پیام
تسلیت کانون
صنفی معلمان
ایران
بمناسبت
درگذشت شاهرخ
زمانی، فعال
کارگری
در
کمال تاسف و
ناباوری
شاهرخ زمانی
فعال کارگری،
روز یکشنبه ۲۲
شهریور بنابر
بر گزارش
بهداری زندان
در اثر سکته
مغری در زندان
گوهردشت
درگذشت. این
کارگر زندانی
که دوران حبس ۱۱
ساله خود را
در این زندان
سپری می کرد
همبند معلمان
دربند در سالن
۱۲ زندان
گوهردشت بود.
وی به عنوان
یک کنشگر فعال
بارها از
خواسته های
صنفی معلمان
حمایت نمود.
کانون صنفی
معلمان ایران
فقدان این
فعال کارگری
را به خانواده
محترم وی و
فعالان و
جامعه کارگری
ایران تسلیت
می گوید.
کمیته
اطلاع رسانی
کانون صنفی
معلمان ایران
( تهران)
نشر
توسط:حقوق
معلم و کارگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مراسم
گرامیداشت و
یادبود زنده
یاد شاهرخ زمانی
در سالن ۱۲
زندان رجایی
شهر کرج
برگزار شد.
امروز
دوشنبه ۲۳
شهریور ۹۴
ساعت ۹ شب،
مراسم یادبودی
به مناسبت مرگ
مشکوک شاهرخ
زمانی در زندان
رجایی شهر کرج
با شرکت تمام
گروه های سیاسی
و نحله های فکری
برگزارشد؛
مراسم با یک
دقیقه سکوت
بنام آزادی و
بنام شهدای
زندانی و نام
شاهرخ زمانی با
مدیریت
باغانی معلم
زندانی آغاز
شد در ادامه
محمد سیف زاده
و سعید
ماسوری؛
خالدحردانی؛
و سعید رضایی
در وصف تاریخ
مبارزه با
استبداد صحبت
کردن و میثاق
یزدان نژاد هم
خاطرات شاهرخ
را در دل
زندانیان
زنده کرد.
زنیار مرادی
ترانه کردی و
صالح کهن دل
ولطیف حسنی
نیز ترانه ای
آذری سرودند.
در خاتمه پس
از پذیرایی شعر
معروف مرغ سحر
تقدیم به روح
شهید راه آزادی
شاهرخ زمانی
شد.
یادش گرامی
و پاینده باد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی
از همبندی های
شاهرخ زمانی:
"ساعت پنج
عصر یکشنبه
بیست و دوم
شهریور ماه سال
1394 هم اتاقی
سالمند شاهرخ
زمانی،
#فعال_کارگری،
در بند
سیاسی-امنیتی
#زندان
رجایی شهر کرج
که از خواب بی
هنگام هم
اتاقی اش تعجب
کرده بود او
را تکان داد
تا بلند شود و
مثل همیشه به
ورزشش مشغول بشود.
شاهرخ زمانی
عادت به
خوابیدن در آن
ساعت روز
نداشت و همیشه
اولین نفری
بود که راس
ساعت سه بعد
از ظهر و زمان
باز شدن درب
هواخوری به حیاط
می رفت تا
ورزش خود را
شروع کند به
همین دلیل هم
امروز وقتی
غیبت داشت
توجه سایر هم
بندی ها به
این مسئله جلب
شد و همه زندانی
ها از ندیدنش
در حیاط زندان
متعجب شدند.
هم
اتاقی شاهرخ
زمانی پتو را
از سر او کنار
می زند و این
فعال کارگری
را در با
دهانی تیره و
بدنی کاملا
سرد پیدا می
کند. سریعا
جوانان بند کمک
می کنند و او
را از طبقه
سوم تخت به
پائین می
آورند و به
سرعت بدون
رعایت نوبت و
هماهنگی های
معمول به
بهداری منتقل
می کنند.
شاهرخ
زمانی ﺍﺯ
ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺳﺎﺑﻖ
ﻫﯿﺎﺕ
ﺑﺎﺯﮔﺸﺎﯾﯽ
ﺳﻨﺪﯾﮑﺎﯼ
ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ
ﻧﻘﺎﺵ بود. وی
دیشب تا نیمه
شب در حال
آماده کردن
مطالب خود و
نوشتن تحلیل
هایش از حوادث
روز بود. او
غالبا نقطه نظراتش
را یاداشت می
کرد و اخبار
روز و تحلیل
هایش را دسته
بندی می کرد .
