کنفرانس
«گفتگوی جهانی
برای آیندهی
ایران» چه بود
و چه اهدافی
را دنبال میکرد؟
آرش
عزیزی
شهر
تورنتوی
کانادا
آخرهفتهی
گذشته میزبان
کنفرانسی به
نام «گفتگوی
جهانی برای
آیندهی
ایران» بود.
این کنفرانس
را وزارت امور
خارجهی دولت
محافظهکار
کانادا در
همکاری با
«دانشکدهی
مانک» در
دانشگاه
تورنتو
برگزار کرده
بود. کنفرانس
به صورت
دربسته و با
حضور حدود
پنجاه مهمان
ایرانی از
سراسر جهان
برگزار میشد.
کنفرانس به
صورت دربسته
برگزار میشد
و امکان حضور
برای رسانهها
یا کسانی که
دعوت نشده
بودند نبود.
خبر برگزاری
کنفرانس به
طور رسمی تا
صبح برگزاری
آن اعلام نشد
و در نتیجه تا
یکی دو روز
قبل از آن به
جایی هم درز نکرد.
فهرست
سخنرانان و
مدعوین تا
آخرین لحظه در
اختیار هیچ
کس، حتی خود
مدعوین، قرار
نداشت.
کنفرانس
در عین حال به
صورت مستقیم
برای بینندگان
اینترنتی پخش
میشد و برگزارکنندگان
ظاهرا از فنآوری
ویژهای
استفاده کرده
بودند که
امکان عبور
کاربران داخل
ایران از
فیلترها را میداد.
به گزارش
روزنامهی
گلوب اند میل،
از اصلیترین
روزنامههای
کانادا،
وزارت امور
خارجه بیش از
۲۵۰ هزار دلار
کانادا (معادل
با حدود ۸۶۰
میلیون تومان)
خرج این
کنفرانس کرده
بود.
کنفرانس
را جان برد،
وزیر امور
خارجهی
کانادا، و
جنیس استاین،
رئیس دانشکدهی
مانک، به طور
مشترک افتتاح
کردند. برد و
استاین هر دو
بر همکاری
بسیار نزدیک
دولت و این دانشکده
تاکید داشتند.
برد حتی از
این گفت که چطور
خانم استاین
را بیش از
اعضای
خانوادهی
خودش میبیند
و او در مسائل
مختلفی با
وزارتخانه
همکاری میکند.
استاین خود با
لحنی عجیب از
برد تعریف کرد
و گفت در «حقوق
بشر اصلا در
دی ان ایِ او
(برد) هست.»
با این
حساب، نباید
جای شک چندانی
در مورد ماهیت
و منشا
برگزاری
کنفرانس وجود
داشته باشد.
اما اهداف این
برگزارکنندگان
چیست؟
در این
مورد نیز
استناد به حرفهای
خود خانمِ
استاین کفایت
میکند.
استاین که
کنفرانس را به
طور مشترک با
وزیر خارجه
آغاز کرده بود
آنرا به همین
سیاق و به طور
مشترک با وزیر
دفاع، پیتر مککی،
به پایان
رساند. (مککی
در روز آخر به
طور خارج از
برنامه برای
همراهی با همسرش،
نازنین افشینجم،
به کنفرانس
آمد.) استاین
در سخنان
پایانی خود
گفت این اولین
اقدام از نوع
«دیپلماسی دیجیتال»
در کانادا است
و هدف از آن
رساندن صدای کانادا
به گوش مردم
ایران است.
استاین در ضمن
تاکید کرد که
این تلاش با
این کنفرانس
پایان نمییابد
و از طریق وبسایتی
که با خرج
دولت ایجاد
شده ادامه
خواهد یافت.
او در نامهای
که چند روز
بعد منتشر شد
گفت حدود۱۵۰
هزار نفر از
درون ایران با
کنفرانس
ارتباط
برقرار کردهاند
و از طریق آن
محتوای
بیشتری نیز
«در هفتههای
آینده» به دست
ایرانیان میرسد.
