صدای
کارگران
باشیم
!
نگاهی
به چهره دامن
گستر
فقردرزندگی
کارگران
ایران
(بخش
اول)
امیرجواهری
لنگرودی
amirjavaheri@yahoo.com
اسفند
۱۳۹۲برابر
فوریه ۲۰۱۴
چیزی
به پایان سال
۱۳۹۲ نمانده
است . از اینرو نگاهی
به مجموعه فقر
موجود در
جامعه در ورود
به سال نو، ما
را تا حدی با
واقعیت های
جامعه همراه
می گرداند تا
چاره ای
بیندیشیم .
درایران
چهره فقر،آن
حد بدیهی است
که هیچ اراده
سیاسی برای
کتمان فقر
موجود به پیش
صحنه نمی آید .
هر چند برای
رفع آن نیز
اقدام عملی
نمی کند.همه
تا حدی حرفش
را می زنند و
اینجا و آنجا
گلو می درانند
ولی در عمل
اجتماعی، هیچ
طرح و نقشه ای
برای جلوگیری
از پیشروی آن
ندارند.
پرسش
این است ؛ چه
زمانی فقر
عمومی جامعه و
خاصه وارسی
همه جانبه
زندگی
کارگران ،
تیتر یکی از
روزنامه های
جدی و پر
تیراژ کشور
شده است؟ بی
تعارف صحبت
کنیم ، طی این
همه سال ها
هیچوقت!
و این
درحالیستکه
در ایران فقر
موجود در هزار
و یک چهره
آشکار و پنهان
در حال
خودنمایی است.
خوب
است باز
بپرسیم : چه کس
و کسانی مسئول
گسترش فقر در
جامعه اند؟
فقر همیشه یک
مسئله سیاسی
با زیر بنای
اقتصادی است.
از اینرو قدرت
سیاسی ،مسئول
آفرینش فقر و
دامن گستر شدن
آن در جامعه
می باشند.
این
روزها از ۳۵
امین سالگرد
انقلاب بهمن
۵۷ عبور کرده
ایم. انقلابی
که قراربود
؛آب و برق را
مجانی کندو
عدالت را به
تساوی تقسیم
نماید و کُوخ
نشینان را
دربرابر کاخ
نشینان
،تعالی بخشد .
اما همه آنچه
که شد، عکس
این رخداد
تاریخی کشور
ما وخواست
مردمان ما در
فروریزی نظام
پیشین (سلطنت پهلوی
ها) بوده است .
درایران
دیروزوامروز،زخمی
که نداری و
فقر مهلک بر
قلب افراد
نیازمند
نیشتر می زند،
زیادتر از
مشکل جامعه ما
دربرابر
امرحجاب
اجباری و
روابط دختر و
پسر، ترویج
موسیقی و
سینما ، زنانه
و مردانه کردن
کلاس های درس،
بیمارستان ها
و اتوبوس ها و
تفکیک جنسیتی
در سطح جامعه
نیست.
آیا
برای شکمی که
گرسنه است
،دیدن خانه
های۱۵،۲۰،۳۰میلیاردی،درکلان
شهر تهران
،بیشتر ناداران
و بی چیزان ،
گرسنگان
وفقرا را به
طغیان می
کشاند
یاروسری عقب
افتاده
دخترکی جوان در
فلان خیابان
که باید به
مقتضای سن اش
جوانی کند؟
چرا
حاکمیت کشور
ما،برای بسط
دایره امنیت و
اطلاعات و
خانه
گردی،بسط
دایره
تسلیحات نظامی،
پربارکردن
شکم های
برآمده عمله
سپاهی، هزار و
یک نقشه می
کشد و برای
پوشش انرژی بی
رمق هسته ای و
غنی سازی
بالای ۲۰
درصدی
اورانیوم به
قواره
نظام،وبا
افزایش حامل
های انرژی،
آسیب جدی به
تولید زده
اند. همواره
سیاست گذاری
می کنند و یا
در راه خصوصی
سازی و
خودمانی کردن
های افراطی
دست از پا نمی
شناسند. اما
برای
زدودن بحران
و مرگ فقر نمی
توانند سیاست
بگذارند
وقدمی برای
محدودیت
بخشیدن
بردامنه گسترش
آن بردارند؟
آیا
نمی توان فقر
کودکان
خیابانی را نه
برای همیشه حل
،بلکه بتوان
تخفیفش داد و
پداگوگ لازم
را برای راه
یابی این معضل
بزرگ اجتماعی
به راه درستش،
با تمام
نیروازهمین
امروز سازمان
داد؟
بگمانم
اراده سیاسی
لازم برای
ریشه کنی فقر
و کم کردن
دامنه نضج آن
دراساس وجود
ندارد. چرا که
اگر وجود می
داشت. همان
طور که در
مناسبات
سیاسی افراد
جامعه با
افزایش
بار امنیتی
وتفحص و تجسس
تا ته زندگی
مردم
،کنجکاوانه
راه می جویند
و شنود کار می
گذارند.
