رضا
دانشور،
نویسنده و
نمایشنامهنویس درگذشت
«خسرو
خوبان» ادبیات
ایران درگذشت
رادیو
زمانه
۰۷
خرداد ۱۳۹۴
رضا
دانشور
نویسنده رمانهای
«نماز میت» و
«خسرو خوبان»
در ۶۸ سالگی
درگذشت. او در
مهمترین
آثارش
«واقعیتی
هولناک از
پیامدهای شکست
نهضت ملی
ایران» در سالهای
۱۳۳۰ و ادامه
زندگی اساطیر
ایرانی در تشیع
را روشن میکند.
رضا
دانشور،
نویسنده و
نمایشنامهنویس
ایرانی
شامگاه گذشته
در اثر ابتلا
به بیماری
سرطان در
بیمارستانی
در پاریس
درگذشت. او در
سال ۱۳۲۶ در
مشهد متولد
شد. حاصل بیش
از ۴۰ سال
تلاش بیوقفه
او در عرصه
قلم، رمانهای
«عاشورا،
عاشورا»،
«کپرنشینها»،
«نماز میت» و
«خسرو خوبان»
است. از او
همچنین مجموعه
داستانهای
«هیهی جبلی
قمقم»، «شش
داستان لوح»،
«محبوبه و آل» و
نمایشنامههای
«کجای سال دو
هزار منتظرت
باشم»،
«خورشید روی
یخ»، «شهر لوط» و
«مسافر هیچ
کجا» منتشر
شده است.
پیش از
انقلاب، مهمترین
موضوع آثار
رضا دانشور
کند و کاوی
روانشناختی
در ذهنهای
درگیر عذاب
برخی از
زندانیان
سیاسی شکنجه
شده و تحقیر
شده و دنیای
خبرچینها و
وادادگان است.
حسن
عابدینی،
پژوهشگر
ادبیات
داستانی ایران:
توجه
به مایههای
جنون و جنایت،
و وهمهای
تحقیرشدگانی
که مکافات
جنایتهای
خویش را پس میدهند،
تأثیر
داستایفسکی
را بر رضا
دانشور آشکار
میسازند.
رضا
دانشور با
انتشار
داستان «آنچه
فردا بینی و
پسفردا بینی
و پسانفردا»
خود را به
جامعه ادبی
ایران
شناساند. این
داستان
نخستین بار در
«بازآفرینی
واقعیت» که
گزیدهای بود
از بهترین
داستانهای
ایران به
انتخاب محمد
علی سپانلو،
انتشار یافت.
در
نخستین آثاری
که از رضا
دانشور منتشر
شد، از جمله
در داستانهای
«هیهی جبلی
قمقم» (لوح،
۱۳۵۳) و
«بازنشستهها»
(لوح ۱۳۵۳)،
قهرمانان در
چالشها و
پرتگاههای شخصیتیشان
تأمل میکنند،
و از خود فرد
ثالثی میسازند
و گذشته
رنجبارشان را
روایت میکنند.
آنها رنج میبرند
اما نمیتوانند
به رستگاری
برسند.
رضا
دانشور
درباره
نخستین
داستانهایش:
«پیچیدگی
این داستانها
به خاطر عدم
شجاعت
نویسنده
نوپاییست که
با گریز از
جمله صریح […] میخواهد
به زعم خودش
به سادهنویسی
و بازارینویسی
متهم نشود.»
(لوح، ۱۳۴۸)
رمان
«نماز میت» مهمترین
اثر رضا
دانشور در سالهای
پیش از انقلاب
است. این رمان
درباره دو زندانی
سیاسیست: یکی
راوی – مبارزی
که تحت تأثیر
شکنجه مأمور
مخفی و خبرچین
میشود و
دیگری «یوسفغلام»
که اعتقاد خود
به راهی را که
برگزیده حفظ
میکند.
