تاملي
كوتاه بر
انتخابات
حكومتي ۷
اسفند
آذر
روشن
با اعلام
نتايج نهائي ،
نمايش
انتخابات
''حساس'' حكومتي ۷اسفند
پايان يافت.
اما همين
نتايج اعلام
شده با وجود
مهندسي
گسترده پيش
انتخاباتي از
سوي شوراي
نگهبان ولي
فقيه، بيانگر
واقعيت هاي انكارناپذيري
است كه قابل
تامل است :
۱ –
در ''
انتخابات ''
حكومتي هفت
اسفند با وجود
تبليغات
گسترده و
ترفندهاي
گوناگون رژيم براي
مشاركت مردم
در آن، ۲۲
ميليون نفر
يعني حدود ۴۰
درصد مردم
ايران شركت
نكردند. اگرچه
نمي توان همه
آنها را جزو
تحريم
كنندگان
انتخابات بعنوان
يك كنش سياسي
قلمداد كرد و
بسيارند
كساني كه
هيچوقت در
انتخابات
شركت نمي كنند
و كنش سياسي
ندارند ، اما
در مجموع آمار
تحريم
كنندگان ( از
نقطه نظرهاي متفاوت
و حتي متضاد)
قابل توجه
است. بخصوص در
تهران كه قلب
سياسي كشور
محسوب مي شود
طبق آمار رسمي
ميزان مشاركت
مردم حدود ۵۰
درصد ( يعني در
واقع ميزان
تحريم
كنندگان ۵۰
درصد) بوده
است. و بي
ترديد كساني
هم كه در اين '' انتخابات
'' شركت كردند
همه نه از
حاميان رژيم بودند
و نه به آن
توهم داشتند.
از پايگاه
حمايتي رژيم
در نهادها و
ارگان هاي
گوناگون كه
بگذريم ،
بسياري با اين
استدلال كه
مانع حضور
كساني بشوند
كه '' وضع بدتر
از اين نشود '' و بقول
معروف بخاطر''
دفع افسد به
فاسد''، در آن
شركت كردند.
گويا اين تنها
راه و حربه
ممكن ( صد البته
كم هزينه يا
بتوان گفت بي
هزينه) مقابله
ي آنها با
قدرت مطلقه
حاكم بوده
است.
۲ – حذف
مصباح يزدي (
پدرمعنوي جبهه
پايداري ) - كسي
كه علنا ً مي
گويد: '' مردم
هيچكاره اند '' -
، محمد يزدي (
رئيس كنوني
مجلس خبرگان ) دو
ضلع '' مثلت جيم ''
از مجلس
خبرگان و
ابقاء احمد جنتي
( دبيرشوراي
نگهبان) با زد
و بند هاي پشت
پرده بعنوان
نفر آخر ليست
خبرگان در
تهران ؛ راي
نياوردن هيچ يك
از مهره هاي
اصولگرايان
براي مجلس
شوراي اسلامي
در تهران از
جمله غلامعلي
حداد عادل ( رئيس
اسبق مجلس )
سرليست
اصولگرايان و
چهره هائي چون
محمد حسن
ابوترابي فرد
( نايب رئيس
فعلي مجلس)، احمد
توكلي و...،
حاكي ازشكست
مفتضحانه
آنها با وجود
قلع و قمع بيش
از نود درصد
كانديداهاي
اصلي جناح
رقيب از سوي
شوراي نگهبان
بود. اين شكست
سنگين
اصولگرايان
در واقع ضرب
شصتي نيز بود
به خود '' رهبر
با بصيرت '' و بيت
رهبري كه بي
هيچ پرده پوشي
از آنها حمايت
مي كرد. به يك
معنا اين
انتخابات در
واقع رفراندومي
شد عيله
دستگاه ولايت
فقيه. واقعيتي
كه خود
رفسنجاني هم
اقرار كرد : '' مردم
وحشت به جان
برخي
انداختند ''.