چنانچه به
ریشه یابی فقر
بعنوان یک
معضل عظیم
اجتماعی نیز
نگاهی
انداخته می شد
و گام های
اساسی لازم و
گاه اولیه
برای ارائه
الطریق آن بر
می داشتند.
امروز با چنین
فقر دامن
گستری در
جامعه روبرو
نبودیم.
گسترش
فقری که در سی
وپنج ساله گی
بعد از انقلاب
بهمن،درکشوری
با بیش از
میلیارد ها
دلار در آمد
ارزی روبرو
بود ه بطوری
که بر پایه آمار
اعلام شده زیر
که درمطبوعات
انتشاریافت:
« ... اوپک،
طی هشت سال
ریاستجمهوری
احمدینژاد،
کشور از طریق
صادرات نفت
بیش از ۵۷۸میلیارددلار
درآمد داشته
است.
این
یعنی در هشت
سال احمدینژاد
درآمدهای
نفتی نسبت به
دوره قبلتر،
یعنی سیدمحمد
خاتمی ۲۴۶درصد
افزایش داشته
است. این
افزایش فوقالعاده
میتوانست به
یک فرصت تبدیل
شود. در دو
دوره ریاستجمهوری
هاشمیرفسنجانی
کشور جنگزده
ایران را تنها
با ۱۲۳میلیارددلار
اداره کرد و
دولت میرحسین
موسوی جنگ را
با ۱۰۳میلیارد
دلار اداره
کرد.
کل
درآمدهای
نفتی ایران از
سال ۱۳۶۰ تا
سال ۱۳۹۲
برابر ۹۲/۱۰۱۰
میلیارددلار
بوده که درآمد
هشت سال احمدینژاد
از این ۳۱
سال، بیش از۵۷درصد
بوده است.
یعنی ۵۷درصد
درآمدهای
نفتی کشوردر
دو دولت احمدینژاد
تجمیع شده
است. کل درآمدهای
سه دولت قبلی
روی هم برابر
۵۹/۴۳۲ میلیارددلار
بوده، یعنی شش
دولت موسوی،
هاشمی و خاتمی
روی هم تنها
نزدیک به ۷۵درصد
دو دولت احمدینژاد،
درآمدهای
نفتی
داشتند.»،(۱)
بدین ترتیب با
این درآمد ارزی
وهزینه کردن
بی نقشه آن و
مال اندوزی بی
حساب،مشتی
رانت خوارو حل
من مبارزطلب،
آحاد مردمان
مان از همیشه
بی خانمان تر
وخانه خراب
تر، ویران تر
و بدبخت تر،
گرسنه تر و
بیکارتر،
فقیرتر و
بیمارتر
،گرفتارتر و
محتاج تر، دربدر
و آواره تر از
همیشه گشتند .
تا بدین سری مشتی
دجاله حکومت
راند. اگر
بپرسیم چرا؟
پاسخش تا حدی
روشن است.
برای
اینکه ؛ازیک
سو،میلیاردها
دلار پول به تاراج
هشت سال جنگی رفت
، که خمینی آن
را نعمت می
پنداشت .
وازسوی دیگر،
میلیاردها
دلاربعدی
درشکم پروژه
دولت امام
زمانی،صرف
غنی سازی
اورانیومی
شده است که
حالا همه دنیا
دارند برای
تعطیلی آن
دندان می
سایند.
این است
مدیریت امام
زمانی و ادعای
آوردن پول نفت
برسرسفره
خالی مردم. از
روز اذل روشن
بود . خمینی که
ادعا می
کرد،«ما برای
خربزه انقلاب
نکردیم»،«
اقتصاد مال خر
است» اداره
کشورداری پسا
ماندگان او
بهتر از او
نمی توانست
باشد. آنجا که
رجاله ها بر
مردم حکومت رانند،صاحبان
اصلی انقلاب
یعنی توده
مردم پابرهنه
باید به دنبال
دستار بندان
گذر کنند .