او صبح همان
روز با برخی
از هم بندی
هایش حرف زده
بود و سر حال و
بی مشکل به
رختخواب رفته
بود تا بخوابد
اما فردای آن
روز دیگر با
پاهای خودش از
تخت پایین
نیامد.
شاهرخ
زمانی مداوما
ورزش می کرد،
سیگار نمی
کشید، سرحال
بود و با
دیگران شوخی
می کرد و اصلا
اثری از
بیماری و
رنجوری نداشت شاید
به همین دلیل
بود که آخرین
نفری که احتمال
مرگش در آن
بند می رفت
شاهرخ زمانی
بود و وقتی
خبر در محوطه
بند زندانیان
سیاسی پیچید،
زندانی ها در
بهت و حیرت
فرو رفتند و ساعت
ها در مقابل
در اتاقش تجمع
کردند.
مسئولان
بند و
بزرگترها به
بهداری رفتند
تا وضعیتش را
پیگیری کنند
اما یکی از
دکترها ی بند
به آنها گفته
بود که دیگر
منتظر برگشت
شاهرخ زمانی
نباشند دکتر
بند که او را
سرپائی معاینه
کرده بود به
دیگران گفت که
او هرگز بر
نخواهد گشت و
این تأسفی
عمیق زندانی
ها را در بر
داشت به هر
حال در آن
محیط بسته و
محصور ، ما
زندانی ها به
سرعت به هم
دلبسته می
شویم، با عادت
های هم خو می
گیریم و رنج و
شادی همدیگر
را با رگ و پی
مان درک می
کنیم.
در
آن ساعت روز
زندانی ها
ورزش معمول را
روزه را تعطیل
کردند. غم
عجیبی فضای
زندان را فرا
گرفته و هر کسی
سعی می کند با
ورود هر
مسئولی به بند
یا به اتاق
زمانی، او را
مخاطب قرار
داده و نسبت
به وضعیت پیش
آمده پرس و جو
کند و برخی
دیگر که کمی
صریح تر و
شجاع ترند
خواستار
مسئولیت
پذیری آنها و
بررسی دقیق
علت فوت شاهرخ
زمانی هستند.
اما
همه زندانی ها
می دانند این
درخواست ها راه
به جایی
نخواهد برد و
سالهاست که در
زندان رجایی
شهر در قبال
مرگ مشکوک و
غیر مشکوک
زندانی تنها
یک روال وجود
دارد و آنهم
این است که بهداری
با صدور یک
برگه برای علت
فوت کلمه
«سکته» را می
نویسد و هر چه سریع
تر جسد فرد
متوفی را به
سردخانه می
سپارند و
غالبا کالبد
شکافی ای نیز
در مورد علت
مرگ در مورد
زندانیان
صورت نمی
گیرد.
جالب
است که بهداری
زندان رجایی
شهر حتی سردخانه
ندارد و به
همین دلیل هم
بر اساس گفته
جانشین رئیس
زندان که
مسئول شیفت شب
در زندان است،
جسد این
زندانی سیاسی
در همین شب به
سردخانه بهشت
زهرا منتقل
شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانواده
شاهرخ زمانی:
شکایت
میکنیم
کالبد شکافی
کنید
نینا
زمانی : از
موقعی که پدرم
را بردند
رجایی شهر این
۳ سال ما نه
ملاقات حضوری
داشتیم نه
مرخصی دادند. قبلا
زندان تبریز
که بود حداقل
ملاقات حضوری داشتیم
اما این سه
سال هیچی…
پیکر
شاهرخ زمانی،
زندانی سیاسی
زندان رجایی
شهر به
سردخانه بی بی
سکینه کرج
منتقل شده است،
خانواده او با
تایید خبر
درگذشت این
فعال کارگری
در زندان
خواستار روشن
شدن علت مرگ و
توضیح مسولان در
این زمینه
هستند و نینا
زمانی، دختر
شاهرخ زمانی
به روز می
گوید که پدرش
از نظر جسمی
هیچ مشکلی
نداشته و
خانواده او
خواستار
کالبدشکافی و
مشخص شدن علت
مرگ هستند.
او
می گوید که
پدرش ۴ سال
محروم از
مرخصی و در۳ سال
گذشته از
ملاقات حضوری
محروم بوده و
حالا درحالی
خبر مرگ او از
سوی مسولان
زندان تایید
شده که هیچ
بیماری جسمی
یا مشکل جسمی
که منجر به مرگ
شود نداشته.
