اعلامیه
هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی ایران
(راه کارگر)
پیرامون
حرکت های
گستردۀ مردمی
در
مشهد ،
نیشاپور ،
شاهرود و چند
شهر دیگر
کارد
به استخوان
مردم رسیده
است
تظاهرات
مردمی پنجشنبه
(۷ دی ۱۳۹۶)
در مشهد ، نیشاپور
، شاهرود و
چند شهر دیگر
، گسترده تر
از آن بودند
که بتوان
واکنشی موردی
و زودگذر به
گرانی های
اخیر ارزیابی شان
کرد ؛ قراینی چند
نشان می دهند
که این اعتراض
ها می توانند آغاز
برانگیختگی
های توده ای و
سراسری مردم علیه
کل رژیم
باشند. قبل از
هرچیز فراموش
نباید کرد که
برجستگی و گستردگی
تظاهرات در
شهر مشهد
تصادفی نیست. مشهد
فقط "شهر امام
رضا" (آن گونه
که امام جمعه
نابغه اش می
گوید) نیست ؛ بلکه
یکی از مراکز
بزرگ ترین
اختلاس های
مالی کشور هم
هست ؛
بنابراین
تظاهرات در
چنین شهری نمی
تواند فقط در
اعتراض به
گرانی باشد.
آیا مال
باختگان بی
پناه "ثامن
الحجج" و "پدیده
شاندیز"
وغیره می
توانستند فقط
تماشاگر
اعتراض به
گرانی باشند و
از درد خود هیچ
ضجه ای نکشند؟
ثانیاً
همزمانی
اعتراضات در
چند شهر ، نقش
غیرقابل
انکار شبکه
های اجتماعی
را به نمایش
می گذارد. به
عبارت دیگر ،
این اعتراضات
می توانند با
همه کانون های
داغ نارضایی
در سراسر کشور
مرتبط بشوند و
جنبشی واقعاً
سراسری به
وجود بیاورند.
ثالثاً هرچند
مشهد در زمان
تورم لگام
گسیخته دوران
ریاست جمهوری
رفسنجانی نیز
یکی از کانون
های اعتراض به
گرانی یا به
اصطلاح "شورش
های نان" بود ،
اما به یاد
داشته باشیم
که اکنون این
اعتراضات در
شرایطی راه می
افتند که رژیم
با بحران اقتصادی
و سیاسی مرکب
و چند لایه ای روبروست
که فضای قابل
اشتعال کم
سابقه ای در
سراسر کشور
ایجاد می کند.
و بالاخره ،
باید توجه
داشت که حتی
اگر شعارهای
تند سیاسی را
کنار بگذاریم
، باز می
بینیم که
شعارها
فقط محدود به
گرانی نبودند ؛
کافی است مثلاً
این شعارها را
به یاد
بیاوریم: "یه اختلاس
کم بشه ، مشکل
ما حل می شه"
یا "پلیس برو
دزدو بگیر"
یا "کشور ما
دزد خونه است
، توی جهان
نمونه است".
بعضی
ها می گویند
این حرکت ها
به وسیله جناح
ولایی یا بخش
هایی از آن
سازماندهی
شده اند برای
تضعیف یا کنار
زدن دولت
روحانی ؛ اما
به نظر ما ،
چسبیدن به این
نوع ارزیابی
ها در شرایط کنونی
به شدت خطرناک
است ، به چند
دلیل: یک - شعارهای
مردم جای
تردیدی باقی
نمی گذارند که
اعتراض فقط علیه
دولت روحانی
نیست ، علیه
کل نظام است:
مثلاً "مرگ
بر دیکتاتور"
یا "اسلام رو
پله کردید ،
مردم رو ذله
کردید" به حد
کافی گویا
هستند. دو - تصادفاً
تشدید تنش در
میان بالایی
ها گاهی خود
می تواند نشان
دهنده
گستردگی
بحران باشد.
فراموش نباید
کرد که هر
بحران بزرگ
سیاسی معمولاً
بالایی ها را
هم به جان هم
می اندازد و
حتی می دانیم
که یکی از
مشخصات
موقعیت های
انقلابی ظاهر
شدن شکاف های
حاد در میان
بالایی هاست. سه
- حالا کشور با
یک بحران چند
لایه (یا حتی
می شود گفت ،
فروپاشی)
اقتصادی
روبروست که
اگر مهار نشود
، بیش از همه
گریبان
دستگاه ولایت
را خواهد
گرفت. در چنین
شرایطی بعید
است دستگاه
ولایت در پی
براندازی
دولت روحانی
باشد ، زیرا چنین
کاری می تواند
ارکان کل نظام
را به هم
بریزد. چهار -
تردیدی نیست
که تریبون های
تبلیغاتی
ولایی ها
همچنان می
کوشند خود را "مستضعف
پناه" جا بزنند
و مشکلات را
به گردن دولت
روحانی
بیندازند ؛
اما در این هم
تردیدی نیست
که اکثریت
قاطع مردم
دیگر به هیچ
یک از جناح
های رژیم
توهمی ندارند و
مخصوصاً با
بدتر شدن وضع
معیشتی شان
نمی توانند به
امام زداۀ
نئولیبرال
های رژیم (که
حالا روحانی و
اصلاح طلبان
متولی آن
هستند) دخیل ببندند.