اینکه
دولت کانادا
بکوشد منافع
خود را در
ایران پیش
ببرد جای تعجب
چندانی ندارد
و همان چیزی
است که از
دولتهای
ثروتمند جهان
انتظار میرود
که همیشه به
دنبال پیش
بردن منافع با
استفاده از
منابع سرشار
خود بودهاند.
اما از آنجا
که تدارکات برگزاری
این کنفرانس
بسیار
محرمانه
انجام شد
وظیفهی
روزنامهنگارانه
حکم میکند که
بعضی واقعیات
ساده در مورد
آنرا
بنویسیم و در
اشتراک
بگذاریم.
بخصوص به این
علت که
متاسفانه
بعضی افراد
در معرفی این
کنفرانس از
هدف اصلی و اعلامشدهی
آن که
«دیپلماسی
دیجیتال» برای
دولت کانادا
باشد دمی نمیزنند
و چنان جلوه
میدهند که
انگار فضایی
برای «گفتگو»
برای اپوزیسیون
و یا امثالهم
بوده است. در
ضمن چهرهی
برگزارکنندگان
و شرکتکنندگان
در کنفرانس
شاید برای
همگان روشن نباشد.
چنانکه
گفتیم از هیچ
یک از رسانهها،
چه خارجی و چه
داخلی، به
عنوان رسانه
دعوت نشده بود
گرچه تعدادی
از ژورنالیستها
و افراد درگیر
با رسانهها
حاضر بودند از
جمله بهمن
کلباسی و نیما
اکبرپور از بی
بی سی فارسی و
سیما سحر زرهی
از هفتهنامهی
شهروندِ
تورنتو.
نویسندهی
این سطور نیز
نه به عنوان
روزنامهنگار
که به عنوان
مترجم رسمی
شفاهی در این
کنفرانس شرکت
کرد. تا دو روز
قبل از
کنفرانس اصلا
خبر نداشتم که
موضوع آن چیست
و تنها مثل
همیشه محل
برگزاری را از
شرکت ترجمهای
که با آن
قرارداد بستم
پرسیدم بی آنکه
بدانم موضوع
کنفرانسی که
برقرار شود
اصلا سیاست
است یا هنر یا
چه.
با
آغاز کنفرانس
به سرعت برایم
روشن شد که
جهت اصلی آن
مخالف باورها
و ارزشهای من
است. یعنی به
عنوان فعال
سیاسی حامی حقوق
کارگران
ایران و جهان،
علاقهای
نداشتم به پیش
بردن اهداف
سیاست خارجهی
دولت محافظهکار
کانادا در
ایران کمک
کنم. اما
تصمیم گرفتم
مطابق موازین
حرفهای و طبق
قراردادی که
بسته بودم تا
پایان کار به
ترجمهی خود
ادامه دهم و
در ضمن دیدههای
خود را به
عنوان
روزنامهنگارِ
ناظر با مردم
در میان
بگذارم. این
است که خطوط
حاضر را میخوانید.
پیش از
روایت البته
باید چند کلمه
در مورد ماهیت
دولت محافظهکار
کانادا بگویم
که شاید برای
خوانندگان
آشکار نباشد.
واقعیت اینجا
است که گرچه
اکثر دولتهای
غربی در چند
ماه گذشته
رویکردی
بسیار خصومتجویانه
نه فقط نسبت
به دولت ایران
که نسبت به مردم
ایران ابراز
کردهاند این
در مورد
کانادا از همه
شدیدتر است.
دولت هارپر در
کانادا را در
واقع میتوان
بدون اغراق
شاید راستگراترین
دولت کل جهان
غرب دانست. نه
تنها احزاب
اپوزیسیون آن
در کانادا،
مثل ان دی پی و
حزب لیبرال،
که حتی دولت
دموکرات
باراک اوباما
در آمریکا نیز
بارها از
رویکردهای
راستگرایانهی
هارپر انتقاد
کردهاند.
