تونس بر
لبهی تیغ
كوین
اندرسن
ترجمه
فرزانه راجی
ششم
فوریه، روز
رسوایی
ترور
جبونانهی
«شكری بلعید»
تونس را به
بزرگترین
بحران خود پس
از سرنگونی
رژیم بنعلی
در 2011 سوق داد.
شكری بلعید،
از مشهورترین
نمایندگان
كارگری و
رهبران چپگرای
كشور، صبح روز
ششم فوریه
هنگام ترك
خانه ظاهراً
توسط فعالین
بنیادگرا
مورد اصابت گلوله
قرار گرفت. وی به
خاطر دفاع از
معدنچیان ِ
فسفات ِ «قفصه»
در مقابل
سركوب دولت،
بعد از اعتصابشان
در سال 2008 در
رژیم سابق،
شهرت یافته
بود. بلعید
یكی از اعضای
برجستهی چپ ِ
سكولار در دهههای
گذشته بود. او
همواره
ماركسیست و یكی از
رهبران «جبههی
ملی» بود كه
تابستان سال
گذشته
از گروههای بالقوه
بزرگی از
نیروهای چپگرا
و سكولار
تاسیس شد. با توجه
به اینكه
بلعید سالهای
زیادی را در
رژیم سابق در
حبس بود، از
تهدیدهای به
مرگ كه پیوسته
از جانب بنیادگرایان
دریافت میكرد
ترسی نداشت.
تهدیدهایی كه
با فتوای
علنیِ برای
ترور او، از
جانب برخی از
واعظان همراه
میشد.
طی چند
ساعت پس از
مرگ بلعید
جمعیتی از
جوانان برای
اعتراض در
مركز تونس، در
مقابل وزارت
كشور (پلیس)
گرد آمدند و
خواستار
استعفای
حكومت شدند.
در میان
زحمتكشان
واكنش بیشتر
مستقیم بود تا
كلامی.
تظاهركنندگان
در شهرهای
كارگری همچون
«قفصه»، «كاف» و
«سیدی بوزید»
دفاتر حزب حاكم
ِ «النهضه» را
به آتش
كشیدند.
آخرین شهر جایی
است كه انقلاب
2011 از آن شروع
شد، بعد
از اینكه
دستفروشی
خیابانی به
نام «محمد بوعزیزی»
در اعتراض به
خشونت پلیس و
سركوب اقتصادی،
خود را در آتش
سوزاند.
رهبری
ارشد «النهضه»
مدعی اعتدال،
براساس مدارا
و دموكراسی
است ، ولو اینكه این در
تمامی جهات ،
چه از نظر
اقتصادی و چه
فرهنگی، جهتگیریهای
محافظهكارانهای
دارد.
اما چپگرایان
و سكولارها آنها
را به
خاطر حمایت
تاكتیكیشان
از حملات
فیزیكی
اسلامگرایان
افراطی به
خود، به
دودوزهبازی
متهم میكنند.
براساس آنچه
رژیم ادعا
دارد این
حملات وحشیانه
از طرف سلفیهای
افراطی خارج
از حزب
«النهضه»
انجام میشود،
اما چپگراها
و سكولارها با
اشاره به اینكه
هرگز عاملان
این حملات
دستگیر نمیشوند،
اظهار میدارند
كه حداقل این
است كه
«النهضه»
احتمالاً از
سلفیها
برای كار
كثیفش، یعنی
تلاش برای به
حاشیه راندن
رقبایش،
استفاده میكند. (یك
استنثا براین
فضای مبتنی بر
بخشودگیِ
مرتكبین
هنگام
آشكار شدن رد پای
سلفیستها در
حمله به سفارت
امریكا در
سپتامبر روی
داد، و علت آن
خاطر فشار
زیادی بود كه
از جانب واشنگتن
به حكومت وارد
شد.) بلعید و
برخی دیگر از چپگرایان
از این فراتر
رفتند و
«انجمنهای
حامی انقلاب»،
گروهی وابسته
به «النهضه»، را
كه به واقع
باعث تداوم
بسیاری از حملات
و تهدیدات به
سكولارها و
چپگرایان شده
است، متهم
كردند.
به نظر
میرسد
«النهضه» نیز
خود در واكنش
به ترور
بلعید، به
دلیل فراخوان
«حمادی
جبالی»، نخستوزیر،
مبنی بر
استعفای
تمامی وزرا و
جایگزینی
آنان با
تكنوكراتهای
خنثی، تا كامل
شدن و تصویب
قانون اساسی
جدید كه هنوز
در جریان است،
دچار تفرقه
شده است. به نظر
میرسد كه
«جبالی»
در «النهضه»
در اقلیت قرار
دارد،
بنابراین
بسیاری از
رهبران این
حزب پیشنهادهایش
را رد كردند.
