دهنکجی
به تاریخ و
خدمت به راست
افراطی
شعیب
زکریائی
هر
مبارز راه
آزادی و
عدالتخواهی
که اندک آشنائی
با تاریخ چند
دهەی اخیر
ایران داشته و
به آرمان خود
متعهد مانده
باشد میداند
که جریان سلطنتطلب،
جز عقیم ساختن
انقلاب ضد
رژیم اسلامی و
تکیەزدن مجدد
بر اریکەی
دیکتاتوری و
چپاول، خاصیت
و هدف دیگری
ندارد.
وقتیکه
دستگاه تحمیق
و مفتخوری
آخوندهای
پروار شده
توسط رژیم
شاه، در سال
٥٧ توانست با
کمک
امپریالیستها
سوار موج مبارزەی
تودەها شود و
بر جان و مال و
هست و نیست مردم
حاکم گردد،
حال که جنایات
بی حد و حصر رژیم
اسلامی
ماتریالی
برای تطهیر
جنایات رژیم
پهلوی از سوی
جریانات دستراستی
و فاشیستی
فراهم کردە
است چرا نوەی
رضاخان و شرکا
نیز نتوانند
همان برنامه
را تکرار کنند؟!
تاجدار سابق
با توسل به
شکنجه و زندان
و کشتار نتوانست
تودەهای
میلیونی
معترض را
سرکوب کند، لذا
وظیفەی سرکوب
را به
عمامەدار
سپرد و خود
ثروتی بیحساب
به یغما برد و
به خارج از
ایران گریخت؛
عمامه نیز پس
از قتل دەها
هزار نفر در
مرحلەی سقوط
است، هنگام
آنست که تاج
از نو بر سر
حامل ژن
نرینەی
سلسلەی پهلوی
یعنی نوەی
رضاخان بنشیند
و ایشان همراه
با تشنگان پستهای
نان و آبدار
و
کیسەدوختگان
ثروتهای
بادآورده،
دستگاه سرکوب
رژیم اسلامی
را رنگ و
لعابی تازه
بزند و سند
“ملک آباء و
اجدادی” را
دوباره بنام
پهلوی ثبت
کند! این تمام
فلسفەی
“اپوزیسیون”بازی
پهلویچیها
و شرکای داخلی
و خارجی آن و
محتوای منشور
وصلەپینەای
اخیر آنها در
خدمت حفظ
بنیادهای ستم
و سرکوب ست.
اگر در
بین عامەی
مردم کسانی از
سر استیصال یا
از روی
ناآگاهی و کجفهمی
به “فعالیت”
پهلویچیها
دل خوش کنند
جای شگفتی
نیست اما
چنانچه شخصی
همچون رفیق
قدیمی ما
عبدالله
مهتدی مبلغ و
همراه چنین
جریان بدنامی
گردد، اگر
نگوئیم تعجبآور
ولی بسیار جای
تأسف است. من
حدود دو سال و
نیم پیش در
ویدئویی به
زبان کوردی
چنین گفتە بودم:
“کاک عبدالله
در ارتباط با
اپوزیسیون
شوونیست
ایرانی نیز
آنچنان به
راست چرخیدە
است که چه بسا
از این لحاظ
حزب دموکرات
در چپ ایشان قرار
بگیرد.
متأسفانه کاک
عبدالله در
توری از
دلالان
فاشیست و رند
ایرانی
افتاده که او
را به وسیله ای
برای خام کردن
مردم کردستان
در دفاع از
حقوق خود در
برابر حکومت
مرکزی آیندەی
ایران و “تمامیت
ارضی”گرایان
تبدیل
کردەاند”(اکتبر
٢٠٢٠). افسوس
که ایشان در
ادامەی چنان
مشیی به همراهی
و معاملات
آشکار و نهان
با رضا پهلوی
و اعوان و
انصار او گام
نهاده و از
طریق چنین
ساخت و پاختهائی،
هم به حقوق و
مبارزات ملت
کورد و دیگر ملیتها
و هم به امر
دموکراسی و
خواستهای
زحمتکشان در
سراسر ایران
پشت کرده و هم
در دهن کجی به
تاریخی که خود
نیز در آن
سهیم بود با
سلطنتطلبان
همرنگ گشتە
است؛ دورانی
از ستمگری و
شکنجه و
جنایات رژیم
شاه که سلطنتطلبان
خواهان
بفراموشی
سپردن آنند و
مبارزەای که
میخواست این
سیستم را برای
همیشه به گور
بسپارد و
جماعت مزبور
همواره با
نفرتی طلبکارانه
از آن یاد
کردەاند.