مسولان
زندان رجایی
شهر و دستگاه
قضایی به صورت
رسمی توضیحی
درباره مرگ
شاهرخ زمانی
نداده اند اما
نینا زمانی می
گوید که در
مراجعه به
زندان رجایی
شهر به انها
گفته شده که
پدرش سکته
مغزی کرده
است.
شاهرخ
زمانی، نقاش
ساختمان و
فعال کارگری
که از سال ۹۰
به اتهام تلاش
برای تشکیل
تشکل های کارگری
از جمله
سندیکای
کارگران نقاش
زندانی و به
۱۱ سال حبس
تعزیری محکوم
شده بود. روز گذشته
وب سایت کلمه
خبر درگذشت
ناگهانی
شاهرخ زمانی
را منتشر کرد
نینا زمانی در
مصاحبه با روز
می گوید:
امروز بعد از
ظهر یک تماس
مبنی بر این
خبر داشتیم
مراجعه کردیم
زندان رجایی
شهر که آنجا
زندانی بود،
گفتند واقعیت
دارد و منتقل
شده به
سردخانه بی بی
سکینه که در کرج
است. رفتیم
انجا تایید
کردند که
تحویل گرفته
اند. قرار شد
ما فردا صبح
پی گیر شکایت
باشیم و
کارهای
کالبدشکافی
که علت دقیق
مرگ مشخص شود.
دختر
شاهرخ زمانی
توضیح می دهد:
پدر من هیچ مشکلی
جسمی نداشت و
کاملا سالم
بود. برای
همین اصلا
باورمان نشده
و نمی شود و شوکه
هستیم. فردا
حتما شکایت می
کنم و فرم
کالبدشکافی
را در پزشکی
قانونی پر می
کنم باید مشخص
شود. سم شناسی
و هرچیز
دیگری.
برخی
وب سایت ها از
سکته مغزی این
فعال کارگری
در زندان خبر
داده اند و
برخی نوشته
اند که او بعد
از اعتصاب
غذاهای
طولانی مشکل
جسمی داشته و
تحت درمان
قرار نگرفته.
دخترش می
گوید: بله چند
بار اعتصاب
غذا کرده بود
و به همین
دلیل خیلی
ضعیف شده بود
اما مشکل
اینطوری نداشت
که. اینها کذب
محض است پدر
من کاملا سالم
بود. موقعی که
به زندان
رسیدیم ساعت
یک ربع به ۹ شب
بود و آن ساعت
بخش اداری اش
تعطیل است و جوابی
به ما ندادند
فقط گفتند
منتقل شده بی
بی سکینه و ما
هم رفتیم
آنجا.
آنجا
هم چون تحویل
گرفته بودند
فقط تایید کردند
و گفتند فردا
ساعت ۷ و نیم
صبح اینجا
باشید. ما هنوز
ندیده ایم
پیکر پدرم را
و من نمی
توانم الان
هیچ نظری
بدهم، هنوز
نمی دانم
واقعا چه اتفاقی
افتاده علت
های مختلفی
ممکن است وجود
داشته باشد به
ما گفته اند
سکته کرده و
ما هنوز نمی دانیم.
همین طوری هم
چیزی را نمی
پذیریم. تا
انتها پی گیری
می کنم و تا
علت دقیق را نفهمم
از پا نمی
نشینم تا
انتها پی گیری
می کنم که علت
دقیق را
بفهمم.
نینا
زمانی سپس با
اشاره به
محرومیت پدرش
از مرخصی و
ملاقات حضوری
در طی سالهای
اخیر می گوید:
اصلا به پدر
من یک بار هم
مرخصی ندادند.
بهمن ماه مادربزرگ
من فوت شد باز
هم ندادند.
مادربزرگ من
از غصه پدرم
مریض شد،
سرطان گرفت و
فوت کرد. برای
مرخصی هم حتی
من پی گیری
کردم. اجازه
ندادند. حتی
ما ملاقات
حضوری هم با
پدرم نداشتیم.
از موقعی که
پدرم را بردند
رجایی شهر این
۳ سال ما نه
ملاقات حضوری
داشتیم نه
مرخصی دادند.
قبلا زندان
تبریز که بود
حداقل ملاقات
حضوری داشتیم
اما این سه
سال هیچی.