اما با توجه
به اینكه
«النهضه» اكثریت
كرسیها را در
مجلس ندارد و
فقط بر
ائتلافی در
مجلس
كنترل دارد،
چشمانداز
نامشخص است.
هشت
فوریه:
سوگواری و
مجلس یادبود
شكری بلعید
اعتراضات
و سوگواری به
خاطر ترور
«بلعید» در جمعه
8 فوریه، با
اعتصاب
سراسری و شركت
گستردهی
مردم در مراسم
تدفین، در
تونس به اوج
خود رسید.
كارگران
تونسی كه
«بلعید» را
دوست و حامی
خود میدانستند،
با فراخوان
«اتحادیهی
عمومی
كارگران تونس» (UGTT) به طور
گسترده دست به
اعتصاب عمومی
یكروزه زدند.
این اتحادیه
همچنین اعلام
كرد كه دبیركل
اتحادیه،
«حسین عباسی»،
نیز بعد از
ترور «بلعید» مرتباً
از طریق تلفن
به مرگ تهدید
شده است.
اعتصاب
یادشده فرودگاهها،
مدارس،
فروشگاهها،
اتوبوسها،
ترامواها و
دفاتر دولتی
را به تعطیلی
كشاند. این
اعتصاب
بزرگترین
تظاهرات
كارگری
بعد از
تظاهرات ضد
ریاضتكشی در
سال 1978 بود و از
اعتصاب عمومی
دوساعته كه توسط
همین اتحادیه
در انقلاب 2011
فراخوانده شده
بود بسیار
چشمگیرتر بود.
بیش از
پنجاه هزار تن
از مردم در
خیابانهای
تونس برای
برگزاری
سوگواری
«بلعید» سرما و
باران را به مصاف
طلبیدند. شعارها
شامل «نان،
آب، اما
النهضه نه» یا
«غنوشی آدمكش»،
اشاره به رشید
غنوشی دبیركل
«النهضه»، و حتی
«مردم انقلابی
دیگر میخواهند»،
بود.
جمعیت
از صبح زود در
محل اصلی
راهپیمایی،
خانهی «جبل
جلود»، همسایهی
تهیدستی كه
بلعید در خانهاش
بزرگ شده بود،
گرد آمدند.
تشییعكنندگان
جنازه در
تمامی مسیر با
اجرای سرودهای
عزا توسط
زنان، كه در
شمار زیادی در
این مراسم
شركت كرده
بودند،
همراهی میشدند.
(راهپیمایی در
عین حال به
شدت توسط
ارتش، از طریق
پرواز هلیكوپترها
برفراز سر
جمعیت، حفاظت
میشد. این
برای
فرماندهی
ارتشی كه
همچون مصر چندان
شیفتهی
حكومت
بنیادگرا
نیست ژست
كوچكی نبود.
دستكم شكلی
از فشار بر
«النهضه» بود
تا بخشی از
كنترل خود را
به نفع ِ
پیشنهاد جبالی
برای حكومت
تكنوكراتها
واگذارد.)
جوانان محلات
فقیرنشین
اطراف در جریان
مراسم
نتوانستند
خود را كنترل
كنند و به طرف
پلیس سنگپرانی
كردند كه باعث
شد پلیس
به سوی تمامی
جمعیت گاز اشك
آور شلیك كند.
اما جمعیت انبوه
بدون تزلزل تا
آخر مراسم در
محل باقی ماند.
رفیق
سیاسی بلعید،
«حامه حمامی»،
در خطابهی
سوگواری او یك
شعار حزبی
برای آینده
صادر كرد:
«تونسیها،
متحد شوید.
انقلاب ادامه
دارد.»
گردهمآییهایی
كوچكتر، اما
مهمی، در
شهرهای دیگری
همچون «قفصه» و «سیدی
بوزید» نیز
برگزار شد،
این درحالی
بود كه صدها
تن از راهپیمایان
شعار میدادند:
«شكری بخواب، مبارزهات
را ادامه میدهیم.»