اساسا در
ایران تحت
حاکمیت ولایت
خامنه ای
،فساد ناشی از
سرمایه داری
یقه بسته سفیدها،در
هیاکل اتاق
بازرگانی و در
سیمای سفرا و وزرا،
آقا زاده ها و
آیت الله هاو
سپاهی و بسیجی
و مداحان مسلح
و...بسیار
پیچیده ،تو در
تو تر عمل می
کنند ومدام در
ساختار فسادپرور
شبکه
خویشاوندی
آپارات
روحانیت باز
تولید می
گردند. هر یک
از این جماعت
یقه بسته سفیدها،
با تسبیح دانه
درشت خود،که
هر دانه اش به مثابه
هوا سنج
اقتصادی جلوه
می کند،
همواره با
ظاهر سازی
برای مشروعیت
بخشیدن به
رانت خواری بی
حد و اندازه
خویش، بی حساب
و کتاب،برای
تویت بنیه سرمایه
داری نوکیسه
ایران، مدام
به جیب نداشته
همین مردم یا این و
آن دست می
کنند. سیمای
کثییف فقر
آنچنان در
جامعه دهن
واکرده که کارگر
زحمتکش از فرط
نداری و بیکار
شدن و خجل
ماندن در
مقابل
پاسخگویی به
نیازهای
اولیه
همسر و
فرزندان اش ،
گاه خود را در
محیط کار حلق
آویز می نماید
و کارمندی خود
را در مقابل
وزارات نفت به
آتش می کشد و
لام تا کام از
کسی صدایی
شنیده نمی شود
و حتی مطبوعات
کشور دنبال
این دلیل هم
نمی گردند که
چرا کارمندی
همزمان با
ورود رئیس
جمهور (حسن
روحانی ) به وزارت
نفت ، خود را
به آتش می کشد!
درچنین
روزگار کپک
زده، آنگاه که
دولت بی تدبیر
حسن روحانی
اقدام به
توزیع
سبدکالا کرده
و وضعی اسفبار
به وجود آورده
که به راستی
بسان توهین
آشکار به
مردمی همه
سرنیازمند
است که از سر
نیاز، منتظر
طرح های خیر
رسانی اند. همین
مردم مستاصل
از همه چیز،
از بعد نماز
صبح در هوای
سرد برفی خود
را از راه دور
و نزدیک به صف
توزیع
میرسانند تا
شاید درمیانه
های روز چند
کیلو آذوقه و
یک شانه تخم
مرغ گیرشان
بیاید. تصاویر
انعکاس یافته
در مطبوعات ،
رسانه های
مجازی و دهها
مصاحبه و
گزارش با مردم
به اندازه
کافی گویای
این وضعیت
اسفبار است که
من ادامه اش
ندهم . انگار
درمملکتی به
سرمی بریم که
یک سونامی بر
خواسته از
سیلی ویران کن
و یا جنگی
ویرانگر بر
فضای آن حاکم
شده است که
مردم اینگونه
به جان هم می
پرند و کسانی در
زیر دست و پا
له می شوند و
با مرگ خویش
سایه بردن سبد
کالا را با
مرگ خویش بر
تابوت خود، به
سردرب خانه ها
و خانواده
بازمی
گردانند.
انگارنه
انگاردرکشوری
زندگی می کنیم
که بیلان
نقدینگی آن
دریک
قدمی۷۰۰هزار
میلیارد تومان
قراردارد.
بطوری که
اعلام شده
است:« آخرین
آمار از حجم
نقدینگی در
حالی از سوی
مسئولان بانک
مرکزی ۵۳۷
هزارمیلیارد
تومان اعلام شده
که همواره
آمارغیررسمی
نشان ازآن
دارد که
نقدینگی به
آستانه ۷۰۰
هزارمیلیارد
تومان رسیده
است»، درهمین
رابطه د
رادامه این
خبرآمده است: «
آبان ماه نیز
علی طیب نیا،
وزیر امور
اقتصادی و
دارایی،
میزان
نقدینگی
واقعی کشور را
۶۵۰ هزار
میلیارد
تومان اعلام
کرد و گفت که
بخشی از این
میزان
نقدینگی در
اختیار موسسات
غیرمتشکل است
که تحت کنترل
بانک مرکزی نیستند
و برآورد
میشود رقم آن
معادل ۳۰ درصد
(۱۹۵هزار
میلیارد
تومان) باشد. (۲)
انگارنه
انگار در همین
کشور آدمی به
نام بابک
زنجانی با
ادعای «بسیجی
اقتصادی» ساعت
مچی اش را به قیمت
۱۵۰ میلیون
تومان (۳)
درسردرب
زندان اوین وا
گذاشت
وخود او به
جرم ناقابل بالا
کشیدن چند
میلیارد دلار
نفتی برای
بازجویی پا به
استراحتگاه
خویش دراوین
می گذارد تا
بازجویی گردد
و بدهی کلان
خود را بر سر
غارت نفت کشور
به دولت باز
گرداند که تا
اینجای قضیه ،
همه وعده هایش
نسیه است. اما
در عوض امروز
می شنویم؛« که
یکی
ازکارکنان ۵۸
ساله صنعت نفت،
پس از ورود
رئیسجمهور
به ساختمان
وزارت نفت، در
مقابل وزارت نفت،
اقدام به
خودسوزی
کرد»(۴)،چرا
اینگونه است؟
می شنویم
که
وزیرکار،تعاون
واموراجتماعی
کشورعلی
ربیعی با
قباحت
ازسونامی ده میلیون
نیروی
بیکارجامعه ی
سخن می راند و
می گوید:« چه
اتفاقی
افتاده که طرف
با مدرک
لیسانس میآید
و میگوید
دیپلم دارد تا
به یک شغلی
برسد.» (۵)
هنوزبرای
دستمزد
کارگران طرح
مشترکی
برپایه سکوت
آمیز و نقشه
مند سه جانبه
گرایی در درون
اطاق های دربسته
و بدور از
چشمان
نمانیدگان
واقعی کارگران
نکشیده اند.