سوال
می کنم که
مشکل شان با
پدر شما چی
بود که این
همه سال محروم
از مرخصی و
ملاقات حضوری
بود و چنین
برخوردهایی
با او می
کردند. نینا
زمانی می
گوید: اینجا
فقط پدر من
نیست با خیلی از
زندانیان
سیاسی چنین
رفتارهایی می
کنند علت اش
هم این است که
آدم های بزرگی
مثل پدر من در
مقابل ظلمی که
به آنها می شد
سکوت نمی
کردند دائما
بیانیه صادر
می کردند و با
رسانه ها مصاحبه
می کردند. در
یک کلام اینکه
شرایطی که به
انها اعمال می
شد را نمی
پذیرفتند. تمام
کسانی که
اینطور هستند
و الان هم
هستند با آنها
همین برخورد
می شود.
انتظار دارند
که مردم سرشان
را بینذازند
پایین و هر
بلایی می خواهند
سرشان در
بیاورند.
دختر
شاهرخ زمانی
می افزاید:
واقعا پدر من
در اوج
مظلومیت رفت.
خیلی به او
ظلم شد در این
۴ سالی که
زندان بود.
حتی نتوانست
با مادر خودش
خداحافظی کند.
حتی من در این
مدت ازدواج
کردم برای
عروسی من نتوانست
بیاید برای
عقد من
نتوانست حضور
داشته باشد و
ارزوی همه چیز
را بر دلش
گذاشتند اما
باید بمیرند و
این آرزو بر
دلشان بماند
که امثال پدر
من سکوت کنند.
آنها می میرند
هم روح شان
زنده است و
راهشان ادامه
دارد.
شاهرخ
زمانی از
چهاردهم
خرداد ماه
زندانی بود و
بیش از ۳۶ روز
را در سلول
های انفرادی
سپری کرد. او
سال ۹۱ ابتدا
به زندان یزد
و سپس به زندان
رجایی شهر کرج
منتقل شد. او
مدتی نیز در
زندان
قزلحصار کرج
زندانی بوده
است.
شاهرخ
زمانی سال ۹۳
در نامه ای به
احمد شهید، گزارشگر
ویژه سازمان
ملل و ناوی
پیلای،
گزارشگر ویژه
حقوق بشر
سازمان ملل
اعلام کرده
بود من ضمن
اینکه
مسولیت
هرگونه عواقب
و لطمات روحی،
جسمی و جانی
اعتصاب غذا را
متوجه مسولین
میدانم از آن
جنابان میخواهم
با فرستادن کمیتهی
حقیقتیاب به
این قتلگاه و
فشارهای
جهانی بر
حکومت جمهوری
اسلامی آن را
وادار کنند،
حداقل به
قوانین مصوب
خود در رعایت
حقوق شهروندی
و صنفی
زندانیان
مخصوصا تفکیک
جرایم پایبند
بوده و مرا به
بند سیاسی
بازگردانند.
او
پیشتر و در
خرداد ۹۱ هم
در نامه ای به احمد
شهید درباره
وضعیت و
پرونده خود
نوشته بود:
جناب احمد
شهید من شاهرخ
زمانی فعال
سندیکایی
بدون
کوچکترین
تقصیر و گناه
در خرداد ۱۳۹۰
توسط اداره
اطلاعات
تبریز دستگیر
شدم،۳۶ روز در
انفرادی
بازداشت بودم
پس از ۳۳ روز
اعتصاب غذا در
اعتراض به
دستگیری و
نگهداری غیر
قانونی مرا
تحویل زندان
مرکزی تبریز
دادند.
همچنین
پس از چهار
ماه شکنجه،
اذیت و آزار
در اداره
اطلاعات و
زندان مرکزی
تبریز در
دادگاه
انقلاب شعبه ۱
به ریاست قاضی
حمل بر بدون
داشتن
کوچکترین
مدرکی علیه من
و بدون اعتراف
به اتهامات
دروغین وارد
شده، دقیقا”
بنا به دستور
کتبی اداره
اطلاعات مرا
به ۱۱ سال زندان
محکوم کردند.