عبدالله
مهتدی در
تمجید از رضا
پهلوی تا آنجا
پیش میرود که
ایشان را
“سرمایەی سیاسی”
مینامد! آری
ایشان
سرمایەی
سیاسی است؛ اما
برای کی؟ …ـ
برای جوانان و
زنان و مردان
بپاخاسته و
جانبرکف
رزمگاه آزادی
و درهمشکستن
رژیم بچەکش
میراثخوار
سلطنت؟ یا بنا
به بیان صریح
خود رضا پهلوی(که
در منشور
کذائی نیز
منعکس شده)
برای مصون
داشتن
دستگاههای سرکوب
و جنایت
اسلامی از
ضربات جبهەی
انقلاب؟ …ـ
برای تأمین
حقوق پامال
شدەی ملل ساکن
ایران؟ یا
اعلام آمادگی
برای سلاخی
مجدد آنان تحت
عنوان “حفظ
تمامیت ارضی
ایران”؟… ـ
برای عرصەی دیپلماسی
و تأمین
ارتباطات بینالمللی
جنبش
آزادیخواهانەی
ایران؟ این
امر نیازی به
کسانی که هرگز
گردی به روی
مبارکشان ننشسته
و حتی جرأت
گفتن شعار بیخاصیت
و عقیم “رضا
شاه روحت شاد”
را نداشته و
بسیجیهای
رژیم اسلامی
آنرا برایشان
انجام دادەاند،
ندارد. زنان
رزمنده و دیگر
تودەهای
زحمتکش و
ستمدیده و
آگاه که همەی رنجهای
انقلاب را به
جان
خریدەاند،
قالب کردن
حکومت دستنشانده
و دیکتاتور
دیگری را بر
نخواهند تافت و
رهبران سیاسی
دلسوز و مبارز
و متعهد خود
را خواهند
یافت و به
میدان خواهند
آورد…
کار به
جائی رسیدە
است که
دارودستەی
والاحضرت در
رسانەهای
وابسته،
آشکارا خواهان
مجازات
آنهائی(از
جمله خود
عبدالله
مهتدی!)
شدەاند که در
برابر رژیم
اسلامی دست به
مبارزه
مسحانه
زدەاند! عدەای
اعلام کردند
چه اینگونه
موضعگیریها
و چه لاتیگری
و قلدربازی
شعبان بیمخهای
صفوف تظاهرات
خارج کشور کار
“عناصر سرخود”
بودەاست و
ربطی به رضا
پهلوی ندارد.
گویا این
حضرات هنوز به
کارایی چنین
گفتمانی که
“شاه (یا امام
یا رهبر) خودش
خوب است ولی
اطرافیانش
بدند” باور
دارند و شگفت
نیست اگر بیعتکنندگان
با پهلوی به
چنین
“روشنگری”هائی
که مخاطبین
خود را نادان
فرض میکنند روی
آورند.
نتیجەگیری:
١ـ
یکی از مهمترین
وجوه هویت
سیاسی و
برنامەای
کومەله که در
دهەی چهل شمسی
شکل گرفت،
مبارزە علیه
رژیم آزادیکش
سلطنتی بود(و
هست)؛ عبدالله
مهتدی با
پیوستن به
پروژەی سلطنتخواهان،
به این هویت
کومەلە پشت
کرده و به آن لطمه
زدە است.
بدیهی است که
در ایران
دموکراتیک
آینده سلطنتطلبان
نیز حق فعالیت
سیاسی خواهند
داشت؛ اما این
امر به معنای
این نیست که
جریان
آزادیخواهی
باید بدانها
اتکا و اعتماد
کند. کاملا
برعکس؛ یکی از
وجوه دستیابی
به آزادی و
دموکراسی در
ایران،
افشاکردن و
منزوی ساختن
چنین جریان راست
افراطی است.
ایشان
همچنین برای
بزرگنمائی
در مورد نیروی
گردآمده به
دور خود، اینجا
و آنجا خودرا
تنها
نمایندەی
کومەله و کومەله
را همچون ملک
شخصی خویش
مینمایاند؛
در حالیکه
تشکیلات و
جریانات و
منفردین
بسیاری از همنسلان
ما هستند که
خود را در
پیوند با هویت
کومەله تعریف
میکنند. هرچند
وقتیکه ایشان
بر اساس
فلسفەی “هر که
را زر در
ترازوست، زور
در بازوست”
بازماندگان و
مدافعین
گورستان
سیاسی پهلوی
را سرمایەی
سیاسی
مینامد، شاید
انتظار نابجائی
است که به
عاقبت مسیر و
روشی که در پیش
گرفتە
بیندیشد.
٢ـ
ایستادگی و
مبارزەی دهها
سالە و
پیشتازانەی
مردم کردستان
علیه قوم قاتل
و غارتگر
اسلامی
ایران، منزلت
سیاسی و معنوی
خلق کورد را
در میان زنان
و دیگر تودەهای
ستمدیده و
مبارز ایران
بسیار بالا
بردە است. خلق
کرد در چنین
موقعیتی
میتواند و
باید از طریق
سازمانها و
جریانات
سیاسی مدافع
واقعی خود در
همەی
زمینەهای
ملی،
اقتصادی، سیاسی،
اجتماعی و
غیره به
پلاتفرم
مشترکی دست یابد
که با اتکا به
نیروی متحد
خود همە جا(از
جمله در عرصەی
بینالمللی)
از آن دفاع
کرده و آیندەی
روشن و امید بخشی
چه برای ملت
کورد و چه
برای دیگر
ملیتها و
تودەهای
ستمدیدەی ایران
رقم بزند. صد
افسوس که موضع
و رفتار سیاسی
عبدالله
مهتدی بعنوان
یک شخصیت
سیاسی کورد، برای
پذیرفتە شدن
در راستترین
جناح سیاسی از
طریق به
مناقصه
گذاشتن سرنوشت
ملت کورد و
آمال جنبش
سرنگونیخواهی
و دموکراسی و
عدالت
اجتماعی همەی
مردمان و
ملیتهای
ایران، به سهم
خود هم به
اعتبار و
محبوبیت ملت
کورد لطمه زده
و هم به تفرقه
در عرصەی
سیاسی
کردستان دامن زده
است. آرزو
دارم بخود
بیاید و راه
بهتری بیابد.
..............................
برگرفته
از:«کولبر
نیوز»