این
شاید بتواند
ماهیت پنلِ
اول کنفرانس
را بهتر توضیح
داد. در کمال
شگفتی شاهد
بودیم که پنلی
که قرار بود
موضوعش
اقتصاد ایران
باشد در واقع
به «چگونه
اقتصاد ایران
را در هم
شکنیم» بدل
شده بود. یعنی
هیچ یک از سه
عضو پنل مخالف
تحریمهای
اقتصادی
گستردهای که
اقتصاد ایران
را به زانو در
آورده و زندگی
میلیونها
نفر در
کشورمان را
تخریب کرده
نبودند. دکتر
فرخ زندی، که
از چهرههای
گروه سیاسی
موسوم به
«سکولارهای
سبز» است، یکی
از شرکتکنندگان
این پنل بود
که پیش از این
نیز با شهادتی
که در سنای
کانادا داده
بود شناخته میشد.
طاهره دانش، فعال
مقیم
بریتانیا،
بعضی اقدامات
توسعهی محلی
را، روی الگوی
آمارتیا سن،
اقتصاددان لیبرال
هندیتبار،
تبلیغ میکرد
اما او نیز
سخن خاصی علیه
تحریمها به
زبان نیاورد.
در
واقع با شگفتی
شاهد بودیم که
در کل دو روز کنفرانس
هیچ صدایی
علیه تحریمهای
اقتصادی به
گوش نرسید که
خبر از نحوهی
انتخاب ترکیب
شرکتکنندگان
میدهد.
(البته یک
مورد استثنا
وجود داشت که
در پایین به
آن اشاره میکنم.)
برگزارکنندگان
کنفرانس حتی
با
استانداردهای
معمول خود نیز
جمع غریبی را
گرد هم آورده
بودند. البته
قصد من این
نیست که بگویم
تمام چهرهّهای
حاضر از موضعی
هارپری، راستگرا
و خصومتجو
نسبت به ایران
صحبت میکردند.
استثناهایی
وجود داشت از
جمله رامین
جهانبگلو،
استاد
دانشگاه یورک؛
مهدی خلجی،
پژوهشگر
موسسهی
واشنگتن برای
سیاست خاور
نزدیک؛
مهرانگیز کار،
فعال حقوق
زنان؛ فاطمه
حقیقتجو،
نمایندهی
سابق مجلس
ایران؛ احمد
باطبی، فعال
دانشجویی؛ و
بهمن کلباسی و
نیما
اکبرپور،
خبرنگاران بی
بی سیِ فارسی.
کلباسی
در واقع تنها
استثنایی بود
که، از صحبتهایش
در کریدورها،
مشخص بود
مواضعی جدی
علیه تحریمهای
اقتصادی دارد.
او البته تنها
مدیر یک بحث بود
و نه سخنران آن
و در آنجا
نیز نه مواضع
شخصی خود که
مخالفتهایی
که مردم در
داخل ایران
علیه تحریمها
ابراز داشته
بودند مطرح
کرد. اکبرپور
نیز چنین کرد
(یعنی از
واکنش
بینندگان بی
بی سی فارسی
گفت که بعضا
مخالف تحریمها
بودند و در
ضمن نگاهی
جامعهشناسانه
به قشر
کاربران
اینترنت در
ایران داشت.)
افراد
دیگری که در
بالا نام
بردیم مواضع
تند راستگرایانه
نداشتند و از
زوایای مختلف
بحثهای خود
را مطرح میکردند
که باید برای
خوانندگان
این مطلب آشنا
باشد. به نظر
میرسید
جهانبگلو از
شیوهی
انتخاب و
برگزاری
کنفرانس
ناخشنود است.
انصافا هم اگر
این جلسه را
با کنفرانس
آکادمیک و سیاسیای
که خود او چند
سال قبل در
دانشگاه
تورنتو برگزار
کرد مقایسه
کنیم تفاوتها
آشکار میشود.
خلجی نیز بیش
از اینکه
موضع سیاسی
خاصی را بیان
کند بیشتر، با
آزردهخاطر
بودن آشکار،
به سطح پایین
و شعاری بحثها
واکنش نشان میداد.