در مقابل
اعتراض و
ارایه لایحه
دفاعی از طرف
وکیل مدافع
اینجانب به
دادگاه که این
دادگاه با
استناد به
کدام مدارک
موجود در
پرونده و یا
با استناد به
کدام اعتراف و
کدام ماده
مشخص قانونی
مطابق با
مدارک (در
صورت وجود) ۱۱
سال زندان
برای موکل من
شاهرخ زمانی
که هیچ گناهی
مرتکب نشده
است، صادر کردید؟
قاضی حمل بر
چند لحظه ای
سکوت کرد با
سرخ و سفید
شدن گفت من
کاره ای
نیستم، اداره
اطلاعات این
طور خواسته
است.
او
توضیح داده
بود: پس از
صدور، تایید و
اجرای حکم غیر
قانونی و
فرمایشی باز
هم اداره
اطلاعات دست
از سر من بر
نداشته، این
بار با
استفاده از
سازمان
زندانها که آن
را نیز زیر
سلطه دارد
(این گونه مسلط
بودن پلیس بر
تمامی نهاد ها
و ادارات مصداق
انکار ناپذیر
پلیسی بودن یک
نظام است بنا
براین تمامی
زندانیان
احتیاج مبرم
به کمک شما
دارند.) مرا به
مدت دو ماه در
بند قرنطینه
که از بدترین،
کثیف ترین و
محدود ترین
بند زندان است
نگهداشتند.
باز به اجبار
دست به اعتصاب
غذا زدم، پس
از ۱۵ روز
اعتصاب غذا
مرا به بند
مالی منتقل
کردند. در
آنجا نیز دست
بر دار نبودند
و با استفاده
از عوامل خود
باعث بی نهایت
اذیت و آزار
می شدند.
وقتی
متوجه شدند که
من توانستم با
برخورد انسانی
و برقراری
دوستی با دیگر
زندانیان تو
طئه های آنها
را در مورد
ایجاد در گیری
خنثی کنم مرا
به بند ۱۵
متادون تبعید
کردند.بیشترین
زندانیان این
بند معتاد های
با دوزبالا
هستندکه تعدادی
از آنها غیر
از بیماریهای
مربوط مستقیم به
اعتیاد، به
ایدز، هپاتیت
و قانقارا نیز
مبتلا می
باشند. من
برای قاضی حمل
بر نامه ارسال
کردن و از
قاضی مستقر در
زندان خواستم
از این عمل
غیر قانونی
جلو گیری کند
و از رئیس
زندان که
استادی بود در
خواست رسیدگی
کردم، او گفت
این دستور از
طرف قوه
قضاییه و
سازمان زندانها
نیست بلکه
دستور اداره
اطلاعات است، من
گفتم پرونده
متهم پس از
صدور حکم طبق
قانون باید از
دست پلیس خارج
شود رئیس
زندان گفت زندانیان
سیاسی دائما”
تحت مسئولیت
وزارت اطلاعات
هستند.
در
ایران هیچ
قانونی اجرا
نمی شود و
زندانیان
سیاسی هیچ
گونه حق و
حقوقی حتی
حقوق
زندانیان
عادی را نیز
ندارند.
مسئولین نظام
حکومت ایران
همیشه اعلام
می کنند ما
زندانی سیاسی
نداریم تا در
خلاء قانونی
در رابطه با
موضوع سیاسی
ما را از
هرگونه حقی
محروم کنند.
اما در داخل
زندان برای
ایجاد محرومیت
بیشتر، بدون
قید کردن در
پرونده ها ما
را سیاسی می
گویند تا از
هر گونه حقوق
زندانی عادی
از جمله
مرخصی، عف های
عمومی بدون
شروط خاص، کار
در زندان یا
بیرون، بند
مجزا برای
سیاسی ها و…
نیز محروم
شویم، همه این
اعمال غیر
قانونی و ضد
انسانی با
سیاست یک بام
دو هوا توسط
تمامی
مسئولین رده
با لا صورت می
گیرد.
او
با طرح این
سوال که
نگهداری
زندانیان
سیاسی در میان
افراد مبتلا
به ایدز،
هیپاتیت، قانقارایا
و دیگر
بیماریهای
مسری یا همراه
افراد دارای
حکم سنگین ابد
و اعدام، جز
شکنجه و کشتن
چه معنایی
دارد؟ خطاب به
احمد شهید نوشته
بود: آقای
رئیس تنها
امید ما
زندانیان سیاسی
به مردم، شما،
نهاد های حقوق
بشر، سازمانهای
سیاسی و مردمی
و تشکل های
کارگری است.
لطفا” هر کاری
از دست شما
برای نجات
زندانیان بر
می آید انجام
بدهید.
منبع:
روزآنلاین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