. چنانکه
در آبان ۹۸
در عرض چهار
روز بنا به
روایتی ۱۵۰۰ و
طبق اسنادی
دیگر بیش از۴۰۰۰
نفر را کشت.
نظام ننگین
ماقبل تاریخی
که قتل عام
زندانیان
سیاسی در دهه
شصت و تابستان
خونین ٦٧
را در کارنامه
سیاه خود
دارد. و جنایت
کهریزک و شلیک
به هواپیمای
مسافربری
اوکراین شمه
دیگری از تبه
کاری های این
نظام آدمخوار
است. و همینها
میزبان رسمی
طالبان
جنایتکار
بعنوان «جنبش
اصیل منطقه
ای» می شوند.
ننگتان باد!
دستان
خونین شما
سیاه کاران
پلید برخاسته
از اعماق گور
در هر جا و هر
لباسی و با هر
نامی نه پاک
شدنی است و نه
فراموش شدنی.
و باید یک روز
حساب جنایات
نابخشودنی
تان را پس
بدهید. من به
روز دادخواهی
باور دارم اگر
چه خود در آن روز
نباشم. بی
تردید آن روز
فرا خواهد
رسید؛ گرچه تا
آن زمان
هزاران زخم
خونین دیگر بر
جان و روان
مان وارد کرده
باشید!
یاشار
جاوید
دوشنبه
۳ خرداد ۱۴۰۰
برابر با ۲۴
می ۲۰۲۱