روزبعد،
اعضای
«النهضه» و
سلفیها
تظاهرات خود
را با هدف
قراردادن
فرانسویها
به عنوان
نیروی حامی
سكولاریستها
و چپگراهایی
كه روز قبل
راهپیمایی
كرده بودند،
در تونس
برگزار
كردند. یكی
از تظاهر
كنندگان
اظهار داشت:
«ما اتحاد بین
چپ، رژیم سابق
و فرانسه را
نمیپذیریم.» اما
تظاهرات آنان
فقط چند هزار
تن از مردم را
به خود جلب
كرد.
افزایش
تنش بین
بنیادگرایان
و چپ
دو سال
بعد از انقلاب
2011 بحرانهای
اقتصادی، با
حدود 18 درصد
بیكاری به
نسبت نرخ 13
درصدی
قبل از آن، و
نرخ بیكاری
بیشتر برای
جوانان، عمیقتر
شده است.
تفرقهی
عمیقی بین
رهبری
بنیادگرا و
طبقات زحمتكش
و تهیدستان
شهری ایجاد
شده است.
همانطور كه
«جان كول»
محقق
امریكایی
خاورمیانه
نوشت: «یكی از
دلایلی كه
اتحادیهی
عمومی
كارگران تونس
فراخوان
اعتصاب عمومی
داد این بود
كه حزب مذهبی راست
حاكم،
«النهضه»، از
هنگام انقلاب
با بخش تجارت
خصوصی تونس ائتلاف
نیرومندی ایجاد
كرده، با
كارگران
همدلی نشان
نداده و گاه اعتصابات
و تحركات
آنان
را سركوب كرده
است.»
(چرا بهار
عرب تونس در
آشفتگی است،
یادداشت توضیحی
اطلاعاتی، 9
فوریه 2013)
از
زاویهای
مثبت، پیشرفتها
از زمانی كه
انقلاب آغاز
شد، به ایجاد
ارتباطی جدید
بین مردم
زحمتكش و
روشنفكران
انجامید كه
هردوی آنان
مخالف برنامهی
بنیادگراها
هستند.
در 18
اكتبر در
«تطاوین»
تظاهركنندگانی
كه از «النهضه»
حمایت میكردند
به جلسهای از
حزب سكولار ـ
لیبرال ِ«ندای
تونس» حمله كردند
كه نتیجهی آن
كتك زدن «لطفی
ناقد» رهبر
این حزب تا
سرحد مرگ بود.
بعد از آن
برخی از
نمایندگان
«النهضه» خواستار
آزادی
دستگیرشدگان
از جمله
ارازلی شدند
كه به «ناقد»
حمله كرده
بودند. درحالی
كه راشد الغنوشی،
دبیركل
«النهضه»
انعطافپذیری
نسبی از خود
نشان داد و
حداقل در معرض
عموم حالت
دموكراتیكی
گرفته بود،
بسیاری با دیدن
ویدئویی از
ملاقات خصوصی
وی با سلفیها
در ماه اكتبر،
كه بهشکل
حیرتآوری با
سلفیها
همدلی نمایش
میداد،
آشفته شدند. رهبر
قدیمی، متعصب و
سابق
«النهضه»،
«صادق شورو»،
به سهم خود با
تندی خواستار
مجازات
فیزیكی
سكولارهایی
شد كه با
بنیادگرایان
در شهر
«تطاوین»
درگیر شده
بودند.
در ماه
نوامبر در شهر
«سلیانه»، شهری كشاورزی،
جرقهی
اغتشاش به
واسطهی فقر
زده شد و
ناامیدی شهر
را فراگرفت. اخراج
ِ استاندار
«النهضه» یكی
از مطالبات
تظاهركنندگان
بود كه با
حمایت
قدرتمند
«اتحادیهی
عمومی
كارگران تونس»
صورت گرفت.
سرانجام استاندار«
النهضه» بعد
از پنج روز
درگیری، كه در
آن بیش از 300 نفر
از مردم زخمی
شدند، اخراج
شد.
در ماه
دسامبر پلیس
مجبور شد برای
جدا كردن بنیادگرایان
و
سكولارهایی كه برای
یادبود ترور 1952 «فرحات
حشاد»، رهبر
مهم اتحادیههای
كارگری و
مبارز
ضداستعماری،
توسط نیروهای
وابسته به
ارتش فرانسه،
گردهماییهایی
جداگانه برپا
كرده بودند،
وارد عمل شود.
درطی
سال گذشته
شخصیتهای
سیاسی
سكولار،
روشنفكران و
شخصیتهای
فرهنگی از
جانب
بنیادگرایان
با تهدیدها و
حملههای
فزایندهی
فیزیكی
ازجمله تهدید
به مرگ روبرو
بودهاند.