پنج - حقیقت
این است که
دوره اصلاح
طلبی و اصلاح
طلبان حکومتی
سپری شده و
اکثریت قاطع مردم
دیگر امیدی به
بهبود اوضاع
ندارند و راه
چاره را در فراتر
رفتن از
کائنات
جمهوری
اسلامی جستجو
می کنند.
بعضی
جریان های
مخالف رژیم
نیز می کوشند
خود را سازمان
دهندگان این
اعتراضات
قلمداد کنند ؛
بعضی شعارها
(مانند ، "ایران
که شاه نداره
، حساب کتاب
نداره" یا "رضا
شاه ، روحت
شاد") هم می
تواند دست کم
سلطنت طلبان
را خوشحال و به
آینده خودشان
امیدوار سازد.اما
حقیقت این است
که اعتراضات
بیش از آن که
بیان طرفداری
از یک جریان
سیاسی خاصی
باشند ، نشان
دهندۀ بیزاری
مردم از رژیمی
هستند که کشور
را به نابودی
کشانده است.
البته در هر جنبش
اعتراضی بزرگ
، مخصوصاً در
یک کشور
استبداد زده ،
طبیعی است که
در آغاز (یعنی
در دوره شکل
گیری جنبش)
شعارهایی به
نفع این یا آن
جریان سیاسی
مخالف داده
بشود ، اما هیچ
جنبش بزرگ
مردمی ، بنا
به تعریف ،
نمی تواند
ساخته و
پرداخته یک
جریان سیاسی باشد
و قاعدتاً اگر
از
خودانگیختگی
عمیقی
برخوردار
نباشد ، یا به
عبارت دقیق تر
، از خواست ها
و نیازها و نارضایی
های توده های
وسیع مردم
برنخیزد ، نمی
تواند پا
بگیرد و همه
گیر شود.
اما
آنی ترین و
مهم ترین
مسأله
اعتراضاتی که آغاز
شده اند این
است که چگونه
می توانند
دوام بیاورند و
خصلت واقعاً
توده ای و
سراسری پیدا
کنند؟ در پاسخ
به این سؤال
باید به یاد
داشته باشیم که
ادامه این
اعتراضات
حتماً سرکوب
رژیم را برخواهد
انگیخت و
سرکوب (با
توجه به فضای
قابل اشتعال
کنونی) می
تواند خشن و حتی
بسیار خونین
باشد. پس سؤال
این است که
چگونه می توان
برای تداوم
جنبش ، تیغ
سرکوب را
کُندتر ساخت؟
تجربه نشان می
دهد که هرچه
جنبش اعتراضی مسالمت
آمیزتر باشد و
دامنه آن
گسترده تر ،
هزینۀ سرانه
شرکت در آن برای
مردم پائین تر
خواهد آمد و
هزینۀ سرکوب آن
برای رژیم
سنگین تر تمام
خواهد شد. بنابراین
باید توجه
داشته باشیم
که :
اولاً
با شیوه
مسالمت آمیز
اعتراض ،
امکان تداوم و
توده ای تر
شدن جنبش را
بهتر می توان
تقویت کرد.
برخلاف تصور بعضی
ها ، شیوه
مسالمت آمیز
اعتراض به
معنای
سازشکاری
نیست ، بلکه
این شیوه کمک
می کند که
بهتر و مؤثرتر
بتوانیم
بایدها و
نبایدهای رژیم
را زیر پا
بگذاریم.
البته به
تجربه می دانیم
که نیروهای
سرکوب
معمولاً تلاش
می کنند مردم
را به واکنش
های تند
بکشانند تا
بهانه لازم
برای اقدامات
خشن تر و حتی خونین
تر را به دست
بیاورند. اما
فراموش نباید
کرد که رویارویی
با دشمن در
نقطۀ قوت آن
شرط عقل نیست.
و نیروهای
سرکوب در هر رویارویی
موضعی و محدود
عموماً
نیرومندتر از
جمعیت معترض
هستند ، زیرا
هم مسلح اند و
هم سازمان
یافته تر و
منضبط تر از
آنها.
