دلایل
فرونشینیِ اسلام
سیاسی
بهنام
چنگائی
رویدادی
حماسی
رویدادی
حماسی و نو
جهان را
شگفتزده
نموده است.
پیرامون آن بحث
ها و اختلاف
دیدهای تازه، اغتشاش
آلود و البته بجائی،
تلاش در تبیین
چگونگی وقوع آن:
(کودتا یا
انقلاب)بوده است؟
می کند. این
گفتمان ظریف و
پایه ای،
وضعیت شکننده و
یا پیشرونده ی
کنونی را به
شکل موازی به
همراه خود دارد.
پرسش و
جستجوئی جدی برای
یافتن منشأ برکناری
مرُسی از قدرت
در کار است. اینجا،
بررسی و کشف مسئله
در عرصه های
سیاست کلان
بین جریان های
چپ، مترقی و دمکرات
به عنوان
نیروهای
تحولخواه از یکسو
و از سو دیگر قلدران
متجاوز جهانی و
عوامل سر سپرده
و مرتجع شان در
کشورهای ذینفع،
همچنان جاری و
باقی مانده است
و به نوعی هر
کدام از این رئوس
سیاسی قدرت در
پی پاسخ مدلل به
آن در اطرافش می
چرخند؛ تا مگر
برای واکنش مطلوب
و درست راه
صحیح و موفق له
یا علیه را بیابند
و نحوه ی
برخورد با آن
را سرانجام برگزینند.
شناخت و
دریافتِ پیشآمدی
چنین چشمگیر و
مهم که همه
قطب های
جهانخواران،
دول مستبد و مذهبی
و وابسته، نگران
از پی آمدهای متحول،
مبهم و مشکوکِ
آتی آن در
فردا می باشند!؟
یک
واقعیت تازه
اما،
خارج از نوع تقابل
نگاه های
داخلی، منطقه
ای و جهانی به
سوژه! باید اینک
اما، یک
واقعیت کاملا تازه
و آشکار را
وارد معادلات و
محاسبات سیاسی،
اجتماعی و حقوقیِ
نوع بشر مظلوم
و محروم به
ویژه ملل فقیر
مسلمان، ستمکش
و همه معتقدان
به ادیان
آسمانی در
آینده نمود. و
آن: اثبات توان
فراروئی از
تبلیغات
حکومت دینی و دگرگون
ساختنِ مشترک توده
های کار و
زحمت علیه یک
دولت مذهبی است.
یعنی اولین
قدرتی که در
مصر توسط
خواست از
پائین، موفق و
سازمان داده
شده و میلیونی،
برای حفظ حیات
ویران خود علیه
یک دولت
اسلامی به پا
خاست و دستور
کناره گیری از
قدرت را به او
داد و ارتش هم بر
حسب مصالح خود
و صیانت ثروت
و قدرت خویش و ترس
از انقلاب مسالمتگرای
آنان، "فعلا"ناگزیر
از تبعیت به
عزم و اراده ی
انقلابیون گردید.
مخصوصا در
شرایط کنونی و
پر آشوبِ
جهانی، این
"انقلاب نو"
دارای ویژگی
متفاوت و از
نقطه نظر
کلاسیک نمونه
ی کاملا بیگانه
ای ست، نسبت
به تجربه های
گذشته. و قطعا برای
ما چپ ها و
کمونیست ها نیز
یک فرصت ایده
آل ساخته است،
تا ما در عرصه مبارزه
همیشگی روشنگرانه
و افشاسازانه خویش
بر علیه
هرگونه تحریف ها
و ترفند ها و
شیوه های گمراه
کننده، که معمول
و مرسوم سرکردگان
مذهبی ست وارد
این میدان
شویم؛ کار ما
مقابله با دعاوی
صوری، ظاهرا الهی
و تو خالی همه آنان
است. و به همین
دلایل، افشاگری
ما شامل رهبران
بسیار متمول و
سازمان های
ملی و فراملی جهانِ
بنیادگرائی
اسلامی ست، و
به نوعی دیگر،
همزمان تعمیم
آن به ادیان مسیحی
و یهودی، در
پیوند کامل هر
کدام آنان با
سرمایه فاسد و
فرسوده ی داخلی
و جهانی!