این
واکنشها نه
فقط بخاطر
مباحث مطرحشده
که بخاطر سطح
شرکتکنندگان
موجود بود.
کسانی
که سیاست در
جامعهی
ایرانیِ
کانادا را
دنبال میکنند
خوب از گروهی
از افراد
باخبرند که با
رفتارهای
پرخاشگرانهی
خود شناخته میشوند.
این گروه از
افراد و جریانهای
سیاسی در واقع
به هر کس که با
موضع آنها، و
از جمله
نزدیکیشان
با دولت
کانادا،
مرزبندی
داشته باشد (از
جمله نگارنده)
برچسب «مدافع
جمهوری
اسلامی» میزنند
و رفتاری
بسیار
پرخاشگرانه
نسبت به آنها
دارند. نشریهی
«روشنگرِ» چاپ
تورنتو را
شاید بتوان
نمایندهی
چنین گرایشی
دانست. بسیاری
از فعالین
سلطنتطلب و
گروهِ «حزب
کمونیست
کارگری» را
نیز میتوان
در همین دسته
قرار داد.
(برای نگاهی
به گزارشی از
نمونهی این
رویکرد و
رفتار، نگاه
کنید به
گزارشِ نشریهی
«مبارزه
طبقاتی» از
تظاهرات
ضدجنگ پاییز
سال پیش در
تورنتو:
http://www.mobareze.org/index.php?option=com_content&view=article&id=284:2012-10-11-21-40-10&catid=26:news&Itemid=47)
اینکه
تعداد بسیاری
قابل توجهی از
افکار با رویکرد
اینچنینی جزو
معدود مدعوین
و شرکتکنندگان
کنفرانس
بودند به
راستی شگفتانگیز
بود. از جمله
شبنم
اسدالهی، از
شهر اتاوا، که
در حداقل یک
مورد با
پرخاشگری به
نویسندهی
این سطور حمله
برد و اشخاص
مشابه دیگری
از کانادا و
آمریکا که
متاسفانه نام
تمام آنها را
نمیدانستم
اما با حرکات
پرخاشگرانه و
عجیب خود و مواضع
و زبانِ مورد
استفاده،
شناخته میشدند.
یکی از
فعالین گروه
موسوم به «حزب
کمونیست کارگری»
نیز در این
جلسه حاضر
بود. او شیوا
محبوبی مقیم
لندنِ بریتانیا
بود که پیش از
این دبیر
کمیتهی این
حزب در آن
کشور بود.
البته اگر کسی
مثل نگارندهی
شما شیوا را
نمیشناخت
محال بود
بتواند حدس
بزند که او از
حزبی میآید
که پسوندهای
چپی مثل
«کمونیست» و
«کارگری» را بر
خود دارد و
روی کاغذ
مخالف تحریمها
است. محبوبی،
که هم یکی از
پنلیستها
بود و هم به
طور مرتب در
پنلهای
مختلف
سخنرانی کرد،
به جز چند
کلمه در مورد
«ناموثر» بودن
تحریمها،
اشارهای به
آنها نداشت و
به هیچ وجه
خطی که بتواند
با هر گونه
تعریف «چپ»
تلقی شود پیش
نگذاشت. او
اتفاقا همصدا
با بعضی از
راستگراترین
چهرههای
حاضر با همان
زبان
پرخاشگرانهی
شناختهشده
صحبت میکرد و
از جمله به
جهانبگلو و
حقیقتجو گفت
که چرا
«خواهان حفظ
جمهوری
اسلامی» هستند!
که نتیجهی آن
پاسخ بهتزدهی
آن دو بود. (به
نظر میرسد
سایر گروههای
چپ حق داشته
باشند که «حزب
کمونیست
کارگری» را به
این حساب جزو
گروههای چپ
یا حتی ضدجنگ
و تحریم به
حساب نیاورند.)