۳ – غلبه
ليست
رفسنجاني در
مجلس خبرگان و
'' ليست اميد ''
اصلاح طلبان و
اعتداليون به
سرليستي محمد
رضا عارف
درمجلس شوراي
اسلامي در
تهران، و راي
دادن مير حسين
موسوي، زهرا
رهنورد و مهدي
كروبي در حصر
خانگي
و دعوت تاج
زاده از زندان
براي شركت در
انتخابات
حكومتي،
درعين حال طنز
تلخ روزگار
است. حضور
جانيان و
قاتلاني
شناخته شده
چون ري شهري و
دري نجف آبادي
درليست
خبرگان
رفسنجاني كه
خود معمار
نظام جنايتكارجمهوري
اسلامي است و
در همه ي
جنايت هاي آن
دست داشته و
يا از آنها
آگاه است، و
درخواست راي
دادن به آنها
براي ممانعت
از راي آوردن
كساني چون
مصباح يزدي ،
احمد جنتي ،
محمد يزدي ( معروف
به مثلث جيم )
نه تنها
دريوزگي
اصلاح طلبان
حكومتي را
نشان ميدهد كه
كعبه آمالشان
نظام
جمهوري
اسلامي است و
براي رانده
نشدن از
حاكميت به هر
خفتي تن ميدهند
بلكه ميزان
سقوط همه آن
كنشگران
سياسي را نيز
نشان مي دهد
كه كف
مطالباتشان
چنين نازل شده
است. از حضور
ميليوني در كف
خيابان با
شعار '' مرگ بر
اصل ولايت
فقيه '' با دهها
شهيد و هزاران
زنداني تا ''
راي سلبي'' به
جانيان
جنايتكار با
نام و نشان
جمهوري
اسلامي چيزي
نيست كه بتوان
از هركسي با
هر توجيهي
پذيرفت.
۴ – يك دور
ديگر از
انتخابات
حكومتي
برگزار و با راي
ستاني از مردم
، سهم جناح ها
ي مختلف حكومتي
در مراكز و
نهادهاي ''
انتخابي'' چون
مجلس شوراي
اسلامي و مجلس
خبرگان براي
برخورداري از
خوان يغما
تقسيم شد. اما
همچنان مركز
اصلي قدرت
(همانا بيت
رهبري ) با
تمام
زير مجموعه
هايش خارج از
دسترس و حتي
حسابرسي است.
ناگفته
پيداست كه اين
انتخابات بي
ترديد نه تنها
تنازعات جناح
هاي حكومتي را
تشديد خواهد
كرد بلكه
بحران بين
اصولگرايان را
نيز بيش از
پيش دامن
خواهد زد و
همچنين باعث
پولاريزه شدن
نيروهاي
اصلاح طلبان
هم خواهد شد.
در اين ميان
در اين
انتخابات (
همانند همه انتخابات
هاي اين نظام )
آنچه بي كلاه
ماند ( و مانده
است) سر مردم
است. به زعم
سيد علي خامنه
اي نقش
مردم فقط راي
دادن است و بس!
و آنها
نبايد هيچ
مطالبه و
خواسته اي داشته
باشند. و پاسخ
هر خواسته اي
از حكومت و هر
تلاشي براي
پاسخگو كردن
حكومت، زندان
و سركوب و
اعدام است. بي
دليل نيست كه
همزمان با
هياهوي
انتخاباتي،
براي فعالان
كارگري چون
داوود رضوي ،
رضا شهابي ،
ابراهيم مددي
، محمود صالحي
، عثمان
اسماعيلي و
اسماعيل عبدي
دبيركل
زنداني كانون
صنفي معلمان
حكم زندان صادر
و ابلاغ
شد و يا
جواناني چون
آرش صادقي و
گلرخ
ابراهيمي به
زندان هاي
طويل المدت محكوم
شدند.
۵ – در
جمهوري
اسلامي
انتخابات
معنائي ندارد
جز براي
لاپوشاني
استبداد
مطلقه و تنظيم
رابطه جناح
هاي حكومتي كه
هر روز نيز دايره
آن تنگتر مي
شود و برگزاري
خود انتخابات
هم براي رژيم
دردسرسازتر.
حال مهمترين
مسئله اينست:
اين انتخابات
هم
تمام شد، بعد
از آن چه؟ آيا
فقط مردم راي
دادند كه ''
تندروها '' حذف
شوند؟ خواسته
و مطالبات
خودشان چه مي
شود؟ واقعيت
اين است كه
اگرچه مردم
ايران بارها
تواسته اند از
حداقل
امكانات ممكن
مفرهاي دوره
هاي
انتخاباتي
بهره برداري
سياسي بكنند و
بازي حلقه
اصلي قدرت را
به هم بزنند،
اما هيچ
گشايشي ازهيچ
انتخاباتي در
كارشان صورت نگرفته
است. براي
مردم ايران
خصوصا ًطبقه
كارگر و
فرودستان
جامعه ( يعني
اكثريت عظيم
مردم )، براي
حاكم شدن بر
سرنوشت خود
هيچ راهي نيست
جز سازماندهي
مستقل خودشان
در محل كار و
زندگي.
چاره آنست كه
بايد از اين
نظام عبوركرد
نه اينكه تن
به بازي درون
زمين حكومت
داد. البته
اين نكته اي
نيست كه مردم
هوشيار و سياسي
ايران به آن
واقف نباشند ؛
اما مهم، از قوه
به فعل
درآوردن اين
خواست است. و
اين ميسّر است
چون برتري
عددي با ماست.
آذر روشن
۱۱ اسفند ۱۳۹۴