سوریهی
خاموش
آرمین
نیکنام
روی
نقشه، کمی آنطرفتر
از تمام آنچه
از سوریه در
رسانهها و
خبرها میبینیم
و میشنویم،
اتفاقاتی به
همان شدت در
سرزمینی رخ میدهند
که صدایی از
آن شنیده نمیشود.
از قضا آنچه
در جریان است
نیز برخاسته
از خودسوزی
همان جوان
تونسی است.
همان اتفاقی
که عواقب آن،
امروز به نام
«بهار عربی» به
گوش همه رسیده
است.
بحرین،
سرزمینی است
که روزگاری
منجر به گسست دولت
انگلستان از
حکومت پهلوی
گردید. به
دنبال
استقلال
بحرین و پس از
آن، جنگ داخلی
لبنان و ویران
شدن سامانههای
بانکی این
کشور، بحرین
تبدیل به مرکز
ثقل تجارت
خاورمیانه با
غرب شد. شیخ حمد
بن عیسی، از
خاندان آل
خلیفه که از
سال ۱۷۸۳ تا
به امروز بر
این کشور حکمفرما
هستند، در سال
۱۹۹۹ پس از یک
سلسله اعتراضات
مردمی به
حکومت پدرش در
فاصلهی سالهای
۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹
و سپس فوت وی
به سلطنت
رسید. بخشی از
این اعتراضات
به دنبال
معاهدهی
نظامی عیسی بن
سلمان (پادشاه
پیشین) با
آمریکا بود که
به موجب آن
آمریکا میتوانست
تسهیلات
نظامی خود را
در بحرین
پیاده کند و
در جنگهای
منطقهای از
بحرین به
عنوان پایگاه
نظامی خود
استفاده کند
[۱]. به حکومت
رسیدن شیخ
حمد، با آزادی
زندانیان
سیاسی که در
جریان
اعتراضات
پیشین دستگیر
شده بودند و
همچنین
بازگشایی
مجدد پارلمان
همراه بود که
پیش از این در
دوران سلطنت
پدر وی، تعطیل
شده بود. علیرغم
این فضای
متفاوت،
تبعیض میان
شیعیان و اهل
تسنن رو به
رشد نهاد. او
همچنین مسیر
همگرایی به
سمت سیاستهای
غرب را مدنظر
قرار داد و در
این راستا، بحرین
در تهاجم
نظامی آمریکا
به افغانستان
حضور فعال
داشت. در خلال
جنگ عراق، علیرغم
اینکه
پادشاه بحرین
حتی تا مرز
اعطای
پناهندگی سیاسی
به صدام حسین
پیش رفت؛
همزمان کشورش
را نیز پایگاه
تسلیحاتی
زمینی، هوایی
و دریایی
آمریکا و ناتو
قرار داد. پس
از همکاری با آمریکا
در تهاجم
نظامی علیه
افغانستان،
بحرین به
عضویت سازمان
«متحدین ارشد
غیرناتو» [۲] آمریکا
در آمد که به
موجب این
عضویت،
آمریکا موظف
خواهد بود تا
در صورت بروز
بحران از این
کشور حمایت
کند.
از
آغاز دوران
زمامداری
شیخ حمد تا به
امروز، بحرین
شاهد رشد
گستردهی
خصوصیسازی
بوده است. این
روند خصوصیسازی
-که به دنبال
محدود بودن
منابع نفتی
بحرین نسبت به
سایر کشورهای
حوزهی خلیج،
بسیار
افسارگسیختهتر
از سایر
کشورهای این
منطقه است- با
تکیه بر نیروی
کار شیعه در
کنار سرمایهداری
اهل تسنن پیش
میرود. در
این راستا
بحرین، تنها
کشور عربیست
که معاهدهی
تجارت آزاد با
ایالات متحده
را امضا کرده
است [۳] و در سال
۲۰۰۶ نیز
عنوان
بالاترین رشد
اقتصادی
منطقه را توسط
کمیسیون
اقتصاد آسیای
غربی سازمان
ملل کسب کرد [۴].
در مقابل این
رشد اقتصادی،
اختلاف
طبقاتی میان
طبقات فرودست
شیعه و پیشگامان
سنی بحرین نیز
رو به افزایش
نهاد. این رشد
اختلاف
طبقاتی در
کنار تبعیض
مذهبیای که
از دیرباز
میان پیروان
مذاهب وجود
داشت، کافی
بود تا در
کنار بهار
عربی، بحرین
نیز شاهد
اعتراضات
مردمی باشد.
اعتراضات
شیعیان
بحرینی که از
قضا از لحاظ
جمعیت اکثریت
کشور را تشکیل
میدهند،
عواقبی بر
سایر شیعیان
منطقه -که
اکثرا از لحاظ
جمعیتی، کمتر
از اهل تسنن
هستند- نیز خواهد
داشت. برای
مثال، خیزشهای
شیعیان
بحرین، منجر
به تحریک
اقلیت شیعهی
عربستان
سعودی خواهد
گردید. حجم
بالای سلاحهایی
که توسط
ایالات متحده
به بحرین
فروخته میشود
-بدون آنکه
بحرین در
وضعیت جنگی با
هیچ کشوری
قرار داشته یا
تهدیدی از طرف
کشوری در منطقه
دریافت کرده
باشد- و
همچنین بودجههای
نظامی کلان
ایالات متحده
که در بحرین
خرج میشوند
[۵]، خود گواهی
هستند بر
اهمیت سرنوشت
بحرین بر
عربستان
سعودی، متحد
اول ایالات
متحده در
منطقه و
همچنین اهمیت
حفظ حاکمیت
بحرین که روز
به روز
نئولیبرالتر
میشود.