مسلمانان،
بازندگان
اصلی
روشنگری
ما علیه مطامع،
همکاری و
وابستگی رهبران
ادیان و مذاهب
به سرمایه و
جهانخواران در
این برهه ی
تاریخی، همچنین
اهرمی دفاعی و
رسوا کننده
است با هر
گونه سوء
استفاده، تحریف،
تحقیر و سرکوب
سیستماتیک
آنان بر علیه (مبارزات
مستقل نیروهای
کار در تقویت
و پشتیبانی
سرمایه و
امپریالیست
ها) که دردا
هنوز بخشی متوهم
به این جریان
های متقلب بوده
و مانده اند. و در
نتیجه در
پایگاه این جنگ
طلبان، بهره
کشان و
چپاولگران بر
علیه منافع
طبقاتی خویش می
باشند.
بنابرین، ما
هم باید بر
بیداری و
هوشیاری خود و
آنها هر چه
بیشتر بکوبیم
و بیفزائیم و
در این فرصت
طلائی ضروری
ست که بسادگی ِساده
علل اعتراض و زمینگیری
توده ای
کارگران،
دلسردی آنان
از اسلام
سیاسی
تاکنونی و لاجرم
استیصال متقابل
و ناگزیری عقب
نشینی تدریجی ولی
حتمی اسلام
سیاسی را برای
آنان در
کشورهای خود و
دیگران باز تشریح
کرده و فرصت
زدودن ذهنی،
عینی و عملی این
انقلاب را به این
دکاندارانِ
مکار دینی و
رهبران مترصد جهان
غرب دوباره ندهیم.
فرصت
طلبان رنگینی که
در طول تاریخ
ایجاد و ترویج
اسلام سیاسی شان
تاکنون، آنها همیشه
مخالف بیداری توده
های گرسنه کارگر،
فرودستان و بی
خانمانان جهان
بوده اند. به
ویژه کارگران
و زحمتکشان و تهیدستان
مسلمان و
متوهم به
اسلام سیاسی،
به راستی آنان
بیشترین آسیب مادی،
اخلاقی و
آرمانی را در
این میان دیده
و همچنین جزو
اولین سرخوردگان،
سوء استفاده
شدگان و بازندگان
اصلی در این
بازار مکاره بنیادگرائی
اخیر منکوب شده
می باشند. بخش
بزرگی از این معترضین،
منقلبین و همین
به پا خاستگان
ستمکش،
بیکار، فقیر و
ناراضی در مصرِ
امروز، بهار
عرب، ایرانِ ولایتزده
و جهان اسلامی
پاکباختهِ و فقر
گرفته، روزی، اینان،
همان های
امیدواری
بوده اند که پرچم
اسلام سیاسی
را بر علیه
مبارک،
قذافی، شاه و
صدام بر کول
کشیده و حالا دیگر
قادر به تحمل
این بساط فریب
نیستند و داداشان
از ریا و بهره دهی
بی حاصل به
اسلامیون دروغگو
در آمده و
فریادشان به
آسمان بی پناه
رسیده است.
خودکامگی
اسلام سیاسی
اینک
لازم و ضروری
ست که جهانیانِ
نوعدوست، مترقی
و به ویژه ملل مزدبگیر
و محروم و سوء
استفاده شده و
اسیر در کام
جهل و خرافه در
اغلب کشورهای
استبداد زده
مسلمان آگاهتر
گردند و باید از
این تحول بزرگ
اطلاعات دقیقی
داشته باشند و
ویژگی این کُنش
عظیم و سرنوشت
ساز را که به
نفع مطلق خود آنها
و مزدبگیران است
مال خود بدانند
و زمینه های
رهائی خود را
از این دام ملموس
تر بشناسند،
سبب اش را بیآموزند
و دانش خود را تعمیم
داده و
هوشیاری بالا بیابند.
تا مگر از
دسیسه های
فراوان رهبران
مذهبی و از
حامیان داخلی
و جهانی آنان،
توأمان گول
نخورند.
(( ملل
مسلمان باید
بداند که این
سران حیله گر،
دول مستبد و
امپریالیستها
با هم
منافع مشترک داشته
و دارند.
مخصوصا که هر
دو جریان
رنگین سنی و
شیعه تا بوده
و بوده، برای
حفظ ثروت و
قدرت خود در
کنار و یا به
همراه
مستبدین حاکم مانده
و با هم پوست
رنجبران را
کنده اند و
هیچگاه در
خیزش های بزرگ،
به دریای
متلاطم معترضان
در بزنگاه
حساس نپیوسته
و به سود
حاکمیت
پائینی ها بها
نداده و همیشه
در جوار
حاکمیت جبار در
هر عصر قرار
داشته و دشمن
توده های کار
و زحمت بوده و
هنوز مانده اند.