ثانیاً
تداوم و توده
ای تر شدن
جنبش مهم تر
است از تندتر
شدن و رادیکال
شدن شعارهای
آن. دومی را می
توان از طریق
تأمین اولی به
دست آورد ، در
حالی که
چسبیدن به
دومی ،
مخصوصاً در مراحل
آغازین شکل
گیری جنبش ،
می تواند ظرفیت
های گسترش
حرکت را خفه
کند.
ثالثاً
تداوم و گسترش
هرجنبش
اعتراضی ، در
تحلیل نهایی ،
با ارتباطات و
توان ارتباط گیری
آن با توده
های همسو و هم
سرنوشت اش
تعیین می
گردد. بنابراین
حرکت های
اعتراضی
کنونی در
صورتی می
توانند ادامه
یابند و توده
گیر شوند که
از محاصره شدن
در درگیری های
موضعی و محدود
بگریزند و به امکانات
و گفتمان
ارتباطی
کارآمدی با
توده های وسیع
تر مردم دست
یابند. البته
فراموش نباید
که در صورت
گسترش جنبش ،
رژیم نیز برای
حفه کردن آن ،
ضربه را روی
ارتباطات
متمرکز خواهد
کرد. پس باید
روی کارآمدتر
ساختن و متنوع
تر کردن راه
های ارتباط
گیری با دقت
کار کرد ،
زیرا بدون
لجستیک
کارآمد در هیچ
جنگی نمی توان
به پیروزی دست
یافت و ارتباطات
هر نبرد سیاسی
حیاتی ترین
بخش لجستیک آن
است.
رابعاً
- ارتباطات
مخصوصاً در یک
جنبش اعتراضی
، بیش از
هرچیز دیگر ،
خصلت سیاسی
دارد. ظرفیت
تداوم و توده
ای تر شدن
حرکت های
اعتراضی آغاز
شده ، به شکل
گیری شعارها و
خواست های
روشنی بستگی
دارد که
بتوانند هم
سرنوشتی و هم
نوایی بخش های
مختلف مردم را
عیان تر سازند
و تقویت کنند. اعتراضات
کنونی (همان
طور که اشاره
کردیم) درمتن
بحران
اقتصادی و
سیاسی همه
جانبه ای صورت
می گیرد که
امان اکثریت
قاطع مردم را
بریده است. پیش
از این ، حرکت
های اعتراضی
مکرر کارگران
، معلمان ،
بازنشستگان و
مال باختگان ،
ضرورت ارتباط
گیری و سازمان
یابی سراسری
زحمتکشان را
نشان داده و
زمینه را برای
رویارویی های
بزرگ مردم با
رژیم آماده
ساخته و فراتر
از آن ،
مقدمات پیوند
جبهه های
پیکار برای
نان و آزادی
را فراهم
آورده است.
اما فراموش
نباید کرد که
بخش بسیار
بزرگی از
محروم ترین ها
و مظلوم ترین
ها هنوز توان
تحرک های
گسترده توده
ای را نداشته
اند. پس مسأله
اصلی این است
که آیا اکنون
حادتر شدن
فلاکت
اقتصادی می
تواند آنها را
نیز به میدان
بیاورد یا نه؟
پاسخ به این
سؤال می تواند
مثبت باشد ،
اما شورش
محروم ترین ها
و مظلوم ترین
ها در صورتی
می تواند کارساز
باشد که بخش
های برنشسته
زحمتکشان با
پیش کشیدن
شعارها و
خواست هایی
روشن ، دست
همیاری و هم
نوایی به سوی
آنها دراز کنند
و به
سازمانیابی آنها
کمک نمایند.
این کار با
پیش کشیدن
خواست تأمین
اجتماعی همگانی
امکان پذیر
است ؛ خواستی
که زمینه
مبارزه توده
ای برای آن
اکنون بیش از
هر زمان دیگر
آماده است و
تنها راهی است
که در شرایط
فروپاشی اقتصادی
می تواند دفاع
از زندگی
محروم ترین ها
و مظلوم ترین
ها را سازمان
بدهد و اکثریت
عظیم مردم را
در رویارویی
با این رژیم
جهنمی متحد سازد.
خواست تأمین
اجتماعی
همگانی
مسلماً می
تواند عوام
فریبی
رذیلانه
دستگاه ولایت
را نیز افشاء
کند و نیروهای
سرکوب را نیز
آشفته تر سازد.
زیرا مبارزه
برای آن می
تواند با
استناد به اصل
های ۲۹ ، ۳۰ و
۳۱ قانون
اساسی رژیم
آغاز گردد.
هرچند تردیدی
نباید داشت که
دست یابی به
آن در چهارچوب
جمهوری
اسلامی از
محالات است.
سرنگون
باد رژیم
جمهوری
اسلامی
زنده
باد آزادی،
دمکراسی و
سوسیالیسم
هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
جمعه
۸ دی ۱۳۹۶
برابر با ۲۹
دسامبر ۲۰۱۷