یكی
از مثالها در
روزهای اخیر
در مورد خود ِ
«بلعید» است. در دوم
فوریه
گردهمایی را
كه در شهر «كاف»
سازماندهی
كرده بود
بنیادگرایان
به هم زدند، و او
علناً آنان را
متهم كرد كه
از اعضای
«انجمنهای
وابسته به
النهضه برای
حفاظت از
انقلاب» هستند. این
آخرین نطق
«بلعید» قبل از
ترورش بود.
شكری
بلعید: فرزند
انقلابی تونس
سرنوشت
شخصی «شكری
بلعید» نمونهای
است از سرنوشت
كل ِ نسل
انقلابیون
تونس.
در سال 1964 در
خانهی
همسایهی
فقیرش، «جبل
جلود» به دنیا
آمد. در دههی 1980
به عنوان رهبر
و سخنران
دانشجویی با
گرایشهای
ماركسیستی و
پانعربیستی، جلب
توجه كرد. در سال 1987 به
مدت شش ماه به
زندان افتاد.
سالهای
متمادی عضو یك
حزب زیرزمینی
ماركسیست ـ لنینیستی
یعنی «حزب
كارگران
كمونیست تونس»
بود كه تنها
بعد از انقلاب
سال 2011 قانونی
اعلام شد.
گروه بعد از
آن دچار
تحولات خیلی
مهمی شد.
درطی
انقلاب 2011 نیز
«بلعید» به
همراه رفیق
سیاسیاش
«حامه حمامی»
كه امروز
شناختهشدهترین
رهبر «جبهه
ملی» است، در
مركز و محور
همه چیز بود. «بلعید»
به خاطر
انتقاد از
لیبرالدموكراتها
و همچنین
بنیادگرایان
دشمنان زیادی
برای خود
تراشید، اما
در عین حال
احترام عمومی
زیادی به دلیل
سخنوری و
شجاعت خود
بدست آورد.
«بلعید» به
عنوان یكی از
مهمانان
همیشگی
برنامههای
تلویزیونی در
حمله به جناح
ارتجاعی «النهضه»
كه آنها را
برای ایجاد جو
خشونت و ارعاب
علیه سكولارها
و چپها سرزنش
میكرد،
كوتاه نمیآمد.
این امر باعث
شد كه
تهدیدهایی
آشكار از واعظان
نظامی
بنیادگرا و
تهدیدهای
بسیاری در صفحات
فیسبوك
دریافت كند،
همچنین
تهدیدهای
تلویحی از
طرف وزیر
كشور، «علی
عریض»، یكی از
اعضای
«النهضه» كه به
طور علنی
خشونت منتسب
به «بلعید» را
در شهر
«سلیانه»
محكوم كرد.
همچنین
ویدئوهایی كه
در آنها
بنیادگرایان
خواستار كشتن
«بلعید» بودند
ماهها
دست به دست
میگشت.
امید
به آینده
مانند
نمونهی مصر
در چندماه
اخیر، در تونس
نیز نه بیش از
آن، شكاف بین
نیروهای
سكولار و چپ
با بنیادگرایان
در حال حاضر
قطعی و
غیرقابل
برگشت است. بازهم
مانند مصر،
اخیراً در
تونس نیز به
نظر میرسد
كه این
نیروهای
سكولار و چپ
هستند
كه دارند
قدرت میگیرند، زیرا
حضور
بنیادگرایان
در قدرت، از
انقلاب 2011،
باعث از بین
بردن توهم
بسیاری از
حامیان آنان
یا كسانی شد
كه حداقل آنها
را بهتر از رژیم
سابق میدیدند
یا فكر میكردند
باید به آنها
فرصتی برای
گرفتن قدرت
دولتی داد. در عین
حال در تونس
نیروی كار و
چپ سازمانیافتهتر
و بسیار قویتر
از مصر است،
چنانكه
گرایشهای
سكولار در
میان مردم به
طور كلی بیشتر
است.
این امر ثابت
میكند كه تراژدی
ترور «بلعید»
سرانجام به
سیاستهایی
رهنمون خواهد
شد كه او
زندگیاش را
به خاطر آنها فدا
كرد.
اگر واقعاً
اینطور باشد
آیا بازهم
تونس همانطور
كه در سال 2011
انجام داد
پیشاهنگ
انقلاب عرب
خواهد بود؟
کوین
اندرسن
نقد
اقتصاد
سیاسی18/02/2013