منیره
برادران:
داستان
بلند «نماز
میت» در فضای
سرکوب بعد از
۲۸ مرداد ۱۳۳۲
اتفاق میافتد،
ولی موضوع
محوری آن،
انسان و شکنجه
و چندلایه
بودن آن، ارزش
کتاب را از
بند زمان خارج
میکند. جائی
که مذهب و
آئینهایش با
انزجار و خشم
سر باز میکنند،
به ریشهها
انگشت میگذارد
و جائی که ترس
و هراسها را
به تصویر میکشد،
از دردهای
ملموس و آشوبهای
من و شما سخن
میگوید.
«خسرو
خوبان» مهمترین
و پیچیدهترین
رمان رضا
دانشور است.
جنگ ایران و
عراق آغاز شده
و یکی از
انجمنهای
اسلامی
تصادفاً به
پرونده ساواک
درباره دهکدهای
به نام «کهندژ»
برمیخورد.
گروهی به این
روستا اعزام
میشوند تا از
پرونده
رازگشایی
کنند. آنها
لکهای خون
پیدا میکنند
و پس از حفاریهایی
سرانجام پیکر
بیجان «بهرام
راستین» را مییابند.
منبع درآمدی
ایجاد میشود
برای رانتخواران
جنازههای
شهدای جنگ.
پیکر «بهرام
راستین» را
تکه تکه میکنند
و به مزایده
میگذارند.
دست او به زنی
بیوه میرسد و
در راه دست بر
زمین میافتد
و گدایی ادعای
تملک بر آن را
میکند. کار
به دادگاه میکشد.
دست غیب میشود
و بر جای آن گل
میروید.
اکنون یکی از
اعضای دادگاه
داستان «خسرو
خوبان» را
برای ما تعریف
میکند.
بهروز
شیدا،
پژوهشگر ادبی:
خسرو
خوبان آینه
جهانِ اسطورهای
یک سرزمین
است؛ حکایتِ
انسانِ
ایرانی که در
بندبندِ
تاریخِ
پررنجِ خویش
جهانِ اسطورهها
را بدل به
آینه نجات
کرده است.
انسانِ
ایرانی که
تاریخ را جز
سفری ناگزیر
به سوی خیرِ
مطلق نمییابد،
در حضورِ
بهرام منجی
بیبدیلِ
خویش را میجوید؛
در حضورِ منجی
موعودی که
تنها از آنرو
کسوتِ واقعیت
پوشیده است که
بگوید در رودررویی
تاریخ
واسطوره،
پیروزی با
اسطوره است.
خسرو خوبان سه
لایهی رویا،
واقعیت و
تمثیل را باهم
میآمیزد تا
بر این پیروزی
شهادت دهد.
رضا
دانشور
درباره شخصیت
اصلی و یگانه
قهرمان رمان
خسرو خوبان،
بهرام راستین:
بهرام
راستین همه
خردهریزها و
نشانههای
اسلافاش را
که در تهران،
زابل، قم و
دماوند سالهای
حیاتاش موجود
بوده به خودش
آویخته. مثل
شتر قربانی. مثل
جوانی خود ما.
تاریخ
و اسطوره
همواره از
موضوعات مورد
علاقه رضا
دانشور بود.
در نمایشنامه
«مسافر هیچکجا»
تجربه تبعید و
دربدری
ایرانیان در
سالهای جنگ
با تاریخ
معاصر ایران
درمیآمیزد.
آلفرد، مسافر
پناهجوییست
که به فرودگاه
شارل دوگل میرسد
و از ترک سالن
ترانزیت
فرودگاه
خودداری میکند.
شخصیت او به
تدریج مضمحل
میشود و در
این میان با
زبانی که از
طنزی تلخ بیبهره
نمانده با
فرازهایی از
تاریخ ایران
در دوران
معاصر آشنا میشویم.
از رضا
دانشور چندین
داستان کوتاه
منتشر نشده به
جای مانده
است. تحقیقات
او درباره
تاریخ و
جغرافیا و
فرهنگ
بلوچستان و
همچنین داستانکهایی
درباره آیین
پهلوانی از
دیگر آثار
ماندگار اوست.
برگرفته
از : رادیو
زمانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رضا
دانشور،
نویسنده
ایرانی و خالق
'خسرو خوبان'،
درگذشت
28 مهٔ 2015 - 07
خرداد 1394
بی
بی سی فارسی
رضا
دانشور،
نویسنده
ایرانی و خالق
آثاری چون
"خسرو خوبان"
و "نماز میت"
شامگاه ۲۷ مه
در ۶۸ سالگی
درگذشت.