امروز
خبرگزاری
رسمی اعلام داشته
است : « با اینکه
تا ۲۰ روز
آینده رقم
نهایی افزایش
حداقل مزد سال
۹۳ مشخص و به
تصویب شورای
عالی کار می
رسد، اما بدنه
بازار کار
معتقد است
دولت "تدبیر و
امید" در
اولین ورود رسمی
به تعیین
دستمزد
مشمولان
قانون کار امکان
جدیدی برای
ارائه یک مدل
نو و کارآمد
برای کاهش
شکاف هزینه و
درآمد
کارگران و حذف
روند تکراری
افزایش ناچیز
مزد سالیانه
را ندارد و
احتمالا مزد
سال آینده نیز
بیشتر از ۱۰۰هزارتومان
افزایش
نخواهد یافت.
در عین حال،
این روزها
سناریویی
دیگر نیز برای
پرداخت دستمزد
غیرنقدی مطرح
است که در
صورت تامین
اعتبار آن از
سوی دولت، می
توان ۱۲ سبد
کالایی
رایگان به
ارزش ماهیانه
۱۲۰هزارتومان
را دراختیار
تقویت معیشت
کارگران قرار
داد....» (۶) ، اما
در عوض دستمزد
کارمندان فقط
۱۸ درصد
افزایش یافته
است حال آن که
به اذعان خود
همین دولت
کذایی "تدبیر
و امید " نرخ
تورم در سال
گذشته از ۴۳ تا
۵۷ درصد نوسان
داشته است.
دستمزد
کارگران هم
بیش از همین
درصد
کارمندان افزون
نخواهد شد.
ادامه دارد...
منابع:
۱- سایت
خبری – تحلیلی
فرارو به نقل
از روزنامه شرق،۲۹
ارديبهشت
۱۳۹۲
۲- خبرگزاری
دانشجویان
ایران – ایسنا
، ۳۰ دی۱۳۹۲
۳- روزنامه
هفته نامه
آسمان ،ش۷۱ ،ص
۷۶ ،شنبه ۱۴ دی۱۳۹۲
در این گفتگو
در باب این
ساعت در همین صفحه
با سوتیتر"اختلاف
پنجاه (۵۰)
میلیون
تومانی درقیمت
ساعت بابک
زنجانی "آمده
است: « درمیانه
مصاحبه ام،
بابک زنجانی
برای لحظاتی
بیرون درایستاد
تا با یکی از
مدیرانش صحبت
کند. با یکی
دیگر از
مدیرانش که در
مصاحبه
حضورداشت
درباره قیمت
ساعت بابک
زنجانی صحبت
کردم. گفت: « قیمت
ساعت آقای
زنجانی قریب
۱۵۰میلیون
تومان است» در
انتهای
مصاحبه از
بابک زنجانی
پرسیدم :
ساعتی که در
دست دارید چند
می ارزه؟ او
گفت :" ۱۰۰میلیون
تومان ""،خوب
همانطوری که
می خوانید،
تفاوت رقم ۵۰
میلیون تومان
برای این حضرات
بیشتربه شوخی
شباهت دارد تا
رقم تعیین
کننده
محاسبات
زندگی!
۴- به نقل از
خبرگزاری
فارس،از سایت
خبری راه کارگر
http://rahekargar1358.wordpress.com/2014/02/17/mary-627/
۵-بولتن
نیوز ،۳ بهمن۱۳۹۲http://tnews.ir/
۶-خبرگزاری
دولتی مهر-
گروه اقتصادی
درتاریخ ۲۹
بهمن۱۳۹۲ http://www.mehrnews.com/detail/News/2237487