این
ایرانِ ماست
که معجزهآسا
نجات مییابد!
محمد
درویش
https://www.youtube.com/watch?v=m9Q8Kwmetsw
شاید
میلیونها
بار تاکنون
این تصویر
دیده شده و
همچنان در
خبرگزاریها
و شبکههای
اجتماعی دارد
دست به دست
شده و دیده میشود.
چیزی جز معجزه
برای نجات جان
سرنشینان این
خودرو سواری
که در محور
درمعرضِ
ویرانی روستای
بلیلوند
به خرمآباد
تردد میکنند
تا خود را از
خطر طغیان
رودخانه
خروشان رهایی
بخشند، نمیتوان
گفت. احتمالاً
اگر راننده
خودرو بعداً
این صحنهها
را ببیند، از
ترس سنگکوب
کند. اما چرا
این نجات
معجزهآسا
نمادِ مهمی
است؟
یکی
از خسارتبارترین
سیلهای
تاریخ معاصر
ایران رخداده
است. هزاران
خانه مسکونی،
زیرساختهای
فراوان و دهها
هزار هکتار از
اراضی
کشاورزی با
سیل یکسان شده
و اینک از
شمالخاوری
تا جنوبباختری
میهن،
هموطنان
پرشماری در
سختترین
دوره حیات خود
بهسر برده و
آشکارا
نیازمند کمکهای
آنی هستند.
حتی شدت
بارندگی ناشی
از جریان
غیرعادی و
استثنایی جتاستریم
به حدی بود که
در رخدادی کمنظیر،
نامِ چهار شهر
ایران، برای
دو بار در طول
هفته نخست
آغاز سال نو،
در سیاهه ده
شهر پربارشِ
جهان جای
گرفت. به جرات
میگویم: یکهزارم
چنین فاجعهای
در هر کشور
دیگری در جهان
اگر رخداده
بود، این سیلِ
کمکهای
جهانی بود که
به سویش
سرازیر میشد؛
اما در ایران
نهتنها چنین
اتفاقی رخ
نداده است، بلکه
بازتابهای
رسانهای این
مصیبت به شکل
ناباورانهای
در مجامع بینالمللی
بایکوت شده تا
توجه افکار
عمومی به آن جلب
نشود. همزمان
به دلیل تحریمهای
ظالمانه ترامپ و
متحدین خونآشامش،
حتی نهادهای
غیردولتی چون پزشکان
بدون مرز،
صلیبسرخ
جهانی و
ایرانیان
مقیم خارج از
کشور هم
عملاً نمیتوانند
آنگونه که
باید و پیشتر
در ماجرای زلزله
بم
شاهدش بودیم،
به آسیبدیدگان
سیل کمک کنند.
باید
بپذیریم که
دشمنان ایران
از هر حربه
غیراخلاقی و
ناسازگار با
منشور سازمان
ملل متحد میخواهند
سود جویند تا
به قیمت فشار
بر زنان و کودکان
که در شمار
آسیبپذیرترین
گروهها در
حوادث طبیعی
محسوب میشوند،
کشور را به
آستانه
فروپاشی
رسانده و به هدف
خود - تسلیم
حکومت -
برسانند.
دو روز
پیش، تصویر
پیرمردِ دورهگردی
را دیدم از
سبزوار که
داشت درآمد
روزانه خود از
لواشکفروشی
را برای کمک
به سیلزدگان
به ایستگاههای
سیار هلالاحمر
اهدا میکرد و
مردمانی از ثلاثباباجانی
زلزلهزده که
کمکهای خود
را راهی شرق
گلستان میکردند
... قدرتِ انرژی
آن پیرمرد و
اهالی شریف و
کانکسنشین
ثلاثباباجانی
در جهانِ مادی
ما چقدر است؟!
همزمان،
ریزشهای
آسمانی
توانسته است
نعمتهای
فراوانی
آفریده و سهم
بزرگی از چشمههای
تولید گردوخاک
را از هامون،
جازموریان،
آلماگل،
آلاگل و آجیگل
در شرق گرفته
تا گاوخونی،
مسیله، حوضسلطان،
مهارلو،
کافتر، طشک و
ارژن در مرکز
و تا ارومیه،
شادگان،
زریوار و
هورالعظیم در
غرب و جنوب
غربی وطن مهار
کند. درواقع،
سال نود و هشت
میتواند
آغازگرِ ژینایی
دوباره طبیعت
ایران باشد،
هرچند میدانیم
هنوز راهی
طولانی در
جبرانِ
برداشتهای
بیرویه از
آبخوانها و
خراشهای جانسوز
بر پیکر
رویشگاههای
جنگلی داریم و
اجازه
نخواهیم داد
سوداگرانِ
طرفدار غلبه
تفکرسازهای
در مدیریت آبوخاک
از نمدِ سیل
برای خود کلاههای
جدید ببافند.
برگردیم
به تصویر
نخست؛ همه
شواهد حکایت
از آن میکرد
که باید شاهد
سقوط خودرو و
مرگی تراژیک
برای
سرنشینانش
باشیم؛ درست مثل
محاسبات
ترامپ،
پمپئو،
نتانیاهو و بنسلمان
که از هماکنون
جشن فروپاشی
ایران را
گرفتهاند؛ اما ما
چون نیمه دوم
بازی تاریخی با
استرالیا در
آوردگاه
ملبورن به
بازی برمیگردیم
و نشان خواهیم
داد با تکیه
بر هوش، قدرت تطابقپذیری،
ایثار،
شجاعت، صلحطلبی
و درایت؛
ترسوهای
نامدیر را حذف
کرده؛ فساد را
ریشهکن؛ خامفروشی
را به تولید
ثانویه بدل
ساخته، نگاههای
امنیتی را به
فعالان مدنی
کاسته، به جای
دشنامفرستادن
و آرزوی مرگکردن،
شمعی افروخته
و نقشه توسعه
کشور را برمبنای
بالفعلکردن
مزیتهای
بالقوه
ایران، با
احترام به همه
ایرانیان
فارغ از
جنسیت، مذهب و
قومیت از نو
بازمهندسی
خواهیم کرد.
یادمان
باشد: این
کشور برای
آبادانی
دوباره بیشتر
از تخصص به
اخلاقمداری
و تقوا نیاز
دارد و آنکس
که بدون تخصص،
مسوولیتی را
بپذیرد، بیشک
در شمارِ بیاخلاقترین
و بیتقواترین
مردمان است.