آقای
دانشور علاوه
بر رمان،
شماری داستان
کوتاه و
نمایشنامه هم
نوشته بود.
داستان های
کوتاه او در مجموعه
های "هی هی
جبلی قم قم"،
"شش داستان
لوح" و
"محبوبه و آل"
منتشر شده بود.
او
که متولد سال
۱۳۲۶ در مشهد
بود، پس از
انقلاب ایران
و اوایل دهه
شصت شمسی از
ایران خارج شد
و سال ها بود
که در فرانسه
زندگی می کرد.
رمان
های "عاشورا،
عاشورا" و
"کپرنشینها"
و نمایشنامههای
"کجای سال دو
هزار منتظرت
باشم"،
"خورشید روی
یخ"، "شهر
لوط" و "مسافر
هیچ کجا" از
دیگر آثار
منتشرشده
اوست.
بهروز
شیدا، منتقد
ادبی، در گفت
و گو با بی بی
سی فارسی، رمان
"خسرو خوبان"
را - که رضا
دانشور با پس
زمینه جنگ
ایران و عراق
نوشته - یکی از
مهم ترین رمان
های نوشته شده
در خارج از
ایران دانست.
به
گفته او این
رمان روایتی
از تاریخ
اسطوره های
ایرانی است و
اهمیتش یکی در
فرم آن است که
تحت تاثیر
"مقام
داستانی
بخشیدن به
اسطوره های
ایرانی" است و
دیگر، خوانشی
است که از
تاریخ ایرانیان
داشته است.
آقای
شیدا همچنین
به اهمیت
نمایشنامه
"مسافر هیچ
کجا" اشاره
کرد که داستان
سرگردانی یک
پناهجوی ایرانی
در فرودگاه
شارل دوگل
پاریس است.
به
گفته او مهم
ترین اثر
داستانی رضا
دانشور پیش از
انقلاب ایران
هم "نماز میت"
است که داستان
دو زندانی
سیاسی در
ایران را
روایت می کند.
رضا
دانشور
همچنین گفت و
گوی مفصلی با
کامران طباطبایی
دیبا، نقاش و
معمار صاحب
سبک ایرانی کرد
که در سال
۲۰۱۰ در قالب
کتاب " باغی
ميان دو خيابان،
چهار هزار روز
از زندگی
کامران ديبا" در
فرانسه منتشر
شد.
آقای
دانشور در پی
ابتلا به
بیماری سرطان
در بیمارستانی
در پاریس
درگذشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهدی
فلاحتی
واقعا
چه زندگی بدی
داریم. هیچ
واژه یی جز «بد» برای
این زندگی
نتوانستم
بنویسم. هر
چیزِ منفی و
آزاردهنده و ...یعنی
بد. رضا
دانشور دیشب
مُرد. چه
بگویم؟ چه
بنویسم؟ به هر
که می گویی،
می گوید «زندگی
ست دیگر»! واقعا
چه زندگی بدی
داریم. بیست
سال بود که
ندیده بودمش. تا
همین اواخر
تلفنی با هم
گاه گپی می
زدیم. آخرین
باری که با او
صحبت می کردم،
می گفت: «آدم با
آرمان اش زنده
ست. برام
غیرقابل فهمه
کسی
آرمانخواه
نباشه». در
پاریس که
بودم، گاه
یکدیگر را می
دیدیم. در این
سالهای
نزدیکتر هم
یکبار درباره
ی «مسافر هیچ
کجا» باش برنامه
یی رادیویی - تلویزیونی
داشتم. کارش
از آغازِ «نماز
میت» تا «خسرو
خوبان» و همین «مسافر
هیچ کجا» عالی
بود. و مثل
بسیاری از
نویسندگان و
شاعران بسیار
خوب ما که در
غربت اند،
برای جوانان
امروز ایران
ناشناخته. امیدوارم
بتوانید آثارش
را بخوانید تا
لذت ببرید و شگفت
زده شوید و
بیاموزید.