از
دیگر شرکتکنندگان
حاضر در
کنفرانس که
موفق به
شناختن او
شدم، ایمان
فروتن، فعال
سلطنتطلب،
از لس آنجلس
بود که از
چهرههای
گروهی به نام
«نهاد مردمی»
است. او به
گفتهی خود
بارها با
«شاهزاده رضا
پهلوی» (که او
را اینگونه
خطاب میکند)
دیدار داشته و
سازمان مذکور
را با همکاری
او بنیان
گذاشته است.
گوش دادن به
بعضی گفتههای
تلویزیونی
فروتن سطح او
را آشکار میکند.
نیما
راشدان از
دیگر چهرههای
راستگرای
حاضر بود که
با ادعای غریب
خود که اکثریت
مردم ایران حامی
سیاستهای
دولت آمریکا و
دولت اسرائیل
هستند مورد توجه
قرار گرفت.
چهرههای
دیگری که شخصا
آنها را نمیشناختم
اکثرا دیدگاههایی
از همین دست
موارد بالا را
ابراز میکردند
که باعث شده
بود دو نکته
در مورد
کنفرانس بارز
باشد: جهت
سیاسی: مطابق
نعل به نعل با
دولت هارپر و
طرفداری از
خصومتجویی
علیه مردم
ایران و تحریمهای
اقتصادی؛ سطح:
بسیار پایین و
مملو از حرکات
شعاری آشنا و
پرخاشگرانه.
در
کنفرانسی که
توسط دولت
محافظهکار
کانادا، با
تعریفی که در
بالا از آن
شد، برگزار میشد
تعجب چندانی
در مورد اولی
نیست گرچه دومی
نشان میدهد
که مواضع تند
این دولت در
مورد شاید بر
بصیرت آن نیز
تاثیر گذاشته
باشد. (مسلما
حتی مشاورین
خوب محافظهکاران
نیز به آنها
خواهند گفت که
دعوت افراد
غریبی همچون
عبدالهی و
فروتن به
عنوان «صداهای
ایران» خیلی
عقلانی نیست.)
چنانکه
گفتیم خانم
استاین گفته
دولتش میخواهد
به کارهای خود
در این راستا
ادامه دهد. وظیفهی
نیروهای
مترقی است که
به مردم
یادآوری کنند دولت
کانادا و
«دیپلماسی
دیجیتال» آن
طبیعتا نمیتوانند
در راستای
منافع آنها و
یا پیشبردن
دموکراسی در
ایران باشد.
چنانکه
آشکارا دیدهایم
دولت کانادا،
همگام با دولت
آمریکا و سایر
دولتهای
غربی، بارها و
بارها مدافع
پر و پا قرص دیکتاتوریها
در خاورمیانه
بودهاند.
یادمان نرود
که
دیکتاتورهایی
که با انقلاب
عرب سرنگون
شدند (مبارک
در مصر و بنعلی
در تونس) مورد
حمایت و از
نزدیک ترینها
به دولت
محافظهکار
کانادا بودند.
همین دولت
کانادا در ضمن
حامی عربستان
سعودی و سایر
شیخنشینهایی
است که
ارتجاعیترین
و ضددموکراتترین
نیروهای
منطقهی ما
هستند. دولت
هارپر از جمله
از سرکوب خونین
انقلاب بحرین
در سال ۲۰۱۱
به دست
عربستان سعودی
حمایت کرد.
وقایع این
کشور همسایه
میتواند
ماهیت واقعی
این دولت
محافظهکار
را به ما نشان
دهد. هر چه
باشد این دولت
خود بارها
گفته که منافع
شرکتهای
بزرگ
کانادایی را
در دستور دارد
و این شرکتها
به دنبال
کارگر ارزان و
بازار وسیع در
ایران هستند و
نه دموکراسی و
حقوق بشر.
آن
نیروهای
سیاسی که میخواهند
از پلاتفرم
دولت کانادا
به عنوان راه
اصلی برای سخن
گفتن سیاسی
استفاده کنند
باید آشکارا
رابطهی خود
با این دولت و
با برنامهی
آن در
خاورمیانه را
روشن سازند.