و یا چنانچه
همچون ایران فرصت
57 را یافت، و به
تنهائی صاحب
مطلق قدرت
سیاسی و اراده
ی اقتصادی شدند،
آنان دیگر وعده
های خود را
فراموش کرده و
هرگز در مسیر
بهبود زندگی و
رفاه حقوق
بگیران و رنجدیگان
و برابری انسان
ها قرار نگرفته
و جا نداشته
اند. ایران، عراق،
تونس، افغانستان،
لیبی و مصِر
امروز نمونه
های برجسته ی
اخیر این ادعا
واقعی و مرسوم
تاکنونی در
این دوره ی
نسبتا طولانی اسلام
سیاسی می
باشند.))
دگرگونی
کار توده هاست
بنابرین
ادامه همراهی
با این قوم
بهره کش و ظالم
از دید
کارگران و
مزدبگیران و
جوانان و زنان
تبعیض زده بسیاری
در همین فاصله
ی کوتاه زدوده
شده است. کمتر
کسی تردید
دارد که دگرگونی
کار توده هاست
و عملا در مصر در
یک فاصله ی
کوتاه با
امکان آزادی
ها پس از
کناره گیری
اجباری مبارک
از قدرت و
فرصت حق تشکل
و مبارزه ی
علنی، دیدیم
چه زود و با چه سرعتی
حضور سازمانداده
شده، مشترک،
متحد و متمرد طبقات
پائین کارگران
و لایه های
خرده بورژوای
ناراضی به پا
خاست و از
سیاست مرُسی
تمرنمود و گذر
کرد، و آنان
هر کدام با
ابتکار خاص
خود توانستند
از حدود 15 الی 22 میلیون امضا
جمع آوری کنند
و سپس در یک اعتراض
و اقدام مقتدرانه
برای سرنگونی مرُسی
وعده تعین کردند
و به دنبال آن
نیز نیروهای
سراسری خود را
در خیابان
علیه اسلام
سیاسی به
میدان آورده و
پیروز شدند.
پس می
توان این
واقعه ی بسیار
گسترده، عمیق
و از پائین را
شگرفترین
مقابله و
مبارزه ی
مسالمت جویانه
ی ملتی علیه
تمامیتگرائی
و خودکامگی و
ریاکاری دولت
منتخب خویش
لقب داد.
مقطعی که بی
گمان تداوم
خواهد داشت و شروع
تاریخی آن
بنام کارگران
و همه
مزدبگیران و
توده های کثیر
تنگدست و زنان
و جوانان بیکار
مصر بوده است،
ثبت نمود. توده
هائی که آنها اسلام
را دین خود
دانسته و می
دانند؛ اما، پیشتر
از دین،آنان لزوما
و ابتدأ کار و
نان خواسته و
می خواهند که در
دوره مبارک نداشته
و در این دوره
هم نیافته و ندارند
و آینده ی
آنان همچنان
تیره و سیاه
است. آنان با
توجه به چند
تجربه ی خونین
ایران،
افغانستان،
عراق و لیبی و...متوجه
شدند که مرُسی
ها همچنانکه
خامنه ای ها و...به
فکر آنها
نیستند، بلکه
به فکر قدر
قدرتی سازمان
های مخوف خویش
اند؛ و لاجرم
به خیابان ها آمده
بوده اند و به
راستی چه خوب و
توانا آمده
بودند.
پایگاه
وسیع و مردمی
اسلام سیاسی
با این
سرخوردگی و
گسست توده های
بیکار و ندار
از آنان، از حالا
به بعد ثبات و اوضاع
اسلام سیاسی ناگزیر
رو به افول
بیشتر خواهد
نهاد و
ناگزیر، آنان
به حمایت هر
چه بیشتر غرب
خواهند شد.
شاید پیشقدم
آنان رژیم
اسلامی ایران باشد
که کشور و
زندگی را ویران
و تباه کرده
است و به همین
دلیل او ناچار
به دنبال جلب
حمایت
آمریکاست و
باید باشد. به
هر تقدیر در
آینده ای
نچندان دور می
توان تحولات سیاسی
اسلام را شفافتر
و بهتر دید و به
شکلی بسیار
خلاصه تر و
ساده تر،
سمتگیری قطب
هایش را هر چه
بیشتر به جانب
سرکردگان
جهانی و در
مقابل منافع
توده های کار و
زحمت دید و ترسیم
نمود* و همزمان
دلایل این جانبدارهای
خائنانه ی سران
مذهبی را به موضوعات
بیداری
تاریخی و
نسبتا عمومی کنونی
و آتی روشنگرانه
مان توامان افزود.
