به
یاد ابراهیم
زال زاده،
شهید اهل قلم
روایت
برادر
ابراهیم زالزاده
تاریخ
انتشار: ۲۴
فروردین ۱۴۰۲
انسان
با یک انسان
دیگر چنین
کاری نمیکند.
شما یک خودکار
یا یک مداد
بردارید ۱۷
بار روی کاغذ
بزنید خسته میشود؛
۱۷ ضربه روی
قفسه سینه
برادرم زده
بودند و بعد
شاهرگ او را
بریده بودند؛
به قول معروف،
تیر خلاص.
قبلش
انگشتانش را
شکسته بودند
هر ده انگشت را
* * *
زالزاده
در جریان قتلهای
زنجیرهای ۵
اسفند سال ۱۳۷۵
ناپدید شد و
در اوایل
فروردین ۱۳۷۶
جسد او در
بیابانهای
یافت آباد در
حالی پیدا شد
که با وضعیتی
مشابه آنچه
بعدها بر
پروانه
داریوش فروهر
رفت، کارد
آجین شده بود. سینه
و پشت او را با ۱۷
ضربه کارد
پارهپاره کرده
بودند. خانواده
و دوستان
ابراهیم زال
زاده در دوازدهمین
سال قتل او با
انتشار
اطلاعیهای
تحت عنوان «گرامی
باد یاد
ابراهیم زالزاده،
جان فشاندهٔ
راه آزادی»،
یاد و خاطرهٔ
او را گرامی
داشته و بار
دیگر خواهان
دادخواهی و
معرفی آمران و
عاملان این جنایت
شدهاند.
* * *
یادداشت
پرند زاهدی
(زال زاده)
پرند
زاهدی (زال
زاده) دختر
ابراهیم زال
زاده در ۵
اسفند ۱۳۹۷ در
صفحه
اینستاگرام
شخصی خود برای
پدرش چنین
نوشت: «این
موقع از سال که
میرسد تلخی
از طعمِ
روزگارم نمیکاهد!
هر سال عمرت
را با هراس سر
رسید اسفند سپری
کردن، تنها
دلواپسیهای
دلِ یک دخترِ
داغدار را میخواهد
که حرامیان آن
دوران خون
پدرش را ریختند
و حرام
اندیشگانِ
حالا، حلالیت
خودش را، بر مسند
انکار نشستهاند!
با اینکه در
این روز دیگر
هیچگاه
تولدت را به
شادمانی، جشن
نخواهیم
گرفت؛ سالهاست
که کنار آمدهام.
اما با مرگت
در همین روز
نه! نتوانستم…
من با خدا و
خواستِ خدا و
خروارها خاکی
که با اجبار و
بیامان، تو
را در خواب و
خون به آن
سپردم، همه عمر
در نبرد بودم
و بدتر آن که
هرگز نرسیدم،
به هیچ پاسخ…
من اما، بزرگ
شدم با درد
اما شناختم
آدمها را با
رنج! اما
خوردم غصهها
را با شک! اما
رفتم راهها
را با ترس اما
دیدم هراسها
را!... آری پدر
جان، من به
چشم خویشتن
دیدم که بزرگی
با انسان چه
میکند، که
حتی بیست سال
بعد از مرگش
هم نابخردانِ
دوران، به
پشتِ نام
متبرکش پناه
میگیرند تا
پدیدار شود،
اندیشههای
پلیدشان! فقط
رخصت نبود که
بپرسم در این
بیست سال، بر
کدام بام،
داعیه داری از
حق و آزادی را
با مصلحت
ناحقِ خویش،
دو هوا میکردند!؟
چرا حتی
یکبار، یک نفر
شان، یک پیام
تسلیت هم نگفت
؟! هواداری از
خونت که هیچ،
چرا یک نفر
هواخواهِ
اندیشه ات
نشد!؟ حالا
اما شهید فکر
و فرهنگت مینامند!!!
چرا؟ چون
زمانه ایجاب
میکند که
زیست کنند رنگ
به رنگ به
مانند آفتابپرست،
هر ثانیه هفت
رنگ… دلت
نگیرد پدر
جان… من هم
آنها را سپردم
به دست همان
خدایی که به
خواستش تو را
سپردم به
خاکش! من اما
سخت دل تنگ تو
هستم. من از
ثانیههای
این زندگی،
هزاران ساعت
از تو و از هر
روز این
روزگار،
هزاران سال،
طلب دارَمَت…
پدر جانم…
خیالت تخت،
روحت آسوده،
من این روزگار
را میگذرانم
و بدتر از این
را هم نیز… چرا
که من دخترِ
تو هستم و
همچون تو، هیچ
قدرتی در این
جهان قادر
نخواهد بود
مرا به آنچه
نیستم، مبدل
سازد… و این
است اصلِ
آزادگی که تو
در رگهایم
جاری ساختهای
…»
* * *
«ابراهیم
زالزاده» و
«انتشارات
فرهنگی
ابتکار»
ابراهیم
زالزاده،
نویسنده،
پایهگذار و
مدیر «موسسۀ
فرهنگی
ابتکار» بود.
او یکی از
اولین
قربانیان
سلسله
جنایاتی شد که
به «قتلهای
زنجیرهای»
شهرت یافت.
«ابراهیم
زالزاده»،
پنجم اسفند
سال ۱۳۷۵ در
تهران ناپدید
شد، و یکماه
بعد در چنین
روزی (نهم
فروردین ماه)
جسدش را که با
ضربات متعدد
چاقو به قتل
رسیده بود در بیابانهای
اطراف «یافتآباد»
تهران پیدا
شد.
بخشی
از مجموعه
آثاری که در
معرفی «شعر
جهان» و «ادبیات
کودکان» در
زمان مدیریت
او بر موسسهی
فرهنگی
ابتکار تولید
و منتشر شد را
در لینکهای
زیر بشنوید.
شعر
جهان:
● چیدن
سپیدهدم
(مارگوت بیکل)
● سکوت
سرشار از
ناگفتههاست
(مارگوت بیکل)
● ترانههای
میهن تلخ
(احمد شاملو ـ
مظفر مقدم)
● ترانههای
ویکتور خارا
(احمد شاملو ـ
مظفر مقدم)
● سیاه
همچون اعماق
آفریقای خودم
(انتشارات ابتکار)
● اشعار
فدریکو
گارسیا لورکا
(ترجمه و صدای:
احمد شاملو)
برای
کودکان و
نوجوانان:
● یل و
اژدها
(داستان)
● مسافر
کوچولو
(داستان)
● خروس
زری، پیرهن
پری (داستان)
● این رسم
توست که
ایستاده
بمیری (به یاد
«خسرو گلسرخی»)
* * *
روایتی
از جنایت قتل
ابراهیم زال
زاده
https://www.youtube.com/watch?v=UCyE2BsaYa4