تفاوت
مانور رسانهای
ایالات متحده
در مواجهه با
اعتراضات
سوریه و بحرین
که دوشادوش
یکدیگر پیش میروند
نیز به رویکرد
این مبارزات
برمیگردد.
پوشش رسانهای
حجیم اتفاقات
سوریه در کنار
سکوت سنگین همین
رسانهها در
قبال آنچه در
قلمرو یکی از
متحدین نظم جهانی
در حال وقوع
است، سرکوب
گستردهی
شهروندان و
کودکان و آمار
بسیار بالای
بازداشتهای
فعالان و
مخالفان
حکومت بحرین
به واسطهی
کمکهای
نظامی ایالات
متحده [۶] و
همچنین نسبت
دادن این
تحرکات در
فضای عمومی به
حاکمیت
ایران، نشانگر
روال حاکم بر
اتفاقات
بحرین است. در
حالی که
مقامات بحرین
و آمریکا
بارها و بارها
تحرکات مخالفین
در این کشور
را به حاکمیت
ایران نسبت دادهاند،
در یکی از
اسناد
منتشرشده
توسط ویکی لیکس،
به نقل از
سفارت آمریکا
آمده است:
«هر
بار که ما با
سران دولت
بحرین به
گفتگو مینشینیم،
آنها در خفا
به ما میگویند
که اپوزیسیون
شیعه توسط
ایران
پشتیبانی میشود.
ما همواره
سندی برای این
مدعا خواستهایم،
اما هیچ مدرک
قانعکنندهای
از پول یا
سلاح مرتبط با
دولت ایران در
بحرین به دست
نیاوردهایم.
از زمان
محکومیت
هواداران آیتالله
شیرازی در
بحرین که
بعدها بخشوده
شدند و سپس به
فعالیت سیاسی
قانونی در
چارچوب حزب
العمل (که هم
اکنون فاقد
کرسی
پارلمانی است)
روی آوردند، هیچ
شاهدی بر
دخالت دولت
ایران در
بحرین وجود ندارد.
اگر دولت
بحرین مدرک
مستدلی مبنی
بر دخالتگری
ایران داشته
باشد، قطعا آن
را به ما
ارائه میکند»
[۷].
قرار
گرفتن بحرین در
کنار سوریه و
این همزمانی
میان خیزش
مردم در این
دو کشور میتواند
تا حدود زیادی
آشکارکنندهی
مفهوم «دخالت
بشردوستانه»
باشد که این
روزها در فضای
سیاسی
خاورمیانه،
با اوضاعی
نابسامانتر
از همیشه به
دفعات شنیده
میشود. در
حالی که مردم
سوریه و بحرین
هر دو قربانی
دولتهای
فروماندهشان
میشوند،
فشارهای
اقتصادی و
اجتماعی وارد
بر مردم ایران
روز به روز
گستردهتر میشود
و در کنار رشد
هر چه بیشترِ
نفوذ «نظم
جهانی» به
منطقه، میتوان
ردپای افقهای
مدنظر خیزشها
را در این
«دخالتهای
بشردوستانه»
هر چه بیشتر و
بهتر دید. بحرین
و سوریه درسی
هستند برای
کسانی که با
تکیه بر این
دست دخالتها
سعی دارند
جنبشهای
مردمی را به
محاق
بفرستند،
سیاست را انحصاری
کنند و مردم
را به انفعال
و انزوا سوق
دهند. در
مقابل این
فرآیندهای
آلترناتیوساز
از بالا، چارهای
جز تقویت هر
چه بیشتر
نیروهای مردمی
وجود نخواهد
داشت. سیاست
برای مردم
استْ پس
ناگزیر است از
مردم آغاز شود.
توسط:
پراکسیسhttp://praxies.org/?p=1674
|
4 April 2013
پینوشتها:
[۱] ۲۸
اکتبر ۱۹۹۱.
[۲] MNNA:
Major Non-NATO Ally.
[۳] بر
اساس پروفایل
کشور بحرین در
وبسایت بانک
جهانی.
[۴] نشریهی Arabian
Business اول فوریه
۲۰۰۷.
[۵] بنا
بر گزارش
وزارت کشور
آمریکا
(منتشرشده در بیست
و هشت آگوست
سال جاری)،
این کشور از
سال ۲۰۰۰ تا
به امروز
مبلغی معادل
۱.۴ بیلیون
دلار سلاح به
بحرین فروخته
است. آمریکا
در این کشور
نهادها و
مدارس ویژهای
برای تعلیم
سربازان ارتش
افتتاح کرده
است و سربازان
این کشور نیز
بر اساس
قراردادهای
متفاوت برای
آموزش به
آمریکا اعزام
میشوند.
[۶] به
گزارش بسیاری
از روزنامههای
آمریکایی
(واشنگتن پست،
۱۲ می ۲۰۱۲؛
نیویورک
تایمز همان
روز؛ کریسشن
ساینس
مونیتور همان
روز) آمریکا
در خلال سرکوب
مردم در
بحرین، به این
کشور
هواپیما،
تانک، و اسلحه
فروخته است.
[۷] روزنامهی
گاردین،
پانزدهم
فوریهی ۲۰۱۱.