بیداری
سرنوشت سازی را
می گویم که به
گمان من با وجود
فرازها و فرودها،
ولی رو به شکوفائی،
نضج و گسترشِ
پیگیر در
اعماق و اقصی
نقاط کشورهای
اسلامی جهان داشته،
دارد و راه
یافته و خواهد
برد. سهم ما در
این مبارزه
این است که
هموندی دین و سرمایه
را در عرصه
زندگی
روزمره،
طبقاتی و
همگانی
تعریف، معنی و
بدون غلو رسوا
کنیم!
تردید
ندارد که ارتش
مصر،
آمریکائی ست و
دوست اکثریت
مصری ها نیست؛
همانگونه که
سپاه و بسیج
ایران نبوده
است؛ من موافق
بی قید و شرط
آزادی مُرسی
هستم و همچنین
باور دارم که
جریان سیاسی
او باید حق
فعالیت آزاد
داشته باشد.
این به سود
دمکراسی و
آزادی های
سیاسی همگان
است. ارتش، این
زورمداران خشونت
طلب مترصد
فرصت مناسب
برای تحکیم
مواضع سست شده
سیاسی و
اقتصادی خویش
با غرب و بر
علیه
مزدبگیران می
باشند. هردو
جریان قدرتگرا
و مرتجع
اسلامی در
مصر(النور و
اخوان
المسلمین)
پایگاه وسیع مردمی
دارند و در
صورت تشویق
ناارامی، راه
آتی را می
توانند برای
سازندگی زندگی
بهترِ فردا راه
را بسیار ناهموار
و پُرمخاطره
آمیز سازند. شرایط کنونی
بی ثبات است و برای
تحول پایه ای
زندگی، حضور
ارتش و این دو
جریان مرتجع
نمی تواند کم خطر
باشد.
بهنام
چنگائی 23 تیر 1392
*مواضع
دبیرکل حزب
کمونیست مصر به نقل از
اخبار روز:
رفیق
صلاح عدلی: از
آغاز انقلاب
در ۵
بهمنماه ۱۳۸۹ (۲۵
ژانویه ۲۰۱۱ ) تا کنون،
جنبش های اعتراضی
مردم آرام
نگرفته و
تظاهرات
میلیونی توده
ها متوقف نشده است.
به این معنی
که وضعیت
انقلابی توده ها
همیشه برقرار
بوده است، منتها
گاهی در آرامش
نسبی و گاهی
شعله ور بوده
است. اعتراض
ها و اعتصاب
های
کارگری
نیز در این
مدت رو به
افزایش گذاشت.
در این میان،
پس از پیروزی مرسی
و رسیدن
"اخوان
المسلمین" به
حکومت، ماهیت
استبدادی و
خصلت فاشیستی
و گرایش
آنها به بخشهای
ارتجاعی و
انگلی سرمایه
داری و در
نهایت عدم تواناییشان
در اداره
کشوری به
بزرگی مصر
برای مردم آشکار
گردید.
اضافه بر آن،
موضعگیری
خائنانهشان
نسبت به منافع
ملی کشور و
آمادگی و تمایلشان
به ایفای
نقش"واسطه
بزرگ" (مهم
ترین دلال) برای
حفظ منافع آمریکا و
اسرائیل در
منطقه نیز
آشکار گردید.
آنها با
امضای
توافقنامه
آتشبس در
غزه، چیزی را
به آمریکا و
اسرائیل دادند که
حتّیٰ رژیم
مزدور حسنی
مبارک به آنها
نداده بود.
طرحهای
تاریک اندیشانه
و فرقه
گرایانهٔ آنها
که برضد علم و
فرهنگ و
دموکراسی و
تحمل
[دگراندیشان]
بود، بر همگان
کاملاً اشکار
گردید. مهمتر
آنکه، توده
های
مردم به
دروغین بودن
شعارهای دینیشان
پی بردند،
یعنی
شعارهایی که
برای پنهان
نگاهداشتن
اجرای طرحهایی
برای پیشبُرد
پروژه
"خاورمیانه
بزرگ" و "هرج و مرج
خلاق " بهکار
میبردند.
بنابراین،
در یک سال
گذشته، و
بنابر اقرار
صریح خود محمد
مرسی، تعداد اعتراضهای
اجتماعی
(اعتصاب ها،
تحصنها،
تظاهرات، و
حرکت های
اعتراضی) به رقم
۷۴۰۰
رسید. درصد
بیکاری به ۳۲ درصد
افزایش پیدا
کرد. اکثر
بیکاران دارای
تحصیلات عالی
و متوسطهاند.